کد خبر 323212
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۳ - ۰۱:۱۶

اردن در بین کشورهای همسایه عراق بیشترین روابط را با تل‌آویو دارد. با این وصف اردن اگرچه بطور طبیعی از شعله‌ور شدن دامنه بحران در عراق زیان می‌بیند و قادر به کتمان کردن نگرانی خود هم نیست، اما در عین حال تردیدی هم وجود ندارد که از سوی کشورهای ترکیه، عربستان و رژيم صهیونیستی برای ایفای نقش در بحران تحت فشار شدید قرار دارد. واکنش ار

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در یادداشتی به نقش اردن در بحران عراق پرداخت و نوشت:  نقش اردن در تحولات امنیتی عراق تا حد زیادی در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. دولت  این کشور از یک سو از دیرباز اردن را به کانون تحرک بعثی‌ها تبدیل کرده بود و هم‌اکنون نیز این کشور مطمئن‌ترین پایگاه برای بعثی‌ها به حساب می‌آید.
رژیم اردن اخیرا با دادن اخطار به دختر صدام حسین مبنی بر عدم فعالیت سیاسی، اعتراف کرد که از برجسته‌ترین عناصر بعثی پذیرایی می‌کند. در عین حال با نگاه به مواضع اردن در بحران سوریه درمی‌یابیم که اردن قاعدتا با تحرک داعش در عراق موافق نیست و آن را تهدیدی علیه خود ارزیابی می‌کند. از سوی دیگر اردن به عنوان کشوری که از سوی آمریکا و عربستان حمایت می‌شود، نمی‌تواند در نقطه مقابل سیاست این کشورها درباره عراق قرار گیرد بنابراین از این منظر اردن با جریان عمومی آمریکایی عربی درباره عراق هماهنگ است. اما با این وجود اردن به شدت از سرایت بحران در عراق و سوریه به خاک خود نگران است.
وجود حدود 4/5 میلیون جمعیت فلسطینی که در فاصله سالهای 1967 تا 2014 (یعنی نزدیک به پنج دهه) در شرایط بسیار سختی در اردن زندگی کرده‌اند، یک ماده انفجاری و ویرانگر به حساب می‌آید. ورود داعش به داخل اردن که تنها کمی بیش  از 21 درصد خاک عراق مساحت دارد، شرایط را برای دولت اردن به سرعت بحرانی می‌کند. غلبه جمعیت فلسطینی بر اردنی (65 درصد در برابر 35 درصد) نگرانی‌هایی را هم برای آمریکا و رژیم صهیونیستی به وجود می‌آورد چرا که وقتی اوضاع از دست پادشاه اردن خارج شود، هیچکس نمی‌داند پس از آن چه روی می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت در منطقه هیچکس با نفوذ داعش به داخل اردن موافق نیست.
روابط عراق و اردن طی دوران زمامداری صدام حسین و شاه‌حسین به طور ویژه‌ای رو به پیش بود تا جایی که در جریان جنگ اول خلیج‌فارس، اردن در کنار عراق بود و از حمله غرب به عراق انتقاد می‌کرد از این رو شاه حسین در سال 1378 در حالی مرد که دیگر مورد اعتماد عربستان و آمریکا نبود و البته او عایداتی هم از اینکه کنار صدام حسین قرار گرفته بود، به دست نیاورد. روابط دو کشور با روی کار آمدن عبدالله دوم در اردن استمرار پیدا کرد و اردنی‌ها پس از سقوط رژیم بعثی به فرماندهان و عناصر فراری ارتش، حزب بعث و دیوانسالاری اداری عراق اجازه دادند که در خاک اردن بمانند و از قضا بعثی‌ها در اردن احساس یک «میهمان» که ناچار باشند به زودی خاک این کشور را ترک کنند، نداشتند و از آزادی عمل زیادی برخوردار بودند.
اردن در فاصله سالهای 1382 تا 1393 با پوشش «همکاری انسانی» به بعثی‌ها اجازه فعالیت داده بود ولی واقعیت این است که دولت اردن تا قبل از شروع موج اخیر بیداری اسلامی گمان می‌کرد حضور بعثی‌ها در اردن قدرت چانه‌زنی آنان را در مواجهه با آمریکا و عربستان و دیگران بالا می‌برد. با شروع بیداری اسلامی، دولت اردن که از حرکت اخوان‌المسلمین بشدت بیمناک بود، گمان می‌کرد در صورت ضرورت سرکوب اسلام‌گراها، بعثی‌ها می‌توانند نقش‌های امنیتی مهمی بر عهده بگیرند کما اینکه اردن با پذیرفتن «جمعیت العلمای عراق» که از گروه‌های نسبتا میانه‌رو تشکیل می‌شد، گمان می‌کرد از طریق این جریان مذهبی قادر به مهار جریانات اسلام‌گرا می‌شود.
وقتی داعش از الانبار به سمت «نینوا» و «صلاح‌الدین» به حرکت درآمد، اردن درباره اینکه چه موضعی باید اتخاذ کند دچار تردید جدی شد از این رو مواضع رسمی اردن در مواجهه با حرکت تروریستی داعش بعثی در عراق به مرور دستخوش تغییر شد. واکنش اردن به داعش در آغاز حرکت، «مذهبی» معرفی کردن آن بود ولی این موضع کمتر از دو هفته تغییر کرد و دولت اردن وانمود کرد که تروریزم داعش در عراق را محکوم می‌کند دلیل اصلی این دگرگونی این بود که برخلاف بعضی از کشورهای دیگر تهدید اردن یک تهدید نزدیک محسوب می‌شد.
در عین حال اسناد زیادی وجود دارند که از نقش نسبتا فعال اردن در بحران عراق خبر می‌دهند. اردن از 1382 در استان‌های شرقی خود پادگان‌هایی را به نیروهای بعثی داده بود و در میان کشورهایی نظیر یمن و سوریه بیشترین تعداد بعثی‌ها را در خاک خود پذیرفته بود.
در عین حال رژیم اردن با پناه دادن به «حارث الضاری» رئیس تشکیلاتی موسوم به «هیات علماء و مسلمین عراق»  از سال 2006 میلادی و در اختیار دادن امکانات رسانه‌ای، سهم قابل توجهی در دامن زدن به درگیری‌های مذهبی در عراق ایفا کرد. بعضی از خبرهای تایید نشده دیگر بیانگر آن است که اردن برای داعش پادگان‌های زیادی را در نظر گرفته و به تمرین و آموزش نظامی آنان پرداخته است. این در حالی است که طی این دوران، دولت عراق بارها از مقامات اردنی خواست که فعالیت این گروه‌ها در خاک خود را متوقف گرداند که موفق نشد.
اردن سالهاست که در معرض یک انقلاب مذهبی قرار دارد. مسلمانان در این کشور از سایر کشورها زودتر علاقه سیاسی خود به دنبال‌گیری انقلاب اسلامی نشان دادند و پیروزی نسبی اخوانی‌ها در اولین انتخابات مجلس پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عمق نگاه راهبردی مردم این کشور به انقلاب اسلامی را نشان داد. پس از این دولت اردن تلاش کرد تا نشان دهد که آماده پذیرش اصلاحات می‌باشد ولی واقعیت این بود که رژیم اردن زیر بار تغییر قوانین به نفع اصلاح جامعه نرفت و تنها به تغییر چند مقام خود اکتفا نمود.
از آن زمان به بعد اردن در صحنه‌های مهم منطقه‌ای نقش یک «حاضر غایب» را بازی کرد.ذدولت اردن پس از پیروزی انقلاب اسلامی قادر نبود که به طور آشکار به نقش قدیم خود در روابط با آمریکا و رژیم صهیونیستی ادامه دهد و از این رو در طول سه دهه اخیر دولت‌های حاکم بر اردن به حالت انفعال ادامه حیات داده‌اند. این در حالی است که در دوره اول حکومت، ملک‌حسین یک پای ثابت تحولات مهم منطقه‌ای به حساب می‌آمد هر چند این یک نقش انضمامی و مرتبط با غرب بود.
ملک‌عبدالله دوم اگرچه در مقابل حرکت‌های مردم نمی‌ایستد و به محض آنکه یک اعتراض مدنی و یا سیاسی شروع می‌شود، کابینه را منحل و فرد جدیدی را مامور تشکیل کابینه می‌نماید اما در عین حال از مبارزات مذهبی به شدت نگران می‌شود چرا که ملک عبدالله در بحران‌های مذهبی قادر به ایفای نقش نیست و این می‌تواند دامنه بحران را گسترش داده و از کنترل خارج نماید. از این رو سایش و شکست تروریزمی که در منطقه به نام مذهب بحران‌سازی می‌کند برای عبدالله یک موقعیت خوب به حساب می‌آید ولی در همان حال تروریزم بعثی برای عبدالله سبب نگرانی نمی‌شود چرا که از یک سو بعثی‌ها از قدرت مردمی بهره‌مند نبوده و همان هستند که دیده می‌شوند و از سوی دیگر بعثی‌ها به راحتی با حکومت اردن کنار آمده و دست و پای خود را در روزی که لازم باشد، جمع می‌نمایند.
اما یک نکته دیگر هم حائز اهمیت است و آن موقعیت ترانزیتی اردن برای تروریزم و رژیم صهیونیستی است. اردن در بین کشورهای عرب همسایه فلسطین بیشترین مرز را با رژیم صهیونیستی دارد. حداقل نیمی از مرزهای این رژیم در مجاورت مرزهای غربی اردن است. اگر درباره نظر رژیم تل‌آویو درباره تروریست‌های داعش، جبهه النصره و ارتش آزاد در سوریه تردیدی داشته باشیم درباره نظر این رژیم در مورد این تروریست‌ها در عراق تردیدی نداریم چرا که پر واضح است که با کاسته شدن از سیطره دولت سوریه بر مرزهای خود، آینده را چگونه می‌توان پیش‌بینی کرد؟ وقتی مرزهای سوریه ناامن می‌شود به معنای ناامن شدن مناطق حاصلخیز فلسطین نیز می‌باشد و از این رو صهیونیست‌ها اگرچه به سقوط اسد در دمشق چشم دوخته بودند ولی نگرانی خود از بهم‌ریختگی وضع مرزها را نیز پنهان نمی‌کردند. در مورد اردن هم این موضوع صادق است در حالی که نتیجه به دست آمده در عراق برای رژیم تل‌آویو رضایت‌بخش است و توسعه ناامنی، وضع امنیتی اسرائیل را بهبود می‌بخشد. رژیم صهیونیستی اصرار دارد که نزاع با جبهه مقاومت را کمی از مرزهای خود دور کرده و به سمت عراق به‌عنوان دربردارنده موقعیت استراتژیکی و به خصوص مجاورت با مرزهای ایران سوق بدهد.
 در واقع در بحران عراق یک مزیت بزرگ برای رژیم تل‌آویو وجود دارد و آن این است که می‌تواند بدون هزینه به فایده بزرگ دست یابد کما اینکه از نظر آنان تهران در بحران سوریه بدون هزینه به فایده‌های بزرگ دست یافته است. اما در این میان رژیم صهیونیستی به تنهایی نمی‌تواند به بحران عراق دامن بزند و ناچار به استفاده از واسطه‌هاست اما اگر به روابط قدیمی پادشاهی اردن با رژیم صهیونیستی نظر بیاندازیم درمی‌یابیم که اردن در بین کشورهای همسایه عراق بیشترین روابط را با تل‌آویو دارد. با این وصف اردن اگرچه بطور طبیعی از شعله‌ور شدن دامنه بحران در عراق زیان می‌بیند و قادر به کتمان کردن نگرانی خود هم نیست، اما در عین حال تردیدی هم وجود ندارد که از سوی کشورهای ترکیه، عربستان و رژيم صهیونیستی برای ایفای نقش در بحران تحت فشار شدید قرار دارد.
واکنش اردن به فشارهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی برای کمک فعال به تروریزم عراقی تا حد زیادی به «وضع میدان» ‌بستگی دارد. اگر صحنه عملیاتی تداعی‌کننده موفقیت نسبی تروریست‌ها و ضعف نسبی دولت عراق باشد، اردن به طور جدی در این بحران به نفع تروریست‌ها وارد می‌شود ولی اگر روند حرکت امنیتی به نفع بغداد باشد، اصرار رژیم‌های ترکیه، عربستان و اسرائیل تاثیری در موضع اردن بر جای نمی‌گذارد.