کد خبر 318578
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۰

از سر دلسوزي مي‌گويم که متن‌ها به شدت تکراري بودند و اصولاً تاريخ مصرف اين نوع طنز گذشته است.

گروه فرهنگی مشرق - مگر مي شود رضا شفيعي جم را از ياد برد؟ مگر مي شود توانايي هاي او را در خلق تيپ هاي مختلف کمدي به خاطر نياورد؟ مگر مي شود بازي درخشان او را در ارتفاع پست ابراهيم حاتمي کيا نديده گرفت؟ چطور مي توان شخصيت هاي تيپيک او در سريال هاي طنز مهران مديري را فراموش کرد؟ گل مراد يا شوخي هاي پليسي او با کاراگاه درک؟ به هر حال رضا شفيعي جم حتي اگر امروز مثل گذشته در تلويزيون ما پرکار نباشد، جايگاه خود را دارد! او يکي از پايه هاي ثابت نود شبي هاي مهران مديري بوده اگر حتي امروز به همکاري اخيرشان در سريال «شوخي کردم» نقدهايي داشته باشد. شفيعي جم خيلي اهل مصاحبه نيست، اين گفت و گو بارها تکرار شد تا کسي از صحبت هاي او نرنجد. با وسواس بسيار مي خواست که دوست ندارد هيچ همکار، مسئول يا ارگاني از صحبت هايش برنجد. او مي گويد حتي اگر حقم را نگيرم هم، نمي خواهم ناراحتي دوستانم را ببينم. شفيعي جم که احتمالاً به پروژه «معماي شاه» محمد رضا ورزي خواهد پيوست، در اين گفت و گو از خودش و اين روزهايش مي گويد:

*آقاي شفيعي جم خيلي خبري از شما نداريم؛ کجائيد؟ چه مي کنيد؟
ـ راستش را بخواهي بيشتر اين روزها مشغول «شام ايراني» هستم. شايد بهتر بگويم شام ايراني خيلي وقت مرا نگرفته است و بيشتر وقتم را دارم غصه مي خورم!

*چرا؟
ـ (مي خندد) دارم غصه سالها زحمتي که در اين عرصه کشيدم و نتيجه اش آن طور که بايد نبود را مي‌خورم. در اين چند سال اخير خيلي راضي نبودم. اکثر کارها و فيلمنامه‌ها ضعيف بود و از سوي ديگر دستمزدهايي که مي‌دادند هم پايين بوده و همان را هم به موقع نمي‌ دهند. گاهي با وکيل مجبور بودي بروي و حق و حقوقت را بگيري. اين اواخر هم سريال «شوخي کردم» بود و من خيلي به آن اميد داشتم که متاسفانه اين شکلي شد!

*چه شکلي؟
ـ من خيلي از «شوخي کردم» راضي نبودم. هميشه اين حرفه را ما به عنوان يک هنر و يک حرفه تيم ورک (Team work) قلمداد مي‌ کرديم. معمولاً بچه ها در اين نوع کار خودشان مي نوشتند، اتود مي‌زدند، تمرين مي‌کردند بعد جلوي دوربين مي‌رفتند. در اين سريال دوستان ديگر مي‌ نوشتند و ما کار مي‌کرديم. من براي اين دوستان عزيز احترام بسياري قائل هستم، ولي از سر دلسوزي مي‌گويم که متن‌ها به شدت تکراري بودند و اصولاً تاريخ مصرف اين نوع طنز گذشته است. در مورد دستمزدم هم بايد بگويم بي عدالتي شده است.

*مگر هنوز با پروژه تسويه حساب نکرديد؟
ـ دوست ندارم از پيش قضاوت کنم و ندانسته به قاضي بروم. شايد اسپانسرها پول دوستان را ندادند که من هنوز دستمزدم را نگرفته ام. جالب است که من بي‌دستمزد بازي کرده ام و از سويي اسپانسرها بارها و بارها از عکس من استفاده کرده‌اند. در حاليکه در قرارداد ما تنها ذکر شده بود که اسپانسرکار فقط گلرنگ است، امّا رگباري پشت سر هم عکس مرا کنار ديگر اسپانسرها زده بودند. متاسفانه برخي از دوستان تنها به فکر منافع شخصي خودشان بودند و هرگز به اين فکر نبودند که براي ما هم چتر حمايتي باشند.

*با توجه به سبقه چند همکاري مشترک شما و مهران مديري، اين تصور وجود دارد که شما مي توانيد در همکاري به يک Team work به قول خودتان برسيد. اين تعامل وجود نداشت؟
ـ واقعيت اين است که هيچ گاه با مهران مديري رفيق نبودم و معمولاً به عنوان يک همکار در کنار ايشان بوده ام. شايد باور نکنيد من هنوز نمي‌ دانم خانه ايشان کجاست و شماره تلفنش چند است.

*چرا؟
ـ نمي دانم. هرکسي يک خصوصيت اخلاقي دارد. شايد اين مسئله هم برگردد به خصوصيات اخلاقي خود مهران که اينگونه بيشتر مي‌پسندد. من اين مسئله را يک رفتار نادرست نمي‌دانم. مدل او اينگونه است که به نظر من خيلي هم بد نيست. مقصود اينکه ما بيشتر همکار يکديگر هستيم. در دو ـ سه کار براي او بازي کردم، امّا فکر مي کنم در چند کار ديگر با وساطت مدير شبکه اين اتفاق رخ داده است.

*يعني معتقدي حضور تو در سريال هاي مديري نظر و دعوت خودش نبوده؟
ـ نمي دانم! واقعاً نمي دانم. حس مي کنم حضور من در کارهاي ايشان به وساطت مديران شبکه هم مرتبط بوده است.

*اجازه مي دهي اينجا با تو مخالفت کنم؟
ـ (مي خندد)

*با خصوصيات رفتاري و اخلاقي که همگان از مهران مديري سراغ دارند، به خصوص در بحث حرفه اي، قابل باور نيست که او براساس سفارش بازيگري را به پروژه اش اضافه کند؟ ضمن اينکه در چند کاري که تو با مهران مديري کار کردي جزو محورهاي اصلي آثارش بودي.
ـ نمي دانم. شايد تو درست بگويي!

*خيلي از کارهاي ماندگار تو در آثار مديري بوده و حتي نقطه عطف شخصيت ها يا بهتر بگويم تيپ سازي هاي تو در اين مجموعه ها اتفاق افتاده است؟
ـ در مورد اين قضيه نظري ندارم و قضاوت نمي کنم. امّا در دو ـ سه کار قبلي هم که تهيه کننده جاي ديگري بود، من پس از شش ـ هفت ماه دستمزد گرفتم. در مورد اين مسئله خيلي ناراحتم. شايد اگر من جاي مهران مديري بودم سعي مي کردم اول پول بچه ها را بدهم، بعد پول خودم را بگيرم. من از اين اوضاع راضي نبودم. نمي گويم چه کسي مقصر است، چون واقعاً مطلع نيستم. دوست ندارم دوستان همکار من که خيلي برايم عزيز هستند از من ناراحت شوند. شايد اسپانسرها مقصر باشند، امّا رفتار نادرست در پرداخت مطالبات باعث شده که من تا حدودي بي‌ انگيزه شوم. متاسفانه برخي از دوستان که نمي خواهم از آنها نام ببرم، در اين کار تنها به وجوه اقتصادي فکر مي کنند. نمونه اش افرادي که با آنها براي شبکه نمايش خانگي تله فيلم کار کردم. ابتدا تنها براي يک روز کار دعوت مي‌کردند، من هم مي‌دانستم که فقط به اندازه يک روز کار و بازي دارم. بعد مي رفتم و مي ديدم عکس مرا بزرگ روي جلد زده اند و... واقعاً آدم از هر چه بدش مي آيد، سرش مي آيد.


من نمي دانم اين چه مُد اشتباهي است که چون يک فيلم، تم کمدي و طنز دارد، بايد عکس بازيگر را با کله بزرگ و تن و بدن کوچک روي پوسترها و جلو CD بياورند! من واقعاً از اين کار بدم مي آيد. اين نشان دهنده اندازه شعور فرهنگي و هنري افرادي است که اين کاره نيستند و وارد اين حرفه شده اند. اين آقايان چون از اهالي هنر نيستند و اصلاً جنبه هاي هنري اين کار را نمي دانند تنها مي خواهند با زشت و اغراق آميز کشيدن صورت هنرمندان به سود دست پيدا کنند. به نظرم تيتراژ سريال آقاي مديري هم خيلي ضعيف بود. با ابتدايي‌ترين نرم افزارها صورت ما را اغراق شده در آوردند و با يک موسيقي بي ربط که به جنس کار ما هيچ ارتباطي نداشت، آن را تدوين کردند. باور کن من دلم مي‌ سوزد که مي‌گويم. از گروه حرفه‌اي و کاربلد طنز و کمدي، توقع بالاتر از اين حرف هاست.
واقعاً بي‌انگيزه ام. من از آن دست بازيگران و کمدي‌کاران هستم که هميشه دنبال خلاقيت و نوآوري در کارم بوده ام، ولي الان اينگونه نيستم.

*خيلي ها تو را به عنوان يک بازيگر کمدي مولف که پر از ايده و پيشنهاد فانتزي و... در کار است مي شناسند. چرا خودت سر کار مديري دست به قلم نشدي؟
ـ باور کن من در کل با ايده پردازي در اين ژانر، وارد حرفه نويسندگي شدم و اين ماجرا براي من چيزي جدا از بازيگري نبود. نه تنها من بلکه نصرا... رادش، سعيد آقاخاني، نادر سليماني و... ما همزمان مي نوشتيم، اتود مي زديم و کار مي کرديم. امّا اين اتفاق رخ نداد. شرايط در سريال آقاي مديري براي اينگونه کار کردن مهيا نبود. من امروز فهميده‌ام که مسيرهاي لازم را خوب نمي‌شناسم. فکر مي کنم بايد يا به عنوان هنرمند و بازيگر بروم کار خودم را انجام بدهم و يا بروم مسيرهايي را که پشت دوربين وجود دارد تا به مقصد برسي را ياد بگيرم. من اين مسيرها را بلد نيستم. شما اگر استاد هنري باشي و در کار خودت بسيار حرفه‌ اي و کاربلد باشي، مطمئن باش اگر بروکراسي اداري را نشناسي و مسير را بلد نباشي، نمي تواني به نتيجه برسي! متاسفانه ما فقط بلديم ايراد را به گردن مسوولان بيندازيم. من دوست ندارم نگاه منفي داشته باشيم. مشخصاً بدون رابطه آدم به جايي نمي رسد. من هزاران قصه نوشته و کلي تيپ بازي کرده ام، نقش هاي کمدي خلق کرده ام، از هزينه شخصي خودم آيتم هاي طنز ساخته ام امّا ميداني براي من وجود ندارد. نبايد در عالم هنر رابطه بازي باشد. هنرمند بايد در راس هرم هنر، خلاقيت به خرج بدهد، کاري را راه بيندازد و تعدادي زياد از افراد جامعه به خصوص هنرمندان را سر سفره بياورد. ما هنرمندان بسيار خوبي در کشورمان داريم که متاسفانه ميداني براي فعاليت ندارند. متاسفانه مي بينيم افرادي که اصلاً به هنر هيچ ربطي ندارند، به زور براي خودشان جايگاهي را راه انداخته اند. ما هنرمندان گمنام بسياري داريم که پر از خلاقيت و توان هستند، ولي هرگز وارد بازي نمي شوند، هرگز ميداني براي ديده شدن و نمايش خلاقيت ندارند.

*آن کار آيتمي که خودت نوشتي و ساختي به کجا کشيد؟ الان در چه مرحله اي است؟
ـ کار را تدوين کردم و گذاشتم گوشه خونه! (مي خندد)

*چرا از ابتدا با هيچ شبکه يا نهادي صحبت نکرده بودي تا کار به اين آخر و عاقبت دچار نشود؟
ـ واقعيت را بخواهي يک ذره اين کار را براي دل خودم ساختم. من در اين دو ـ سه سال اخير دو سه فيلمنامه اين طرف و آن طرف بردم، ولي احساس کردم زيرآبم را مي زنند و نمي گذارند کار کنم. غيرمستقيم هم مي شنيدم که مي گفتند فلاني بيايد کار کند ما چه کنيم؟! سالهاي سال است که من دارم ايده و طرح هاي خودم را لو مي دهم و اصلاً با همين شرط، کار بازيگري مي کنم. يکسري متن بي مزه را مي دهند دست بچه ها (حالا نه من) به عنوان بداهه کار و مي گويند بداهه برو! يعني چه؟! ما اصلاً بداهه کار نداريم! شما يا بايد بازيگر باشي و عين متن را بگويي يا اينکه بازيگر مولف باشي و بتواني در لحظه خلق کني! در واقع بايد نويسنده، بازيگر، کارگردان باشي تا در لحظه خودت روي بازي و کار خودت بر مبناي فضاي کار مديريت کني! باور کن اگر براي من سالني باشد، مي توانم هر روز خودم بروم بنويسم، کارگرداني کنم، اجرا کنم و دستمزد بگيرم! متاسفانه شرايط مهيا نيست. متاسفانه شرايط طوري شده که کنار يک اثر هنري و هنرش، هزاران نفر هستند که بايد پول بگيرند! به اعتقاد من نبايد در هنر، اين حرف ها وجود داشته باشد، هنر بسيار مقدس است. اگر هنر و کار هنري به دست هنرمند سپرده شود، حتي در بحث بيزينس هم بهره اي منطقي به وجود آيد. شما در تمام دنيا مي بينيد که در اين امر پيشرفت کرده اند و از ما جلوتر هستند، فکر مي کنيد علت چيست؟! علت اين است مديريت هنري برعهده هنرمند است. مخاطب هنر بچه هاي ما هستند. اگر همه جا آلوده باشد، نبايد محيط هنر ما عفوني باشد، چرا که نتيجه اش به همه سرايت مي کند.

*يکي از مديران رده بالاي شبکه نسيم که هفته گذشته با ما يک گفت و گوي نيمه کاره داشت، خبر از اين داد که از همه طنزکاران و کمدين ها براي حضور و فعاليت در اين شبکه دعوت کرده ايم. سراغ شما آمدند يا خير؟!
ـ فکر مي کنم براي افتتاح يک نمايشگاه نقاشي ابتدا بايد آثار چيده شود، طراحي شود، پيش‌ بيني‌ها بشود و بعد از مدعوين دعوت کنند. من در طول هفته تلفن هاي بسياري دارم که همه مي گويند بيا! مي گويم بيا يعني چه! دستمزد من چيست!؟ مي گويند يا شام در خدمت باشيم يا از يک دستمزد خنده دار يا غيرمنطقي حرف مي زنند! خيلي ها شايد براي مراسم هاي خيريه دعوت مي کنند! دوستان مي آيند و از نام ما استفاده تبليغاتي مي کنند، ولي در عمل واقعيت اين نيست! شبکه نسيم از من براي برنامه اي دعوت کرد که اصلاً ارتباطي به من و توانايي و استعداد من نداشت. گفتند بيا داور برنامه استعداديابي بچه ها در يک برنامه باش! گفتم يعني چه!؟ کار من چيز ديگري است! کار من فرهنگ و هنر است. اينکه فلان بچه استعداد ژيمناستيک دارد يا نه که کار من نيست! گفتم از من در حد و اندازه توانايي خودم کار بخواهيد.

*چرا کار آماده ات را به شبکه نسيم نبردي؟ شبکه نسيم الان براي پرکردن آنتن دست به دامن همه استان ها و حتي آثار پخش شده و تکراري مي شود. حتماً کار تو مي توانست از خيلي آثار در حال پخش آن بهتر باشد؟
ـ من کارم را پيشنهاد دادم. حس مي کنم دوستان اهميت ندادند و سراغ افراد ديگري رفتند که به نظرم ربطي به هنر ندارند.

*تا به حال شبکه نسيم را ديده اي؟
ـ (کمي مکث مي کند) نه...

*مگر مي شود؟
ـ تنها در اين حد که برخي از دوستان هنرمند آمده اند و مي گويند بيائيد شبکه نسيم را ببينيد! فکر مي کنم اين اشتباه است. پيشنهاد مي کنم شما اول انجام بدهيد، مردم مي بينند. همان بحث نمايشگاه نقاشي... به نظرم ما بايد اول توليد کنيم، کار را به جايي برسانيم که قابليت ديدن و تماشا داشته باشد بعد بگوييم بياييد شبکه ما را ببينيد! واقعاً شرم آور است که ما اين همه هنرمند و شبکه فعال داريم، باز مردم بيننده برخي شبکه هاي ماهواره اي هستند! اين خيلي دردآور است که ما با اين همه پتانسيل نتوانستيم با 5 جوان با يکي ـ دو شبکه ماهواره اي رقابت کنيم!
من مي گويم فرهنگ و هنر جاي هنرمند است، جاي شاعر است، جاي نويسنده است، جاي اهالي فرهنگ است. من نمي گويم نرويد پول در بياوريد، من مي گويم اجازه بدهيد هنرمندان هم کارشان را انجام دهند. ما هنرمندان بزرگ و بسيار خوبي داريم که مي توانند الگو باشند و کارهاي خوب بسازند. البته من همه را نقد نمي کنم. ما هنرمندان بسيار خوبي را هم داريم که امروز فعال هستند. اصلاً قصدم جسارت نيست. اصلاً اهل حرف زدن و مصاحبه کردن نيستم، خودت مي داني! ولي واقعاً دلم مي سوزد وقتي مي بينم خيلي از هنرمندان ما خانه نشسته اند بيکار!
وقتي که مي بينم بسياري از هنرمندان ما متن هايشان، نوشته هايشان، نقاشي هايشان بي استفاده کنار خانه افتاده است، دلم درد مي گيرد. شک نکنيد در نهايت خود ما از اين ماجرا آسيب مي بينيم.

*آسيب از اين بيشتر که نمودارهاي حقيقي آمار نشان از آن دارد که ما مدام در حال از دست دادن مخاطب مان هستيم؟
ـ يکي از رؤساي نيروي انتظامي بسيار خوب و فرهنگ شناس معتقد بود هر چه آثار توليد تلويزيون خوب و جذاب باشد به خصوص در عرصه طنز، آمار جرم و جنايت و خلاف در کشور پايين مي آيد. خب چرا ما از اين فرمول استفاده درست نمي کنيم، من نمي دانم. اي کاش مديران و مسوولان فرهنگي ما چاره اي بينديشند. مطمئنم آنها هم علاقه مند هستند مخاطب آثار وطني هر روز بيش از ديروز باشد. پس بايد کار را به هنرمند کاردان سپرد. من مي گويم ما نبايد همه چيز را گردن مسوولان و ارشاد و... بيندازيم و گاهي خودمان مقصر هستيم.

*توضيح بيشتر بده!
ـ همين کافي است!

*سريال هاي طنز نود شبي و پنجاه شبي ما هميشه بسيار پرمخاطب و جذاب بود و حتي اواخر که کيفيت کلي خودش را از دست داده بود و يک جور آب بستن در آن محسوس بود باز مخاطب داشت. به نظر شما چرا توليد و پخش آن جنس کار ادامه پيدا نکرد؟
ـ بعد از اينکه آن جنس کار موفق شد، همه افراد بي جهت حمله کردند تا با آن شکل و شمايل کار بسازند، نه اين کار را بلد بودند و نه حاضر بودند از کساني که بلد هستند مشورت بگيرند. مثل صف شير و نون و گوشت بي جهت وارد صف مي شوند. همه مي خواهند کار نود شبي بسازند. کار به جايي مي رسد که آن فرد مشخصي را که اين جنس کار را در تلويزيون افتتاح کرده مي اندازند بيرون، خودشان هم که بلد نيستند بسازند. شما الان برو از افرادي که مدام کار مي سازند و مدام مجوز توليد کار از تلويزيون و ارشاد مي گيرند سوال کن چه کاري بلدي؟! کدام يک از کارهاي شما ماندگار است؟ در کداميک از آثار شما جاي پاي يک هنرمند حس مي شود!؟ من دوست ندارم به روابط نادرست اخذ مجوز که همه مي گويند اشاره کنم، چون اصلاً آن را باور ندارم و حرف و حديث هاي موجود را نمي پذيرم. من محيط هنر و هنرمندان را پاک مي دانم. مسوولان را هم مقصر نمي دانم. به نظر من مقصر افرادي هستند که به اشتباه وارد اين عرصه شده اند و کارشان اين نيست.

*از کار آيتمي خودت که الان گوشه خانه خاک مي خورد هم بگو.
ـ اين کار 18 آيتم و البته قابل گسترش است. خودم کار کردم و صحبت هايي هم داشته ام...

*با کجا؟
ـ اجازه بده الان صحبتي نکنم! نمي دانم چه مي شود!

*يعني ممکن است آنرا به يکي از شبکه هاي سراسري بدهي؟
ـ مطمئناً به هر جايي نمي دهم. به جايي مي دهم که قدرش را بدانند. حاضر نيستم به هر قيمتي کارهايي را که براي شان از تمام دارايي هايم خرج کردم، از دست بدهم. الان 4 حلقه DVD آن آمده است و حدود 18 حلقه DVD هم نوشته ام که شرايط توليد دارد.

*اگر حرفي در پايان مانده...
ـ در اين مصاحبه انگشت اشاره من به سمت هيچ يک از دوستان عزيز همکار و مسوولان محترم نبود. هيچ يک از نظر من متهم نيستند چون اصلاً من اينگونه فکر نمي کنم. هر چه مي گويم از سر دلسوزي است. مي گويم اگر ميدان را به کساني بدهيم که بالفعل هنرمند هستند، سود آن را خودمان مي بريم، بچه هاي ما منتفع مي شوند. اميدوارم حرف هايم به کسي بر نخورده باشد، درد دل بود در حد يک گله کوچک از کساني که دوستشان دارم. از طريق «باني فيلم» گفتم که غيبت شان نباشد. واقعاً از طرف من مجدداً بنويسيد که همه دوستان همکارم را از صميم قلب دوست دارم و اصلاً نمي خواهم که کسي از دستم ناراحت شود. اين يک درد دل بود.


منبع: بانی‌فیلم