به گزارش گروه اجتماعی مشرق، اعتیاد به مواد مخدر یکی از مهمترین و شایعترین آسیبهای اجتماعی در جوامع امروزی محسوب میشود؛ مسئلهای که آثار و پیامدهای گوناگونی را در ساختار تعاملات اجتماعی بر جای میگذارد. این پدیده اجتماعی امروزه به یکی از مسائل شایع در بسیاری از جوامع تبدیل شده است.
برخی از جوامع با آن به صورت ساختاری مواجهاند و برخی دیگر با یک رفتار اجتماعی. کشور ما نیز سالهاست که با این مسئله مواجه است و هراز چندگاهی آمارهایی از بحران آفرینیهای آن ارائه میشود. از آنجا که این پدیده ریشههای عمیقی در تاریخ معاصر ما دارد و در حال حاضر نیز وسعت زیادی را در جامعه داراست به سختی میتوان از آن به عنوان یک رفتار اجتماعی صرف نامبرد بلکه با توجه به شرایط موجود این ایده به شدت تقویت میشود که مسئله اعتیاد در جامعه ما یک ماهیت ساختاری یافته است.
شیوع اعتیاد در کشور ما به گفته مورخین و تاریخ پژوهان همراه با ورود برخی نحلههای صوفیگری و درویشان هندی به ایران بوده است و استفاده گسترده از مواد مخدر در میان پیروان این نحلهها رواج داشته و به تدریج با افول این نحلهها تنها فرهنگ اباحی گری شان نسبت به این موارد در بین مردم باقی مانده است. مسائل دیگری هم در بقای این مسئله در جامعه ما در طول سیصد سال گذشته تاثیر داشتهاند که در ادامه به آنها میپردازیم؛ بر این اساس در ابتدا به بررسی ماهیت مسئله پرداخته و سپس دلایل و در نهایت پیامدهای آنرادر جامعه بررسی خواهیم کرد.
1- ماهیت اعتیاد
برای شناخت این پدیده لازم است تا ابعاد مختلف آن به خوبی روشن شود. چرا که این پدیده نسبت به هر کدام از ابعادش دارای مقتضیاتی خاص و ویژه است.
الف) بعد فیزیولوژیک: مواد مخدر دارای خواص فیزیولوژیکی هستند که به وسیله آن انسان نسبت به محیط بیرونی و پیرامونی خویش مقاوم شده و تغییر و تحولات بیرونی کمترین اثر را بر وی میگذارند. به گونهای که فرد با انقطاع از جهان خارج دچار آرامش و رضایتی فارغ از هر پدیده بیرونی میشود. علاوه بر افزایش غفلت، مواد مخدر عموما توانایی اقدام و انگیزه اقدام را هم کاهش میدهند. لذا مشاهده میشود که معتادان عموما افرادی منزوی و گوشهگیر هستند.
ب) بعد روانی: فرد معتاد با کسب رضایت درونی حاصل از مصرف مواد که فارغ از هر عامل خارجی دیگر است، نسبت به بیرون احساس استغنا کرده و بیتفاوت و سرد میشود. تداوم این انقطاع موجب افسردگی فرد نیز میگردد به گونهای که وی خود را کاملا تنها فرض کرده و به تدریج آرامش اولیه را از دست میدهد. لذا شروع به افزایش مقدار و دُز مواد میکند تا دوباره آن آرامش اولیه را بدست آورد. این افسردگی و نارضایتی مفرطی که در مراحل بعدی ایجاد میشود میتواند باعث پرخاشگری و اعمال خشونت بار و حتی خودکشی شود.
ج) بعد اجتماعی: اصولا گرایش به مواد مخدر زمانی رخ میدهد که خرده فرهنگهای اجتماعی که از محله یا گده های دوستانه و.... نشئت میگیرند، نسبت به این پدیده نگرش منفی شدیدی نداشته باشند و یا اقبال وجود داشته باشد. کمتر مشاهده میشود که افراد در فضایی که استعمال مواد مخدر کاملا مذموم و محکوم است، اقدام به این کار نمایند. در حقیقت حداقل در یکی از حوزههای نقشی فرد این پدیده منفور نیست و لذا فرد با استفاده از آن فضای ایجاد شده به این مسیر قدم میگذارد.
2- دلایل اعتیاد
اینکه چه عواملی موجب اعتیاد به مواد مخدر میشوند، امریست کاملا زمینهدار و موردی که فرد به فرد متفاوت است. در این نگاره توجه ما به عللی است که در جامعه ایرانی شایعتر احساس میشوند اما کمتر به آنها توجه میشود. به عبارت دیگر در اینجا ما به عللی در ساختار شخصیتی و اندیشگی افراد از یک سو و فرآیندها و ساختارهای اجتماعی از سوی دیگر میپردازیم و هدف پرداختن به چرایی گرایش به این پدیده است تا تحلیل عرضه و تقاضا و..... نکته دیگر آنکه مواردی که مورد مداقه و بحث قرار میگیرند، همه درون شبکهای پیچیده در درون نفس و روح آدمی از یک سو و جهان اجتماعی از سوی دیگر هستند لذا تقدم و تاخر بسیاری از موارد و یا حتی تفکیک آنها از هم کاریست بسیار دشوار اما به نظر نگارنده این اقدام مفید و ضروری مینماید. هر چند به فراخور ژورنالیسم محدود و مجمل است.
الف) ضعف و حقارت دورنی: ضعف و ناتوانی افراد در بدست آوردن خواستههایشان یکی از مهمترین دلایل برای به وجود آمدن احساس حقارت است. توامانی احساس حقارت و ناتوانی در برخی موارد میتواند فرد را تا مرحله جنون و خودکشی پیش ببرد. اما باید دانست که احساس امری مشکک است و لذا افرادی که شدت احساس حقارت و ناتوانیشان بسیار زیاد نیست، برای کسب رضایت و آرامش تلاش میکنند محیطهای جدیدی را آزمایش کنند. یکی از مهمترین این حوزهها روی آوردن به مواد مخدر است. در دنیای جدید گزینههای دیگری نیز وجود دارد از جمله فضای مجازی، بازیهای رایانهای و.... اما هنوز هم مواد مخدر در ایجاد حس آرامش کاذب یکی از قویترین گزینهها محسوب میشوند. نکته حائض اهمیت آن است که آیا فرآیندهای اجتماعی به فرد قدرت زیستن میدهند یا خیر؟ آیا روندهای اجتماعی و جامعهپذیری انسان توانمند برای محیط خود تولید میکنند یا خیر؟ جواب نگارنده به این پرسش در مورد جامعه ایران اینست که فرهنگ عامه حاکم بر برخی مناطق کشور در تعامل با خرده فرهنگهای ناشی شده از مسائل دیگر از جمله فهم از مذهب، سنت، تجددگرایی و... در مجموع فرهنگی را تولید میکنند که انسان مستحیل در آن بسیار ضعیف و ناتوان میگردد. وی در اندک مدتی پس از تجربه زندگی واقعی، ناتوانی خود را احساس میکند و لذا این امر به تدریج منجر به ورود او به سیکل بالا گفته میشود.
ب) فقدان امید: عامل دیگری که موجب گرایش به مواد مخدر میشود، نبود امید برای کسب موفقیت و رضایت در آینده است. این مسئله نیز در دو سطح فردی و اجتماعی وجود دارد. در بعد اجتماعی، زمانیکه ساختار اجتماعی به دلیل فقدان نظم و روندهای مناسب قابلیت پیشبینیپذیری ندارد، فرد دچار سردرگمی میشود. انسان زمانیکه نتواند آیندهای مشخص برای خود تصور کند، از حرکت باز میایستد و به جای تلاش برای حرکت به جلو سعی میکند به گونهای نارضایتی و تشویش خود را چاره کند که این رویکرد میتواند منجر به روی آوردن به اعتیاد شود. این عامل در بین جوانان بسیار تاثیر گذار است.اما از بعد فردی مسئله امید به آینده بسته فهم و درک فاعل (فرد) از جهان و روندهای آن دارد. به عبارت دیگر اگر فرد نتیجهگرا باشد و عمل زمانی برای او معنا پیدا کند که نتیجهای داشته باشد، آنگاه در صورت عدم فهم آینده فرد دچار بیمعنایی میگردد و این بیمعنایی پتانسیل لازم برای گرایش به اعتیاد را فراهم میآورد. اما اگر فرد در جهانبینی خود نتیجهگرا نباشد چنان روندی پیش نخواهد آمد. فردی که جهانبینی مبتنی بر تکلیفگرایی دارد معمولا ناامیدی برای او معنا پیدا نمیکند و گونهای از استغنا نسبت به تحولات بیرونی دارد. لذا چنین فردی نسبت به بسیاری از معضلات اجتماعی مصون است. اما متاسفانه نتیجهگرایی در برخی از لایههای جامعه ما به شدت رسوخ کرده است.
ج) نبود فرآیندهای تعریف شده برای کسب رضایت در جامعه: مسئله دیگری که جامعه ما را به شدت تحت تاثیر قرار داده اینست که معمولا فرد در جامعه ما نمیداند چه زمانی باید رضایت داشته باشد. او هیچ معیار مشخصی برای رضایت ندارد. وقتی معنای رضایت دانسته نمیشود طبیعی است که امکان رضایت هم وجود ندارد. در حقیقت فرد در فضائی از جهل نسبت به خود و جامعه به سر میبرد و نمیتواند زندگی خود را مدیریت کند لذا همیشه ناراضی و ملتهب است.
د) فقدان الگوی زندگی- چگونه باید زندگی کرد؟ پدیده دیگری که در جامعه ایران به خوبی نمود دارد و حاکی از پاشیدگی زندگی اجتماعی است، عدم وجود الگوی عمومی و موفق زندگی کردن است. به عبارت دیگر در ایران ما هنوز یک سبک منسجم و موفق برای زندگی نداریم و همین مسئله منجر به ازهم گسیختگی زندگی بسیاری از مردم شده است. در حال حاضر در میان اقشار مختلف جامعه سبکهای زندگی مبتنی بر سنت، مذهب و غربگرایی وجود دارند اما هیچکدام فراگیر نیستند و هر کدام فقط در بخشهای خاصی از جامعه حضور دارند و اکثریت جامعه در وضعیتی مشکک و نسبی با تضادهای درونی بسیار به سر میبرند. ما در این بخش شاهد دو سطح بحران هستیم. یکی بحران معنا و دیگری بحران روش. بحران معنا بدین معناست که برخی از اقشار جامعه در بین ایدئولوژیهای مختلف حاضر در جامعه به هیچکدام وابسته و متعلق نیستند و لذا بر اساس مقتضیات روزمره زندگی میکنند. و الگوهای رفتاری متناسب با هر نقشی که ایفا میکنند، را از محیط پیرامونیشان در همان حوزه میگیرند و در کل هیچ منطق عملی ثابت و مشخصی ندارند. اما بحران روش بدین معناست که برخی اقشار جامعه خود را متعلق به یک ایدئولوژی، جهان بینی و مکتب فکری میبینند اما فهم عمیق و دقیقی از آن ندارند. لذا نمیتوانند از آن وابستگی سودی ببرند که در عمل هم مشکلی از آنها حل نمیکند و فقط در برخی کلیات جهتهایی را به آنها میدهد.حقیقت آن است که وجود یک ایدئولوژی در زندگی سلسله خواستهها و نیازها را منظم، امکانات را مشخص و حریمها رامعین مینماید و به زندگی معنا و شکل میدهد.
ه) فرهنگ لیبرالی: یک مسئله دیگر در باب پدیده اعتیاد و مصرف مواد مخدر عامل فرهنگ لیبرالی است. فرهنگ لیبرالی که مبتنی بر اباحیگریست زمینه گرایش افراد به همه ناهنجاریها را فراهم میکند. به عبارت دیگر ذات فرهنگ لیبرالی و معیارهای حقیقتشناختی آن امکان عبور از هر مرزی را برای مخاطب خود فراهم میکنند. گسترش فرهنگ لیبرالی با دستگاههای عظیمی مثل هالیوود، علوم انسانی غربی و.... همه و همه بر هنجارگریزی فرد میافزاید و لذا تا زمانیکه فرهنگ لیبرالی در جامعه پمپاژ میشود، امیدی برای ممانعت از رشد آسیبهای اجتماعی وجود ندارد.
3- پیامدها
اعتیاد در سلسله عوامل و علل اجتماعی، پیامدهایی نیز در پی دارد. این پیامدها در حیطههای مختلفی به وقوع پیوسته و تاثیرات دامنه داری را بر جای میگذارند. برخی از مهمترین پیامدهای اعتیاد عبارتند از:
الف) بحران خانواده و طلاق: اعتیاد در هر خانوادهای که وارد شود آن را نابود میکند. حال چه زن و شوهر و چه فرزندان. بر اساس آمارهای موجود نیمی از طلاقها در کشور ما به دلیل اعتیاد رخ میدهند. از همپاشیدگی خانواده اساس و بنیان همه آسیبهای اجتماعی و آغاز همه انحرافها در نسلهای بعد است. خانواده مهمترین نهاد ساختار اجتماعی و حیات فردی انسان است لذا بحران خانواده یعنی بحران کل اجتماع. خانواده منشاء آرامش و ثبات است و در صورتی که ناآرام شود فرد به هیچ صورت دیگری به آرامش و ثبات دست پیدا نمیکند و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. نکته آنجاست که وقتی یک نفر در خانواده با معضلی همچون اعتیاد درگیر میشود، بقیه اعضای آن خانواده هم به همان نسبت درگیر آن موضوع میشوند و به همان اندازه بر زندگی آنها تاثیر میگذارد. به عبارت دیگر مشکل و نارضایتی به وسیله خانواده تسری مییابد و در سطح جامعه به اشکال گوناگونی نظیر پرخاشگری، برخوردهای اجتماعی، ناکارآمدی و... بازتولید میشود.
ب) گوشه گیری و انزوا: فرد معتاد به تدریج از جامعه منزوی شده و از بسیاری از روندهای زندگی دور میشود. او دیگر نه خانوادهای دارد ونه کاری. او از دوستان خود فاصله گرفته و به تدریج از همه عرصههای زندگی اجتماعی حذف میشود.
ج) بیقانونی- جرمزایی: همانطور که پیشتر ذکر آن رفت، اعتیاد منشا و مصدر بسیاری از جرائم دیگر است. فردی که دیگر در جامعه هیچ هویتی ندارد و جامعه نیز دیگر نیازهای او را به شکل معمول رفع نمیکند، به راحتی دست به هر خلافی میزند و برایش فرق نمیکند قتل باشد یا تجاوز و یا دزدی. حقیقتا دیگر او هیچ دلیلی برای احترام گذاشتن به هنجارهای اجتماعی ندارد و لذا بر منطق تهور نئشگی و نیاز خماری دست به هر کاری میزند.
د) بازتولید سرخوردگی: فرد معتاد در همه محیطهای اطرف خود سرخوردگی و بدبختی را بازتولید میکند. حتی دیدن یک معتاد در خیابان نیز امری دردناک و نفرتانگیز است. فرد معتاد در هر کجا که پای بگذار نکبت و بدبختی اعتیاد و مواد مخدر را با خود به آنجا میبرد و دیگرانی که با این فرد تعامل میکنند از آن تاثیر میپذیرند. اما در سطحی دیگر این بازتولید سرخوردگی جنبهای ساختاری پیدا میکند. به عبارت دیگر معتاد میشود نمادی متحرک از شکست و ناتوانی؛ که اطرافیان خود را تحت تاثیر قرار میدهد و حتی عده دیگری را نیز به این ورطه میکشاند. این فرآیند زمانی بیشتر اتفاق میافتد که فرد معتاد احساس تنهایی کرده و سعی میکند افرادی دیگر را وارد این مهلکه کند تا تنهایی خود را برطرف نماید. این پدیده به تدریج تبدیل به یک روند هرمی میشود که مرتبا بر تعداد معتادان خواهد افزود. در حین این روند سرخوردگی بیشتر از خود معتادان برای اطرافیان آنها رخ خواهد داد.
نتیجه گیری
اعتیاد نیز همچون دیگر آسیبهای اجتماعی محصول سلسلهای از ناکارآمدیهای سیستماتیک جامعه است. در مورد جامعه ایران نیز باید اذعان داشت که ساختارهای اساسی آن ناتوان از رفع مشکلات و نیازهای مردم هستند. مهمترین این نیازها معنادهی به زندگی و حیات مردم است که به درستی از سوی نهادهای مربوطه صورت نمیگیرد و سردرگمی و بحران معنا توان جامعه را هدر میدهد.
برای حل بسیاری از مشکلات جامعه اولباید ساختار معنایی جامعه را تقویت کردچرا که معنا اساس و بنیان هر چیز است. این ساختارها در بیرون در نهادهایی همچون حوزههای علمیه، مدارس، دانشگاهها و... تحقق مییابند. بیتردید دین تنها ساختاری است که میتواند همه مشکلات و نابسامانیهای جامعه ایران را برطرف نماید و روحانیت نیز تنها نهادی است که میتواند جامعه ایران را حیات ببخشد.از این رو ضعف جامعه ایران در معنادهی به زندگی را حوزههای علمیه باید جبران کنند. لذا برای حل همه آسیبهای اجتماعی باید نگاه خود را به حوزههای علمیه معطوف داریم.گسترش کمی و کیفی روحانیت لازمه برآورده شدن نیازهای مفرط جامعه ایران است.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
منبع: دیدبان
برخی از جوامع با آن به صورت ساختاری مواجهاند و برخی دیگر با یک رفتار اجتماعی. کشور ما نیز سالهاست که با این مسئله مواجه است و هراز چندگاهی آمارهایی از بحران آفرینیهای آن ارائه میشود. از آنجا که این پدیده ریشههای عمیقی در تاریخ معاصر ما دارد و در حال حاضر نیز وسعت زیادی را در جامعه داراست به سختی میتوان از آن به عنوان یک رفتار اجتماعی صرف نامبرد بلکه با توجه به شرایط موجود این ایده به شدت تقویت میشود که مسئله اعتیاد در جامعه ما یک ماهیت ساختاری یافته است.
شیوع اعتیاد در کشور ما به گفته مورخین و تاریخ پژوهان همراه با ورود برخی نحلههای صوفیگری و درویشان هندی به ایران بوده است و استفاده گسترده از مواد مخدر در میان پیروان این نحلهها رواج داشته و به تدریج با افول این نحلهها تنها فرهنگ اباحی گری شان نسبت به این موارد در بین مردم باقی مانده است. مسائل دیگری هم در بقای این مسئله در جامعه ما در طول سیصد سال گذشته تاثیر داشتهاند که در ادامه به آنها میپردازیم؛ بر این اساس در ابتدا به بررسی ماهیت مسئله پرداخته و سپس دلایل و در نهایت پیامدهای آنرادر جامعه بررسی خواهیم کرد.
برای شناخت این پدیده لازم است تا ابعاد مختلف آن به خوبی روشن شود. چرا که این پدیده نسبت به هر کدام از ابعادش دارای مقتضیاتی خاص و ویژه است.
الف) بعد فیزیولوژیک: مواد مخدر دارای خواص فیزیولوژیکی هستند که به وسیله آن انسان نسبت به محیط بیرونی و پیرامونی خویش مقاوم شده و تغییر و تحولات بیرونی کمترین اثر را بر وی میگذارند. به گونهای که فرد با انقطاع از جهان خارج دچار آرامش و رضایتی فارغ از هر پدیده بیرونی میشود. علاوه بر افزایش غفلت، مواد مخدر عموما توانایی اقدام و انگیزه اقدام را هم کاهش میدهند. لذا مشاهده میشود که معتادان عموما افرادی منزوی و گوشهگیر هستند.
ب) بعد روانی: فرد معتاد با کسب رضایت درونی حاصل از مصرف مواد که فارغ از هر عامل خارجی دیگر است، نسبت به بیرون احساس استغنا کرده و بیتفاوت و سرد میشود. تداوم این انقطاع موجب افسردگی فرد نیز میگردد به گونهای که وی خود را کاملا تنها فرض کرده و به تدریج آرامش اولیه را از دست میدهد. لذا شروع به افزایش مقدار و دُز مواد میکند تا دوباره آن آرامش اولیه را بدست آورد. این افسردگی و نارضایتی مفرطی که در مراحل بعدی ایجاد میشود میتواند باعث پرخاشگری و اعمال خشونت بار و حتی خودکشی شود.
ج) بعد اجتماعی: اصولا گرایش به مواد مخدر زمانی رخ میدهد که خرده فرهنگهای اجتماعی که از محله یا گده های دوستانه و.... نشئت میگیرند، نسبت به این پدیده نگرش منفی شدیدی نداشته باشند و یا اقبال وجود داشته باشد. کمتر مشاهده میشود که افراد در فضایی که استعمال مواد مخدر کاملا مذموم و محکوم است، اقدام به این کار نمایند. در حقیقت حداقل در یکی از حوزههای نقشی فرد این پدیده منفور نیست و لذا فرد با استفاده از آن فضای ایجاد شده به این مسیر قدم میگذارد.
اینکه چه عواملی موجب اعتیاد به مواد مخدر میشوند، امریست کاملا زمینهدار و موردی که فرد به فرد متفاوت است. در این نگاره توجه ما به عللی است که در جامعه ایرانی شایعتر احساس میشوند اما کمتر به آنها توجه میشود. به عبارت دیگر در اینجا ما به عللی در ساختار شخصیتی و اندیشگی افراد از یک سو و فرآیندها و ساختارهای اجتماعی از سوی دیگر میپردازیم و هدف پرداختن به چرایی گرایش به این پدیده است تا تحلیل عرضه و تقاضا و..... نکته دیگر آنکه مواردی که مورد مداقه و بحث قرار میگیرند، همه درون شبکهای پیچیده در درون نفس و روح آدمی از یک سو و جهان اجتماعی از سوی دیگر هستند لذا تقدم و تاخر بسیاری از موارد و یا حتی تفکیک آنها از هم کاریست بسیار دشوار اما به نظر نگارنده این اقدام مفید و ضروری مینماید. هر چند به فراخور ژورنالیسم محدود و مجمل است.
الف) ضعف و حقارت دورنی: ضعف و ناتوانی افراد در بدست آوردن خواستههایشان یکی از مهمترین دلایل برای به وجود آمدن احساس حقارت است. توامانی احساس حقارت و ناتوانی در برخی موارد میتواند فرد را تا مرحله جنون و خودکشی پیش ببرد. اما باید دانست که احساس امری مشکک است و لذا افرادی که شدت احساس حقارت و ناتوانیشان بسیار زیاد نیست، برای کسب رضایت و آرامش تلاش میکنند محیطهای جدیدی را آزمایش کنند. یکی از مهمترین این حوزهها روی آوردن به مواد مخدر است. در دنیای جدید گزینههای دیگری نیز وجود دارد از جمله فضای مجازی، بازیهای رایانهای و.... اما هنوز هم مواد مخدر در ایجاد حس آرامش کاذب یکی از قویترین گزینهها محسوب میشوند. نکته حائض اهمیت آن است که آیا فرآیندهای اجتماعی به فرد قدرت زیستن میدهند یا خیر؟ آیا روندهای اجتماعی و جامعهپذیری انسان توانمند برای محیط خود تولید میکنند یا خیر؟ جواب نگارنده به این پرسش در مورد جامعه ایران اینست که فرهنگ عامه حاکم بر برخی مناطق کشور در تعامل با خرده فرهنگهای ناشی شده از مسائل دیگر از جمله فهم از مذهب، سنت، تجددگرایی و... در مجموع فرهنگی را تولید میکنند که انسان مستحیل در آن بسیار ضعیف و ناتوان میگردد. وی در اندک مدتی پس از تجربه زندگی واقعی، ناتوانی خود را احساس میکند و لذا این امر به تدریج منجر به ورود او به سیکل بالا گفته میشود.
ب) فقدان امید: عامل دیگری که موجب گرایش به مواد مخدر میشود، نبود امید برای کسب موفقیت و رضایت در آینده است. این مسئله نیز در دو سطح فردی و اجتماعی وجود دارد. در بعد اجتماعی، زمانیکه ساختار اجتماعی به دلیل فقدان نظم و روندهای مناسب قابلیت پیشبینیپذیری ندارد، فرد دچار سردرگمی میشود. انسان زمانیکه نتواند آیندهای مشخص برای خود تصور کند، از حرکت باز میایستد و به جای تلاش برای حرکت به جلو سعی میکند به گونهای نارضایتی و تشویش خود را چاره کند که این رویکرد میتواند منجر به روی آوردن به اعتیاد شود. این عامل در بین جوانان بسیار تاثیر گذار است.اما از بعد فردی مسئله امید به آینده بسته فهم و درک فاعل (فرد) از جهان و روندهای آن دارد. به عبارت دیگر اگر فرد نتیجهگرا باشد و عمل زمانی برای او معنا پیدا کند که نتیجهای داشته باشد، آنگاه در صورت عدم فهم آینده فرد دچار بیمعنایی میگردد و این بیمعنایی پتانسیل لازم برای گرایش به اعتیاد را فراهم میآورد. اما اگر فرد در جهانبینی خود نتیجهگرا نباشد چنان روندی پیش نخواهد آمد. فردی که جهانبینی مبتنی بر تکلیفگرایی دارد معمولا ناامیدی برای او معنا پیدا نمیکند و گونهای از استغنا نسبت به تحولات بیرونی دارد. لذا چنین فردی نسبت به بسیاری از معضلات اجتماعی مصون است. اما متاسفانه نتیجهگرایی در برخی از لایههای جامعه ما به شدت رسوخ کرده است.
د) فقدان الگوی زندگی- چگونه باید زندگی کرد؟ پدیده دیگری که در جامعه ایران به خوبی نمود دارد و حاکی از پاشیدگی زندگی اجتماعی است، عدم وجود الگوی عمومی و موفق زندگی کردن است. به عبارت دیگر در ایران ما هنوز یک سبک منسجم و موفق برای زندگی نداریم و همین مسئله منجر به ازهم گسیختگی زندگی بسیاری از مردم شده است. در حال حاضر در میان اقشار مختلف جامعه سبکهای زندگی مبتنی بر سنت، مذهب و غربگرایی وجود دارند اما هیچکدام فراگیر نیستند و هر کدام فقط در بخشهای خاصی از جامعه حضور دارند و اکثریت جامعه در وضعیتی مشکک و نسبی با تضادهای درونی بسیار به سر میبرند. ما در این بخش شاهد دو سطح بحران هستیم. یکی بحران معنا و دیگری بحران روش. بحران معنا بدین معناست که برخی از اقشار جامعه در بین ایدئولوژیهای مختلف حاضر در جامعه به هیچکدام وابسته و متعلق نیستند و لذا بر اساس مقتضیات روزمره زندگی میکنند. و الگوهای رفتاری متناسب با هر نقشی که ایفا میکنند، را از محیط پیرامونیشان در همان حوزه میگیرند و در کل هیچ منطق عملی ثابت و مشخصی ندارند. اما بحران روش بدین معناست که برخی اقشار جامعه خود را متعلق به یک ایدئولوژی، جهان بینی و مکتب فکری میبینند اما فهم عمیق و دقیقی از آن ندارند. لذا نمیتوانند از آن وابستگی سودی ببرند که در عمل هم مشکلی از آنها حل نمیکند و فقط در برخی کلیات جهتهایی را به آنها میدهد.حقیقت آن است که وجود یک ایدئولوژی در زندگی سلسله خواستهها و نیازها را منظم، امکانات را مشخص و حریمها رامعین مینماید و به زندگی معنا و شکل میدهد.
ه) فرهنگ لیبرالی: یک مسئله دیگر در باب پدیده اعتیاد و مصرف مواد مخدر عامل فرهنگ لیبرالی است. فرهنگ لیبرالی که مبتنی بر اباحیگریست زمینه گرایش افراد به همه ناهنجاریها را فراهم میکند. به عبارت دیگر ذات فرهنگ لیبرالی و معیارهای حقیقتشناختی آن امکان عبور از هر مرزی را برای مخاطب خود فراهم میکنند. گسترش فرهنگ لیبرالی با دستگاههای عظیمی مثل هالیوود، علوم انسانی غربی و.... همه و همه بر هنجارگریزی فرد میافزاید و لذا تا زمانیکه فرهنگ لیبرالی در جامعه پمپاژ میشود، امیدی برای ممانعت از رشد آسیبهای اجتماعی وجود ندارد.
اعتیاد در سلسله عوامل و علل اجتماعی، پیامدهایی نیز در پی دارد. این پیامدها در حیطههای مختلفی به وقوع پیوسته و تاثیرات دامنه داری را بر جای میگذارند. برخی از مهمترین پیامدهای اعتیاد عبارتند از:
الف) بحران خانواده و طلاق: اعتیاد در هر خانوادهای که وارد شود آن را نابود میکند. حال چه زن و شوهر و چه فرزندان. بر اساس آمارهای موجود نیمی از طلاقها در کشور ما به دلیل اعتیاد رخ میدهند. از همپاشیدگی خانواده اساس و بنیان همه آسیبهای اجتماعی و آغاز همه انحرافها در نسلهای بعد است. خانواده مهمترین نهاد ساختار اجتماعی و حیات فردی انسان است لذا بحران خانواده یعنی بحران کل اجتماع. خانواده منشاء آرامش و ثبات است و در صورتی که ناآرام شود فرد به هیچ صورت دیگری به آرامش و ثبات دست پیدا نمیکند و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. نکته آنجاست که وقتی یک نفر در خانواده با معضلی همچون اعتیاد درگیر میشود، بقیه اعضای آن خانواده هم به همان نسبت درگیر آن موضوع میشوند و به همان اندازه بر زندگی آنها تاثیر میگذارد. به عبارت دیگر مشکل و نارضایتی به وسیله خانواده تسری مییابد و در سطح جامعه به اشکال گوناگونی نظیر پرخاشگری، برخوردهای اجتماعی، ناکارآمدی و... بازتولید میشود.
ب) گوشه گیری و انزوا: فرد معتاد به تدریج از جامعه منزوی شده و از بسیاری از روندهای زندگی دور میشود. او دیگر نه خانوادهای دارد ونه کاری. او از دوستان خود فاصله گرفته و به تدریج از همه عرصههای زندگی اجتماعی حذف میشود.
ج) بیقانونی- جرمزایی: همانطور که پیشتر ذکر آن رفت، اعتیاد منشا و مصدر بسیاری از جرائم دیگر است. فردی که دیگر در جامعه هیچ هویتی ندارد و جامعه نیز دیگر نیازهای او را به شکل معمول رفع نمیکند، به راحتی دست به هر خلافی میزند و برایش فرق نمیکند قتل باشد یا تجاوز و یا دزدی. حقیقتا دیگر او هیچ دلیلی برای احترام گذاشتن به هنجارهای اجتماعی ندارد و لذا بر منطق تهور نئشگی و نیاز خماری دست به هر کاری میزند.
د) بازتولید سرخوردگی: فرد معتاد در همه محیطهای اطرف خود سرخوردگی و بدبختی را بازتولید میکند. حتی دیدن یک معتاد در خیابان نیز امری دردناک و نفرتانگیز است. فرد معتاد در هر کجا که پای بگذار نکبت و بدبختی اعتیاد و مواد مخدر را با خود به آنجا میبرد و دیگرانی که با این فرد تعامل میکنند از آن تاثیر میپذیرند. اما در سطحی دیگر این بازتولید سرخوردگی جنبهای ساختاری پیدا میکند. به عبارت دیگر معتاد میشود نمادی متحرک از شکست و ناتوانی؛ که اطرافیان خود را تحت تاثیر قرار میدهد و حتی عده دیگری را نیز به این ورطه میکشاند. این فرآیند زمانی بیشتر اتفاق میافتد که فرد معتاد احساس تنهایی کرده و سعی میکند افرادی دیگر را وارد این مهلکه کند تا تنهایی خود را برطرف نماید. این پدیده به تدریج تبدیل به یک روند هرمی میشود که مرتبا بر تعداد معتادان خواهد افزود. در حین این روند سرخوردگی بیشتر از خود معتادان برای اطرافیان آنها رخ خواهد داد.
نتیجه گیری
اعتیاد نیز همچون دیگر آسیبهای اجتماعی محصول سلسلهای از ناکارآمدیهای سیستماتیک جامعه است. در مورد جامعه ایران نیز باید اذعان داشت که ساختارهای اساسی آن ناتوان از رفع مشکلات و نیازهای مردم هستند. مهمترین این نیازها معنادهی به زندگی و حیات مردم است که به درستی از سوی نهادهای مربوطه صورت نمیگیرد و سردرگمی و بحران معنا توان جامعه را هدر میدهد.
برای حل بسیاری از مشکلات جامعه اولباید ساختار معنایی جامعه را تقویت کردچرا که معنا اساس و بنیان هر چیز است. این ساختارها در بیرون در نهادهایی همچون حوزههای علمیه، مدارس، دانشگاهها و... تحقق مییابند. بیتردید دین تنها ساختاری است که میتواند همه مشکلات و نابسامانیهای جامعه ایران را برطرف نماید و روحانیت نیز تنها نهادی است که میتواند جامعه ایران را حیات ببخشد.از این رو ضعف جامعه ایران در معنادهی به زندگی را حوزههای علمیه باید جبران کنند. لذا برای حل همه آسیبهای اجتماعی باید نگاه خود را به حوزههای علمیه معطوف داریم.گسترش کمی و کیفی روحانیت لازمه برآورده شدن نیازهای مفرط جامعه ایران است.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
منبع: دیدبان