منطقه «دمشق القدیمة»، محله «العمارة الجوانیة»، جایی است که سه سال است، «سه ساله دمشق» زائران کمتری دارد. در عوض «مدافع»ـانی دارد که دلِ گرفته زائران ناامید از زیارت را تسکین می‌دهد.

گروه فرهنگی مشرق - مرکز دمشق، از روی خیابان «المزة» جایی که سفارت ایران است در آن، می‌گذری؛ بعد از پل روگذر، در منطقه «دمشق القدیمة» سمت چپ، تابلو «مقام السیدة رقیة» را نشان می‌دهد. «قلعة دمشق» خیابانی باریک است که شش-هفت نیروی نظامی با لباس ارتشی در ورودی آن ایستاده‌اند.

کسی که این روزها در دمشق گذری کند، ایست‌های متعدد بازرسی برایش عادی می‌شود. خودرو استیشن ایستاد. «جون» «دستی» را کشید و به «مدافع» گفت: «السفارة الایرانیة». «مدافع مسلح» سلاحش را به دست دیگرش سپرد و یک دست روی سر گذاشت و گفت: «علی رأسی.. تفضل»؛ و راه را باز کرد.

راه، منتهی به «جامع الامویین» است. کوچه‌ای قدیمی که پس از گذر از زیر طاقی نسبتا کوچک و یک پیچ، دیوار مسجد جامع «امویین» با رنگ تیره و روشن یکی درمیانش پیدا می‌شود. اینجا مسیر دو راه می‌شود. سمت راست ورودی «جامع الامویین» و بازار «حمیدیه» و «صلاح الدین ایوبی» و سمت چپ در امتداد کوچه‌ای تنگ، «العمارة الجوانیة» و «حرم سه ساله دمشق». معروف به «العمارة»؛ این را یک مدافع دیگر می‌گوید اما نمی‌داند اسم دقیق کوچه چیست و حتی نمی‌داند که این کوچه تا حرم با همین اسم نیست و کمی جلوتر اسمش هست «جادة الغزی». چند قدم جلوتر تابلو کوچه معلوم است. مدافع را صدا زدم «شارع الکلاسة یا حبیبی».

این کوچه سنگ‌فرش برای رساندنت به حرم «سه ساله دمشق» زیاد وقتت را نمی‌گیرد و بعد از عبور دادنت از کنار دیوار جامع الامویین، تو را از مقابل «متحف الخط العربی» در «جادة الغزی» که قبلا «مدرسة الجقمقیة» بوده است می‌گذراند.

از کنار در پشتی جامع الامویین، که می‌گذری و به کوچه «الغزی» می‌رسی، کمی جلوتر سمت چپ، حمام عمومی و قدیمی «السلسلة» تو را با درهای بازش به داخل دعوت می‌کند. اما اگر دعوت را رد کردی و ادامه دادی، به انتهای کوچه، به نزدیکی حرم، می‌رسی که به سمت چپ می‌پیچد و گذر «باب الفرادیس» شروع می‌شود. اینجا اگر مغازه دو نبش شیک «حلویات الغزی» چشمت را نگیرد، چشمت بلافاصله به بخشی از گنبد حرم می‌افتد.

دلت می‌خواهد عکس بگیری اما دو مدافع بلافاصله مانع می‌شوند و می‌گویند «ممنوع التصویر یا شباب» و اصرار هم فایده ندارد. حتی اگر «ابو زینب» را که گوش به فرمانش هستند، ببینی هم فایده ندارد. «ممنوع التصویر خارج الحرم». اما ما گرفتیم.

سه سال پیش ابتدای بحران که هنوز جنگ جسته و گریخته در درعا (جنوب) بود، مسیر منتهی به حرم شلوغ‌تر بود. تا به ضریح برسی فقط یک بار در ورودی تفتیش می‌شدی. الان یک بار در ابتدای «شارع قلعة دمشق» در ورودی اصلی منطقه حرم؛ یعنی قبل از اینکه به جامع الاموی برسی. سپس یک بار نرسیده به حرم، سر دو راهی، یعنی ابتدای «شارع الکلاسة» و سرانجام دو بار متوالی به هنگام ورود حرم و صحن؛ و هر بار جدی‌تر از مرتبه قبل. البته جدیت تا وقتی است که رمز عبور «السفارة الایرانیة» را نشنوند. مدافعان حرم تا بشنوند با حالتی از احترام، تفتیش را با جدیتی کمتر، سریع به پایان می‌برند.

صحن خلوت است. حیاطی، در میانه دو راهرویی است که از دو طرف به داخل حرم منتهی می‌شوند. میانه حیاط، میزبان یک حوض و آبنمای کوچک است. سال پیش یک خمپاره مهمان صحن شده؛ کنار همین حوض. خادمان می‌گویند، زیر حوض کنده شده بود. الان تعمیر شده. می‌گویند حمله، به حرم نبوده بلکه «گلوله سرگردان و بی‌هدف» اصابت کرده است.

جلوی در «إذن دخول» و زیارتنامه؛ «السلام علیک یا سیدتنا رقیة.. السلام علیک یا بنت ولی‌الله». ضریحی طلایی. نزدیک شوی و سرت را که به «شباک» (پنجره) بچسبانی، ضریح نقره‌ای که در ضریح طلایی است دلت را می‌سوزاند. چون دستت بهش نمی‌رسد.

حرم چه خلوت است در مقایسه با سه سال پیش. چند زائر و چند «مدافع حرم» که مشغول نمازند.

«الان زائران یک دهم زائران قبل از بحران شده‌اند». این را «کامل محمد بیضون» یکی از چهار متولی و مسئول اداره حرم گفت. کامل بیضون گفت: قبل از بحران روزانه بین هزار تا دو هزار نفر به حرم می‌آمدند اما الان به یک دهم تقلیل یافته است یعنی صد تا دویست نفر.

از «کامل» پرسیدم «چند بار به حرم حمله شد در سه سال اخیر؟» گفت: «حتی یک بار هم نشد». این حرفش به این معنا نبود که افراد مسلح نخواستند حمله کنند. بلکه به آنان این اجازه داده نشد اما اطراف حرم مردمانی شهید شده‌اند. از جمله «الشیخ عباس اللحام»،‌ امام جماعت حرم که سال دوم بحران (2012) با گلوله مستقیم ترور شد. از جمله یکی از نگهبانان حرم سه‌ساله که خارج از حرم به شهادت رسید و تاکنون 54 نفر دیگر از مردم عادی در اطراف حرم، به شهادت رسیدند.

چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی پس از نزدیک به 1300 سال «خرابه شام» نیروی امنیتی و دفاعی خاص خود نیاز داشته باشد. گفتم نیروهای مدافع حرم از ارتش سوریه‌اند یا حزب‌الله یا نیروهای «الشعبی». «کامل» با گفتن «نه، نه، نه»، گفت: اینها نیروهای ویژه و خاص حرم هستند. اما نگفت که تعدادشان چقدر است و هر چقدر تلاش کردم به عدد تقریبی آنان اشاره کند، بی‌فایده بود. اما گفت که حمایت فیزیکی و امنیتی مسلحانه 24 ساعته برای حرم «سه ساله» برقرار است و حتی مسیرها با دوربین کنترل می‌شود.

احساس خوبی دست می‌دهد وقتی می‌شنوی حرم «سه ساله» در تمام لحظات شبانه روز در حمایت قرار دارد. خصوصا وقتی کامل بیضون می‌گوید: 24 ساعته تمام راه‌های منتهی به حرم از جمله مسیر جامع الامویین مراقبت می‌شود و حرم در مرکز یک «دایره حمایتی و دفاعی» به شعاع 500 متر است.

البیضون در میان صحبت، به اینکه در این حرم است افتخار می‌کند. می‌گوید مایه شرف است. می‌گوید اینکه این حرم الان ملجأ مسلمانان شیعه و سنی و حتی مسیحیان است آن هم در قلب دمشق و در کنار جامع الامویین نشان از اهمیت این حرم دارد. «ذوالفقار» دانشجوی رشته «رسانه» دانشگاه دمشق، اهل «حمص» است. نمازش کنار ضریح تمام شد. گفت: اینجا همه با هر دین و مذهبی می‌آیند. کسی نمی‌گوید تو مسیحی هستی یا سنی یا شیعی.

نظر «کامل» هم همین است. می‌گوید حدود 100 سال پیش به دلیل تعمیرات و آبی که در حرم افتاده بود، نیاز شد که قبر شکافته شود و تعمیرات صورت بگیرد. اما همه از جمله «پدر کامل» که آن زمان بوده، متعجب شده‌اند که پیکر مطهر سه‌ساله سالم و تازه بوده است؛ همین باعث ارادت خیلی‌ها از جمله سنی‌ها و مسیحیان شده است.

اینها را ما می‌دانیم. احترام اعضای خاندان اهل بیت. اینها را شاید حتی خمپاره‌های سرگردان هم بدانند که به حرم اصابت نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند در حیاط حرم بیفتند اما کسانی بوده و هستند که مغزشان اندازه «خرج یک گلوله خمپاره» هم نیست. اینها زمانی کنار خرابه شام اساءه ادب کردند و امروز برخی این اساءه را به جایی رسانده‌اند که حرم، «مدافع» می‌خواهد؛ آن هم 24 ساعته؛ آن هم با شعاع حداقل 500 متر؛ کاش مدافعان آن روز کربلا، امروز هم در کنار حرم سه ساله هم می‌بودند.


منبع: فارس