وقتی فتنه در حال خاموش‌شدن زودهنگام بود برخی فتنه‌گران در مسیر راهبرد "اصلاحات خون می‌خواهد" قدم گذاشتند. محور اقدامات در بی‌اعتبارسازی نظام خلاصه شد. یک اندیشکده آمریکایی نوشت: برای مقابله با جمهوری اسلامی، یک ضدروایت از کربلا برای ظالم نشان‌دادن نظام بسازید و از ادعاهای حقوق بشری استفاده کنید تا نظام را یزیدی جلوه دهید.

گروه سیاسی مشرق- «مشرق» طی یادداشتی با عنوان: «اصلاح طلبان دیگر پایگاه اجتماعی ندارند» به بررسی پدیده فروپاشی پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و اذعان برخی از تئوری پردازان آنها به این موضوع پرداخت. در این بخش که در ادامه گزارش پیشین است به بررسی یکی از مهمترین علل فروپاشی پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان پرداخته می‌شود:

ایده‌های "عرفی شدن اصلاحات"، "سیاست کج دار و مریز"، "تغییرات میلی متری"، "پرهیز از نخبگانی شدن اصلاحات" یا "سیاست ورزی جامعه محور" (اصلاح طلبی جامعه محور) و یا هر اسم دیگری که روی آن بگذارند از این مفاهمه جمعی حاصل شد؛ اینکه اصلاحات در حوزه پایگاه اجتماعی دچار خلاء شده و باید اقداماتی را برای بازگشت به توده های مردم انجام دهد[1].

تئوری پردازهای اصلاحات چه راهکارهایی برای کادرسازی صحیح - نه اینکه کادرسازی، منحصر در تربیت خبرنگارانی شود که نهایتاً برخی از آنها شرکای BBC و VOA در ایران شوند بلکه کادرسازی به این معنا که کادر حکومتی تربیت شود - و آشتی با توده های مردم تجویز می کنند؛ موضوع این تحلیل نیست اما ما می توانیم این کمک را بدهیم که چرا به این روز افتاده اند.

آنچه اصلاح طلبان، خود در آسیب شناسی گذشته شان گفته اند[2] را به خودشان واگذارید؛ آنچه نمی دانند یا نمی خواهند که بگویند را باید گفت. درس گرفتن از یک گذشته اشتباه، به صلاح همه است؛ از جمله به صلاح خود اصلاح طلبان، ملت و نظام.

از زمانیکه بحران انتخاباتی سال 1388 ه.ش (فتنه) به نقطه ای رسید که گردانندگان آن بیم خاموشی زودهنگام اش را دادند؛ یک استراتژی قدیمی، دوباره بر سر زبان ها افتاد: "اصلاحات خون می خواهد"[3]! بنمایه اصلی این استراتژی متوجه این امر بود که اگر برخورد نظام با فتنه به خشونت کشیده شود - که با هوشیاری نظام نشد[4]- یا حداقل چنین القاء کرد که به خشونت کشیده شده و عامه مردم باور کنند؛ این مسئله خود ضامن حیات آینده فتنه است.

در واقع، فتنه قصد داشت که ماهیت بازی را بلحاظ تلقی افکار عمومی عوض کند، زیرا باور ادعای تقلب انتخاباتی در حال رنگ باختن بود. مهمترین کارکرد "استراتژی اصلاحات خون می خواهد"، این بود که سعی شد؛ مردم را در برابر نظام قرار دهند و اینطور وانمود شود که نظام بدلیل جنایت علیه مردم عادی و بی گناه، دیگر مشروعیت ندارد[5]!! در همین رابطه، "پروژه مشکوک قتل ندا آقاسلطان"[6] و "پروژه 72 کشته سازی" کلید خورد.

پروژه 72 تن سازی کشته شدگان در جریان اغتشاشات خیابانی، این هدف را می پویید که با مشابهت سازی بین عدد 72 با اعداد کشته شدگان واقعه کربلا؛ احساسات دینی مردم و امنیت روانی مردم را علیه نظام مورد هدف قرار دهد[7].

اما این استراتژی از کجا خلق شده بود؟

15 مهرماه 1389 ه.ش، «مرکز ائتلاف براي ارتباطات استراتژيک دانشگاه آريزونا» دست به انتشار گزارشی تحت عنوان: "ضدروايتي براي استبداد ايراني"، زد که به تحريف حماسه کربلا؛ بعنوان ابزاري براي مقابله با «جمهوري اسلامي» پرداخته بود. اين تحقيق از سوي «مرکز تحقيقات نيروي دريايي ارتش آمريکا» مورد حمايت مالي واقع شده بود.

کتاب کومیک بهشت زهرا که در آمریکا منتشر شد

این مجموعه به طرح ادعای دروغ نقض گسترده حقوق بشر در انتخابات 88 ایران پرداخت

نام کتاب اشاره به ادعای دروغ دفن مخفیانه 72 کشته فتنه توسط نظام در بهشت زهرا است

این گزارش تأیید می کرد که اقدام نظامي عليه ايران کارآمد نيست و همچنين بدليل ماهيت مذهبي مردم ايران، انقلاب هاي سکولار ناممکن است. بنابر این توصیه شده می شد که با دستمايه قرار دادن احساسات مذهبي مردم ايران بخصوص نسبت به واقعه کربلا و استفاده از آن بعنوان ابزاري براي مقابله با «جمهوري اسلامي»؛ یک ضدروایت از کربلا علیه روایت معمول در ایران ساخت. طوریکه در ضدروایت جدید، نظام نقش يزيد زمانه را داشته باشد و مخالفان نظام، نقش یاران زمانه امام حسين (ع) را[8].

این گزارش تصریح می کرد: «اسناد خوبی از نقض حقوق بشر از سوی رژیم ایران در دست است ... استفاده از قدرت نرم، گزینه عملی تری برای به چالش کشیدن رژیم ایران است. این مقاله یک استراتژی ارتباط را پیشنهاد می دهد که بر اساس آن، باید روایتی بنیادین، طوری پرورانده شود که هیئت حاکمه فعلی ایران را مانند حاکمان ظلمی که امامان معصوم را مورد اذیت و آزار قرار داده و کشته شدند؛ نشان دهد»[9].

سئوال این نیست که نطفه این استراتژی ابتدا در ایران و بدست برخی اپوزیسیون تندرو بسته شده و بعد به مراکز فکری- تحلیلی دولت آمریکا رسید یا اینکه از آنجا به اپوزیسیون داخلی تجویز شد؟ پاسخ به این سئوال، احتیاج به کارشناسی های دقیق تری دارد که در اعتبار این گزارش نیست اما یک موضوع کاملاً واضح است، اینکه هم متفکران تندروی اپوزیسیون داخلی و هم تحلیل گران مراکز فکری- اطلاعاتی آمریکا متفقند که باید بر اساس زیرپروژه های متنوع؛ روایت هایی برای بی اعتبارسازی «جمهوری اسلامی» خلق کرد[10].

چندی پیش، «هاشمی رفسنجانی» طی اظهاراتی درباره تغییر اساسنامه «دانشگاه آزاد»، این اصلاحات که توسط «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و طبق رویه های قانونی نظام شکل گرفته بود را "تصرف" نامید و آن را با رژیم شاهنشاهی؛ قیاس نمود[11]. این دست قیاس ها و مانند آن، مثل مقایسه نوع برخورد نیروهای امنیتی نظام در سال 88 با سرکوب های «ساواک»[12] و همچنین، مقایسه فساد اقتصادی در نظام با دوره شاهنشاهی[13]؛ همه در جهت ایجاد ضدروایت علیه روایتی است که مردم از انقلاب اسلامی و «جمهوری اسلامی» دارند.

کمابیش مردم باور دارند که هم انقلاب و هم «جمهوری اسلامی» در حال مبارزه با انواع فساد هستند، چه در داخل کشور و چه در خارج کشور و تلاش اپوزیسیون؛ بی اعتبارسازی این روایت از طریق ساخت ضدروایت های مختلف است. متأسفانه برخی از اصلاح طلبان تندرو نیز عمداً یا سهواً همراه این استراتژی غرب علیه «جمهوری اسلامی» شدند.

پیگیری "استراتژی بی اعتبارسازی نظام از طریق قرار دادن احساسات مردمی در برابر نظام"، اصلاح طلبان را بطور اتوماتیک وار به ورطه‌ای انداخت که باعث فروپاشی تدریجی پایگاه اجتماعی آنها شد. به نظر، این فروپاشی تدریجی و فرسایشی از برهه‌ای آغاز شد که اصلاح طلبان تندرو که ویترین اصلاحات را در دست داشتند و بعنوان نماینده اصلی آن در جامعه معرفی شده بودند؛ مأموریت اصلی خویش، از اصلاح شیوه‌های مدیریتی کشور را به کاهش اعتبار نظام جهت "تغییر ماهوی نظام"؛ بدل ساختند. هر چه قلب مأموریت اصلاح‌طلبان تندرو عیان‌تر شد، فروپاشی پایگاه مردمی آنها نیز بیشتر و سریع‌تر شد.

پایگاه اجتماعی اصلاحات از زمانی شروع به فروپاشی کرد که حامیان توده‌ای این گفتمان، بدین نتیجه رسیدند که ویترین داران اصلاح‌طلبی علیرغم ادعاهای اولیه که شامل مدیریت بهتر کشور بود (خرداد 76)؛ در جهت براندازی نظم موجود (خرداد 88) حرکت می کنند.

در کل آراء در جامعه به "آراء گفتمانی" - چه حامی اصلاحات، چه حامی اصولگرایی- و "آراء غیرگفتمانی" (کارکردگرا) تقسیم می شوند و تعداد کسانیکه طی انتخابات بصورت پارادایمی یا گفتمانی رأی می دهند، معمولاً کم بوده و هست و آراء؛ بیشتر تابعی از شرایط روانی افکار عمومی و کارکردگرا است[14].

اغلب تعداد کمی از آراء گفتمانی هستند، عموم مردم با توجه به شرایط رأی می دهند


مردمی که به جریان های سیاسی بصورت غیرپاردایمی نگاه می کردند و معمولاً در اکثریت هستند، با عیان تر شدن محور خیزش اصلاح طلبان تندرو، شروع به فاصله گرفتن از کل اصلاحات و اصلاح طلبان کردند؛ زیرا آنها تنها به تغییر چیدمان مدیران می‌اندیشیدند نه به تغییر سازوکارهای انتخاب مدیران. آراء و پایگاه های اجتماعی سرگردان و غیرگفتمانی با مشاهده روندهای ضدساختاری برخی از اصلاح طلبان، رفته رفته اعتماد خود به اصلاح طلبان را از دست دادند و پایگاه اجتماعی اصلاحات؛ به آراء گفتمانی طرفدار اصلاحات محصور شد، پایگاهی که حجم اندکی داشته و دارد.

این پایگاه لاغر شده، به اصلاح طلبی با این تعریف محوری معتقد است: محور اصلاحات، مدیریت کشور با عقل عرفی است و علیه مدیریت دینی اقامه دعوی می کند و اغلب نارسایی های موجود در کشور را یا به مدیریت دینی و ایدئولوژیک مربوط می داند یا به مدیران ایدئولوژیک. بنابر این، اتفاقی که افتاده این است که اصلاح طلبان با اقدامات ساختارشکنانه و هنجارشکنانه خود در جهت بی اعتبارسازی نظام، شروع به جذب بیشتر "پایگاه اجتماعی گفتمان مدار" کرده و از آنجا که این گفتمان مداری در تناقض با باورهای عمومی است؛ در حال دور کردن بیشتر خود از توده ها و همچنان لاغرتر کردن پایگاه خویش هستند.

این روندی است که یکی از عناصر اصلاح طلب نیز آن را توضیح می دهد. وی که پیشتر عضو فعال «حزب منحله مشارکت» در امور اطلاع رسانی بود، در خلال فتنه 88 بازداشت و محکوم می شود و پس از طی دوره محکومیت؛ برای ادامه تحصیل به خارج کشور می رود. وی چندی پیش به کشور بازگشت و بدلیل پاسخگویی درباره فعالیت هایش در خارج کشور بازداشت شد.

وی طی مقاله ای با عنوان: "جهش گفتمانی حقوق بشر در جنبش سبز/ دموکراسی بشرط حقوق بشر" که برای کسب پذیرش در پروپوزال خود قرار داده بود، می نویسد: «زلزله سیاسی- اجتماعی 22 خرداد 88 و آغاز "جنبش سبز"، بر هم زننده بسیاری از معادلات در ... (ایران) شد. از جمله این تغییرات در حوزه حقوق بشر و میزان توجهات به آن، بوجود آمده ... دوم خرداد 1376 ... جریان کلی حرکت اصلاح طلبان ... این مسیر را در چارچوب پارلمانتاریستی دنبال می کردند ... بسیاری از فعالان و مدافعان حقوق بشر با "سیاست ورزان دموکراسی خواه پارلمانتاریست"، فاصله بسیاری داشتند ... "جنبش (سبز)" که از رویکردی پارلمانتاریستی و دموکراسی خواهانه با هدف توزیع قدرت و اصلاح رفتار آن آغاز و در روزهای اول، شعار "رأی من کجاست" را انتخاب کرده بود؛ بزودی رنگ و بوی حقوق بشری گرفت. معترضان بازداشتی در تجمعات، در پاسخ به مأموران امنیتی که دلیل حضورشان را در این تجمعات بعنوان یک جرم جویا می شدند؛ بیش از بیان اعتراضشان به نتایج انتخابات، به حق قانونی و بشری شان برای اعتراض و تجمع اشاره می کردند. بازداشت شدگان، خواهان اعمال حقوق شهروندی در دوران بازداشت ... بودند و فعالان حقوق بشری و وکلاء؛ بسیار بیش از گذشته محل رجوع شدند. گفتمان حقوق بشری در "جنبش سبز"، از چنان رشدی برخوردار شد که مطالبات حقوق بشری بر صدر مطالبات جنبش قرار گرفت ...

روند گره خوردگی فتنه و بخشی از اصلاح طلبان با ادعاهای حقوق بشری

به این دلیل که ادعای تقلب جذابیت خود را از دست داده بود: اصلاحات خون می خواهد

به بیانیه ها و نامه های جمعی امضاءشده در دوران "جنبش سبز" نگاه دقیق تری بیندازیم. بسیاری از این موارد حول موضوعات حقوق بشری بوده و ترکیب امضاءکنندگان از دولتمردان با سابقه در «جمهوری اسلامی» تا نیروهای ملی- مذهبی چپ گرا تا فعال (های) جوان حقوق بشری را شامل می شده که پیش از جنبش؛ کنار هم قرار گرفتن چنین ترکیبی محال می نمود. این آرایش جدید نیروها، حاصل جهش گفتمانی حقوق بشر در "جنبش سبز" نسبت به سلف خود، "اصلاح طلبان پارلمانتاریست" از سویی و ابتلای بیش از پیش حقوق بشری ها با امر سیاست؛ بعنوان یک واقعیت گریزناپذیر از سوی دیگر است ... در این جنبش است که رهبران آن، «موسوی» و «کروبی» در اقدامی بی سابقه نسبت به اعدام افرادی از "گروه پژاک" که گروهی تروریستی شناخته می شوند؛ ... موضع حقوق بشری می گیرند. «جبهه مشارکت» با تعداد زیادی عضو از دولتمردان سابق «جمهوری اسلامی»، در برابر اعدام دو جوان متهم به سلطنت طلبی و عضویت در "گروه تروریستی تندر" (آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی) نامه اعتراضی به «رئیس قوه قضاییه» می نویسند ... «تاج زاده»، یک "ایده آل تیپ" در بین سیاست ورزان پارلمانتاریست دموکراسی خواه، در مقاله مشهور "پدر، مادر، ما باز متهمیم!"؛ بخش عمده ای از انتقادات خود به گذشته و حال «جمهوری اسلامی» را در مسائل حقوق بشری خلاصه کرده ... امروز «تاج زاده» در زندان، از سیاست و دموکراسی و حقوق بشر می گوید و «شیرین عبادی» در خارج، از حقوق او و هر دو در یک جبهه و عضوی از یک جنبش شده اند. نه «شیرین عبادی»، می تواند سیاست پرهیزی کند و نه «تاج زاده»، می خواهد که انتخابات نصبی را با حضور بخشی از نیروها و نفی حقوق و حضور برخی گرایش ها؛ برخلاف گذشته بپذیرد (مصاحبه با سایت کلمه) ... جنبش اصلاحات به این نتیجه رسید که آزادی از خلال توزیع قدرت و مقید و پاسخگو کردن آن و دموکراسی، محقق می شود و اینک به این نتیجه رسیده که مسیر دموکراسی؛ بدون توجه همزمان و همسان به حقوق بشر میسر نیست. اینگونه است که "حقوق بشر به شرط دموکراسی" در جنبش اصلاحات به "دموکراسی به شرط حقوق بشر" در جنبش سبز رسیده است ... اینکه این تحول حاصل برخورد امنیتی با "سیاست ورزان پارلمانتاریست دموکراسی خواه" بوده یا خیر؛ تغییری در نتیجه حاصله ایجاد نمی کند».

روندی که این عنصر اصلاح طلب توضیح داده، ترجمه ای عملیاتی و میدانی از تحلیلی است که در بالا تشریح شد، اینکه روند "اعتبارزدایی از نظام" به برونداد پرتنین اصلاح طلبان تندرو مبدل شده و به همین دلیل؛ توده ها اعتماد خود به اصلاحات را از دست داده اند[15]. یک کهنه چریک اصلاح طلب در این مورد گفته بود: «ما مشکل هویتی پیدا کرده ایم. هر فرد و جریان بی ریشه و بوته ای که لباس اپوزیسیون پوشید، از او حمایت کردیم و نتیجه آن شد که نظام می خواست. ما شدیم عروس هزار داماد»[16].

درس واقعی از یک گذشته ی اشتباه اصلاح طلبان، این است که بجای تلاش برای اعتبارزدایی از نظام و از قانون اساسی و حتی از شریعت اسلامی؛ راهکاری هایی برای اداره بهتر کشور بدهند. درد مردم، درد خبرنگاران تحت تأثیر BBC در فضای مجازی و شبکه های مجازی نیست؛ درد مردم، بهبهود اقتصادی، مبارزه با مفاسد و ارتقای همه- جانبه جایگاه ایران اسلامی است نه ایران.

نشانه هایی حقیقی از اینکه اصلاح طلبان تندرو که ویترین داران اصلاح طلبی اند، به علت اصلی روی گردانی توده ها از خود پی برده باشند اما هنوز؛ دیده نمی شود یا اگر هست در ابهام و ضعیف است. «هفته نامه صدا» - نزدیک به کارگزاران- که پس از توقیف «هفته نامه آسمان» با سردبیری «محمد قوچانی» شروع به کار کرده، طی چندین مطلب سریالی به قلم «عمادالدین باقی»؛ به انتشار راهکارهایی برای سپری کردن بهتر دوران محکومیت پرداخته است. در یک نگاه اولیه، این اقدام «صدا» چه معنایی می تواند داشته باشد؟

خیلی ها فکر می کنند که این دست اقدامات معمول که به رویه ای عادی در بین اصلاح طلبان تندرو تبدیل شده، بدین معناست که آنها با علم به اینکه رویه شان غیرقانونی است؛ در راستای تشدید این رویه گام بر می دارند و با حساب باز کردن روی حمایت های خارجی و عملیات های روانی قهارانه شان؛ بر نتیجه بخشی "استراتژی بی اعتبارسازی نظام" امید دارند. تا رویه های عملی متحول نشوند، اعتمادِ مردمی که تندروها را تنها گذاشته اند، باز نخواهد گشت؛ جلب اعتماد اکتسابی است نه تبلیغی. برای جذب قلوب و عقول در نهایت و در بلندمدت، عملیات روانی جای واقعیت های ملموس را نخواهد گرفت.

وداع خاتمی با قدرت؟!

چه چیزهایی در خداحافظی «خاتمی» با عالم آشکار سیاست شده تأثیر داشته است؟ یکی از دلایل، می تواند روندی باشد که به محبوبیت زدایی و استحاله هویتی اصلاحات منجر شد؛ آنچه که برخی یاران تندروی «خاتمی» می پنداشتند که اعبتارزدایی نظام است، اعتبارزدایی از خود بود.

حتی یک نفر از "لیست یاران خاتمی" به «مجلس هشتم» راه نیافت، دکتر «معین» گزینه «خاتمی» در انتخابات 84 بود اما با شکستی بزرگ مواجه شد، بسیاری از اطرافیان وی «انتخابات مجلس نهم» را تحریم کردند اما خود «خاتمی» با مشاهده صف های طویل رأی مجبور شد که رأی دهد و به گفته خودشان آینده اصلاحات را تضمین کند، یاران خاتمی مهجورند چون تندروهایشان؛ همه آنها را مهجور کردند.

اگر کسی باید بابت این مهجوریت پاسخی به وی دهد، مشاوران و اطرافیان خود خاتمی اند آنهایی که حتی با مشاهده شعار تندروها مبنی بر "عبور از خاتمی"، با آنها مرزبندی عیانی نکردند.


ادامه دارد ...

[1] برای مطالعه بیشتر، رجوع شود به بخش اول همین گزارش

[2] برای نمونه: برشمردن آسیب های منحصر و محدود شدن در حوزه روشنفکری و اصلاحات حکومتی بر سیر اصلاح طلبی در ایران

[3] برای نمونه: سعيد حجاريان (عضو شواري مركزي حزب منحله مشاركت) در كنگره سراسري حاميان معين و ستادهاي انتخاباتي گفت: اصلاحات مرده است، باید اصلاحات دیگری ساخت و این اصلاحات به خون احتیاج دارد. در این زمان وی در پاسخ به گروهي كه وي را جانباز اصلاحات مي ناميدند؛ گفت: اصطلاح "جانباز اصلاحات" پارادوكسيكال است. اصلاحات مرده است؛ چه جانبازي؟ بايد اصلاحات ديگري ساخت. اصلاحات بعدي به خون بيشتري احتياج دارد- برگرفته از: «حجاريان: اصلاحات بعدي به خون بيشتري احتياج دارد»- «پایگاه خبری- تحلیلی آفتاب»- 7/3/1384 و «گفتمان نامزدهای ریاست جمهوری در نهمین انتخابات ریاست جمهوری/روزشمار انتخابات 84»- «سایت رئیس جمهور ما» (حامیان محمود احمدی نژاد) /««مصطفي تاج زاده»، از اعضاي افراطي جبهه (مشارکت) در نشستي حزبي اعلام مي كند: "سال 83، سال تشكيل و پايه ريزي جنبش هاي اجتماعي و سال 84، سال به راه‌انداختن تظاهرات و آشوب هاي اجتماعي است»- «گزارش تحليلي جمعيت ايثارگران از شكست كودتاي مخملي»- «خبرگزاری فارس»- 12/4/1388/ ««عليرضا علوي تبار» با جسارت اظهار مي دارد: "براي تحقق مطالباتمان بايد خون بدهيم، بايد براي مقابله با ديكتاتوري، سه ميليون نفر را سازماندهي كنيم. تاكنون اشتباه كرديم كه چنين سازماندهي را انجام نداده ايم اما هنوز هم دير نشده است"»- پیشین

[4] نشانه صحت این ادعای نویسنده این است که امواج خیابانی فتنه روز بروز بیش از پیش دچار ریزش شد و این حاکی از آن بود که نظام همزمان با دستور عدم استفاده از سلاح گرم توسط نیروهای انتظامی و بسیج؛ شیوه های اقناعی مناسبی در پیش گرفته بود

[5] سعید حجاریان درباره عملیات بی اعتبارسازی رهبران رژیم های جهان از طریق انقلاب های مخملی در ارگان حزبی مشارکت می نویسد: «انقلاب هاي مخملين، موجي از دموكراسي را براي كشورهاي اقمار شوروي سابق به ارمغان آوردند كه اصطلاحاً از آن بعنوان "موج سوم" ياد مي شود ... تفاوت انقلاب هاي نرم يا مخملين باانقلاب هاي کلاسيک آن است که در انقلاب کلاسيک، بعد از پيروزي معمولاً يک دوره ترور و وحشت بوجود مي آيد و فراکسيون ها به جان هم مي افتند و کشتارهاي وسيعي صورت مي گيرد و اصطلاحاً انقلاب؛ فرزندان خود را مي خورد. اما در انقلاب هاي نرم، اين فراکسيون ها مي توانند به گونه اي دمکراتيک با يکديگر تعامل داشته باشند و چرخه قدرت بدون خون ريزي ميان آنها انجام گيرد. در انقلاب نرم و مخملين، انقلابيون به اصول عام مانند اعلاميه حقوق بشر و ميثاق شهروندي باور دارند ... امروز با گسترش پدیده جهانی شدن و فروریختن دیوار امواج تلویزیونی و رسانه ای، از "انقلاب رنگی از راه دور" صحبت می شود یعنی امروزه قدرت هاي بزرگ، نهادهاي بين المللي و كميسيون هاي حقوق بشر؛ مي توانند از طريق اينترنت و تلويزيون به بسيج توده اي بپردازند و رهبران رژيم ها را در ميان مردم بي اعتبار سازند. به اين ترتيب شكاف بين دولت و ملت عميق تر مي شود و "زايمان انقلابي"؛ سريع تر و كم هزينه تر اتفاق مي افتد- برگرفته از: «دلتنگي حجاريان براي انقلاب هاي مخملين»- «روزنامه ایران»- «ستون دیگه چه خبر؟»- 19/1/1388 و «حجاریان: انقلاب های مخملین موجی»- «پایگاه خبری- تحلیلی رجاء» به نقل از «خبرگزاری ایرنا»- 18/1/1388

[6] برای مطالع بیشتر، رجوع شود به: «رمزگشایی از سناریوی کشته سازی بهمن 89»- «رضا سراج»- «پایگاه خبری- تحلیلی رجاء»- 27/11/1389

[7] کمیته پیگیری امور زندانیان انتخاباتی، کمیته مشترکی بود که کمی بعد از شروع پروژه انقلاب مخملی (فتنه) متعاقب انتخابات دهم ریاست جمهوری، تشکیل گردید. این کمیته بخصوص بعد از بازداشت افرادی چون حمزه غالبی (رئیس ستاد جوانان موسوی)، (محمد)جواد امام (مدیرعامل فعلی بنیاد باران)، (حسین) نیکخواه (عضو ستاد جوانان موسوی)، (قربان) بهزادیان نژاد (رئیس ستاد انتخاباتی موسوی)، (محمدرضا) معتمدنیا (مشاور انتخاباتی موسوی) و حسین تاجیک (مسئول سفرهای انتخاباتی ستاد موسوی) که عمدتاً مربوط با اواخر خردادماه و اوایل تیرماه 1388 ه.ش می شد؛ در تیرماه همان سال تشکیل گردید. بنا بر ادعای سایت کلمه مصوبه تأسیس این کمیته با نام: کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات طی جلسه مشترکی بین کروبی، موسوی و محمد خاتمی منعقد شده است (ناگفته هایی از کمیته پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث انتخابات ۸۸، کلمه، 17/6/1390). این کمیته مشترکاً زیر نظر دو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به مسئولیت علیرضا بهشتی و (حجت الاسلام) مقدم نیا بعنوان نمایندگان موسوی و مرتضی الویری و دکتر سیدابراهیم امینی (عضو شورای مرکزی حزب منحله اعتمادی ملی و مشاور انتخاباتی کروبی) به نمایندگی از کروبی، کار خود را آغاز کرد. کمیته متشکل از سه بخش: معاضدت حقوقی (به مسئولیت دکتر اردشیر امیرارجمند: رئیس کمیته حقوقی ستاد انتخاباتی موسوی و مشاور انتخاباتی وی و رئیس فعلی شورای هماهنگی راه سبز امید- برادر وی، رئیس سازمان اطلاعات منافقین بوده است)، معاضدت مالی (دکتر حسین عابدجعفری) و معاضدت درمانی (بدون مسئول) می شد و مسئولیت آن بر عهده محمدرضا مقیسه بود. اقدامات التهاب آفرین کمیته، اول مربوط به فیلمرداری از قطعه 302 بهشت زهرا بود که به قطعه اغتشاش گران معروف گردید. کمیته با انتشار اطلاعات آغشته با دروغ چنین القاء نمود که نظام از طریق خاکسپاری پنهانی کشته شدگان وقایع انتخابات، قصد لاپوشانی جنایات خود را دارد. این فیلم بواسطه حنیف مزروعی در اختیار شبکه سلطنتی BBC قرار گرفت. یکی از جرائم مهم ضدامنیتی دیگر این کمیته مربوط به انتشار دروغ لیست 72 کشته در وقایع انتخابات می شد، در حالیکه طبق اعتراف مسئولین کمیته تنها کشته شدن 32 نفر بر آنها محرز شده بود. اقدام غیرقانونی مهم دیگر کمیته، انتشار اخبار دروغ درباره بازداشت دختر محمدجواد امام - عاطفه- و سپس تجاوز به وی توسط نیروهای امنیتی می شد. یکی از خبرسازی های دروغ دیگر این کمیته که موجی از تبلیغات سوء علیه نظام را موجب گردید، به خبرسازی درباره سرقت اسناد و مدارک کمیته بدست نیروهای امنیتی بود که منشاء خبرسازی خود مقیسه بوده است- برگرفته از اسناد وزارت اطلاعات ج.ا.ا درباره اعترافات مدیر داخلی کمیته مشترک پیگیری وضعیت زندانیان انتخاباتی در فتنه 1388 ه.ش (اغتشاشات انتخاباتی): «مجموعه اعترافات فتنه 88، جلد 2/ اعترافات اعضای کمیته مشترک موسوی و کروبی»- «انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی»- 1390 ه.ش

[8] «پيشنهاد مرکز ارتباطات استراتژيک دانشگاه آريزونا؛ تحريف روايت کربلا براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 1/10/1389

[9] By Jeffry R. Halverson- 7Oct, 2010

[10] برای مطالعه بیشتر، رجوع شود به: «پروژه "نتانیاهو سازی" از منتقدین رابطه با آمریکا، چرا کلید خورد؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 10/9/1392/ «بازی در "پروژه عملیات روانی" آمریکا/ هدف هاشمی از زشت تر نشان دادن نظام اسلامی در قیاس با دوره شاهنشاهی چیست؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 18/12/1392

[11] «نمی دانیم در این 8 سال، برای اینکه دانشگاه آزاد را تصرف کنند؛ چه کردند. کاش تصرف می کردند و آن را توسعه می دادند اما این کار را نکردند و آن را بعنوان رقیب سیاسی دیدند ... اساسنامه ما را برخلاف قانون، به کلی به هم ریختند. ما در ابتدا اساسنامه دانشگاه آزاد را با اقتباس از اساسنامه «حسینیه ارشاد» در زمان شاه نوشتیم. در زمان شاه، اساسنامه «حسینیه ارشاد» خیلی محکم نوشته شده بود تا رژیم شاه، نتواند آن را "تصرف" کند. ما هم همانگونه عمل کردیم اما نمی دانستیم که نظام ما قوی تر از زمان شاه است و آن را "تصرف" می کند»- «رژیم شاه حسینیه ارشاد را تصرف نکرد ولی نظام و رژیم ما دانشگاه آزاد را تصرف کرد»- مشروح دیدار «اکبر هاشمی» با دست اندرکاران حوزه علوم پزشگی دانشگاه آزاد اسلامی- «خبرگزاری تسنیم»- 18/12/1392

[12] مهدی کروبی با تأکید بر ادعای تجاوز به نوامیس مخالفین توسط مأمورین امنیتی، طی نامه ای به «هاشمی رفسنجانی» - رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری- می نویسد: «اما موضوعي را شنيده ام كه هنوز از آن، بر خود مي لرزم ... خواب از سرم ربوده شد. افرادي اين مطالب را به من گفته اند كه داراي پست هاي حساس در اين كشور بوده اند ... اين افراد اظهار داشته اند، اتفاقي در زندان ها رخ داده كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه اي است براي «جمهوري اسلامي» كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين مي كند كه روي بسياري از حكومت هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد ... گمان نمي کنم، زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروه هاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و مؤتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده اند، ديده يا شنيده باشند»- «نامه تند کروبی به‌ هاشمی رفسنجانی»- «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک»- 19/5/1388

[13] «محمد خاتمی» بعد از صدور دستور «حسن روحانی» - رئیس جمهور-س مبنی بر برخورد با "سوء استفاده کنندگان از شرایط تحریم ها"، می گوید: «انقلاب آمد تا اوضاع را عوض کند و زمینه های فسادی را از بین ببرد و اقتصاد پویا ایجاد کند. اگر ما این ارزش ها را بشناسیم، بهتر می توانیم راه را تشخیص بدهیم. اگر گفته می شود که انقلاب آمد تا با فساد مقابله شود و نگذاریم فساد فراگیر و نهادینه شود، اگر فسادی هست؛ باید ریشه ای با آن مبارزه شود»- «خاتمی: آزادی بیان راهکار مقابله با فساد است»- «خبرگزاری ایسنا»- 9/11/1392/ «سعید حجاریان» در گفتگو با «روزنامه شرق» می گوید: «دقت داشته باشید که فساد در دوران شاه گسترده نبود بلکه محدود بود به یکسری طبقات خاص، بخصوص ارتش ... من معتقدم حتی شاه هم قابل اصلاح بود اما خودش نخواست ... به اعتقاد من، فقط یک سیستم تمامیت خواه، غیرقابل اصلاح است؛ چه تمامیت خواه راست و چه تمامیت خواه چپ. ولی حکومت های اقتدارگرا، دیکتاتور و مستبد، قابل اصلاح هستند»- «انقلاب به روایت سعید حجاریان»- تیتر 1 «روزنامه شرق»- 21/11/1392

«عبدالله شهبازی» که یک تاریخ‌دان است، درباره پروژه بزرگنمایی فساد مالی در ایران می نویسد: «شهرت عجيب «نوستر آداموس» تصادفي نيست. در طول چهار سده پس از مرگ وی، کساني وظيفه تعبير و تفسير پيشگويي‏ هايش را بدست داشته‏ اند، در هر مقطع مهم تاريخي نام و يادش را زنده کرده‏ اند و سخنان مبهم اش را پيشگويي ‏هايي تحقق ‏يافته؛ جلوه ‏گر ساخته‏ اند. "پيشگويي هاي نوستر آداموس" به ابزاري بدل شده که کانون هاي زرسالار يهودي طرح ها و هياهوهاي تبليغي خود را در غالب آن عرضه مي کنند. بکارگيري (این) پيشگويي ها براي بيان اهداف و آرزوهاي اين کانون ها عليه انقلاب اسلامي ايران دليلي روشن بر صحت اين مدعاست ... يکي از موارد مهم و قابل تأمل در تأويل هاي ضدانقلاب اسلامي از پيشگويي هاي «نوستر آداموس» را در مقدمه چاپ هاي جديد کتاب «سرژ هوتن» مي بينيم. «هوتن» مدعيست که «آداموس»، فرجام «جمهوري اسلامي» را "تباهي در اثر اختلاس" - فساد مالي- پيش بيني کرده ... از اين منظر، نبايد گسترش دهشتناک فساد مالي در ديوان سالاري ايران را فقط به دليل سوءسياست ها و سوءمديريت ها دانست ... به يقين، برنامه ريزي کانون هاي معاند انقلاب و ايران اسلامي در پيدايش يا حداقل در گسترش وسيع اين فساد ديوان سالاري نقش داشته است. اين کانون ها همانانند که سال ها پيش، فرجام ايران اسلامي را "پيش بيني" کرده و سرمايه گذاري و تلاش براي تحقق "پيش بيني" را آغاز نمودند»- «خوابي که نوستر آداموس براي ايران ديده/ خطر فساد ديوان سالاري را اندک نشمريم»- «عبدالله شهبازی»- «سایت شخصی عبدالله شهبازی»- 29/6/1387

[14] برای مطالعه بیشتر، رجوع شود به: «تحلیل تیپ شناسانه آراي 18میلیونی منتخب ملت؛ آیا رأی به روحانی فقط رأی به احياي اصلاحات بود؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 10/4/1392

[15] برای مطالعه بیشتر، رجوع شود به: «پیام های مردمیِ انصراف عارف/ ترس اصلاح طلبان از شکست انتخاباتی؛ چقدر در انصراف «عارف» تأثیر گذاشت؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 23/3/1393

[16] «دغدغه های شورای یک حزب منحله/ پایگاه اجتماعی ما در بهاییان و دراویش و آشوبگران و ولنگاران تعریف شده است؛ ما از بحران بی هویتی رنج می بریم»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 7/4/1393