گروه فرهنگی مشرق - همایش فرهنگ و تکنولوژی با محورهای اصلی آسیب شناسی تکنولوژی، مبانی فرهنگی تکنولوژی، اسلام و تکنولوژی و عنوان ویژه «جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیرفرهنگی» به مدت دو روز در تاریخ یکشنبه 21 و دوشنبه 22 اردیبهشت از ساعت 9 صبح الی 18 با حضور جمع بزرگی از اندیشمندان در سالن جابربن حیان دانشگاه شریف برگزار شد.
این همایش با همت اندیشکده مهاجر و همکاری معاونت فرهنگی دانشگاه شریف و با مشارکت موسسه طلوع و کانون اندیشه جوان برگزار گردید.
خلاصه گزارش روز نخست این همایش برای استفاده علاقمندان ارائه شده است و افرادی که تمایل به دریافت فایل صوتی این همایش دارند میتوانند به آدرس موسسه طلوع Toluehagh.ir مراجعه نمایند.
بنیانیان: نخبگان جامعه ما در زندان نامرئی غرب به سر می برند / صد سال است استعدادهای خود را به حوزه های ساده تر و دور از علوم انسانی فرستادیم / اولین مانع فرهنگی این است که ما دچار شیفتگی بلندمدت نسبت به غرب هستیم / مساله دیگر مساله نظام های استقرار یافته غربی است / فناوری غرب عمدتا در خدمت توسعه شهوت و نیازهای حیوانی است
در بخش سوم این همایش که به موضوع «جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیرفرهنگی» اختصاص داشت، دکتر حسن بنیانیان عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس موسسه پیوست نگاری فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به ارائه مقاله خود با عنوان «رسالت فراموش شده استعدادهای درخشان در نظام سازی اسلامی» پرداخت.
وی در ابتدا خاطر نشان کرد: ما همواره یکدیگر را از شعار دادن بر حضر می کنیم و از اینکه کسی مطلبی را مدام تکرار کند انتقاد داریم در حالی که علت مخالفت های ما با شعار این است که شعاردهنده راه حل ندارد، در حالی که ما عصاره اهداف انقلابمان را در چند شعار مطرح کردیم. پس شعار بد نیست اگر با راه حل همراه باشد.
دکتر بنیانیان در ادامه تاکید کرد:اگر بخواهیم جامعه اسلامی در روند توسعه اقتصادی خود معنویت را هم ارتقاء بخشد، باید درون آن هم اتفاقاتی بیافتد یعنی مثلا همان بانک باید به صورتی عمل کند، که کارمندان از گرایش های اخلاقی دوری نکنند. به این نوع برنامه ریزی، «مهندسی فرهنگی» می گویند که به اصلاح پیامدهای فرهنگی نظام های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی می پردازد. اگر نظامهای غربی را عینا در یک جامعه ای مثل ایران وارد کنید، جامعه پر از تضاد می شود و به دنبال آن پیشرفت نیز دچار مشکل خواهد شد باید از ریشه های اعتقادی یک جامعه، نظریه های سیاسی، اقتصادی و... را طراحی کرد تا محصول پیشرفت بدست آید.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: ما برای طراحی و استقرار نظام های اسلامی و اجرایی دچار یکسری موانع فرهنگی هستیم یعنی نخبگان جامعه ما در زندان نامرئی غرب به سر می برند. اولین مانع فرهنگی این است که ما دچار شیفتگی بلندمدت نسبت به غرب هستیم و به تدریج این شیفتگی عمق بیشتری پیدا کرده است. در کنار آن مساله نظام های استقرار یافته غربی است که این دو یکدیگر را تقویت می کنند. بنابراین ظاهر جوانپسند غرب و درآمدهای نفتی هم وجود دارد ضمن اینکه فناوری غرب عمدتا در خدمت توسعه شهوت و نیازهای حیوانی است. به هر حال با وجود این 5 مانع عمده نخبگان ما در زندان به سر می برند که باید برای حل این مساله فکری کرد.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد: یکی از مصیبت های جوامع توسعه نیافته این است که مدت ها است که استعدادهای درخشانشان را به حوزه های ساده تر می فرستند و این مصیبتی است که صد سال ایران را گرفتار کرده است. وقتی چنین پدیده ای در یک جامعه اتفاق می افتد سلسله مراتب جامعه به گونه ای چیده می شود که مدیریت عمومی کشور بسیار ضعیف خواهد شد ما هیچ چاره ای جز وحدت علم و دین در جامعه اسلامی نداریم؛ نه دین حداقلی برای رفع نیازهای فردی که البته همه اینها ارزشمند است، اما ما نیاز به شیخ بهایی هایی داریم که بتوانند بین علم و دین و هنر پیوند ایجاد کنند.
بنیانیان در پایان بر ضرورت پیوند حوزه و دانشگاه و مدیران اجرایی برای دستیابی به تمدن اسلامی تاکید کرد و گفت: آنان که دل در گرو راه شهیدان انقلاب اسلامی دارند و می خواهند در ساخت تمدن اسلامی مشارکت کنند و استعداد و علاقه لازم برای ورود در عرصه علوم انسانی را دارند، تا بیداری کامل نخبگان موجود در صحنه، راه خویش را از رهگذر پیوند مطالعات سازمان یافته دینی با علوم جدید دنبال کنند.
دکتر ابراهیم فیاض: با این ساختار اگر تا 100 سال هم موشک بسازیم و همه داراییمان را صرف هزینههای دیگر کنیم به جایی نمیرسیم زیرا تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است
ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است.
وی با بیان اینکه ما معمولا در مواجهه با مشکلات فرهنگی یا غرب را متهم میکنیم و یا خودمان را، گفت: کمتر اتفاق میافتد که به شکل فرآیندی و ساختاری به موضوع نگاه کنیم. باید سعی کنیم پیش از آنکه متهمی پیدا کنیم ببینیم ساختار چه تاثیری در وضعیت موجود داشته و دارد. به نظر من ساختار به صورت جبری ما را بازتولید میکند و ما از این غفلت میکنیم.
فیاض ادامه داد: سیر اصلی غرب مذهب و مکتب تکامل است. در این معنا جهان با تضاد و رقابت و بقای اصلح رو به تکامل پیش میرود و عناصر جهان و طبیعت یکدیگر را کامل میکنند. این مبنا در قرنهای اخیر تبدیل به بحث جنگ شد اگرچه مبنای این فرآیند در یونان هم وجود داشته است. اولین جنگی که در اندیشه و مکتب غربی ترسیم شد جنگ فرهنگ با طبیعت بود که همچنان هم وجود دارد. در معنای غربی آنجا که فرهنگ هست انسانها اهلی هستند و آنجا که طبیعت حاکم است با انسانهای غیرفرهنگی یا بربرها مواجهیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: پس معنای تضاد و جنگ کل فلسفه غرب را فرا گرفته و همه فیلسوفان به نوعی جنگطلب هستند. وقتی از مفهوم بحث میکنیم صحبت ما بر سر جنگ است اما اگر از مفهوم به معنا عدول کنیم یعنی از حوزه فلسفه به حوزه عرفان وارد شدهایم و از جنگ فارغ میشویم.
فیاض افزود: در مبنای همان جنگ میان فرهنگ و تمدن با طبیعت در دوره جدید اندیشه غربی تکنولوژی و یا فناوری را وضع میکند در حقیقت تکنولوژی چیزی نیست جز مکانیزم حمله از فرهنگ و تمدن به سوی طبیعت و این از فلسفه ایجاد میشود. زیرا ماتریالیسم وقتی در بعد نظری لحاظ شود همان مادهگرایی است ولی در بعد کاربردی یعنی تکنولوژیمحوری و این چیزی است که امروز غرب شاهد آن هستیم.
به گفته وی بدین ترتیب جنگ فرهنگ و تمدن با طبیعت که از فلسفه آغاز شده تلاش میکند از جبر طبیعت خلاص شود و پس از آن میخواهد انسان را از جبر تاریخی خلاص کند و در پس این دو به آزادی نائل شود. این فرآیند مکتب و ساختار تکامل است که در ذات غرب وجود دارد.
فیاض با تاکید بر اینکه رسیدن به آزادی و فراغت از جبر پدیده و تاریخی در بنیاد مکتب تکامل غربی وجود دارد، افزود: در این معنا اصلا عدالت، برابری و اخلاق مطرح نمیشود و ارزشها کاملا تابع همان جبر مذکور معنا پیدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: چنین فضایی را هم در آمریکا میبینیم که مبنای آن این است یا میکشید یا کشته میشوید. هم در فرانسه شاهد آن هستیم که روز به روز فاصله طبقاتی در آن بیشتر و بیشتر میشود.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه با پذیرش جهانی شدن همواره فاصله طبقاتی جوامع بیشتر شده، گفت: همه ساختاری را که توضیح دادم امروز در جامعه ما هم به نوعی وجود دارد و ما هم وارد چنین سیستم و ساختاری شدهایم. این ساختار یک ساختار جهانی است و گویا ما هم از آن تقلید میکنیم. در این حوزه انسان به طور ناخودآگاه تبدیل به حیوان میشود و دیگر متافیزیک جایگاه خود را از دست میدهد و همه چیز تبدیل به فیزیک و مسائل این جهانی میشود. به همین خاطر است که دین هم با پذیرش این ساختار عقیم میماند و کاری از آن ساخته نیست.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه یکی از مشکلات اساسی ما در مواجهه با این ساختار این است که علوم انسانی جایگاه خود را از دست داده است، گفت: شاخصها را باید علوم انسانی برای رشتههای فنی و مهندسی مشخص و ترسیم کنند. اما امروز علوم تجربی و ریاضی اصل هستند و علوم انسانی و هنر بر مبنای آنها بنا میشود. اینچنین است که زیستشناسی که بحث تکامل را دنبال میکند و مبنای علوم طبیعی لحاظ میشود بر علوم انسانی تاثیر میگذارد و علمی متناظر با آن در علوم انسانی شکل میگیرد که میشود اقتصاد. این اقتصاد برمبنای همان تکامل یعنی "بقای اصلح" پیش میرود و این ماهیت توسعه غربی است.
فیاض در پایان گفت: با این ساختار اگر تا 100 سال هم موشک بسازیم و همه داراییمان را صرف هزینههای امنیتی کنیم به جایی نمیرسیم. زیرا تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است.
دکتر عطاءالله رفیعی اتانی: چرا در غرب توسعه به معنی توسعه اقتصادی گرفته شد ؟ / تمام ایده ها و آرمانهای سالهای گذشته در جمهوری اسلامی ایران از قبیل الگوی اسلامی ایران پیشرفت، اصلاح الگوی مصرف، حماسه اقتصادی و... برای بازگرداندن تحولات و پیشرفتهای اقتصادی بر مدار فرهنگ دینی و انقلابی است و آخرین آن که همان بحث فرهنگ و اقتصاد است / بعد از سال 68 نیز دچار چنین تحولات فرهنگی شدیم و گرایش و نگاه قابل توجهی از اراده کشور به این سمت میل پیدا کرد که همه خواسته های مردم را اقتصادی قلمداد کند
در بخش سوم این همایش که به موضوع "جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیر فرهنگی" اختصاص داشت دکتر عطاءالله رفیعی اتانی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سخنرانی کرد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا در غرب توسعه به معنی توسعه اقتصادی گرفته شده است، گفت: غرب جدید محصول انسان جدید است که در غرب شکل گرفت و ماهیت آن از قرن 14 تا قرن 19 به تدریج دچار تحول ماهیتی و بنیادی شد. اگر قرار است ما درباره انسان نظریه ای داشته باشیم، باید درک درستی از انسان داشته باشیم. هر کسی که از خود و هویت خویش درک درستی دارد بدین معناست که چهار نسبت را با خود تعریف می کند، یعنی نسبت خود را با خدا، حقیقت، جامعه و خود می تواند تعریف کند. به نظر می رسد مفهوم اومانیزم توانسته در طول یک تاریخ همه این نسبتها را برای انسان جدید تعریف کند.
انسان جدید در غرب برای ایجاد نسبت درست با جامعه خود به مفهوم بنیادی لیبرالیسم و برای تعریف نسبت خود با خود، مفهوم فایده گرایی را تعریف کرد و بزرگترین محدودیت برای این انسان طبیعت بود که با تکنولوژی بر آن مسلط گردید و اگر این انسان را یک جا تصور کنید به یک انسان کاملا اقتصادی تبدیل شده است؛ انسان که جز اقتصاد نمی فهمد.
این پژوهشگر علوم انسانی افزود: در اوایل قرن چهاردهم بعد از محوریت اومانیزم یک تحول عظیم در فرهنگ اتفاق می افتد، یعنی ما شاهد تغییراتی در تئاتر، هنر، کتاب و ... هستیم. آنچه که ما از انسان غربی امروز می بینیم این است که به یک انسان اقتصادی تبدیل شده و همه ارزشهای زندگی او بر مدار اقتصاد است و این محصول تفکر اومانیزم است. بعد از جنگ جهانی و آزاد شدن خیلی از کشورهای مستعمره، غربی ها به این کشورهای جهان سوم چنین القا کردند که شما با ما فرق می کنید و وقتی این تفاوت تئوریزه شد خود را در دانش توسعه یافته نشان دادند، اما مشکل اصلی این بود که یک مهندسی معکوس اتفاق افتاده بود.
از این رو فکر کردند توسعه به معنای توسعه اقتصادی است در نتیجه همه برنامه ها بر اساس اقتصاد نوشته شد. بعد از مدتی متوجه شدند که این مساله موجب تحول فرهنگی می شود. جوامع غیر غربی مجبور شدند که به تحولات فرهنگی تن بدهند و ما هم بعد از سال 68 دچار چنین تحولات فرهنگی شدیم و گرایش و نگاه قابل توجهی از اراده کشور به این سمت میل پیدا کرد که همه خواسته های مردم را اقتصادی قلمداد کند. یعنی تلقی این بود که برای برآوردن آن نیاز و ضرورت همین مسیر تجربه شده در غرب، مبنا و چارچوب درستی برای تامین مطالبات اقتصادی مردم است و خود به خود این رویکرد دست به کار تحول در لایه های فرهنگی زندگی شد چون باید تنه و ریشه را برای باربری هماهنگ می کرد و این همه واقعیتی است که به درستی، تهاجم فرهنگی، نام گرفت.
رفیعی اتانی یاد آور شد: من فکر می کنم تمام این ایده ها، آرمانها و آرمانهای سالهای گذشته در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد از قبیل الگوی اسلامی ایران پیشرفت، اصلاح الگوی مصرف، حماسه اقتصادی و... برای بازگرداندن تحولات و پیشرفتهای اقتصادی بر مدار فرهنگ دینی و انقلابی است و آخرین آن که همان بحث فرهنگ و اقتصاد است در واقع به این معناست که ما می خواهیم اقتصاد را مهم بدانیم اما اقتصاد مهم محصول یک موضوع مهمی به نام فرهنگ است.
این عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: برای عینیت یافتن انسان کمال طلب اسلامی در مقابل انسان منفعت طلب غربی، باید نظام فرهنگی و به طور خاص آن نظام تعلیم و تربیت اسلامی به جای نظام اقتصادی قرار گیرد. یعنی برای حل این موضوع و ایجاد توسعه اقتصادی و فرهنگی، نظام برنامه ریزی کشور به جای اینکه فقط در دست اقتصاددانان باشد باید در اختیار نظام تعلیم و تربیت به معنای عام آن نیز قرار گیرد. در حالیکه امروزه برنامه های توسعه ما و همه هویت آن اقتصادی است.
دکتر رفیعی اتانی در پایان تاکید کرد ما وقتی از الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی سخن می گوییم به معنای این است که درک می کنیم حرکت جامعه و فرد به سمت کمال است و معنای این حرکت حرکت قوه به فعل است. وقتی از پیشرفت اسلامی سخن می گوییم یعنی نظامات سیاسی و اقتصادی بر مدار نظام فرهنگ و به طور خاص بر نظام تعلیم و تربیت قرار گیرد و بعد اقتصاد و فرهنگ محصول آن خواهد بود. و به نحوی شکل می گیرد که هویت اسلامی محقق شود و بعد یک تمدن اسلامی را به دنبال خواهد داشت. وقتی ما از هویت و تمدن اسلامی سخن می گوییم به معنی دنباله روی تمدن غربی نیست. اما این سخن به معنی عدم بهره گیری از تجربیات آنها نیست. اما این تمدن غربی هیچ گاه نمی تواند به تمام هویت ما تبدیل شود و یا به عنوان مدل و الگوی ما در نظر گرفته شود.
دکتر بیژن عبدالکریمی: از نظر هایدگر علم جدید و تکنولوژی جدید غیرقابل اجتناب هستند و اتفاقاً اندیشیدن به ذات آن می تواند ما را به اندیشیدن به امکان و آغاز دیگری دعوت کند؛ آغاز و امکان دیگری که خود مبتنی بر علم و تکنولوژی است.
عضو هیات علمی فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی به ارایه مقاله خود با عنوان «تکنولوژی، خطر یا ناجی؟» پرداخت و گفت: نقد روشنفکران امروزی ما از تکنولوژی به ویژه فردیدی ها از نقد هایدگر فیلسوف آلمانی قرن 20 متاثر بوده است. در واقع سهم آنها از هایدگر کامل نیست و صرفاً در وجه منفی هایدگر دست گذاشته اند. هنوز ذهن جامعه ما در ایران و احساس ما نسبت به تکنولوژی گیج و گنگ است و همچنان برای اتخاذ یک نظم تاریخی برای رسیدن یا مواجه شدن با تکنولوژی فلج است.
وی افزود: روشنفکران ما در شکل گیری چنین شرایطی بی تقصیر نیستند و اگر ما با نگاه هایدگر به تکنولوژی موافق باشیم یعنی نگاه هستی شناسانه داشته باشیم و ذات تکنولوژی را بر اساس گلشتل( چارچوب) بفهمیم دیگر نمی توانیم نسبت به تکنولوژی بی اعتنا باشیم یا آنها را به طور یکجانبه نفی کنیم. این نگاه روشنفکران باعث شده است که ما با تکنولوژی ناهمزبانی کنیم و نسبت به آن بی تفاوت باشیم و سهم تاریخی خود را در مواجهه با تکنولوژی بر عهده نگیریم.
دکتر عبدالکریمی تاکید کرد: بسیاری از متاثران ما از هایدگر صرفاً به نقد مدرنیته پرداخته اند. از جمله آنها فردید و پیروان او هستند اما این از نظر من همه حرف های هایدگر نیست. هایدگر در مواجهه با تکنولوژی بعد مثبت و ایجابی هم دارد که در جامعه ما کاملاً ندیده گرفته شده است. نقد هایدگر از تکنولوژی موجه است زیرا او درک نزدیکی از جوامع صنعتی غرب دارد ولی ما که هنوز به توسعه تکنولوژیک نرسیدیم حق نداریم به نقد یک جانبه تکنولوژی دست بزنیم به همین دلیل که توسعه تکنولوژی را تجربه نکردیم درک مان از نقد رادیکال هایدگر نسبت به تکنولوژی یک درک نادرستی است.
این استاد فلسفه تصریح کرد: از نظر هایدگر فهم تکنولوژی به معنای «گلشتگل» یعنی درک نیرویی تاریخی که به همه کس و همه چیز چارچوب و نظام می بخشد. این معنا حاوی مفاهیم دیگری نیز هست و آن این که ما نمی توانیم به این قدرت نظام بخش یا چارچوب بخش بی توجه باشیم و این همان چیزی است که در جامعه بدان توجه نمی شود.
وی با مقایسه اندیشه های هایدگر و مارکس گفت: این دو سرنوشت مشابهی پیدا کردند. آنها در نقد غرب نقاط مشترکی داشتند از جمله مقابله با تفکر انتزاعی و روی آوردن به نیروهای تاریخی است که در ایران به بخش انتقادی و نفی کننده اندیشه این دو کاملاً و حتی بیش از حد توجه شده است اما به وجه نیروی تاریخی آن کمتر توجهی می شود. در این معنا ایدئولوژی، مذهب و دین نمی توانند جایگزین مناسبی برای این نیروی تاریخی باشند.
دکتر عبدالکریمی در ایان تاکید کرد: هایدگر معتقد است که علم و تکنولوژی به خاطر غفلت از وجود ما را با بحران مواجه می کند اما چیزی که باید مورد توجه ما باشد پرسش از ذات خود تکنولوژی است. این اصلاً به معنای نفی تکنولوژی نیست بلکه به معنای نوعی آسیب شناسی ساخت وجودی انسان است. در این معنا بحث هایدگر با بحث های پایان تاریخ که در نظریات پست مدرن ها مطرح می شود هیچ نسبتی ندارد. از نظر هایدگر علم جدید و تکنولوژی جدید غیرقابل اجتناب هستند و اتفاقاً اندیشیدن به ذات آن می تواند ما را به اندیشیدن به امکان و آغاز دیگری دعوت کند؛ آغاز و امکان دیگری که خود مبتنی بر علم و تکنولوژی است.
دکتر مهدی معینزاده: تکنولوژی ابزاری خنثی نیست بلکه یک نوع گشایش ما با عالم است و حتی اینچنین نیست که تاثیری بر روی زیست و فرهنگ به کارگیرندگان آن نداشته باشد بلکه ادعایی فراتر دارد.تکنولوژی یک نحوه مواجهه با عالم و یک نحوه تفکر است
دکتر مهدی معینزاده عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنانی درباره تکنولوژی و تفکر تکنیکی در همایش ملی فرهنگ و تکنولوژی خاطرنشان کرد: تکنولوژی ابزاری خنثی نیست بلکه یک نوع گشایش ما با عالم است و حتی اینچنین نیست که تاثیری بر روی زیست و فرهنگ به کارگیرندگان آن نداشته باشد بلکه ادعایی فراتر دارد.
وی افزود: تکنولوژی یک نحوه مواجهه با عالم و یک نحوه تفکر است. چرا که میشود امور عالم را به گونه غیرتکنولوژیک نیز رتق و فتق کرد.
این استاد فلسفه علم با اشاره به خصوصیات نحوه تفکر تکنولوژیک گفت: انسان سالهای سال به عالم فکر میکرد اما تکنولوژیای وجود نداشت. لذا نحوه تفکر و نحوه مواجهه با عالم این تکنولوژی را به وجود آورد.بنابر این امور عالم در این نحوه تفکر اموری فینفسه هستند.
معین زاده ادامه داد: در تفکر تکنیکی سنخ و روابط موجود ضوابط علی و معلولی است نه روابط دالی و مدلولی و محل تکنولوژی نیز همینجاست. لذا جایی که سنخ روابط آن آیه و نشانه است جای تفکر غیرتکنولوژی است.
وی تکنولوژی را زاده جدایی نظر و عمل عنوان کرد و گفت: متاسفانه اینقدر این جدایی ما را دربر گرفته است که نمیتوانیم بدون آن نفس بکشیم و بر همین اساس یک روز درباره مباحث نظری صحبت میکنیم، روز دیگر درباره اجرایی شدن آن سخن میگوییم.
این استاد فلسفه علم تاکید کرد: از بستر این جدایی نظر و عمل تکنولوژی شکل میگیرد و این به خاطر آن است که ما مسائلمان را به طور انضمامی از حیاتمان نمیگیریم.
این همایش با همت اندیشکده مهاجر و همکاری معاونت فرهنگی دانشگاه شریف و با مشارکت موسسه طلوع و کانون اندیشه جوان برگزار گردید.
خلاصه گزارش روز نخست این همایش برای استفاده علاقمندان ارائه شده است و افرادی که تمایل به دریافت فایل صوتی این همایش دارند میتوانند به آدرس موسسه طلوع Toluehagh.ir مراجعه نمایند.
بنیانیان: نخبگان جامعه ما در زندان نامرئی غرب به سر می برند / صد سال است استعدادهای خود را به حوزه های ساده تر و دور از علوم انسانی فرستادیم / اولین مانع فرهنگی این است که ما دچار شیفتگی بلندمدت نسبت به غرب هستیم / مساله دیگر مساله نظام های استقرار یافته غربی است / فناوری غرب عمدتا در خدمت توسعه شهوت و نیازهای حیوانی است
در بخش سوم این همایش که به موضوع «جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیرفرهنگی» اختصاص داشت، دکتر حسن بنیانیان عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس موسسه پیوست نگاری فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به ارائه مقاله خود با عنوان «رسالت فراموش شده استعدادهای درخشان در نظام سازی اسلامی» پرداخت.
وی در ابتدا خاطر نشان کرد: ما همواره یکدیگر را از شعار دادن بر حضر می کنیم و از اینکه کسی مطلبی را مدام تکرار کند انتقاد داریم در حالی که علت مخالفت های ما با شعار این است که شعاردهنده راه حل ندارد، در حالی که ما عصاره اهداف انقلابمان را در چند شعار مطرح کردیم. پس شعار بد نیست اگر با راه حل همراه باشد.
دکتر بنیانیان در ادامه تاکید کرد:اگر بخواهیم جامعه اسلامی در روند توسعه اقتصادی خود معنویت را هم ارتقاء بخشد، باید درون آن هم اتفاقاتی بیافتد یعنی مثلا همان بانک باید به صورتی عمل کند، که کارمندان از گرایش های اخلاقی دوری نکنند. به این نوع برنامه ریزی، «مهندسی فرهنگی» می گویند که به اصلاح پیامدهای فرهنگی نظام های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی می پردازد. اگر نظامهای غربی را عینا در یک جامعه ای مثل ایران وارد کنید، جامعه پر از تضاد می شود و به دنبال آن پیشرفت نیز دچار مشکل خواهد شد باید از ریشه های اعتقادی یک جامعه، نظریه های سیاسی، اقتصادی و... را طراحی کرد تا محصول پیشرفت بدست آید.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: ما برای طراحی و استقرار نظام های اسلامی و اجرایی دچار یکسری موانع فرهنگی هستیم یعنی نخبگان جامعه ما در زندان نامرئی غرب به سر می برند. اولین مانع فرهنگی این است که ما دچار شیفتگی بلندمدت نسبت به غرب هستیم و به تدریج این شیفتگی عمق بیشتری پیدا کرده است. در کنار آن مساله نظام های استقرار یافته غربی است که این دو یکدیگر را تقویت می کنند. بنابراین ظاهر جوانپسند غرب و درآمدهای نفتی هم وجود دارد ضمن اینکه فناوری غرب عمدتا در خدمت توسعه شهوت و نیازهای حیوانی است. به هر حال با وجود این 5 مانع عمده نخبگان ما در زندان به سر می برند که باید برای حل این مساله فکری کرد.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد: یکی از مصیبت های جوامع توسعه نیافته این است که مدت ها است که استعدادهای درخشانشان را به حوزه های ساده تر می فرستند و این مصیبتی است که صد سال ایران را گرفتار کرده است. وقتی چنین پدیده ای در یک جامعه اتفاق می افتد سلسله مراتب جامعه به گونه ای چیده می شود که مدیریت عمومی کشور بسیار ضعیف خواهد شد ما هیچ چاره ای جز وحدت علم و دین در جامعه اسلامی نداریم؛ نه دین حداقلی برای رفع نیازهای فردی که البته همه اینها ارزشمند است، اما ما نیاز به شیخ بهایی هایی داریم که بتوانند بین علم و دین و هنر پیوند ایجاد کنند.
بنیانیان در پایان بر ضرورت پیوند حوزه و دانشگاه و مدیران اجرایی برای دستیابی به تمدن اسلامی تاکید کرد و گفت: آنان که دل در گرو راه شهیدان انقلاب اسلامی دارند و می خواهند در ساخت تمدن اسلامی مشارکت کنند و استعداد و علاقه لازم برای ورود در عرصه علوم انسانی را دارند، تا بیداری کامل نخبگان موجود در صحنه، راه خویش را از رهگذر پیوند مطالعات سازمان یافته دینی با علوم جدید دنبال کنند.
دکتر ابراهیم فیاض: با این ساختار اگر تا 100 سال هم موشک بسازیم و همه داراییمان را صرف هزینههای دیگر کنیم به جایی نمیرسیم زیرا تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است
ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است.
وی با بیان اینکه ما معمولا در مواجهه با مشکلات فرهنگی یا غرب را متهم میکنیم و یا خودمان را، گفت: کمتر اتفاق میافتد که به شکل فرآیندی و ساختاری به موضوع نگاه کنیم. باید سعی کنیم پیش از آنکه متهمی پیدا کنیم ببینیم ساختار چه تاثیری در وضعیت موجود داشته و دارد. به نظر من ساختار به صورت جبری ما را بازتولید میکند و ما از این غفلت میکنیم.
فیاض ادامه داد: سیر اصلی غرب مذهب و مکتب تکامل است. در این معنا جهان با تضاد و رقابت و بقای اصلح رو به تکامل پیش میرود و عناصر جهان و طبیعت یکدیگر را کامل میکنند. این مبنا در قرنهای اخیر تبدیل به بحث جنگ شد اگرچه مبنای این فرآیند در یونان هم وجود داشته است. اولین جنگی که در اندیشه و مکتب غربی ترسیم شد جنگ فرهنگ با طبیعت بود که همچنان هم وجود دارد. در معنای غربی آنجا که فرهنگ هست انسانها اهلی هستند و آنجا که طبیعت حاکم است با انسانهای غیرفرهنگی یا بربرها مواجهیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: پس معنای تضاد و جنگ کل فلسفه غرب را فرا گرفته و همه فیلسوفان به نوعی جنگطلب هستند. وقتی از مفهوم بحث میکنیم صحبت ما بر سر جنگ است اما اگر از مفهوم به معنا عدول کنیم یعنی از حوزه فلسفه به حوزه عرفان وارد شدهایم و از جنگ فارغ میشویم.
فیاض افزود: در مبنای همان جنگ میان فرهنگ و تمدن با طبیعت در دوره جدید اندیشه غربی تکنولوژی و یا فناوری را وضع میکند در حقیقت تکنولوژی چیزی نیست جز مکانیزم حمله از فرهنگ و تمدن به سوی طبیعت و این از فلسفه ایجاد میشود. زیرا ماتریالیسم وقتی در بعد نظری لحاظ شود همان مادهگرایی است ولی در بعد کاربردی یعنی تکنولوژیمحوری و این چیزی است که امروز غرب شاهد آن هستیم.
به گفته وی بدین ترتیب جنگ فرهنگ و تمدن با طبیعت که از فلسفه آغاز شده تلاش میکند از جبر طبیعت خلاص شود و پس از آن میخواهد انسان را از جبر تاریخی خلاص کند و در پس این دو به آزادی نائل شود. این فرآیند مکتب و ساختار تکامل است که در ذات غرب وجود دارد.
فیاض با تاکید بر اینکه رسیدن به آزادی و فراغت از جبر پدیده و تاریخی در بنیاد مکتب تکامل غربی وجود دارد، افزود: در این معنا اصلا عدالت، برابری و اخلاق مطرح نمیشود و ارزشها کاملا تابع همان جبر مذکور معنا پیدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: چنین فضایی را هم در آمریکا میبینیم که مبنای آن این است یا میکشید یا کشته میشوید. هم در فرانسه شاهد آن هستیم که روز به روز فاصله طبقاتی در آن بیشتر و بیشتر میشود.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه با پذیرش جهانی شدن همواره فاصله طبقاتی جوامع بیشتر شده، گفت: همه ساختاری را که توضیح دادم امروز در جامعه ما هم به نوعی وجود دارد و ما هم وارد چنین سیستم و ساختاری شدهایم. این ساختار یک ساختار جهانی است و گویا ما هم از آن تقلید میکنیم. در این حوزه انسان به طور ناخودآگاه تبدیل به حیوان میشود و دیگر متافیزیک جایگاه خود را از دست میدهد و همه چیز تبدیل به فیزیک و مسائل این جهانی میشود. به همین خاطر است که دین هم با پذیرش این ساختار عقیم میماند و کاری از آن ساخته نیست.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه یکی از مشکلات اساسی ما در مواجهه با این ساختار این است که علوم انسانی جایگاه خود را از دست داده است، گفت: شاخصها را باید علوم انسانی برای رشتههای فنی و مهندسی مشخص و ترسیم کنند. اما امروز علوم تجربی و ریاضی اصل هستند و علوم انسانی و هنر بر مبنای آنها بنا میشود. اینچنین است که زیستشناسی که بحث تکامل را دنبال میکند و مبنای علوم طبیعی لحاظ میشود بر علوم انسانی تاثیر میگذارد و علمی متناظر با آن در علوم انسانی شکل میگیرد که میشود اقتصاد. این اقتصاد برمبنای همان تکامل یعنی "بقای اصلح" پیش میرود و این ماهیت توسعه غربی است.
فیاض در پایان گفت: با این ساختار اگر تا 100 سال هم موشک بسازیم و همه داراییمان را صرف هزینههای امنیتی کنیم به جایی نمیرسیم. زیرا تا علوم انسانی به جای خودش برنگردد هر چقدر هم پیشرفت کنیم نهایتا به جایی میرسیم که غرب رسیده است.
دکتر عطاءالله رفیعی اتانی: چرا در غرب توسعه به معنی توسعه اقتصادی گرفته شد ؟ / تمام ایده ها و آرمانهای سالهای گذشته در جمهوری اسلامی ایران از قبیل الگوی اسلامی ایران پیشرفت، اصلاح الگوی مصرف، حماسه اقتصادی و... برای بازگرداندن تحولات و پیشرفتهای اقتصادی بر مدار فرهنگ دینی و انقلابی است و آخرین آن که همان بحث فرهنگ و اقتصاد است / بعد از سال 68 نیز دچار چنین تحولات فرهنگی شدیم و گرایش و نگاه قابل توجهی از اراده کشور به این سمت میل پیدا کرد که همه خواسته های مردم را اقتصادی قلمداد کند
در بخش سوم این همایش که به موضوع "جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیر فرهنگی" اختصاص داشت دکتر عطاءالله رفیعی اتانی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سخنرانی کرد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا در غرب توسعه به معنی توسعه اقتصادی گرفته شده است، گفت: غرب جدید محصول انسان جدید است که در غرب شکل گرفت و ماهیت آن از قرن 14 تا قرن 19 به تدریج دچار تحول ماهیتی و بنیادی شد. اگر قرار است ما درباره انسان نظریه ای داشته باشیم، باید درک درستی از انسان داشته باشیم. هر کسی که از خود و هویت خویش درک درستی دارد بدین معناست که چهار نسبت را با خود تعریف می کند، یعنی نسبت خود را با خدا، حقیقت، جامعه و خود می تواند تعریف کند. به نظر می رسد مفهوم اومانیزم توانسته در طول یک تاریخ همه این نسبتها را برای انسان جدید تعریف کند.
انسان جدید در غرب برای ایجاد نسبت درست با جامعه خود به مفهوم بنیادی لیبرالیسم و برای تعریف نسبت خود با خود، مفهوم فایده گرایی را تعریف کرد و بزرگترین محدودیت برای این انسان طبیعت بود که با تکنولوژی بر آن مسلط گردید و اگر این انسان را یک جا تصور کنید به یک انسان کاملا اقتصادی تبدیل شده است؛ انسان که جز اقتصاد نمی فهمد.
این پژوهشگر علوم انسانی افزود: در اوایل قرن چهاردهم بعد از محوریت اومانیزم یک تحول عظیم در فرهنگ اتفاق می افتد، یعنی ما شاهد تغییراتی در تئاتر، هنر، کتاب و ... هستیم. آنچه که ما از انسان غربی امروز می بینیم این است که به یک انسان اقتصادی تبدیل شده و همه ارزشهای زندگی او بر مدار اقتصاد است و این محصول تفکر اومانیزم است. بعد از جنگ جهانی و آزاد شدن خیلی از کشورهای مستعمره، غربی ها به این کشورهای جهان سوم چنین القا کردند که شما با ما فرق می کنید و وقتی این تفاوت تئوریزه شد خود را در دانش توسعه یافته نشان دادند، اما مشکل اصلی این بود که یک مهندسی معکوس اتفاق افتاده بود.
از این رو فکر کردند توسعه به معنای توسعه اقتصادی است در نتیجه همه برنامه ها بر اساس اقتصاد نوشته شد. بعد از مدتی متوجه شدند که این مساله موجب تحول فرهنگی می شود. جوامع غیر غربی مجبور شدند که به تحولات فرهنگی تن بدهند و ما هم بعد از سال 68 دچار چنین تحولات فرهنگی شدیم و گرایش و نگاه قابل توجهی از اراده کشور به این سمت میل پیدا کرد که همه خواسته های مردم را اقتصادی قلمداد کند. یعنی تلقی این بود که برای برآوردن آن نیاز و ضرورت همین مسیر تجربه شده در غرب، مبنا و چارچوب درستی برای تامین مطالبات اقتصادی مردم است و خود به خود این رویکرد دست به کار تحول در لایه های فرهنگی زندگی شد چون باید تنه و ریشه را برای باربری هماهنگ می کرد و این همه واقعیتی است که به درستی، تهاجم فرهنگی، نام گرفت.
رفیعی اتانی یاد آور شد: من فکر می کنم تمام این ایده ها، آرمانها و آرمانهای سالهای گذشته در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد از قبیل الگوی اسلامی ایران پیشرفت، اصلاح الگوی مصرف، حماسه اقتصادی و... برای بازگرداندن تحولات و پیشرفتهای اقتصادی بر مدار فرهنگ دینی و انقلابی است و آخرین آن که همان بحث فرهنگ و اقتصاد است در واقع به این معناست که ما می خواهیم اقتصاد را مهم بدانیم اما اقتصاد مهم محصول یک موضوع مهمی به نام فرهنگ است.
این عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: برای عینیت یافتن انسان کمال طلب اسلامی در مقابل انسان منفعت طلب غربی، باید نظام فرهنگی و به طور خاص آن نظام تعلیم و تربیت اسلامی به جای نظام اقتصادی قرار گیرد. یعنی برای حل این موضوع و ایجاد توسعه اقتصادی و فرهنگی، نظام برنامه ریزی کشور به جای اینکه فقط در دست اقتصاددانان باشد باید در اختیار نظام تعلیم و تربیت به معنای عام آن نیز قرار گیرد. در حالیکه امروزه برنامه های توسعه ما و همه هویت آن اقتصادی است.
دکتر رفیعی اتانی در پایان تاکید کرد ما وقتی از الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی سخن می گوییم به معنای این است که درک می کنیم حرکت جامعه و فرد به سمت کمال است و معنای این حرکت حرکت قوه به فعل است. وقتی از پیشرفت اسلامی سخن می گوییم یعنی نظامات سیاسی و اقتصادی بر مدار نظام فرهنگ و به طور خاص بر نظام تعلیم و تربیت قرار گیرد و بعد اقتصاد و فرهنگ محصول آن خواهد بود. و به نحوی شکل می گیرد که هویت اسلامی محقق شود و بعد یک تمدن اسلامی را به دنبال خواهد داشت. وقتی ما از هویت و تمدن اسلامی سخن می گوییم به معنی دنباله روی تمدن غربی نیست. اما این سخن به معنی عدم بهره گیری از تجربیات آنها نیست. اما این تمدن غربی هیچ گاه نمی تواند به تمام هویت ما تبدیل شود و یا به عنوان مدل و الگوی ما در نظر گرفته شود.
دکتر بیژن عبدالکریمی: از نظر هایدگر علم جدید و تکنولوژی جدید غیرقابل اجتناب هستند و اتفاقاً اندیشیدن به ذات آن می تواند ما را به اندیشیدن به امکان و آغاز دیگری دعوت کند؛ آغاز و امکان دیگری که خود مبتنی بر علم و تکنولوژی است.
عضو هیات علمی فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی به ارایه مقاله خود با عنوان «تکنولوژی، خطر یا ناجی؟» پرداخت و گفت: نقد روشنفکران امروزی ما از تکنولوژی به ویژه فردیدی ها از نقد هایدگر فیلسوف آلمانی قرن 20 متاثر بوده است. در واقع سهم آنها از هایدگر کامل نیست و صرفاً در وجه منفی هایدگر دست گذاشته اند. هنوز ذهن جامعه ما در ایران و احساس ما نسبت به تکنولوژی گیج و گنگ است و همچنان برای اتخاذ یک نظم تاریخی برای رسیدن یا مواجه شدن با تکنولوژی فلج است.
وی افزود: روشنفکران ما در شکل گیری چنین شرایطی بی تقصیر نیستند و اگر ما با نگاه هایدگر به تکنولوژی موافق باشیم یعنی نگاه هستی شناسانه داشته باشیم و ذات تکنولوژی را بر اساس گلشتل( چارچوب) بفهمیم دیگر نمی توانیم نسبت به تکنولوژی بی اعتنا باشیم یا آنها را به طور یکجانبه نفی کنیم. این نگاه روشنفکران باعث شده است که ما با تکنولوژی ناهمزبانی کنیم و نسبت به آن بی تفاوت باشیم و سهم تاریخی خود را در مواجهه با تکنولوژی بر عهده نگیریم.
دکتر عبدالکریمی تاکید کرد: بسیاری از متاثران ما از هایدگر صرفاً به نقد مدرنیته پرداخته اند. از جمله آنها فردید و پیروان او هستند اما این از نظر من همه حرف های هایدگر نیست. هایدگر در مواجهه با تکنولوژی بعد مثبت و ایجابی هم دارد که در جامعه ما کاملاً ندیده گرفته شده است. نقد هایدگر از تکنولوژی موجه است زیرا او درک نزدیکی از جوامع صنعتی غرب دارد ولی ما که هنوز به توسعه تکنولوژیک نرسیدیم حق نداریم به نقد یک جانبه تکنولوژی دست بزنیم به همین دلیل که توسعه تکنولوژی را تجربه نکردیم درک مان از نقد رادیکال هایدگر نسبت به تکنولوژی یک درک نادرستی است.
این استاد فلسفه تصریح کرد: از نظر هایدگر فهم تکنولوژی به معنای «گلشتگل» یعنی درک نیرویی تاریخی که به همه کس و همه چیز چارچوب و نظام می بخشد. این معنا حاوی مفاهیم دیگری نیز هست و آن این که ما نمی توانیم به این قدرت نظام بخش یا چارچوب بخش بی توجه باشیم و این همان چیزی است که در جامعه بدان توجه نمی شود.
وی با مقایسه اندیشه های هایدگر و مارکس گفت: این دو سرنوشت مشابهی پیدا کردند. آنها در نقد غرب نقاط مشترکی داشتند از جمله مقابله با تفکر انتزاعی و روی آوردن به نیروهای تاریخی است که در ایران به بخش انتقادی و نفی کننده اندیشه این دو کاملاً و حتی بیش از حد توجه شده است اما به وجه نیروی تاریخی آن کمتر توجهی می شود. در این معنا ایدئولوژی، مذهب و دین نمی توانند جایگزین مناسبی برای این نیروی تاریخی باشند.
دکتر عبدالکریمی در ایان تاکید کرد: هایدگر معتقد است که علم و تکنولوژی به خاطر غفلت از وجود ما را با بحران مواجه می کند اما چیزی که باید مورد توجه ما باشد پرسش از ذات خود تکنولوژی است. این اصلاً به معنای نفی تکنولوژی نیست بلکه به معنای نوعی آسیب شناسی ساخت وجودی انسان است. در این معنا بحث هایدگر با بحث های پایان تاریخ که در نظریات پست مدرن ها مطرح می شود هیچ نسبتی ندارد. از نظر هایدگر علم جدید و تکنولوژی جدید غیرقابل اجتناب هستند و اتفاقاً اندیشیدن به ذات آن می تواند ما را به اندیشیدن به امکان و آغاز دیگری دعوت کند؛ آغاز و امکان دیگری که خود مبتنی بر علم و تکنولوژی است.
دکتر مهدی معینزاده: تکنولوژی ابزاری خنثی نیست بلکه یک نوع گشایش ما با عالم است و حتی اینچنین نیست که تاثیری بر روی زیست و فرهنگ به کارگیرندگان آن نداشته باشد بلکه ادعایی فراتر دارد.تکنولوژی یک نحوه مواجهه با عالم و یک نحوه تفکر است
دکتر مهدی معینزاده عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنانی درباره تکنولوژی و تفکر تکنیکی در همایش ملی فرهنگ و تکنولوژی خاطرنشان کرد: تکنولوژی ابزاری خنثی نیست بلکه یک نوع گشایش ما با عالم است و حتی اینچنین نیست که تاثیری بر روی زیست و فرهنگ به کارگیرندگان آن نداشته باشد بلکه ادعایی فراتر دارد.
وی افزود: تکنولوژی یک نحوه مواجهه با عالم و یک نحوه تفکر است. چرا که میشود امور عالم را به گونه غیرتکنولوژیک نیز رتق و فتق کرد.
این استاد فلسفه علم با اشاره به خصوصیات نحوه تفکر تکنولوژیک گفت: انسان سالهای سال به عالم فکر میکرد اما تکنولوژیای وجود نداشت. لذا نحوه تفکر و نحوه مواجهه با عالم این تکنولوژی را به وجود آورد.بنابر این امور عالم در این نحوه تفکر اموری فینفسه هستند.
معین زاده ادامه داد: در تفکر تکنیکی سنخ و روابط موجود ضوابط علی و معلولی است نه روابط دالی و مدلولی و محل تکنولوژی نیز همینجاست. لذا جایی که سنخ روابط آن آیه و نشانه است جای تفکر غیرتکنولوژی است.
وی تکنولوژی را زاده جدایی نظر و عمل عنوان کرد و گفت: متاسفانه اینقدر این جدایی ما را دربر گرفته است که نمیتوانیم بدون آن نفس بکشیم و بر همین اساس یک روز درباره مباحث نظری صحبت میکنیم، روز دیگر درباره اجرایی شدن آن سخن میگوییم.
این استاد فلسفه علم تاکید کرد: از بستر این جدایی نظر و عمل تکنولوژی شکل میگیرد و این به خاطر آن است که ما مسائلمان را به طور انضمامی از حیاتمان نمیگیریم.