گروه جهاد و مقاومت مشرق - مفهوم صلح فراتر از نبود جنگ است!
در مركز تهران، صداي جيغ ماشينها و آدمها، بوي دود و هُرم گرما، كلافهاي انساني و سردرگم كنار باغها و كاخها و ساختمانهاي دوران ديده، هر روز با هم ديدار ميكنند و به آرامي از كنار هم ميگذرند. گويي مركز تهران محل تلاقي «ديروز و امروز» يا «قديم و جديد» است. گويي اينجا هر چيز با ضد آن به سازش رسيده است. پارك شهر با دود و ترافيك كنار آمده است و مترو و ماشين با سنگفرشهايي كه از ارابه و گاري تا آسفالت و لاستيك بر صورتشان رد انداخته، همسايگي ميكنند. شايد براي همين است كه روي پوسته گر گرفته و خراشيده اين قسمت شهر، پارك سرسبزي نفس ميكشد كه موزهاي براي «صلح» دارد و بازماندگاني از جنگ، در آن كار ميكنند!
اصلا چه كساني بهتر از جانبازان و مصدومان جنگ ميتوانند از پيامدها و صدمات جنگ و منافع صلح و آرامش بگويند؟ اصلا چه كساني بيشتر از «ما» نيازمند «صلح» هستيم، وقتي در دورهاي زندگي ميكنيم كه دنياي فردي و جمعي مان پر از خشونتها و درگيريها و آزارها شدهاست؟ و اصولاً كدام مردمي امنيت و آرامش را بيشتر از آنان كه طعم تهاجم و تحميل جنگ را چشيدهاند، قدر ميدانند؟
اگر چه جاي «صلح» در «موزه» نيست، اما آشنايي و بازديد از چنين مكاني، براي رواج فرهنگ صلح و گسترش دامنه آن، بسيار ضروري است تا بدانيم:
«صلح
نه از کبوتر شروع ميشود
نه از زيتون
بلکه نيايش کوچک گنجشکهايي است
که ميدانند
بهشت
نام قبيلهاي است در همين نزديکي!»
فاطمه بيرانوند (سورا)، سرودي براي صلح
انديشه تأسيس موزه صلح
انديشه تأسيس موزه صلح در ملاقات اعضاي انجمن حمايت از قربانيان سلاحهاي شيميايي درتهران با مسئول هماهنگي شبکه جهاني موزههاي صلح درسال1384 شکل گرفت.
اين گفتگو و همچنين ديدار از هيروشيماي ژاپن در همان سال، تمايل به شکلگيري يک موزه صلح در تهران را تقويت کرد. در شهر هيروشيما، رنجهاي حاصل از کاربرد سلاحهاي اتمي عليه مردم ژاپن، به انگيزهاي براي تلاش در مسير صلح تبديل شد که در «موزه صلح هيروشيما» به خوبي متجلي است.
بنيانگذاران موزه صلح تهران نيز از اين تجربيات جهاني الهام گرفتند و به اين فکر افتادند که رنجهاي مشابهي را که ايران بر اثر قرباني شدن مردمانش به وسيله سلاحهاي شيميايي متحمل شده است، در موزهاي به نمايش بگذارند تا انگيزهاي شود براي نشان دادن پيامدهاي ناگوار جنگ و خشونت و ترويج فرهنگ صلح و دوستي در ميان افراد جامعه ونيز بين ملتها. علاوه بر اين، فرهنگ غني ايراني و ديني نيز منبع بيکراني از انديشهها و تعاليم مربوط به پرهيز از جنگ و خشونت و ترويج صلح و دوستي است، كه ميتواند در موزه صلح تجلي يابد.
موزه صلح تهران
«صلح» خودش دير سال است، اما در تهران خانهاي دارد كه 3 ساله است.
«صلح» مفهومي ازلي و فطري است كه با ذات هستي و يگانگي و وحدت حاكم بر آن، هماهنگ است، ولي ساختمان موزه آن 3 سال پيش، 8 تيرماه و در روزملي مبارزه با سلاحهاي شيميايي و ميكروبي به مناسبت سالگرد بمباران شيميايي سردشت و با حضور رئيس موزه صلح هيروشيما و مهماناني ديگر افتتاح شده است.
ما نيز در همين ساختمان با دكتر شهريار خاطري- مدير روابط عمومي و روابط بينالملل موزه صلح تهران گفتگو ميكنيم و از فلسفه پيدايش و اهداف آن ميپرسيم.
ميگويد: موزه صلح تهران يكي از اعضاي شبكه بين المللي موزههاي صلح است كه دبيرخانه اصلي آن در شهر لاهه هلند قرار دارد. در دنيا 150 موزه صلح فعالند كه البته تعداد آنها از موزههاي جنگ خيلي كمتر است و همگي يك فلسفه ساده دارند؛ «ترويج فرهنگ صلح و عدم خشونت از راه نشان دادن پيامدهاي ناگوار جنگ». يعني آن روي سكه جنگ را نشان ميدهند و اين كه اصولا صلح در تقابل با خشونت است، پس عامتر از تقابل با جنگ است. با اين نگاه، آلوده كردن محيط زيست نقض صلح است. كودك آزاري، نقض صلح است و خلاصه هر نوع خشونت و پرخاشگري، نقض صلح است!
مفهوم نوين صلح در جهان
دكتر خاطري درباره مفهوم امروزي صلح اظهار ميدارد: بر ديوار موزه صلح تابلويي با اين مضمون آويخته شده است كه:«صلح چيزي فراتر از نبود جنگ بين ملتهاست».
اين جمله در حكم ميثاقي است كه بازديدكنندگان اينجا قبل از خروج ميخوانند و بعد از موزه بيرون ميروند، چراكه عدهاي ممكن است خيلي سطحي تصور كنند وقتي جنگ نيست، يعني صلح هست! اين باور مانند همان تصور سطحي است كه سالها قبل از «سلامت» وجود داشت و عدهاي فكرميكردند سلامت يعني نبود مريضي! تا اين كه سازمان بهداشت جهاني تعريف جامعتري ارائه داد و اعلام كرد كه: «سلامت» يعني سلامت جسمي و روحي و اجتماعي با هم!
وي ادامه ميدهد: در حال حاضر مطالعات صلح- كه در برخي از كشورهاي جهان تدريس ميشود و متأسفانه در ايران اين تدريس وجود ندارد، ميگويد: صلح فراتر از نبودن جنگ بين دولتهاست و آن گاه از صلح دروني حرف ميزنند و اين كه آدم بايد اول با خودش آشتي داشته باشد و بعد صلح ميان افراد يك خانواده -واحد كوچك اجتماعي- شكل ميگيردو سپس ميان افراد جامعه و در نهايت هم به صلح جهاني منجر ميشود. با اين حساب ميتوان گفت يكي از دلايلي كه هنوز صلح جهاني نداريم، اين است كه مفهوم و پايههاي صلح در افراد نهادينه و دروني نشده است.
صلح مردم نهاد
مدير روابط عمومي و روابط بينالملل موزه صلح تهران ميگويد: كساني كه در مطالعات صلح كار ميكنند، معتقدند كه اگر ميخواهيم براي صلح بكوشيم، بايد از لايههاي پايين اجتماع كار كنيم و به عبارتي مردمنهاد باشيم. يعني به جاي اين كه وزارت صلح تشكيل دهيم و دستوري و امري كار كنيم، بايد مردم را درگير آن سازيم. كما اينكه در همه دنيا اينگونهاست و اكثر اقدامات صلحطلبانه را مردم انجام ميدهند.
وي ميافزايد: منتهي يك تصور ظاهري از كارهاي صلح طلبانه وجود دارد كه فكر ميكنند مردم بايد بروند در خيابان شعار بدهند كه جنگ نكنيد يا كبوتر هوا كنند! البته اينها در جاي خود خوبند، ولي مطالعات صلح و طرز فكري كه پشت موزههاي صلح است، بر آموزش تأكيد دارد و به همين دليل سازمان ملل متحد شعار جهاني سالروز صلح در سال 2013 ميلادي را «آموزش براي صلح» عنوان كرده است.
بنابراين، هرچه شما آموزش بيشتري به مردم بدهيد و به ويژه مفاهيم پايهاي صلح را بياموزيد، بهتر نتيجه ميگيريد و تأثيرش هم عميقتر است. چراكه اگر شما كسي را بياوريد در موزه و چيزهايي را در مورد جنگ نشانش بدهيد و اشكش را هم در بياوريد تا بگويد چه قدر جنگ بد است، تاثيرش موقتي است و ممكن است همين آدم به محض اين كه از موزه صلح خارج شود سر اولين چهارراه پشت چراغ قرمز درگير شود و چند تا ناسزا هم بدهد، ولي اين فرد وقتي چند جلسه در كارگاههاي آموزش فرهنگ صلح شركت ميكند و آموزش ميبيند و چندين بار يك موضوع را ميخواند، تأثيرش عميقتر و ماندگارتر است.
كارهايي كه ميكنيم
دكتر خاطري ميگويد: البته ما آرمانگرا نيستيم و فكر نميكنيم كه با يك موزه كوچك صلح همه چيز درست ميشود، ولي اين كاري است كه به عنوان يک سازمان مردم نهاد ميتوانيم انجام دهيم و در واقع هدف و دورنماي كلي ماست. ولي اين كه چه قدر به آن عمل ميكنيم به اين بستگي دارد كه چه اقداماتي انجام ميدهيم؟
همچنين در برخي از كشورها كه يك موضوع خاص اتفاق افتاده، محور اصلي كار موزهصلح برپاية همان موضوع يا داستان است و در آنجا در مورد آن، صحبت ميكنند. مثلا در موزة صلح هيروشيما، محور اصلي بمباران اتمي در سال 1945 ميلادي است و در موزه صلح تهران ، محور اصلي کاربرد سلاح هاي شيميايي است و شما بيشتر و عميقتر وارد اين موضوع ميشويد و اطلاعات كسب ميكنيد. شايد موزه صلح هيروشيما از اين جهت شبيه موزه جنگ باشد، ولي پيام آن چيز ديگري است، در موزه صلح، «جنگ» تقديس نميشود و كسي براي انتقامگيري و نفرت از دولتي كه جنگ را برافروخته و مردم کشور متقابل تشويق يا تحريك نميشود. موزه صلح در مورد جنگ ميگويد اتفاقي بوده كه افتاده است!
ولي چه كنيم كه اين اتفاق دوباره نيفتد؟ موزه صلح در واقع ريشههاي جنگ را بررسي ميكند و اصولا مطالعات صلح، مانند طب سنتي و بر خلاف طب مدرن كه براي درد مسكن تجويز ميكند و كمتر توجه ميكند منشاء درد كجاست، به ريشههاي بيماري توجه دارد.
وي ادامه ميدهد: امروزه هم اگر كسي نگاه سياسي و امنيتي داشته باشد و جايي مثلا يک منازعه و درگيري قومي رخ بدهد، ميرود آن را ساكت ميكند. ولي مطالعات صلح ميگويد بايد ديد ريشه درگيري و جنگها چيست. وقتي يك تبعيض قوميتي وجود دارد، ريشه دعوا و درگيريها ميشود. اگر فقط برويم و آن منازعه را پايان بدهيم، طبيعتا خشونت و جنگ ادامه مييابد. يا مثلا افراطي گري را بايد ريشه يابي كرد تا مانع برقراري صلح نشود ، آنچنان که امروز مي بينيم .
دو راه حل براي يك مسأله
مدير روابط عمومي و روابط بينالملل موزه صلح تهران در خصوص رويكرد موزه صلح به مسائل مرتبط با آن ميگويد: ما براي آموزش مفهوم صلح به گروههاي دانش آموزي برنامههايي متناسب با سنين مختلف داريم، مثلا فيلم كوتاهي با نام «دو راه حل براي يك مسأله» از آقاي كيارستمي را نمايش ميدهيم كه در آن 2 دانشآموز در يك كلاس بر سر كتابي كه يكي از آنان پاره كرده است، هم ميتوانند با هم دعوا كنند چشمان كبود و زخمي و پيراهنهاي پاره داشته باشند كه اين ميشود نتيجه درگيري و جنگ و هم ميتوانند با همديگر حرف بزنند و طرف مقصر كتاب را چسب بزند و مسأله را با كمترين خسارت حل كنند. رويكرد موزه هاي صلح به مسايل، اين گونه است كه نمونهاي از آن، بيان شد.
وي خاطر نشان ميكند: ممكن است اينجا سوء تفاهمي پيش بيايد كه در كشور ما هم كمي زمينهاش بيشتر است و آن اين كه شخص در نگاه اول فرق «صلح» و «تسليم» را از هم تشخيص ندهد يا مثلاً معناي منفي از صلح در نظرش باشد.
چرا كه خيليها فكر ميكنند صلح يعني صلح اجباري يا مقاومت نكردن در برابر زور و تجاوز ، كه البته اين باور در جامعه ما ريشههاي تاريخي دارد و به همين دليل فكر ميكنيم صلح چيز بدي است و يا مثلاً اگر جنگ ايران و عراق به صلح رسيد، بر اثر فشار قطعنامه 598 سازمان ملل بود!
درحالي كه اتفاقا در فرهنگ ايراني و اسلامي، اصل بر صلح است و جنگ استثناست. پس وقتي ما اين ادعا را داريم، بايد بپذيريم كه صلح به آن معناي ارزشمند و درستش اصلاً منفي نيست! دكتر خاطري همچنين ميگويد: بخشي از موزه، صلح در فرهنگ و ادبيات ايراني را نشان ميدهد.
مثلا ابيات بسياري از شاهنامه ميآوريم كه نشان دهنده تمايل و تأكيد بر صلح و جنگ نكردن است، حال آن كه بيشتر مردم از شاهنامه گرز و سپر و جنگ و رجز خواني را ميشناسند! از قرآن مجيد و نهج البلاغه هم آيات و جملاتي ميآوريم كه بر صلح تأكيد دارند!
البته ما با اين كه در همه جاي اين موزه و فعاليتهايمان، از صلح ميگوييم و همگان را به صلح دعوت ميكنيم، اما در كنار آن نيز به صراحت گفتهايم كه «دفاع مشروط» امر جداگانهاي است و كسي نميگويد نبايد از خودتان دفاع كنيد يا وقتي به خاك مملكتتان تجاوز ميشود به دفاع از آن برنخيزيد. شکي نيست که دفاع مشروط در مقابل متجاوز د ر همه فرهنگ ها و اديان امري لازم و پسنديده است، اما همين دفاع نيز بايد در چارچوب قانون باشد. بايد در ابزار و شيوههاي جنگ محدوديت باشد و بر اين اساس هيچ يك از طرفين نميتواند هرگونه كه خواست و با هر وسيلهاي و روشي كه در اختيار داشت، در جنگ شركت كند!
اين اصل هم در حقوق بين الملل بشر دوستانه و هم در فرهنگ و قوانين كهن و ايراني ما وجود دارد. در واقع همان شيوه رفتار با اسرايي كه در منشور كوروش وجود دارد، در كنوانسيون ژنو نيز به امضا رسيده است.موزه صلح ميخواهد اين قبيل موارد را به مردم منتقل كندو با برنامههايش در همين راه گام برميدارد.
بازديد كنندگان
گروههاي مختلف و به طور متوسط 1500 نفر در ماه از موزه صلح تهران بازديد ميكنند. دانشآموزان مدراس و دانشجويان دانشگاهها در تهران و خارج از تهران، ابتدا فرم بازديد را از سايت موزه پر ميكنند و سپس براي بازديد به موزه ميآيند.بسياري از مردم كه از اينجا ميگذرند و يا گردشگران خارجي كه براي بازديد از موزهها به مركز تهران ميآيند، به محض ديدن تابلوي موزه صلح، با تعجب و كنجكاوي وارد تالار آن ميشوند و گروهي نيز براي شركت در برنامههاي آموزشي موزه، به اين محل مراجعه ميكنند.
از مقامها و هيأتهاي پارلماني نيز براي بازديد از موزه صلح دعوت ميشود، از جمله بازديد هيأت پارلماني دوستي ايران و انگليس به سرپرستي جک استرا، كه در پي ايميلي كه به آقاي جرمي کوربين، نمايندة پارلمان و رئيس ائتلاف ضد جنگ بريتانيا زده شد، انجام پذيرفت. از سفراي كشورهاي مختلف نيز به صورت دورهاي دعوت به عمل ميآيد تا از موزه صلح تهران، ديدن كنند.
دكتر خاطري با بيان اين مطالب ميافزايد: هر سال به مناسبتهاي بينالمللي، برنامههايي در موزه صلح تهران به اجرا در ميآيد. به عنوان مثال به مناسبت 29 آوريل- روز بين المللي بزرگداشت قربانيان سلاحهاي شيميايي و 21 سپتامبر- روز جهاني صلح و يا 6 نوامبر- روز بينالمللي جلوگيري از سوء استفاده از طبيعت در منازعات مسلحانه، برنامههايي داريم.
بخش ديگري از كارهاي موزه صلح كه بسيار هم اهميت دارد، بخش آموزش است. ما با برخي از سازمان هاي بين المللي از جمله مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد ، نمايندگي کميته بين اللملي صليب سرخ ، کميسارياي عالي امور پناهندگان و يونيسف و نيز دانشگاه ها و مؤسسات داخلي، همكاريهاي آموزشي داريم. در خصوص محيط زيست و آموزش صلح در مدارس، براي معلمان كارگاههاي آموزشي برپا ميكنيم و برنامههاي پايهاي با آموزش و پرورش ترتيب دادهايم تا دانش آموزان را به موزه صلح بياورند و به آنها آموزش بدهيم.
وي تأكيد ميكند:همكاري با موزه صلح تهران داوطلبانه است و اين موزه يك سازمان مردم نهاد محسوب ميشود كه كارمند و رئيس و تشكيلات آنچناني ندارد و به طور كلي كارها داوطلبــانه انـجام ميشود و مهم ترين و تأثير گذار ترين اين افراد داوطلب ،مصدومان شيميايي و جانبازان هستند که به عنوان راهنمايان داوطلب با موزه صلح همکاري مي کنند و حضورآنان در اين موزه غناي خاصي به اينجا مي بخشد .
ساختمان موزه صلح نيز اهدايي شهرداري تهران است، چرا كه در همه كشورهاي جهان، شهرداريها با سازمانهاي مردمنهاد، همكاري دارند و از آنها حمايت ميكنند و البته از اين بابت ما از شهردار تهران که خود از قربانيان جنگ و سلاح هاي شيميايي است ، سپاسگزاريم.
دكتر خاطري سپس بخش «هنر براي صلح» را معرفي ميكند و ميگويد: در اين بخش كارهاي هنري انجام ميشود از جمله نمايشگا ه ها و مسابقات نقاشي و كارت پستال که پروژهاي است كه شبكه بين المللي موزههاي صلح در لاهه برنامه ريزي كرده است و در سراسر دنيا اجرا ميشود؛ به اين ترتيب كه كودكان در کشور هاي مختلف دنيا براي صلح كارت پستال درست ميكنند و يك پيام هم زير آن مينويسند و آن كارت پستالها را به كشورهاي يكديگر ميفرستند و آنجا هم كارت پستالهاي كودكانشان را روي آنها ميگذارند و به كشور بعدي ميفرستند.
در ايران نيز بچهها كارت پستالهايشان را نقاشي كردند و يك دو هفتهاي هم نمايشگاهشان برگزار شد و سپس براي كشور بعدي فرستاديم كه عكسهاي اين كارت پستالها در وب سايت موزه صلح، وجود دارد. همچنين ما هر سال نقاشي كودكان ايراني را براي مسابقه نقاشي كودكان در موزه صلح هيروشيماي ژاپن ميفرستيم و از همين جا براي امسال فراخوان ميدهيم كه اگر كودكي در هركجاي ايران نقاشي براي صلح دارد، تا پايان تير ماه براي ما ارسال دارد تا آن را به نمايشگاه ژاپن بفرستيم.
رنج شيميايي شدن براي طعم صلح
هرگز در «ميدان جنگ» نبودهام و «جنگ» به معناي عام را نيز نديدهام. شهر من در روزگار هشتساله جنگ تحميلي، تا حد زيادي از اين مسائل به دور بود.
تنها مستندات من از جنگ، خاطراتي كمرنگ از جنگ زدگاني است كه به شهر ما پناه آورده بودند و صداها و نماهايي نيمبند از برنامههاي راديو و تلويزيون و رفتن برخي نزديكان به جبهه است و مابقي چيزهايي كه ديده يا شنيده يا خواندهام، از فيلمها و كتابها و خبرها و ماجراهاي سالهاي صلح است!
حالا بيرون گود آن جنگ و دقيقا وسط گود تمامي سالهاي پس از جنگ، ميخواهم براي گمنامترين و مظلومترين قربانيان جنگ- مجروحان سلاحهاي شيميايي بنويسم. درست مثل كسي كه فضا نرفته است. ولي ميخواهد براي يك فضا نورد و تأثير سفر او بر زندگي خودش و ديگران و حتي كره زمين، قلم فرساييكند!
مي خواهم از نگاه صلحطلبانه، براي مجروحان سلاحهاي شيميايي و براي يادآوري زخمهاي عميق و كهنه آنها به خودمان، بنويسم. در واقع امثال ما، راوي سالهاي پس از جنگ هستيم، همين سالهايي كه در «صلح» با دنيا به سر ميبريم، اما زورمداران دنيا دست از سر ما بر نميدارد! همين سالهايي كه آنقدر بر طبل تقدس آن 8 سال دفاع مقدس كوبيدهايم، اما متاسفانه براي رزم آوران آن سالها ارزشي بايسته و كاري شايسته - آنچنان كه ديگر كشورهاي دنيا براي بازماندگان جنگهايشان ميكنند- نكردهايم.
به راستي ما راويان و مناديان و طرفداران صلح، براي قربانيان جنگ تحميلي چه ميتوانستيم انجام دهيم كه انجام ندادهايم كه حــالا «خودشان»،«خودشان» را آرام و بي هياهو فرياد ميزنند؟
من اين فرياد را در موزه صلح، از زبان كساني كه خود قرباني جنگ هستند، شنيدم.
من اين فرياد را در پوست و ريه تاول زده و چشمان پيوند خورده مجروحان شيميايي، ديدم.
من نه از خودم، كه از زبان همانها اين گزارش را روايت ميكنم!
درماني كه درد ميآفريند!
دانشجويم ميانه سال بود و با يك كپسول قرمز بزرگ به دانشگاه ميآمد. سر كلاس كه مينشست، چند دقيقه بيشتر دوام نميآورد و سرفهها امانش را ميبريد. بيرون ميرفت و ماسك بر دهان، اكسيژن به ريههايش ميرساند. پرسيدم با اين همه رنج و درد، چرا به كلاس ميآييد؟ گفت: به خاطر زن و بچهام. من چراغ نيم سوز لب باد شدهام. امروز هستم و فردا نيستم، ولي اگر مدرك كارشناسي را بگيرم، ممكن است حقوقم بيشتر شود و خانوادهام بعد از من كمتر سختي بكشند!
از سختيهايي كه خودش ميكشد، پرسيدم. او از «درد» شكايت نداشت، ولي از سالها درمان مستمر خسته بود. از بياعتناييهايي كه بعضيها با هر بار ديدن او و نسخهاش روا ميدارند. ميگفت آخرين باري كه پلههاي يك داروخانه خاص را براي دارو گرفتن بالا رفته، يكي از كاركنان داروخانه به او گفته: خسته نشديد اين قدر نفس نفس ميزنيد؟ بابا، جنگ تمام شد رفت پي كارش!
من از شرم و تعجب خشكم زده بود و او سرفه زنان ادامه ميداد: بعضي از اين مردم حق دارند از دست ما خسته شده باشند،! آن قدر برايشان بد تعريف كردهاند كه ملت نسبت به ما بدبين شدهاند. تقصير مردم نيست، تقصير مسئولان و برنامهريزان مسايل فرهنگي دوران دفاع مقدس است!
هر هفته منتظر ورودش به كلاس بودم و نگران اين كه مبادا اتفاقي برايش بيفتد و نيايد، ولي آخر ترم نشده،آن قدر وضع ناي و ريهاش بد شد كه با هماهنگي واحد آموزش دانشگاه، امتحاناتش را زودتر از همه داد. من با اختيار و آگاهانه هيچ سؤالي از او نپرسيدم و بالاترين نمره كلاس را به او دادم! كاري كه براي كمتر دانشجويي انجام ميدهم. وقتي لابهلاي آن همه سرفه گفت «جزوه درسي را تا آخر خواندهام كه از من امتحان بگيريد»
گفتم: شما در امتحان اصلي زندگي شركت كردهايد و نمره عالي گرفتهايد، ديگر چند بار بايد امتحان شويد؟ اين ما هستيم كه بايد در مقابل شما درس پس بدهيم.
حالا از آن روزها، چند سال ميگذرد و نميدانم كه آن دانشجو شهيد شدهيا هنوز زنده است؟ ولي تا صحبت جانبازان شيميايي ميشود، او را و تاولهايي كه از زخم زبان برخيها بر دل داشت، پيش چشم دارم!
در راه موزه صلح با خودم فكر ميكنم بايد تمامي گزارش را بدهم جانبازان شيميايي و خانوادههايشان بنويسند. آنها بزرگترين اسناد بشري براي نفي خشونت و اعلام نياز جهانيان به صلح محسوب ميشوند.
جانبازان شيميايي در موزه صلح
چشمان سوخته و سرفههاي جانبازان شيميايي رساتر از هر سخني، گوياي رنجشان است.
تجربههاي ساير موزههاي صلح در دنيا به ويژه موزه صلح هيروشيما نشاندهنده اهميت مشاركت قربانيان جنگ در تأثيرگذاري پيامهاي موزه است. چرا که قربانيان جنگ شايستهترين کساني هستند که ميتوانند راويان قابل اطمينان واقعيتهاي خشن جنگ و سفيران صلح باشند.
بنيان گذاران موزه صلح تهران دريافتند که تأثير گذارترين، مشتاقترين و مرتبطترين اين بازماندگان، جانبازان و قربانيان حملات شيميايي رژيم صدام هستند که بسياري از آنها پيش از آن نيز به عنوان اعضاي داوطلب انجمن حمايت از قربانيان سلاحهاي شيميايي، فعاليت ميکردهاند. اين گروه از قربانيان، بسيار مشتاقند سرگذشت خود را مطرح و به عنوان نمادهاي زنده خشونتهاي جنگ، داوطلبانه تجربههاي خود را در موزه براي بازديد کنندگان و نسل جوان باز گو کنند. اکنون آنان به عنوان گنجينه گران بها و نمادهاي زنده موزه صلح تهران، در کنار ساير داوطلبان جوان، اين وظيفه مهم را بر دوش دارند.
دكتر شهريار خاطري- مدير روابط عمومي و روابط بينالملل موزه صلح تهران، با بيان مطالب بالا، به آقايي كه بر روي صندلي چرخدار نشسته است و با چند ورق كاغذ وارد اتاق ميشود. اشاره ميكند و ميگويد: ايشان آقاي محمدرضا تقي پور مقدم- مدير موزه هستند و با اين كه از دوپا محروم و به نوعي معلول شدهاند، اما بيش از هركس ديگري در اين موزه حركت و فعاليت دارند.امثال ايشان در اينجا حضور دارند. تا مردم بيايند و ببينند كه اين افراد نه سر بار جامعه، كه سردمدار افتخار و مردانگي هستند و مانند هر شهروند ديگري، بخشي از امور اين مملكت و زندگي خود را به راحتي انجام ميدهند.با شنيدن اين سخنان ميگويم: من اين آقا را بدو ورود به موزه ديدهام، ولي فكر نميكردم مدير موزه ايشان باشند. در پايان گفتگو با آقاي دكتر خاطري، به داخل راهروهاي موزه ميروم و همانجا با وي گفتگو ميكنم.
افتخار ماندگار
محمدرضا تقي پور مقدم-مدير موزه صلح تهران درباره حضورش در جبهههاي جنگ تحميلي ميگويد: در 15 سالگي به مناطق جنگي جنوب اعزام شدم. در سه مرحله از آزادسازي خرمشهر حضور داشتم و 33 سال قبل، در بعد از ظهر روزي كه رزمندگان وارد مسجد جامع خرمشهر شدند، از ناحيه دوپا مجروح شدم. اين افتخار را دارم كه 14 -15 سالهاي بودم كه به جنگ رفتم و از همان سالها به دليل جانباز شدن، روي ويلچر نشستهام و با همين وضعيت كار و زندگي ميكنم.
صحبتهايش را قطع ميكنم و ميپرسم: به چه چيز افتخار ميكنيد؟ آيا فكر نميكنيد يك جوان 15 ساله بيشتر از اين كه عمق دفاع از ميهناش را درك كند، هيجان تفنگ به دست گرفتن و احساس بزرگي كردن دارد و چه بسا شما و خيلي از 15 سالههاي ديگر با همين شور و هيجان به جنگ رفتهايد؟
مدير موزه صلح در پاسخ ميگويد: ما نه از سر شور و هيجان نوجواني و جواني، كه از سر شعور به جبهههاي دفاع مقدس رفتيم. چون اگر به دليل جوگرفتگي و شور و هيجان تفنگ در دست گرفتن و مانند اينها رفته بوديم كه بعد از گذشتن 33 سال ويلچير نشيني، باز هم راضي و مفتخر به كار خود نبوديم.
هيچكس نميتواند 33 سال نقش بازي كند و اصولاً در هيچ جاي دنيا چيزي بالاتر از اين نيست كه كسي جانش را و سلامتاش را براي دفاع از هم ميهنان و خاك وطنش قرباني كند و اين اتفاق براي هر كسي افتخارآميز است.
من 2برابر سن ايستادنم بر روي صندلي چرخدار نشستهام و قرار است تا آخر عمرم هم روي صندلي چرخدار بنشينم. ميدانيد چرا؟ ما نشستهايم تا همه مردم ايران با افتخار و سربلندي در دنيا بايستند!
وي در همين راستا خاطرهاي دارد كه اين چنين تعريف ميكند: پارسال به عنوان كارمند نمونه معرفي شدم.
در آن مراسم، وقتي سرود ملي كشـــورمان پخش شد، شايد نزديك به 999 نفر به پاس نشـستنهاي ما، ايستادند و تنها فرد نشـسته آن سالن، من بودم!من آنجا به خودم و اين مردم با تمام وجود افتخار كردم!
قربانيان سلاحهاي شيميايي
مدير موزه صلح تهران در خصوص كاربرد سلاحهاي شيميايي در جنگ ايران و عراق ميگويد: در سال 1361 كه مجروح شدم، هنوز صدام مجهز به سلاح شيميايي نشدهبود.
از نظر من اوضاع جنگ در آن ايام متفاوت بود. ما در برابر تجاوز دشمن ايستاديم و هيچ چيزي نميتوانست حق دفاع را از ما بگيرد. ما ميبايست ميايستاديم و اين كار را هم كرديم، ولي در جنگي مردانه كه گلوله در برابر گلوله بود، مجروح شديم. از سال بعد دولت بعث عراق، مجهز به يك سلاح نا متعارف شد. سلاحي كه 70 سال قبل در جنگ جهاني اول استفاده شده بود و در جنگ جهاني دوم، كشورها عليرغم اين كه دارنده يا سازنده سلاحهاي شيميايي و اتمي بودند، از آن استفاده نكردند. ولي صدام حسين در جنگ عليه ايران و از نزديك به3 هزار تن سلاح شيميايي استفاده كرد.
اين يعني جانبازاني شبيه به من در جنگ مردانه مجروح شديم و اغلب قربانيان سلاحهاي شيميايي در نبردي ناجوانمردانه مجروح شدند. اين افراد با چند بار نفس كشيدن، گاز را به داخل ريه دادند و روزهاي اول تاول و سوختگي سوزش چشم داشتند و بعد از گذشت چند سال سرطان ريه و پيوند چشم و مانند اينها نصيبشان شد.
امروز نيز ما با كمك انجمن حمايت از قربانيان سلاحهاي شيميايي، موزه صلح تهران را با هدف بازدارندگي از جنگ راه اندازي كرده ايم. موزههايي كه با كمك آسيب ديدگان جنگ ميگويند. «ما قربانيان جنگ و به ويژه قربانيان كاربرد سلاحهاي اتمي و شيميايي هستيم و نميخواهيم كه اين اتفاق تكرار شود!»
ما كه در يك تجاوز ناجوانمردانه به خاك كشورمان آسيب ديدهايم ميگوييم: به اميد آنکه جنگي نباشد و اگر قرار باشد جنگي دوباره و ناگزير اتفاق بيافتد، بايد بر اساس اصول و قواعد انساني و اخلاقي باشد و كشورها در آن از سلاحهاي نامتعارف استفاده نكنند.
نماي نزديك
حسن حسني سعدي ـ يکي از راهنمايان موزه صلح تهران، به سال 1364 در عمليات والفجر8 اروندکنار، شيميايي شده و پيش از آن هم طي 3 سال و نيم، 4 بار تجربه مجروح شدن در جبهه را داشته است.
او ماجراي شيميايي شدنش را اين طور به ياد ميآورد: ساعت حوالي 8 صبح بود که راکت شيميايي گاز خردل، تقريبا روي سنگر ما که آن را در يک خانه ساخته بوديم، فرود آمد. من در فاصله سه چهار متري راکت بودم. از روي قراين و بوي تند گاز، فهميديم چه اتفاقي افتاده است، اما عوارض اوليه اش بعد از دوسه ساعت و با حالت تهوع شروع شد، با خارش پوست، تاول زدن تمام بدن و نابينايي موقت ادامه پيدا کرد و در نهايت تا نزديک غروب، به حالت کما و بيهوشي رسيد.
از 50 نفري که در واحد ما بودند، 12 نفر طي 15 الي20 روز بعدي شهيد شدند.15 روز بعد هوش نسبي ام را به دست آوردم، اما کماکان تا يک ماه و نيم قادر به نشستن نبودم. هر روز صبح، تاولهاي تنم را ميشستندکه کاري بسيار دردناک بود و هربار اشک من را در ميآورد.
او نيز از اين كه داوطلبانه به جبهه رفته بوده است، از كارش پشيمان نيست. ميگويد: يك ماه بعد از اينكه شيميايي شدم، پدرم به ديدنم آمد و پرسيد در چه حالي؟ جواب دادم خوشحالم که وظيفه ام را درست انجام دادهام. من جزو نيروهاي اطلاعات عمليات ( شناسايي) بودم و خوشبختانه در آن عمليات توانسته بوديم کارمان را با موفقيت به پايان ببريم. به همين دليل ديگر مهم نبود که مجروح شده بودم، حتي اگر صبح به صبح، موقع شستشوي تاولهايم به گريه ميافتادم!
عوارض مسموميت هاي شيميايي
آقاي حسني، جانباز شيميايي، درباره عوارض درازمدت مصدوميت بر اثر گاز خردل ميگويد: خردل يک گاز ناتوانکننده است. به نسبت اين که تا چه حد در معرض آن بوده باشي، عوارض ثانويه اش بعد از 15-10 سال بروز پيدا ميکند، تا آخر عمر ادامه مييابد و هيچ گاه درمان قطعي ندارد. البته روشهاي کمک درماني براي کاهش درد و کم کردن عوارض در دسترس هست، اما هرگز از دستش خلاص نميشوي! ناراحتيهاي پوست، ريه، چشم، دستگاه گوارش و بدتر از همه مشکلات روحي و رواني، از جمله عوارض گاز خردل است که مجروح شيميايي را درگير ميکند و هرکدام را بايد جداگانه درمان کرد. در آسيبديدگيهاي متوسط و شديد، فرد به هيچ وجه خواب راحت ندارد و ممکن است شبها حداکثر نيم الي يک ساعت بتواند بخوابد.
اين دردي است که او هرشب تجربه ميکند و تنها با اصرار از آن حرف ميزندو بلافاصله حرف را ميكشاند به اينجا كه: خيال ميکردم تمام و کمال، وظيفه ام را انجام داده ام و حالا هم مستمري ام را ميگيرم و بايد استراحت کنم.
بعد ديدم که نه، من وظيفه دارم حرفهايم را به دنيا بزنم و عوارض دردناک جنگ را به همه نشان بدهم. در واقع وظيفهاي جهاني بر گردن ما است که شايد انجام آن، باعث جلوگيري از تکرار چنان جناياتي شود.
از موزه صلح كه بيرون ميآيم، مردماني را در پارك ميبينم كه در گرماي ظهر تابستان زير خنكاي سايههاي درختان پارك نشستهاند و از روزگار صلح، لذت ميبرند.
نمي دانم قدر اين امنيت و آسايش را چه اندازه ميدانند و اگر دوباره ميان جنگيدن و نجنگيدن مجبور به انتخاب شوند، كداميك را بر ميگزينند. در هيمن افكار هستم كه صداي فرياد يك رهگذر در مقابل ترمز يك ماشين بلند ميشود و عدهاي نيز به سرعت ميروند تا دور آنها جمع شوند. به راستي تا صلح فردي و دروني نشود، دنيا در آرامش نخواهد بود!
* وجيهه تيموري / روزنامه اطلاعات
کد خبر 323340
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۰
اين يعني جانبازاني شبيه به من در جنگ مردانه مجروح شديم و اغلب قربانيان سلاحهاي شيميايي در نبردي ناجوانمردانه مجروح شدند. اين افراد با چند بار نفس كشيدن، گاز را به داخل ريه دادند و روزهاي اول تاول و سوختگي سوزش چشم داشتند و بعد از گذشت چند سال سرطان ريه و پيوند چشم و مانند اينها نصيبشان شد.