گروه بینالملل مشرق- محمدحسین جعفریان شاعر، مستندساز، روزنامهنگار و خبرنگار جنگی است که دو دوره رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده است. وی در سال ۱۳۷۲ در شمال شرق افغانستان مجروح و از ناحیه پا جانباز شد. جعفریان یکی از معدود خبرنگاران جهان است که با ملا محمد عمر رهبر طالبان دیدار داشتهاست. وی از طریق نوشتن ستون نظرات به ویژه در روزنامه قدس توانست مخاطبین زیادی پیدا کند و به نوعی به سنگ صبور مردم ایران تبدیل شد. به تدریج تعداد افرادی که به آقای جعفریان نامه میدادند افزایش یافت و در مکاتبات خود از او میخواستند درباره مشکلات موجود در جامعه و به خصوص مشکلاتی که خودشان با آنها دست و پنجه نرم میکردند، در ستون نظرات بنویسد و از این طریق سخن مردم را به گوش مسئولان و مقامات مربوط برساند.
مشکلات اخیر اتباع ایرانی در ترکمنستان و به ویژه ایرانیهای زندانیشده در این کشور که اغلب به دلایل کاملاً واهی و ساختگی و بر خلاف قوانین بینالمللی بدون اطلاع خانواده و یا مقامات کشورمان متهم و محاکمه میشوند، بهانهای شد تا با آقای جعفریان گفتوگو کرده و نظر ایشان را درباره وظایف وزارت خارجه و سفارتخانههای ایران در کشورهای دیگر جویا شویم.
به نظر میرسید طاقت سنگ صبور مردم هم طاق شده است، چرا که در همان ابتدای مصاحبه، بدون آنکه خبرنگار مشرق سؤالی از ایشان بپرسد، خود آقای جعفریان لب به شکوه باز کرد و ماجرای یکی از افرادی را تعریف کرد که با شخص او درد دل کرده بود. در ادامه مشروح گفتوگوی خبرنگار مشرق با آقای جعفریان آمده است.
محمدحسین جعفریان: خانمی به من مراجعه کرد و گفت شوهر من در ترکمنستان زندانی است و توضیحاتی داد که برای من باورکردنی نبود. از شوهر این خانم 18 گرم تریاک گرفتهاند و او را به 18 سال زندان محکوم کردهاند. تمام تریلر را هم با 20 تن بار مصادره کردهاند. تناسب بین این جرم و آن مجازات برای من عجیب بود.
این خانم به من گفت که تریاک در یک پلاستیک آویزان درون ماشین پیدا شده بود. طی تحقیقات موارد مشابه و افراد دیگری هم پیدا شدند که به این مسئله مربوط بودند. من خودم چندین بار به ترکمنستان سفر کردهام و می دانستم که چنین مشکلاتی وجود دارد، اما فکر نمیکردم این اندازه شدید باشد.
آقای جعفریان، بالأخره هر کشوری قوانین خود را دارد، مثلاً اینکه ترکمنستان تا این اندازه درباره مواد مخدر سختگیری میکند. بنابراین ما نمیتوانیم به این موضوع اعتراض کنیم.
ما به قوانین ترکمنستان معترض نیستیم. اولاً مشکلی که وجود دارد این است که در کشورهای آسیای میانه، افرادی که سفر کردهاند میدانند که پدیده رشوهگیری بیداد میکند. برای انجام سادهترین امور درخواست رشوه میشود و اگر شما نخواهید این رشوه را پرداخت کنید، با مشکل مواجه میشوید. یا یک چیز غیر مجاز در وسایلتان پیدا میشود، یا ویزایتان مشکل پیدا میکند. البته این به آن معنا نیست که همه آنها اینگونه هستند، اما برخی این گونه هستند و مشکلساز میشوند.
مسئله اینجاست که بعضی وقتها این موارد تک و توک هستند و میگویید ممکن است اتفاقی باشد. اما وقتی صدها نفر در مدتی کوتاه به همین مشکلات دچار میشوند آن وقت است که به این نتیجه میرسید که مشکل بزرگی وجود دارد و یک جای کار میلنگد. برای همین هم ما خواستار آن هستیم که وزیر خارجه این مسئله را پیگیری کند.
مسئله دیگری هم هست و آن اینکه در ارتش ترکمنستان اینگونه است که برای کشفیات مواد مخدر نظامیان این کشور هم درجه میگیرند و هم پاداشهای قابل توجهی دریافت میکنند. عمده افراد ایرانی هم که دستگیر شدهاند، حرفشان این است که ما گرفتار یک توطئه شدهایم. شما میتوانید ببینید که اگر کسی از قوانین ترکمنستان باخبر است و میداند که چهقدر سخت میگیرند، چرا باید مواد مخدر را در یک پلاستیک به ماشین خود آویزان کند؟
نکته بعدی هم اینکه، اصلاً فرض کنیم همه اینها درست باشد. چرا باید این زندانیان را در شرایط غیرانسانی نگهداری کنند؟ گزارشهایی که از زندانهای ترکمنستان مخابره میشود، واقعاً تکان دهنده است. یکی از زندانیانی که آزاد شده تعریف میکند که زندانهای نزدیک مرز که ایرانیها در آنها نگهداری میشوند، آنقدر وضعیت بدی دارد که زندانیان از مقامات زندان درخواست کردهاند که آنها را به زندان بهتری منتقل کنند. مقامات هم در پاسخ گفتهاند که هر کدام هزار دلار پول بدهید تا زندان بهتری برایتان بسازیم.
برخی از این زندانیها هم هیچ ارتباطی با مواد مخدر ندارند و هیچ دلیلی هم برای زندانی کردنشان بیان نمیشود. خانمی با من تماس گرفت و گفت همسر من سالها از ترکمنستان پارچه میخرید و به ایران میآورد. اما در سفر آخرش او را در هتل دستگیر کردند و هیچ جوابی هم درباره علت بازداشت او به ما نمیدهند.
در یک بازه زمانی همه این اتفاقات صورت میگیرد، درست همان زمانی که مقامات کشور ما سفرهای متعددی را به ترکمنستان انجام میدهند و اخبار زیادی در اینباره منتشر میشود، در حالی که از زندانی شدن ایرانیها در این کشور هیچ خبری دیده نمیشود، تا زمانی که مصاحبه یکی از دیپلماتهای سابق کشورمان که پسر وی در ترکمنستان بازداشت شده، رسانهای میشود. آن وقت است که مسئله زندانیان ایرانی در ترکمنستان تا حدودی برجسته میشود. چرا باید اینطور باشد؟ چرا باید تا زمانی که پای فرزند یک دیپلمات ما وسط کشیده نشده، بهایی به این ماجرا داده نشود؟
گلایههای زیادی از سفارت کشورمان در ترکمنستان وجود دارد. مثلاً خانوادهای که برای دیدن یکی از بستگانشان در زندان به ترکمنستان سفر کرده بودند، به ما گفتند که سفیر ایران نه تنها حاضر نشده بود با آنها ملاقات کند، بلکه حتی اجازه استراحت آنها در نمازخانه سفارت را هم نداده بودند. اولاً اینکه وظیفه ما در ترکمنستان و کشورهای دیگر در قبال اتباع ایرانی چیست؟ آیا نباید بروند و به زندانیان ایرانی سرکشی کنند؟ بنده اطلاع دارم که در وزارت خارجه حتی لیست مشخصی از زندانیان ایرانی در ترکمنستان هم وجود ندارد.
به طور عمومی، هر ایرانی که به هر کشوری سفر میکند و در آنجا به مشکل برمیخورد، امیدش به سفارتخانه ما در آن کشور است. بنابراین سفارت ما در کشورهای دیگر وظیفه دارد که در صورت بروز مشکل برای اتباع ایرانی، در حد معمول این مشکلات را رفع کند، که البته در مقدار این حد معمول اختلاف وجود دارد. اما به هر حال گاهی سفارت این وظایف خود را فراموش میکند و وقتی پای رسانهها وسط کشیده میشود، سفارت در عمل به وظایف خود جدیتر میشود.
یکی از وظایف سفارت هشدار درباره کلاهبرداریهای مختلفی است که اگر این هشدارها به موقع داده شود، شاید بسیاری از اتباع ایرانی دیگر به دام این کلاهبرداریها نیفتند. سفارت ما هم باید گوش به زنگ باشد و به خصوص زمانی که بین دو کشور اختلافاتی به وجود میآید، سریعاً به اتباع ایرانی در آن کشور هشدار دهد که مراقب باشند دست از پا خطا نکنند.
از طرف دیگر ما هم باید حواسمان باشد که اگر متوجه شدیم کشوری به دلایل واهی اتباع ما را آزار میدهد و قصد فشار بر ایرانیها را دارد، ما هم حتماً از اهرمهایی که در اختیار داریم استفاده کنیم. ما در مقابل ترکمنستان اهرمهای کمی نداریم، اما متأسفانه یک طرف ایستادهایم و فقط تماشا میکنیم که آنها چه کار میکنند.
به نظر شما آیا همیشه یک توطئه سیاسی و یا بحث فشار آوردن مطرح است، یا کوتاهی سفارتهای ما در کشورهای دیگر هم مزید بر علت میشود؟ چون بسیاری از اتباع ایرانی هستند که در کشورهای دیگر دچار مشکل میشوند، اما هیچکس به وضعیتشان رسیدگی نمیکند.
مسلماً همینطور است. بحث رشوه گرفتن در سفارتهای ما وجود دارد، بحث ناکارامدی هم هست، مثل همان هشدار دادنی که از سوی سفارتهای ما انجام نمیشود. اما مشخصاً در مورد ترکمنستان علاوه بر این کمکاریها بحث سیاسی هم وجود دارد. درباره این پرونده ترکمنستان چند نکته وجود دارد: اولاً نکتهای که من صرفاً به نقل از خانوادههای اتباع ما میگویم، و آن اینکه سفارتهای ما نه مشورت مناسبی به این خانوادهها میدهند، نه راهی جلوی پایشان میگذارند، نه تلاشی میکنند تا سرنوشت زندانیان در این کشور پیگیری شود، و حتی خانوادهها را سرزنش هم میکنند.
یکی از این خانوادهها به من میگفت وقتی خیلی به یکی از مسئولین گلایه کردم، علناً به من گفت: اگر از همان اول 50 دلار 100 دلار رشوه میداد، این مشکل پیش نمیآمد. واقعاً این چه حرفی است؟ مقام مسئولی که باید پرونده را دنبال کند، چگونه چنین پیشنهادی میدهد؟
یکی دیگر از این خانوادهها میگفتند قرار گذاشتهاند جلوی سفارت ترکمنستان در ایران تجمع کنند و درخواست کنند که وضعیت عزیزانشان پیگیری شود، اما از سفارت ایران در عشقآباد تماس گرفتهاند و به شدت نهی کردهاند و گفتهاند این کار را اصلاً انجام ندهید. پس این خانوادهها چه کار باید بکنند؟
اینجاست که من میگویم وزارت خارجه باید پیگیری کند، اگر لازم است قانونی تصویب بشود، تشکیلاتی تأسیس کنند. اینها وظیفه وزارت خارجه است. این خانوادهها که دستشان به جایی بند نیست. اکثر اینها خانوادههای رانندههای ترانزیت هستند که در سطح مالی بسیار پایینی هستند و با زندانی شدن عضو خانواده، به مشکلات بسیار زیادی برمیخورند. یکی از این خانوادهها میگفت من خیلی پیگیری کردم، و نهایتاً من را به کمیته امداد معرفی کردند و قرار شد ماهی 50 هزار تومان به من بدهند. اینکه راه چاره نیست.
باز هم تأکید میکنم، وزارت خارجه باید ببیند اگر لازم است قانونی تصویب کنند، اگر لازم است تفاهمنامهای امضا کنند متن این تفاهمنامه را بنویسند و اولین مقامی که به پایتخت این کشور سفر میکند آن را امضا کنند. اگر لازم است حتی در مجلس قانونی تصویب بشود، از رسانهها هم کمک بخواهند تا این کار انجام بشود.
رها کردن این همه آدم در کشور بیگانه شگفتآور است. نمیدانم، شاید مسئولین هم توضیحات قانعکنندهای داشته باشند، اما آنچه ما از خانوادههای این افراد میشنویم واقعاً تکاندهنده است.
شما میگویید ممکن است توضیحات قانعکنندهای داشته باشند، اما خود ما به عنوان خبرنگار وقتی به سفارت زنگ میزنیم، حتی حاضر نمیشوند پاسخ تلفن ما را بدهند و یا بگویند اوضاع از چه قرار است و مشکل کجاست.
بله این گلایه به آنها وارد است و فقط در مورد سفارت ما در ترکمنستان هم نیست، بسیاری از سفارتهای دیگر ما هم همینگونه هستند. وقتی یک ایرانی به کشور دیگری میرود، به خصوص اگر آن کشور بحرانزده هم باشد، کانون امیدش همین سفارت میشود، اما متأسفانه اعضای سفارتهای ما دافعهشان بسیار شدیدتر از جاذبهشان است. ضمناً هیچ وقت به رسانهها پاسخگو نیستند و احساس وظیفه نمیکنند.
این وظیفه مقامات بالاتر از اینهاست که به زیردستان خود بگویند، مردم که نمیتوانند مستقیم با شما ارتباط برقرار کنند. این روند کار طبیعی رسانه است که با شما تماس بگیرد و سعی کند دلایل پشت پرده را پیدا کند. اما متأسفانه به رسانهها پاسخگو نیستند و اغلب وقتی کسی برای پیگیری موضوعی به آنها مراجعه میکند بسیار دیدگاه تحقیرآمیزی نسبت به او دارند. آنقدر شأن خود را بالا میدانند که حتی حاضر نمیشوند دلایل خود را به کسی بگویند. در بین سفرنامههای ایرانیها در کشورهای دیگر و یا حتی خاطراتی که تعریف میکنند، به ندرت پیدا میشود کسی که با عصبانیت درباره برخورد تحقیرآمیز سفارتخانههای ایران صحبت نکند.
البته موارد استثنا از برخورد خوب سفارت با اتباع ایرانی هم وجود دارد، اما اصل در سفارتخانهها این است که در سفارتخانه به روی مردم باز نباشد و کمکی به مردم نکنند و توضیح درستی هم به رسانهها ندهند. به نظر من رسانهها باید موجی را آغاز کنند تا پای مسئولین بالاتر به ماجرا باز بشود و این مشکل یک بار برای همیشه حل بشود. مسئولین سفارت باید در مقابل مردم پاسخگو باشند. اگر ما به موقع هشدار میدادیم و با اتباع خودمان درست ارتباط برقرار میکردیم، مسلماً مواردی مثل آنچه الآن در ترکمنستان دارد اتفاق میافتد به این درجه از شدت نمیرسید. من امیدوارم که حداقل در دولتی که شعارش میانهروی و عدالت و اهمیت دادن به مردم و مخاطبان است این اتفاق بیفتد.
چون شما هم در نوشتهها و فعالیتهای خودتان پیگیر این موضوع بودهاید از شما این سؤال را میپرسم. الآن چه کاری باید بکنیم؟ به جز خانوادههای این زندانیان که هر وقت پیگیری میکنند یا تهدید میشوند و یا وعدههای یک ماه و دو ماه دیگر داده میشود، چه کس دیگری باید اقدام بکند؟ و چه اتفاقاتی باید بیفتد که این مشکل به طور عملی حل شود؟
من فکر میکنم باید مثل سفارت ما در کوالالامپور که افرادی در آن موظف شدند به پیگیری کار اتباع ایرانی و حتی سفارت وکیل برای این افراد گرفت، به همین ترتیب عمل کرد. باید یک نماینده ویژه تعیین شود و به عشقآباد برود و پروندهها را بررسی کند، آنهایی را که به دلایل واهی دستگیر شدهاند، پروندههایشان را باید جدا کنند. اینکه میگویم دلایل واهی، یکی از این موارد خانم یک راننده ترانزیت بود که به من میگفت: شوهر من تحت درمان برای ترک اعتیاد بوده و گواهی پزشک برای مصرف یک دارو را هم با خود داشته است. با این حال، او را دستگیر کردهاند و به خاطر ده دوازده تا قرص او را به حدود دوازده سال زندان محکوم میکنند و تریلر و تمام بار او را مصادره میکنند و حتی کمی سوغاتی هم که برای ما خریده بود از او میگیرند.
مواردی مثل این نشان میدهد که عناد در کار است. خود تبعه که نمیتواند در چنین پروندهای وارد بشود، ماجرا در واقع دعوای بین دو دولت است. این وظیفه کاملاً به دوش وزارت خارجه است. من معتقدم که باید یک نماینده تعیین شود، وکیل گرفته شود، در درجه اول پروندههایی که مشخص است پاپوش درست کردهاند از بقیه جدا بشود و با ریشسفیدی و سفرهایی که مقامات ما انجام میدهند، تعدادی از اینها عفو شوند و آزاد شوند.
بقیه پروندهها را هم باید از طریق امضای پیماننامه بین دو کشور طی اولین سفری که یکی از مقامات ما به ترکمنستان میکند حل و فصل کرد. حتی اگر بعضی از این افراد مقصر هم هستند، باید به ایران بیایند و دوره محکومیتشان را در ایران بگذرانند تا دستکم خانوادههایشان به آنها دسترسی داشته باشند.
مورد سوم هم آن وقتی است که تشخیص داده میشود دستگیری این افراد برای آزار دادن ایران و فشار آوردن به دولت است. در آن صورت هم ما باید اهرمهای فشار خودمان را شناسایی کنیم و از آنها استفاده کنیم. این درست نیست که یک کشور کوچک در مقابل ما که یک قدرت منطقهای هستیم قد علم کند و قانون برای ما بنویسد. همه این کشورهایی که خودشان به آبهای آزاد دسترسی ندارند، همه تجارتشان را از مرزهای ما و بنادر ما انجام میدهند. باید از این اهرمها استفاده کنیم تا موارد اینگونه دیگر تکرار نشود. اگر اینگونه باشد همه کشورهای دیگر هم میبینند که میتوانند به راحتی اتباع ما را آزار بدهند و هیچکس هم دنبال نمیکند. این باعث میشود بقیه کشورها هم درس بد و نگرانکنندهای بگیرند.
نکته آخر هم اینکه مسئولین وزارت خارجه، خود آقای ظریف اگر این متن را میخوانند، به زیردستهای خود توضیح بدهند که سفارت و کنسولگری ایران در کشورهای دیگر واقعاً چشم و چراغ و مردم ما در خارج از کشور هستند، باید پاسخگو باشند و حداقل باید روی خوش به اتباع ما نشان بدهند. انشاءلله که این مشکل از ریشه حل بشود.
ضمناً در داخل کشور هم، برای موارد آینده میگویم، وقتی یک خانواده به این شکل منهدم میشود، یعنی یک خانواده تریلری میخرد و تنها راه امرار معاش آنها همین تریلر است که اقساط آن را درمیآورند و زندگیشان را هم میگذرانند، سه تا دختر دم بخت هم دارند، کرایه خانهشان هم هست، برای این موارد باید نهادی تأسیس شود، کمکهایی به این افراد بشود، تا خانوادهها از هم نپاشند. کسی باید واسطه بین اینها و زندانیشان بشود، و با کمک نهادهای داخلی زمینهای فراهم بشود که شاهد وخامت وضعیت این خانوادهها نباشیم.
نکته دیگری هم هست و آن اینکه این توضیحات را شما نباید بدهید، ما وقتی به ساختمان وزارت خارجه مراجعه میکنیم، آنقدر اتاق و راهرو و طبقه دارد که انسان واقعاً در آن گم میشود. تقریباً در همه کشورهای دنیا هم سفارتخانه داریم و این سفارتها هم هر کدام ساختمانی دارد و تشکیلاتی دارد. پس این همه ساختمان و اتاق و پرسنل کارشان چیست؟ مگر یک بخش از کارشان حمایت از اتباع ایرانی نیست؟ واقعاً کسی در وزارت خارجه نیست که بداند باید یک نهادی برای حمایت از ایرانیهای خارج کشور تشکیل بشود؟
حرف شما درست است. در واقع جواب شما در سؤال خودتان هست. متأسفانه هیچکس در وزارت خارجه نیست که به فکر این موضوع باشد. بعد از آنکه شش ماه از یک ماجرا میگذرد، تازه مقامات وزارت وارد میشوند و میگویند که این جای کار میلنگد و اینجا اشتباه شده و غیره. کسی نیست که بپرسد پس شما چرا از اول وارد نشدید تا این مشکلات به وجود نیاید. این مشکل هم مشکل جدیدی نیست. هر دولتی که از گذشته تا الآن سر کار آمده، بدبختانه وضعیت وزارت خارجه به همین شکل معیوب بوده است.
من خودم سال 1372 در افغانستان بودم و آن زمان وضعیت افغانستان بسیار وخیم بود و اصلاً تصور آن شرایط هم برای هر کسی غیرممکن بود. من آنجا دچار مشکل شدم و حتی یک بیمارستان نبود که بتواند از پای من عکس رادیولوژی بگیرد. اگر همه برق شهر را هم قطع میکردند، باز هم برق مورد نیاز برای این کار به بیمارستان نمیرسید. بالأخره به هر زحمتی که بود با اسب و غیره من را از راه کوه به سفارت ایران در افغانستان رساندند. آن زمان آقای علاءالدین بروجردی، خدا ایشان را حفظ کند، معاون وزیر خارجه بود و همان موقع در افغانستان بود، اما میخواست با یک فالکون به طرف ایران برود.
من صدای سفیر را که با وزیر خارجه صحبت میکرد میشنیدم. سفیر میگفت همینجا بستریاش کنیم، اما وزیر خارجه میگفت همین که تا الآن زنده مانده حیرتآور است، خدا میداند چه دردی کشیده، ببریمش به ایران. آن موقع حتی برانکار هم نداشتند که من را به درون هواپیما ببرند. به بهانههای واهی به من گفتند که چند روز دیگر یک هواپیمای دیگر به سمت ایران میرود. بالأخره ده روز دیگر هم من همانجا بودم.
میخواهم این را بگویم: نمیدانم اسمش را شأن بگذارم، خودبینی بگذارم، غرور بگذارم، اهمال بگذارم. اینها یک شأنی برای خودشان قائل هستند که باعث میشود درهای سفارت ما به روی اتباع ایرانی بسته باشد. من از اینگونه تجربههای تلخ زیاد داشتهام. به هر حال، این سیستم از گذشته بوده و الآن هم هست و بسیار تأسفبار است.
یک نکته آخر را هم بگویم: دلسوزانی که در مقامات مؤثر دیگر هستند، اما میتوانند به بهتر شدن این شرایط کمک کنند، خواهش میکنم اینها هم وارد بشوند. استانهایی که همجوار با کشورهای خارجی هستند، استاندارهایشان نقش بسیار مهمی در این رابطه ایفا میکنند. خیلی جاها که وزارت خارجه تنبلی میکند یا وظیفه خود را انجام نمیدهد یا در شأن خودش نمیداند، این مقامات میتوانند کاری بکنند که اتباع ما به ویژه تجار و رانندههای ترانزیت در سفر به این کشورها دچار مشکلات کمتری بشوند.
به خصوص در بحث ترکمنستان، استاندار خراسان میتواند وارد شود و بخشی از این مشکلات را خودش حل کند. یا تمهیداتی اندیشیده بشود که اگر لازم است در مرزها و به اتباع ایرانی اخطارهای ضروری داده شود. ارتباطی بین استانداریها و سفارتهای ما در کشورهای خارجی برقرار بشود تا بخشی از این جای خالی را بتوانند پر کنند.
به هر حال من هم حرف شما را قبول دارم و به عنوان کسی که خودش یک پای معلول و یک عصا از این وضعیت به یادگار دارد، تأسف خودم را ابراز میکنم. اما حتماً هم خواهش میکنم از قول من بنویسید که استثناهایی هم وجود دارد. در همین افغانستان شده که من سفر کردهام و در حالی که سفارت هیچ وظیفهای نداشته، اما من را راهنمایی کردهاند و برخورد بسیار مهربانانهای با من داشتهاند و اگر آن راهنماییها نبود، شاید کاری که داشتم بسیار بیشتر پیچ میخورد. اما غالب همین است که شما میگویید و امیدوارم تصحیح بشود.