کد خبر 313606
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۸

باسابقه‌ترین مربی فوتبال ایران گفت:" تیمی که ۷۰ میلیارد تومان بدهی دارد، آیا اگر در این دو سال مدیری همچون رحیمی در راس کار بود باز هم پرسپولیس این همه بدهی داشت؟ رویانیان چون کار بلد نبود، فقط سعی می‌کرد همه را راضی نگه دارد".

به گزارش مشرق،  اگر قرار است دلایل سقوط فوتبال شیراز را از زبان یک نفر بشنویم، آن شخص محمود یاوری است؛ او که 12 فصل روی نیمکت تیم‌های برق و فجرسپاسی حرص و جوش خورد تا در کنار زحمت دیگران، این دو تیم را به اعتبار فوتبال شیراز تبدیل کند.
 
فجر سپاسی آخرین بازمانده فوتبال شیراز این فصل از لیگ برتر سقوط کرد؛ آن هم در شرایطی که محمود یاوری سرمربی‌اش بود. با گذشت یک ماه از سقوط غم‌انگیز فجر، این مربی سرد و گرم چشیده سکوت خود را در گفت‌و‌گو با جام‌جم شکست تا از دلایل افول فوتبال شیراز بگوید. از این‌که چطور مدیران کارنابلد با تصمیمات سلیقه‌ای‌شان تیشه به ریشه این ورزش می‌زنند.

یاوری بدون آن‌که بخواهد از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، از بی‌توجهی‌ها و کج‌سلیقگی‌هایی گفت که در این سال‌ها نه فقط به فوتبال شیراز که به فوتبال کل کشور ضربه زده است.

البته این مربی کهنه‌کار در عین حال از شرایطی گفت که می‌تواند باعث ارتقای مربیان جوان در فوتبال ایران شود. مربیانی که اگر پله پله در کار مربیگری رشد کرده و مدارج و مراحل این کار را پشت سر بگذارند، می‌توانند روزی در فوتبال این مرز و بوم به مربیان بزرگی تبدیل شوند. هم‌صحبتی ما را با مربی‌ای که تصریح دارد تا زمانی که بتواند به کار مربیگری و آموزش در این فوتبال ادامه می‌دهد، در این شغل و حرفه باقی خواهد ماند، در پی می‌آید.

فوتبال شیراز برای نخستین بار در لیگ برتر نماینده‌ای نخواهد داشت. پنج سال پیش برق شیراز سقوط کرد و امسال هم شاهد سقوط فجر سپاسی بودیم. چه بر سر فوتبال شیراز آمده است که تیم‌های قدیمی و ریشه‌دارش اینچنین از صحنه اول فوتبال کشور خارج شده‌اند؟

بحث شخص محمود یاوری یا غلامحسین پیروانی مطرح نیست. ما باید ببینیم در این سال‌ها فوتبال شیراز در چه مسیری حرکت کرده که در نهایت به این حال و روز افتاده است. فوتبال شیراز مثل خوزستان، اصفهان یا تهران استعداد باروری در معرفی ستاره‌ها را دارد. دو تیم برق شیراز و فجر سپاسی هم سال‌ها مرکز صادرات بازیکن به تمام فوتبال ایران بودند، اما وقتی حمایت‌های مالی وجود ندارد و این تیم‌ها به شکل دولتی و با کمترین بودجه اداره می‌شوند در نهایت هم بنا به جبر زمانه هویت خود را از دست می‌دهند.

در سیستمی که اداره تیم‌ها به شکل دولتی است، دولتمردان هرکدام بنا بر دیدگاهی که به ورزش دارند، به این مقوله توجه می‌کنند. به‌عنوان مثال مهندس مشفقیان که ‌اکنون ریاست برق منطقه‌ای فارس را به عهده دارد، اصلا به ورزش و فوتبال اعتقادی ندارد.

در چنین شرایطی طبیعی است که نباید انتظار داشت برق شیراز دوباره احیا شود. همین آقا خودش عضو انجمن اسلامی استان فارس است. یعنی هدف آنها در این انجمن مبارزه با تهاجم فرهنگی و پر کردن اوقات فراغت جوان‌هاست، اما یک ریال حاضر نیستند برای احیا و پیشرفت ورزش در شیراز هزینه کنند. خب وقتی حامیان برق شیراز از این تیم رفتند فوتبال هم از برق شیراز رفت و در نهایت این تیم از لیگ برتر سقوط کرد. تیم برق یکشبه نیفتاد، همان‌طور که تیم فجر سپاسی یکشبه سقوط نکرد، وقتی به این دو تیم توجه نمی‌شود نتیجه‌اش این می‌شود که از لیگ برتر سقوط می‌کنند.

یعنی از نگاه شما برخوردهای سلیقه‌ای باعث می‌شود تیم‌های ریشه‌دار یکی‌یکی از صحنه این فوتبال محو شوند؟

صد درصد! شما شاهین بوشهر را ببینید. زمانی که من هدایت این تیم را به عهده گرفتم، شرایط خوبی نداشت، اما با حضور من شرایط کاملا عوض شد. شاهینی که هفته‌های بحرانی زیادی را سپری کرده بود با من 4 بر یک پرسپولیس را برد یا سه گل به صبا زد و در نهایت هم در لیگ برتر ماند. آن زمان تماشاگران بوشهری به من می‌گفتند آقای یاوری شما شادی را به خانه‌های ما آوردی، اما در پایان آن فصل که مدیرعامل شاهین بوشهر عوض شد، مدیرعامل بعدی چون دوست داشت در کار سرمربی دخالت کند عذر مرا خواست و با جدایی من از شاهین، این تیم هم از لیگ برتر سقوط کرد. می‌خواهم بگویم بیشتر تصمیمات در این فوتبال شخصی است، آن هم از سوی افرادی که یا فوتبالی نیستند یا علاقه‌ای به ورزش ندارند. شما همین پرسپولیس را نگاه کنید. تیمی که 70 میلیارد تومان بدهی دارد، آیا اگر در این دو سال مدیری همچون رحیمی در راس کار بود باز هم پرسپولیس این همه بدهی داشت؟ رویانیان چون کار بلد نبود، فقط سعی می‌کرد همه را راضی نگه دارد. معلوم هم نبود این همه پول از کجا می‌آید؟ بعد از 44 سال فعالیت در عرصه مربیگری حالا دیگر این موضوع را خوب فهمیده‌ام که مدیران ورزشی نباید وابسته به سازمان یا گروه خاصی باشند. این‌که فلان مدیر احمدی‌نژادی است یا آن یکی مدیر دولت روحانی است، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای ورزش کشور باشد. ورزش باید توسط مدیرانی اداره شود که لیاقت کار کردن را داشته باشند.

داستان فصل گذشته محمود یاوری و مس کرمان هم در نوع خودش جالب بود؛ بدون آن‌که تیم را ببندید هدایت آن را قبول کردید و در هفته نهم هم ناگهان سر از فجر سپاسی درآوردید.

هدایت مس کرمان را بنا به پیشنهاد آقای شهبازی پذیرفتم، ایشان تیم را بسته بود، بدون آن‌که در مورد برخی خریدها با مجتبی تقوی سرمربی مس مشورت کرده باشد. به همین دلیل وقتی تقوی حاضر به نشستن روی نیمکت این تیم نشد در آخرین لحظات از من خواسته شد سرمربیگری این تیم را بپذیرم، اما متاسفانه با وجود تاکید بنده، مدیرعامل در کارمن هم دخالت کرد. آدمیزاد وقتی به مانعی برخورد می‌کند، یا باید جذب آن شود که من از این اخلاق‌ها ندارم یا باید آن را دفع کند که باز من قدرتش را ندارم. پس در نتیجه باید آن مانع را دور زد. من در شرایطی مس کرمان را ترک کردم که ما در بازی آخر مقابل همین فولادی که قهرمان لیگ شد 2 بر 2 کردیم، آن هم در شرایطی که تا دقیقه 90 با نتیجه 2 بر یک از حریف پیش بودیم. من که سرم درد نمی‌کرد از مس جدا شوم، اما چون در کارم دخالت می‌شد، خیلی راحت گفتم خداحافظ. من دیدم نمی‌توانم با ایشان کار کنم.

پس این‌که برخی می‌گفتند چون یاوری آینده مس کرمان را می‌دانست، این تیم را رها کرد یا با هواداران کرمانی مشکل داشت، درست نبود؟

به هیچ وجه. اتفاقا مس کرمان بسیار پرمهره‌تر از فجر سپاسی بود. درباره هواداران هم باید بگویم اتفاقا من بیشترین جلسات را با تماشاگران و لیدرهای باشگاه مس برگزار می‌کردم و تعامل خوبی باهم داشتیم. واقعیت این است که اگر من نتوانم برای تیمی کاری انجام دهم، محال است هدایت آن تیم را به عهده بگیرم. هیچ‌گاه هم دوست ندارم، پولی که بابت قراردادم دریافت می‌کنم حیف و میل شود. به همین دلیل وقتی می‌بینم نمی‌توانم ادامه دهم با همان شهامتی که آمده‌ام، می‌روم و به این فکر نمی‌کنم که بقیه پولم را بگیرم.

به هر حال این شائبه‌ها از آنجا درست شد که شما یک هفته بعد سر از نیمکت تیم فجر سپاسی درآوردید...

درست در همان روزها بود که جعفری، مدیرعامل فجرسپاسی با من تماس گرفت و از من خواست هدایت تیم فجر را به عهده بگیرم. من هم با توجه به شناخت خوبی که از این تیم داشتم این مسئولیت را قبول کردم وگرنه کوچک‌ترین شبهه‌ای در توانایی‌های غلامحسین پیروانی نداشتم. او از دوستان خودم است و دست‌کم 20 سال در کنار هم کار کرده‌ایم. بدون شک شاید اگر من هم جای غلام پیروانی هدایت تیم فجر را از ابتدای فصل به عهده می‌گرفتم، باز هم همین مشکلات پیش می‌آمد و کار به جایی می‌رسید که پیروانی برای درست کردن اوضاع به جای من معرفی شود.

در هر حال در فصلی که هم غلامحسین پیروانی روی نیمکت فجر سپاسی نشست و هم محمود یاوری، حداقل انتظار هواداران این بود که تیم در لیگ برتر بماند.

اتفاقا در فجر سپاسی خیلی‌ها زحمت کشیدند و دویدند تا این تیم سقوط نکند؛ از بازیکنان گرفته تا کادر فنی و مدیریت باشگاه، اما اساس و بنیاد کار حرفه‌ای نبود. آنچه مسلم است این‌که تیم فجر فصل گذشته لیگ برتری بسته نشده بود. تیمی که با پنج میلیارد تومان بسته شود، طبیعی است که نتواند با تیم‌های گردن کلفت لیگ برتری رقابت کند. با این حال من تمام تلاشم را کردم. وقتی تیمی مثل مس کرمان با نزدیک به 30 میلیارد تومان هزینه براحتی می‌افتد، اما فجر سپاسی با یک‌ششم این هزینه فقط به دلیل تفاضل گل کمتر نسبت به ذوب‌آهن و استقلال خوزستان نمی‌تواند در لیگ بماند، خود نشان‌دهنده این تلاش است. متاسفانه در حساس‌ترین روزها نه مسئولان استان به داد تیم فجر رسیدند و نه خود مسئولان سپاه به این تیم کمک کردند. من مسئولیت سقوط تیم را به‌عنوان سرمربی قبول می‌کنم و دنبال توجیه هم نیستم، اما واقعا از تیم ما حمایت نشد. از طرف می‌پرسند چرا معتاد شدی، گفت امان از رفیق بد، ولی از زغال خوب هم نباید گذشت. من هم مسئولیت این ناکامی را می‌پذیرم، اما باید بپذیریم که حمایت نشدیم. من اگر راحت صحبت می‌کنم به این دلیل است که به هیچ کس بدهکار نیستم.

در نهایت فجر افتاد تا یک خط تیره در کارنامه مربیگری یاوری به ثبت برسد. البته سابقه نشان داده شما همیشه تیم‌هایی را انتخاب می‌کنید که پتانسیل قهرمانی ندارند؛ انتخاب‌هایی که گاه اعتبار یک مربی را خدشه‌دار می‌کند...

نه، این‌طور فکر نمی‌کنم و معتقدم در 80 درصد تیم‌هایم موفق بوده‌ام. شاهینی که هیچ وقت لباس قهرمانی نپوشیده و در یک وضعیت بحرانی در حال سقوط است، وقتی در لیگ می‌ماند این هم خودش قهرمانی است. بعضی تیم‌ها ماندنشان در لیگ حکم قهرمانی دارد و مربیان جوان نباید از این موضوع بترسند که روی نیمکت این تیم‌ها بنشینند.

به مربیان جوان اشاره کردید. محمود یاوری با 75 سال، مسن‌ترین مربی فوتبال ایران به شمار می‌رود و در نقطه مقابل مربیان جوان زیادی هم هستند که در سطح لیگ برتر فعالیت می‌کنند. حضور این نسل مربیان جوان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

من معتقدم در مربیگری تا شاگردی نکنید استاد نمی‌شوید، شما نگاه کنید بسیاری از بازیکنان ملی‌پوش و سرشناس فوتبال ایران تا بازنشسته می‌شوند، می‌خواهند بیایند و در سطح لیگ برتر مربیگری کنند. در حالی که آنها باید ابتدا بروند کلاس، آموزش‌‌های مختلف را ببینند و دنبال کسب تجربه‌های بین‌المللی باشند. خود من زمانی که فوتبال را کنار گذاشتم کار مربیگری را از تیم شهربانی تهران شروع کردم و این‌طور نبود که بگویم می‌خواهم سرمربیگری تیم اصلی پاس تهران را به من بدهید.

علی دایی کم کسی در فوتبال جهان نیست، اما همین علی دایی در عرصه مربیگری باید مثل دوران بازیگری، پله به پله مدارج ترقی را طی می‌کرد تا اینچنین پرنوسان نباشد. شما فکر می‌کنید کسانی مثل افشین پیروانی، یحیی گل‌محمدی یا حمید استیلی مربیان کوچکی هستند؟ نه، اما ایراد آنها این است که از همان ابتدا می‌خواهند در تیم‌های لیگ برتری فعالیت کنند. همین‌ها اگر از رده‌های سنی جوانان و امید شروع کنند و بالا بیایند به مراتب موفق‌تر خواهند بود. شما بعدها خواهید دید که وحید هاشمیان یکی از بهترین مربیان فوتبال ایران خواهد شد. چرا، چون از صفر شروع کرد. شما تا این نردبان را پله پله بالا نروید نمی‌توانید به پله آخر برسید.

محمود یاوری تا چند فصل دیگر می‌تواند برای این فوتبال مفید باشد؟

پاسخ من به پرسش شما این است؛ ز گهواره تا گور دانش بجوی. با این تفکر تا زمانی که احساس کنم می‌توانم برای این فوتبال مفید باشم از هیچ کمکی فروگذار نخواهم کرد.

در این مدت پیشنهادی هم از سوی دیگر تیم‌های لیگ برتری دریافت کرده‌اید؟

تا به حال با من صحبتی نشده است. مصاحبه با شما اولین مصاحبه رسانه‌ای من پس از سقوط فجر سپاسی به لیگ دسته اول بود. در این مدت هم کمتر موبایلم را جواب می‌دادم تا از لحاظ ذهنی خودم را ریکاوری کنم.

آیا این امکان وجود دارد که برای فصل آینده محمود یاوری را روی نیمکت برق شیراز یا فجر سپاسی ببینیم؟

نه حریص هستم و نه کم تحمل. پس اگر از من خواسته شود برای بازگرداندن یکی از این دو تیم به لیگ برتر تلاش کنم حتما درباره آن فکر خواهم کرد. به گفته سعدی؛ آن را که جای نیست همه شهر جای اوست. درویش هر کجا که شب آید سرای اوست.

محمود یاوری زمانی هم سرمربی تیم ملی بود، بد نیست کمی هم شرایط آن روزهای تیم ملی را با شرایط فعلی مقایسه کنیم...

بله! سال 1363 بود که از من خواسته شد هدایت تیم ملی را برای بازی‌های مقدماتی جام ملت‌های آسیا به عهده بگیرم. رقابت‌ها به صورت دوره‌ای در اندونزی برگزار می‌شد و تیم ملی با هدایت من در هر پنج بازی حریفان را شکست داد. ما بنگلادش و تایلند را با پنج گل شکست دادیم. مقابل فیلیپین 7 بر یک به پیروزی رسیدیم و اندونزی میزبان را هم یک بر صفر مغلوب کردیم. دو بازی هم با سوریه داشتیم که اولی را 3 بر یک بردیم و در بازی دوم که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت، باز هم با یک گل به پیروزی رسیدیم. 22 گل زده و 2 گل خورده، آن هم در شرایطی که واقعا امکانات در حد صفر بود. شاید باور نکنید اما بروبچه‌های تیم ملی شب‌ها در تونل ورزشگاه آزادی می‌خوابیدند؛ یعنی همان جا که اسیران عراقی را نگهداری می‌کردند.

صبح و عصر تمرین می‌کردیم؛ آن هم در شرایطی که همه روزه بودیم. ابایی هم نداشتیم چراکه همه یکدل و یک زبان بودیم. بسیاری از ملی‌پوشان در شرایط بدی زندگی می‌کردند، اما همه عاشق پیراهن تیم ملی بودند.

در چنین شرایطی که از پول خبری نبود، چگونه برای ملی‌پوشان انگیزه ایجاد می‌کردید؟

در همان اندونزی که بودیم، روز آخر در شرایطی به مصاف سوریه رفتیم که دیگر صعودمان قطعی شده بود، اما من بازیکنان را جمع کردم و به آنها گفتم رزمنده‌ها در جبهه یک گوششان به رادیو است که از پیروزی‌های شما شاد شوند و گوش دیگرشان به صدای خمپاره‌هایی که در کنار آنها منفجر می‌شود. پس به خاطر آنها بازی کنید تا دل این رزمنده‌ها را شاد کنید. با این حرف‌ها ما ملی‌پوشان را تهییج می‌کردیم، برای این‌که بهترین عملکرد را در داخل زمین داشته باشند. البته خود بچه‌ها هم با عشق تمرین می‌کردند. باصفا و صمیمیت. پیراهن تیم ملی عشقشان بود. من یادم می‌‌آید خودم زمانی که بازی می‌کردم، شب قبل از مسابقه با لباس تیم ملی می‌خوابیدم، اما الان دیگر این از حرف‌ها خبری نیست.

الان بازیکن از کیفیت پیراهن ایراد می‌گیرد، از سرودی که برایش خوانده شده است ایراد می‌گیرد. با وجود دریافت قراردادهای میلیاردی از میزان پاداش‌هایی که به آنها داده می‌شود هم عمدتا گلایه‌مند هستند. به نظر می‌رسد پول بسیاری از قواعد ورزش حرفه‌ای را تغییر داده است...

امان از این پول که همه چیز را از بین برده است. یکی از افتخارات من این است که پول در زندگی‌ام همیشه وسیله بوده است، نه هدف. من در چهار مقطع در تیم‌های ملی حضور داشتم؛ یک مقطع سرمربی تیم امید بودم، یک‌بار به‌عنوان سرمربی تیم فوتبال جوانان را هدایت کردم، در یک مقطع مدیرفنی تیم امید شدم و یک‌بار هم سرمربی تیم ملی بزرگسالان، بدون این‌که یک ریال حقوق گرفته باشم، اما الان می‌بینم همه دعواها سر پول است. از دعوای رئیس فدراسیون با سرمربی تیم ملی گرفته تا دعوای مدیران عامل با مربیان و بازیکنان.

برویم سراغ تیم ملی. تیمی که خوب تدارک ندید، اما این روزها مورد حمایت یک ملت است تا در جام جهانی خوش بدرخشد...

من به جرأت می‌گویم ما می‌توانستیم با مربیان ایرانی هم تیم را به جام جهانی ببریم. چون همه متفق‌القول می‌گفتند گروه ما گروه آسانی بود. یعنی در یک گروه پنج تیمی فقط باید با کره جنوبی رقابت می‌کردیم، آن هم در شرایطی که دو تیم مستقیم به جام جهانی صعود می‌کردند، اما آنقدر بد نتیجه گرفتیم که پس از پیروزی بر کره جنوبی در بازی آخر همه ذوق‌زده شدیم. به عبارتی به مرگ گرفتیم تا به تب راضی شویم. در لبنان برای اولین بار در تاریخ به لبنان باختیم یا در تهران مغلوب ازبکستان شدیم و در مقابل قطر هم مساوی کردیم تا در روز آخر مجبور شویم یک ماموریت غیرممکن را به انجام برسانیم. در همین بازی‌های مقدماتی اگر یک مربی ایرانی در راس تیم ملی حضور داشت با یک‌چهارم این هزینه می‌توانستیم به جام جهانی برویم، اما پس از آن‌که به جام جهانی صعود کردیم باید به سراغ یک مربی بزرگ و بین‌المللی می‌رفتیم، این خیلی مهم است. برانکو از تجربیات منفی بلاژه‌ویچ استفاده کرد و توانست تیم را به جام جهانی ببرد، اما در جام جهانی باید یک مربی بزرگ می‌آوردیم. کسی مثل ادولاتک، تراپاتونی یا لوئیس ونگال .

این دستور‌العمل را فقط در جام جهانی 98 اجرا کردیم. یعنی ایویچ را برای جام جهانی آوردیم، اما یک ماه قبل از جام جهانی با اخراج ایویچ خوب عمل نکردیم...

اتفاقا بعضی‌ها هنوز هم معتقدند آن تصمیم درست بود! ایویچ خیلی به فوتبال ایران کمک کرد، بویژه به ساختار دفاعی این فوتبال. ما در فرانسه فقط چهار گل خوردیم، اما در جام‌های دیگر یا نبودیم یا اگر بودیم بالای شش یا هفت گل خوردیم.

ارزیابی شما از عملکرد تیم ملی در جام جهانی چیست؟

با توجه به فاصله کمی که تا شروع رقابت‌های جام جهانی باقی مانده، بهتر است درباره نتایج و عملکرد تیم ملی پیشداوری نکنیم و فقط امیدوارانه به انتظار آغاز این تورنمنت بنشینیم. البته نباید فراموش کنیم همه خلف وعده‌هایی را که در قبال برنامه‌های آماده‌سازی تیم ملی نسبت به کارلوس کرش داشتیم. حریفان تدارکاتی تیم ملی در این یک سال کدام‌ها بودند و بازیکنانمان را در کدام ورزشگاه‌های بزرگ دنیا به زمین فرستادیم که از بازی در ورزشگاه‌های برزیل هراسی نداشته باشند؟ رفتاری که ما در این یک سال با سرمربی تیم ملی داشتیم به مثابه لوطی خراب کردن بود. کرش مربی بزرگی است، اما ما به اندازه بزرگی‌ و شخصیتش به او توجه نکردیم. زمانی که آری هان هلندی را به ایران آوردیم یادتان هست؟ بازی اول او را با سواری آخرین مدل به ورزشگاه بردند، اما برای بازی دوم چون وسیله نبود می‌خواستند او را سوار وانت کنند که همان‌جا گفت شما من را نمی‌خواهید. حالا هم اگر کارلوس کرش می‌گوید شماها من را نمی‌خواهید بی‌دلیل نیست.

و آخرین سوال. شما نزدیک به 60 سال است که خاک این فوتبال را خورده‌اید. 16 سال به‌عنوان بازیکن و 44 سال هم به‌عنوان سرمربی. در شرایطی که فوتبال ما این روزها اسیر حاشیه‌های فراوانی است و با معضلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند، اگر قرار باشد فقط یک راهکار برای کمک به بهبود حال این فوتبال پیشنهاد کنید، چه می‌گویید؟

تقریبا 15 سال از زمانی که مهندس صفایی فراهانی اولین قدم‌ها را برای حرفه‌ای شدن این فوتبال برداشت می‌گذرد، اما من معتقدم 15 سال باید کار کنیم تا تازه برسیم به نقطه اول. ما چاره‌ای نداریم که با صداقت باشیم. از من سرمربی گرفته تا بازیکنان و مدیران. همه ما می‌دانیم در این 15 سال در مسیر حرفه‌ای قدم برنداشتیم و همین موضوع باعث شده به جایگاهی که در سطح آسیا داشته‌ایم هم لطمه وارد شده است.

منبع:جام جم