به گزارش مشرق، محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله امروز رسالت نوشت: جناب آقاي مطهري نماينده محترم تهران به مناسبت بزرگداشت شهداي هفتم تير به نجفآباد رفته و ديدگاه تحليلي خود را درباره منتقدين، بخوانيد اهل فتنه بيان كرده است. روايت ايسنا از اين ديدگاه را در زير بخوانيد: - مطهري با مخالفت با رويهاي كه منتقدين را از سيستم حكومتي حذف ميكند، گفت: "اين رويه چه در زمان امام و چه پس از آن اشتباه بوده است". (1) "عدهاي اصرار دارند بگويند انقلاب ريزشهايي دارد و رويشهايي و رويشها بيش از ريزشهاست، در حالي كه فقط كساني كه در مقابل انقلاب حمله مسلحانه انجام ميدهند همچون گروه فرقان و سازمان منافقين، ريزشهاي انقلاب هستند." (2)
اينكه ريزشهاي انقلاب را فقط فرقان و منافقين بدانيم و چشم خود را به ريزشهاي ديگر كه اهل فتنه هستند ببنديم نوعي چشمبندي سياسي است. تاريخ انقلاب و حقايق آن اين چشمبندي را نوعي غفلت و جهل ميداند. اين بيان آقاي مطهري برخورد امام با نهضت آزادي و باند تبهكاري مهدي هاشمي را تخطئه ميكند.
امام (ره) در 30 بهمن 1366 در پاسخ به نامه وزير كشور وقت در خصوص نهضت آزادي مينويسند:
"1- نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست.
2- نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانونگذاري يا قضائي ندارد و ضرر آنها به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد... از ضرر گروهكهاي ديگر حتي منافقين، اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان بيشتر و بالاتر است.
3- نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن موجب گمراهي بسياري از كساني كه بياطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، ميگردند. با آنها بايد برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند." (3)
اگر ريزشهاي انقلاب را فقط فرقان و سازمان منافقين بدانيم اين برخورد قاطع امام با نهضت آزادي را چگونه ميتوان تحليل كرد.
تردستي و چشمبندي آقاي مطهري اين است كه مخالفين نظام را منتقدين مينامد و بعد به تخطئه نظر امام (ره) ميپردازد. اين نهايت بيمهري به امام (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي است.
اينكه ايشان ريزشهاي انقلاب را به "فرقان" و "منافقين" محدود ميكند صرفا به اين دليل است كه نظر امام و برخورد امام را تخطئه كند.
نهضت آزادي منتقد نظام نيست. از ديدگاه امام؛ "خطر آنها از منافقين بيشتر و بالاتر است و بايد با آنها برخورد شود و صلاحيت هيچ كاري اعم از دولتي، قانونگذاري و قضائي را ندارند."
امام (ره) در مقابله با باند تبهكار و تروريست مهدي هاشمي و جداسازي او از آيتالله منتظري تلاشهاي زيادي فرمودند. اما اين تلاشها به ثمر نرسيد و آقاي منتظري، امام (ره) با همه عظمت و حقانيت و مشروعيت الهياش را تنها گذاشت و به باند تبهكار مهدي هاشمي وفادار ماند.
نامه 6/1/68 و 8/1/68 امام خميني در مورد آقاي منتظري در حالي كه با دلي پر خون و قلبي شكسته نوشته شد، حاوي حقايق بزرگي در تاريخ ماست.
امام (ره) در نامه اولي خطاب به آقاي منتظري ميفرمايند: "شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند... با اينكه تاييد شده بود كه او (مهدي هاشمي) قاتل است. مرتب پيغام ميداديد كه او را نكشيد." (4)
بعد امام ايشان را نصيحت ميكنند: "سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد. ... اجازه ندهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است به راديوهاي بيگانه دهند."
امام (ره) در پايان اين پيام، دردمندانه خطاب به مردم ميفرمايند:
"از خدا ميخواهم كه به پدر پير مردم عزيزمان صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ قيامت دوستان را بيش از اين نچشد." (5)
امام در اينجا خبر از خيانت دوستان ميدهد و دردمندانه آرزوي مرگ ميكند آن هم از دوستي كه به تعبير بنيانگذار جمهوري اسلامي، "حاصل عمر" او بوده است. (6)
آقاي مطهري نيك ميدانند جمعي از مسئولين نظام، آقاي منتظري را متقاعد ميكنند كه از موضع لجوجانه خود پايين بيايد و ايشان نامه 7/1/68 را به امام مينويسند و محصول آن نامه، نامه 8/1/68 امام ميشود كه قدري نرمتر از نامه گذشته است، اما در همين نامه، امام باز تاكيد ميكنند؛ "بيت خود را از افراد ناصالح پاك نماييد و از رفت و آمد مخالفين نظام كه به اسم علاقه به اسلام و جمهوري اسلامي خود را جا ميزنند جدا خودداري كنيد." (7) پس، از ديدگاه امام (ره) هم نهضت آزادي از منافقين بدترند و هم ممكن است دوستي كه "حاصل عمر" ايشان باشد روزي رودرروي انقلاب بايستد و با منافقين و ليبرالها عليه انقلاب همدست شود. اين تجربه تاريخي و اين برخورد هوشمندانه براي حفظ انقلاب رانبايد آقاي مطهري تخطئه كند و بگويد؛ "اين رويه اشتباه بوده و كار غلطي است و رفتار تند با منتظري ضرورتي نداشت." چون ممكن است خودش مشمول اين نصيحت امام شود! حال ببينيم منظور آقاي مطهري از اينكه ريزشها را مختص منافقين و فرقان ميداند و برخورد با نهضت آزادي و منتظري را بر نميتابد، چيست؟ او اين روزها به بهانههاي مختلف از سران فتنه دفاع ميكند و حصر آنها را فقط به اين بهانه كه محاكمه نشدهاند غيرقانوني ميداند. چنانچه در همين سخنراني نجفآباد گفته است: "اين غلط است كه ما بدون حكم قضائي و تشكيل دادگاه، عدهاي را در حصر بگذاريم و بعد بگوييم به شما لطف كرديم."
چرا حصر سران فتنه را آقاي مطهري غلط ميداند؟ نميدانم اگر آقاي مطهري در جنگ جمل بود همين ايراد را به امير المومنين ميگرفت يا نه؟ چون حضرت امير (ع) قبل از جنگ دستور دادند سران فتنه را نكشيد و تنها بازمانده فتنه را هم با احترام به مدينه فرستاد و در حصر نگه داشت.
اگر آقاي مطهري كمترين اطلاع از حكم محاربه كه در كتب فقهي علما آمده داشته باشد، هرگز تقاضاي محاكمه آنها را نميكرد. چون با محاكمه سران فتنه، قطعي است حكم آنها اعدام است و سران فتنه "باغي" هستند.
ملت ايران در قيام تاريخي 9 دي همپاي همه فقها و قضات عادل اين حكم را صادر كردند. اما مصالح نظام چيز ديگري بود. فعلا مومنين، استخوان در گلو و خار در چشم، برخي فتنهگران و سران آنها را تحمل ميكنند. بيترديد اگر حكم الهي در مورد سران فتنه صادر شود آقاي مطهري آن را تاب نميآورد و همين حرفهاي بيمنطق و فاقد استدلال حقوقي و فقهي را به زبان ميآورد.
آقاي مطهري نيك ميدانند اگر امام (ره) بود با اين جماعت شرور، عنود، لجوج و يكدنده كه در برابر جمهوريت و اسلاميت نظام ايستادهاند برخورد شديدتري ميكرد. به همين دليل موضع امام در مورد نهضت آزادي و باند تبهكار مهدي هاشمي را با اين بيان كه غلط و اشتباه ميداند تخطئه كرده است. حالا اشتباه ايشان از كجا ناشي ميشود؟ اشتباه ايشان از اين ناشي ميشود كه آنها را "منتقد" ميداند نه "باغي"!
مطهري براي اينكه در اين جايگاه بايستد كل حوادث خونين 8 ماهه سال 88 را پس از انتخابات به فراموشي سپرده است. او حتي حاضر نيست قبول كند حداقل 22 شهيد به روايت بنياد شهيد در محاربه فتنهگران عليه نظام به شهادت رسيدهاند. او حاضر نيست شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه در روز عاشوراي سال 88 از مردان خداجوي موسوي را كه فيلم آن بارها از رسانهها بويژه رسانههاي ضد انقلاب پخش شده، گوش كند. او حاضر نيست اعتراف كند كه اقتدار ملي و امنيت ملي را فتنهگران به حراج گذاشتند و هشت ماه از زبان دوستان خائن به امام و انقلاب در رسانههاي اهريمني غرب به فحاشي به مردم و نظام پرداختند. او نميخواهد اعتراف كند كه تشويق تحريمهاي جديد براي به زانو درآوردن ملت كار همين فتنهگران بوده است. اينها اسناد مشهود و مشهور محاربان فتنهگر است.
آقاي مطهري كه در اين دنيا ميخواهد مفري براي فتنهگران با پاك كردن صورت مسئله پيدا كند، آيا فكري هم براي آخرت خود و آنان كرده است؟ آن هنگام كه خداوند از آنان سئوال كند چرا به خاطر جاهطلبي و لجاجت، راي ملت را ناديده گرفتيد و بر امام و نظام و انقلاب ظلم كرديد و پا به پاي ضد انقلاب و منافقين و آمريكاي جنايتكار بر اين ملت تاختيد، چه پاسخي ميدهند؟! آقاي مطهري در همين سخنراني نجفآباد گفته است: "گاهي عدهاي فرصتطلب ميآيند و انقلاب را از صحنه خارج ميكنند. همانگونه كه انقلاب مشروطه به همين سرنوشت مبتلا شد."
به ايشان توصيه ميكنم فصل آخر كتاب نهضتهاي صد ساله اخير نوشته ابوي شهيدشان را بخوانند. آنجا شهيد مطهري در آسيبشناسي نهضتها به پنج محور اشاره ميكنند؛
1- نفوذ انديشههاي بيگانه
2- تجددگرايي افراطي
3- ناتمام گذاشتن نهضت
4- رخنه فرصتطلبان
5- ابهام در طرحهاي آينده.
اگر شهيد مطهري زنده بود به اين پنج بند، يك بند هم اضافه ميكرد و آن، "بصيرت در برابر فتنهگران كه مسير تجديدنظرطلبي را طي ميكنند"است.
اما باز خواني همين پنج محور ميتواند وي را از تحريف صورت مسائل انقلاب پرهيز دهد و بگذارد امام و رهبري با فهم قرآني و وحياني انقلاب را اداره كنند نه برخي كه ميخواهند با احساسات و سادهلوحي با مسائل انقلاب برخورد كنند و نهضت را نيمه تمام رها كنند و نتيجه كار را به فرصتطلبان بسپارند تا دوباره استبداد داخلي و استعمار خارجي را برگردانند.
پينوشتها:
2 و 1- ايسنا 6تير 93/ روزنامه جمهوري اسلامي 7/4/93
3- صحيفه امام جلد 20 صفحه 479 الي 482
5 و 4- پيام 6/1/68 صحيفه امام صفحات 330 تا 332
7 و 6- پيام 8/1/68 صحيفه امام ص 334
اينكه ريزشهاي انقلاب را فقط فرقان و منافقين بدانيم و چشم خود را به ريزشهاي ديگر كه اهل فتنه هستند ببنديم نوعي چشمبندي سياسي است. تاريخ انقلاب و حقايق آن اين چشمبندي را نوعي غفلت و جهل ميداند. اين بيان آقاي مطهري برخورد امام با نهضت آزادي و باند تبهكاري مهدي هاشمي را تخطئه ميكند.
امام (ره) در 30 بهمن 1366 در پاسخ به نامه وزير كشور وقت در خصوص نهضت آزادي مينويسند:
"1- نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست.
2- نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانونگذاري يا قضائي ندارد و ضرر آنها به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد... از ضرر گروهكهاي ديگر حتي منافقين، اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان بيشتر و بالاتر است.
3- نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن موجب گمراهي بسياري از كساني كه بياطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، ميگردند. با آنها بايد برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند." (3)
اگر ريزشهاي انقلاب را فقط فرقان و سازمان منافقين بدانيم اين برخورد قاطع امام با نهضت آزادي را چگونه ميتوان تحليل كرد.
تردستي و چشمبندي آقاي مطهري اين است كه مخالفين نظام را منتقدين مينامد و بعد به تخطئه نظر امام (ره) ميپردازد. اين نهايت بيمهري به امام (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي است.
اينكه ايشان ريزشهاي انقلاب را به "فرقان" و "منافقين" محدود ميكند صرفا به اين دليل است كه نظر امام و برخورد امام را تخطئه كند.
نهضت آزادي منتقد نظام نيست. از ديدگاه امام؛ "خطر آنها از منافقين بيشتر و بالاتر است و بايد با آنها برخورد شود و صلاحيت هيچ كاري اعم از دولتي، قانونگذاري و قضائي را ندارند."
امام (ره) در مقابله با باند تبهكار و تروريست مهدي هاشمي و جداسازي او از آيتالله منتظري تلاشهاي زيادي فرمودند. اما اين تلاشها به ثمر نرسيد و آقاي منتظري، امام (ره) با همه عظمت و حقانيت و مشروعيت الهياش را تنها گذاشت و به باند تبهكار مهدي هاشمي وفادار ماند.
نامه 6/1/68 و 8/1/68 امام خميني در مورد آقاي منتظري در حالي كه با دلي پر خون و قلبي شكسته نوشته شد، حاوي حقايق بزرگي در تاريخ ماست.
امام (ره) در نامه اولي خطاب به آقاي منتظري ميفرمايند: "شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند... با اينكه تاييد شده بود كه او (مهدي هاشمي) قاتل است. مرتب پيغام ميداديد كه او را نكشيد." (4)
بعد امام ايشان را نصيحت ميكنند: "سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد. ... اجازه ندهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است به راديوهاي بيگانه دهند."
امام (ره) در پايان اين پيام، دردمندانه خطاب به مردم ميفرمايند:
"از خدا ميخواهم كه به پدر پير مردم عزيزمان صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ قيامت دوستان را بيش از اين نچشد." (5)
امام در اينجا خبر از خيانت دوستان ميدهد و دردمندانه آرزوي مرگ ميكند آن هم از دوستي كه به تعبير بنيانگذار جمهوري اسلامي، "حاصل عمر" او بوده است. (6)
آقاي مطهري نيك ميدانند جمعي از مسئولين نظام، آقاي منتظري را متقاعد ميكنند كه از موضع لجوجانه خود پايين بيايد و ايشان نامه 7/1/68 را به امام مينويسند و محصول آن نامه، نامه 8/1/68 امام ميشود كه قدري نرمتر از نامه گذشته است، اما در همين نامه، امام باز تاكيد ميكنند؛ "بيت خود را از افراد ناصالح پاك نماييد و از رفت و آمد مخالفين نظام كه به اسم علاقه به اسلام و جمهوري اسلامي خود را جا ميزنند جدا خودداري كنيد." (7) پس، از ديدگاه امام (ره) هم نهضت آزادي از منافقين بدترند و هم ممكن است دوستي كه "حاصل عمر" ايشان باشد روزي رودرروي انقلاب بايستد و با منافقين و ليبرالها عليه انقلاب همدست شود. اين تجربه تاريخي و اين برخورد هوشمندانه براي حفظ انقلاب رانبايد آقاي مطهري تخطئه كند و بگويد؛ "اين رويه اشتباه بوده و كار غلطي است و رفتار تند با منتظري ضرورتي نداشت." چون ممكن است خودش مشمول اين نصيحت امام شود! حال ببينيم منظور آقاي مطهري از اينكه ريزشها را مختص منافقين و فرقان ميداند و برخورد با نهضت آزادي و منتظري را بر نميتابد، چيست؟ او اين روزها به بهانههاي مختلف از سران فتنه دفاع ميكند و حصر آنها را فقط به اين بهانه كه محاكمه نشدهاند غيرقانوني ميداند. چنانچه در همين سخنراني نجفآباد گفته است: "اين غلط است كه ما بدون حكم قضائي و تشكيل دادگاه، عدهاي را در حصر بگذاريم و بعد بگوييم به شما لطف كرديم."
چرا حصر سران فتنه را آقاي مطهري غلط ميداند؟ نميدانم اگر آقاي مطهري در جنگ جمل بود همين ايراد را به امير المومنين ميگرفت يا نه؟ چون حضرت امير (ع) قبل از جنگ دستور دادند سران فتنه را نكشيد و تنها بازمانده فتنه را هم با احترام به مدينه فرستاد و در حصر نگه داشت.
اگر آقاي مطهري كمترين اطلاع از حكم محاربه كه در كتب فقهي علما آمده داشته باشد، هرگز تقاضاي محاكمه آنها را نميكرد. چون با محاكمه سران فتنه، قطعي است حكم آنها اعدام است و سران فتنه "باغي" هستند.
ملت ايران در قيام تاريخي 9 دي همپاي همه فقها و قضات عادل اين حكم را صادر كردند. اما مصالح نظام چيز ديگري بود. فعلا مومنين، استخوان در گلو و خار در چشم، برخي فتنهگران و سران آنها را تحمل ميكنند. بيترديد اگر حكم الهي در مورد سران فتنه صادر شود آقاي مطهري آن را تاب نميآورد و همين حرفهاي بيمنطق و فاقد استدلال حقوقي و فقهي را به زبان ميآورد.
آقاي مطهري نيك ميدانند اگر امام (ره) بود با اين جماعت شرور، عنود، لجوج و يكدنده كه در برابر جمهوريت و اسلاميت نظام ايستادهاند برخورد شديدتري ميكرد. به همين دليل موضع امام در مورد نهضت آزادي و باند تبهكار مهدي هاشمي را با اين بيان كه غلط و اشتباه ميداند تخطئه كرده است. حالا اشتباه ايشان از كجا ناشي ميشود؟ اشتباه ايشان از اين ناشي ميشود كه آنها را "منتقد" ميداند نه "باغي"!
مطهري براي اينكه در اين جايگاه بايستد كل حوادث خونين 8 ماهه سال 88 را پس از انتخابات به فراموشي سپرده است. او حتي حاضر نيست قبول كند حداقل 22 شهيد به روايت بنياد شهيد در محاربه فتنهگران عليه نظام به شهادت رسيدهاند. او حاضر نيست شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه در روز عاشوراي سال 88 از مردان خداجوي موسوي را كه فيلم آن بارها از رسانهها بويژه رسانههاي ضد انقلاب پخش شده، گوش كند. او حاضر نيست اعتراف كند كه اقتدار ملي و امنيت ملي را فتنهگران به حراج گذاشتند و هشت ماه از زبان دوستان خائن به امام و انقلاب در رسانههاي اهريمني غرب به فحاشي به مردم و نظام پرداختند. او نميخواهد اعتراف كند كه تشويق تحريمهاي جديد براي به زانو درآوردن ملت كار همين فتنهگران بوده است. اينها اسناد مشهود و مشهور محاربان فتنهگر است.
آقاي مطهري كه در اين دنيا ميخواهد مفري براي فتنهگران با پاك كردن صورت مسئله پيدا كند، آيا فكري هم براي آخرت خود و آنان كرده است؟ آن هنگام كه خداوند از آنان سئوال كند چرا به خاطر جاهطلبي و لجاجت، راي ملت را ناديده گرفتيد و بر امام و نظام و انقلاب ظلم كرديد و پا به پاي ضد انقلاب و منافقين و آمريكاي جنايتكار بر اين ملت تاختيد، چه پاسخي ميدهند؟! آقاي مطهري در همين سخنراني نجفآباد گفته است: "گاهي عدهاي فرصتطلب ميآيند و انقلاب را از صحنه خارج ميكنند. همانگونه كه انقلاب مشروطه به همين سرنوشت مبتلا شد."
به ايشان توصيه ميكنم فصل آخر كتاب نهضتهاي صد ساله اخير نوشته ابوي شهيدشان را بخوانند. آنجا شهيد مطهري در آسيبشناسي نهضتها به پنج محور اشاره ميكنند؛
1- نفوذ انديشههاي بيگانه
2- تجددگرايي افراطي
3- ناتمام گذاشتن نهضت
4- رخنه فرصتطلبان
5- ابهام در طرحهاي آينده.
اگر شهيد مطهري زنده بود به اين پنج بند، يك بند هم اضافه ميكرد و آن، "بصيرت در برابر فتنهگران كه مسير تجديدنظرطلبي را طي ميكنند"است.
اما باز خواني همين پنج محور ميتواند وي را از تحريف صورت مسائل انقلاب پرهيز دهد و بگذارد امام و رهبري با فهم قرآني و وحياني انقلاب را اداره كنند نه برخي كه ميخواهند با احساسات و سادهلوحي با مسائل انقلاب برخورد كنند و نهضت را نيمه تمام رها كنند و نتيجه كار را به فرصتطلبان بسپارند تا دوباره استبداد داخلي و استعمار خارجي را برگردانند.
پينوشتها:
2 و 1- ايسنا 6تير 93/ روزنامه جمهوري اسلامي 7/4/93
3- صحيفه امام جلد 20 صفحه 479 الي 482
5 و 4- پيام 6/1/68 صحيفه امام صفحات 330 تا 332
7 و 6- پيام 8/1/68 صحيفه امام ص 334