شیخ محمدتقی اصفهانی، پس از آنکه در اندازه توان از مجموعه علوم و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) بهره‌مند شد، در پی یک واقعه معنوی دریافت که از ناحیه الهی مامور است تا برای انجام برخی امور شرعی و تبلیغ احکام الهی به ایران بازگردد.

گروه تاریخ مشرق - آیت‌الله‌العظمی شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی (رضوان‌الله‌علیه) در میان علمای عصر خود به خصایص ویژه روحی و معرفتی شهره و دارای مراتب و معارف و کرامت‌هایی بود و توانسته بود با عنایت امامان معصوم (علیهم‌السلام) و اتیان دستورهای شرعی و ریاضات‌های سلوکی به فضایل فراوانی دست پیدا کند. افزون بر این، در عرصه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی هم در راس امور قرار داشت و رهبری جنبش تنباکو در اصفهان را عهده‌دار بود. وی به همراه برادرش حاج آقا نورالله نجفی و نیز مرحوم سید حسن مدرس (رحمهما الله) اصفهان را به مرکز ثقل فعالیت‌های سیاسی مجاهدان دینی تبدیل ساخت و انقلاب مشروطه و برخی حرکت‌های دیگر را رهبری کرد.



جدای از  مراتب فضل و اندیشه آقانجفی، حضوری تاریخی و موثر در عرصه‌های سیاسی هم داشت. سید جمال اسدابادی که خود نیز از فعالان و دغدغه‌مندان سیاست در پهنه اسلامی بود، درباره اش می‌گوید: «حرارتی به کله‌اش دیدم  که در بیسمارک نبود و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت را می‌نمود.»

* فضل تحصیل با امداد حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)
آقانجفی اصفهانی برای تحصیلات سطوح عالی دینی همسفر با اشخاصی چون آیت‌االله سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروه عازم عراق شد. با اینکه آغاز درس و بحث چنگی به دل نمی‌زد و نتوانسته بود به‌خوبی تحصیل کند اما چیزی نگذشت که به سرعت مدارج رشد و ترقی را در حوزه‌های علمیه پیمود. این ترقی ناگهانی تنها در گرو توسل و استمداد از حضرات عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) و  البته وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌افضل السلام و الصلوه) میسر شد. خود می‌گوید:

« در اوقات تحصیل مدت مدیدی مشغول تحصیل و مباحثه بودم و به هیچ وجه ترقی حاصل نمی‌شد و بسیار بطی‌ءالذهن بودم و قلیل‌الفهم. در شب عرفه در رواق مطهر حضرت سیدالشهداء (روحی لتربته الفداء) تا وقت سحر استغاثه نمودم و حضرت حبیب بن مظاهر را به درگاه آن جناب شفیع گردانیدم. چون وقت سحر شد، بعد از تهجد گریه بسیار کردم. در همان جا به خواب رفتم. در عالم خواب دیدم حبیب از ضریح بیرون آمد و بعضی یاز مصائب امام حسین (علیه‌السلام) را ذکر می‌نمود و گریه می‌کرد و وارد حرم شد. دیدم در ضریح گشوده شد و حضرت امام حسین (علیه‌السلام) ظاهر شدند. پس حبیب زیارت وارث خواند و من نیز همان زیارت را می‌خواندم. ... چون لمحه‌ای گذشت نظر شریف به جانب من فرمود و نظر به آسمان فرمود و این دعا را خواندند: اللهم یا مسبب الاسباب و یا فاتح الابواب، و یا قاضی الحاجات و یا سامع المناجات و یا کافی المهمات، اسئلک بحق من حقه علیک عظیم ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تقضی حاجته.... روز عید، بعد از فراغ از زیارت روانه نجف شدم و مشغول تحصیل فقه شدم و به مطلوب فایز شدم.»



حضرت آیت‌الله آقانجفی اصفهانی به مراتب بالایی از فضل و دانش دست یافت. در همین باره برخی از نویسندگان و محققان نوشته‌اند: «... و در نتیجه مذاکرات در فقه و اصول، از جمله فحول گردید و به مقام اهل توحید و عرفان رسید. و در برخی علوم دیگر چون حکمت و کلام و بعضی از ریاضیات و غیره نیز از اطلاع وافی برخوردار بود و در اثر حافظه محیرالعقولی که دارا بود، از رئوس مسائل فقهیه  استحضاری تمام فراهم آورد.»

* ماموریت‌های الهی
شیخ محمدتقی اصفهانی، پس از آنکه در اندازه توان از مجموعه علوم و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) بهره‌مند شد، در پی یک واقعه معنوی دریافت که از ناحیه الهی مامور است تا برای انجام برخی امور شرعی و تبلیغ احکام الهی به ایران بازگردد و این گونه بود که به اصفهان بازگشت و تا پایان عمر مبارک خود نیز در همین دیار رحل اقامت افکند.

بدون تردید و برپایه گزارش‌های تاریخی، شیخ در راس قیام تنباکوی اصفهان بود که این خود دلیلی است بر موقعیت ممتاز و درخشان ایشان در میان عالمان که در آن زمان تنها 46 سال از عمر وی سپری شده بود. در خیل کثیر علما و فاضلان اصفهان در علوم مختلف که برخی هم از کهنسالان و صاحبان نفوذ در جامعه بودند، زعامت آقانجفی نشانه مقام و نفوذ عمیق و عظیم این عالم مدرسه اهل بیت (علیهم‌السلام) دارد.



برپایه شواهد تاریخی، آقانجفی حتی پیشتر از میرزای شیرازی حکمی مبنی بر تحریم استعمال تنباکو صادر کرده بود و مردم اصفهان به آن عمل می‌کردند. در اثر نفوذ حکم ولایی آیت‌الله، لغو تحریم و حتی تبعید مجتهد اصفهان در دستور کار قرار گرفت. شیخ حسن کربلایی در این باره نوشته است:

«... این شد که علمای اعلام اصفهان (کثرالله امثالهم) خودشان بالمره ممتنع گردیده و مسلمانان را نیز نهی فرمودند. مردمان معقول و متدین را منع ایشان پذیرفته افتاد. روی هم رفته کلمه ایشان (آقانجفی) در اصفهان و توابه اصفهان پیشرفت و نفوذ یافت؛ فی‌الجمله سکته و وقوفی به اداره وکلای کمپانی وارد آمد...»

یکی از ویژگی‌های مهم در رهبری آقانجفی نگاه فقهیانه او به مسائل بود. هرچند حضرتش یک مصلح میدان سیاست بود اما غوری کوتاه در اندیشه‌ها و آرای فقهی ایشان نشان می‌دهد که آن عمل و این اندیشه در ربطی وثیق با یکدیگر قرار دارند. در این راستا می‌توان به رشاله باارزش وی با نام «ولایت الحاکم الفقیه» اشاره کرد. شیخ محمد تقی در کوران جنبش مشروطه هم تاثیرگذار بود و رهبری مردم اصفهان را برعهده داشت. جنبش مشروطه‌خواهان در اصفهان که از سوی او و حاج نورالله –برادرش- رهبری می‌شد؛ افزون بر درهم شکستن فشار استعمار و استبداد، نوعی برداشت مذهبی و آرمان‌های دینی را جستجو می‌کرد، بدون آنکه با جناح‌های مشکوک سیاسی و محافل غیردینی و غربگرا ائتلافی داشته باشد. مشروطه‌ای که آقانجفی در پی آن بود، با مشروطه ساخته و پرداخته برخی محافل غربگرای تهران تفاوت‌های بسیاری داشت. هرچند که هر دو در لفظ مشروطه، برای اداره کشور مشترک بودند، اما در معنا و ماهیت آن اختلاف آشکاری دیده می‌شد. همین امر، باعث شد تا نویسنده‌ای چون کسروی، مشروطه اصفهان را با نام «جنبش ملایان» یاد کند. او می‌نویسد:



«جنبش مشروطه‌خواهی در شهرهای ایران به یک گونه نمی‌بود و در هر شهری از روی کمی یا بیشی آگاهی‌ها و سستی یا استواری خوی‌ها و بودن و نبودن پیشروان شاینده، جنبش رنگ دیگری می‌داشت و در اسپهان، پیش از جنبش، ملایان به‌ویژه حاجی نورالله و آقانجفی بسیار چیره می‌بودند و در همه چیز، مردم را به دلخواه خود راه می‌بردند. از این رو مشروطه‌خواهی در اسپهان رویه ملابازی داشت.»

* در محضر حضرت صدیقه کبری (علیهاسلام‌الله)
آقانجفی در سیر سلوک الی الله و کسب مراتب عالی انسانی هم همتی عظیم داشت. مرحوم شیخ محمدتقی این سعادت را داشت که به محضر عصمت کبرای حق (علیهاالسلام) تشرف یابد. خود حضرتش در این باره شرح می‌دهد:
«در شب نهم محرم الحرام سنه 1282 در کربلای معلی مشرف بودم. نصف شب بعد از تهجد، چند دقیقه به خواب رفته، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را در خواب دیدم که آن حضرت و جمع کثیری از شیعیان ایستاده بودند و آن مظلومه، مصائبی را که بر حضرت امیرالمومنین (علیه‌السلام) از سقیفه وارد شده بود بیان می‌فرمود و مردم گریه می‌کردند، چون ذکر مصیبت تمام شد، مردم متفرق شدند.

پس نظر به این که من به واسطه نسبت و سبب محرمیت داشتم، نقاب از روی خود برداشته و فرمودند: این اول مصیبتی است که بر ما اهل بیت (علیهم‌السلام) وارد شده است، شاد مباد چشمی که این مصیبت را بشنود و قلب او محزون و چشم او گریان نشود.... عرض کردم: چه ثواب است برای کسی که در مصیبت شما گریه کند؟ فرمودند: گناهان او آمرزیده می‌شود و من در روز قیامت او را شفاعت خواهم نمود. به درستی که هرگاه اهل مشرق و مغرب عالم بر محبت اهل بیت (علیهم‌السلام) اتفاق می‌کردند و در مصیبت ایشان محزون بودند، هرآینه خداوند جهنم را خلق نمی‌فرمود. به درستی که آتش جهنم بر دوستان اهل بیت (علیهم‌السلام) حرام است.»



آقانجفی از محضر سید شوشتری بهره‌ها برد و در مسیر سیر سلوکی خود به مکاشفات بسیاری دست یافت. خود می‌نویسد:
«شبی با کمال پریشانی احوال، مابین مسجد سهله و کوفه مشغول توجه و تضرع بودم و پریشان احوال، متذکر ایات عذاب بودم. از آن سمت، راه را گم کردم و در زمین پست و بلندی می‌افتادم. ناگاه باران شدیدی گرفت که مشرف به هلاکت شدم و از حیات خود مایوس. باد شدیدی هم می‌آمد که گاهی می‌افتادم. شخصی از بزرگان دین را دیدم. دست مرا گرفت و به نزدیک مسجد صعصعه رسانید و درآنجا به قدر یک ساعت نصایح بالغه فرمود... مجملا چون خواست غایب شود ظرفی به من داد که در آن شربتب مثل پالوده بود. چون آشامیدم، دانستم آن چه را که دانستم. دیگر آن شخص را ندیدم تا در سفر مشهد مقدس در شب اربعین، در توضیف خانه، او را دیدم و آن چه باید بفرماید شنیدم و به درگاه الهی شاکر شدم.»

مرحوم نجفی در سال‌های پایانی 1330 قمری به بیماری استسقاء مبتلا شد و دو سال در بستر ناتوانی افتاد با این حال در همین ایام نه گله‌گزاری کرد و شکایت و نه از مقابله با ستمگران دست برداشت. در سوگش مردم اصفهان تا چهل روز سوگواری کردند و از مذاهب گوناگون در سوگ او شرکت جستند. در یکی از روزنامه‌های آن زمان آمده است:
«می‌توان به طور اطمینان مدعی شد که از صدر اسلام تاکنون برای معدودی از رهبران مذهبی مثل این چند روز عزاداری شده. می‌توان گفت که در تمام سیصدهزار جمعیت اصفهان و توابع در این چند روز حالت بی‌خودی مشاهده می‌شود.»