کد خبر 324653
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۷

تواریخ معتبر و رایج اسلامی و حتی نوشته‌هایی همعصر خواجه که اتفاقا به شرح زندگی و اقدامات او نیز پرداخته‌اند، ذکری از کتابی به عنوان سیرالملوک نوشته او به میان نمی‌آورند.

گروه تاریخ مشرق – قاطبه اهل علم و کتابخوانی، با شنیدن نام سیاست‌نامه و سیاست‌نامه‌نویسی به یاد خواجه نظام‌الملک توسی می‌افتند. اثر منحصر به فرد خواجه، درگیری‌های تاریخی و اقدامات او در مسند وزارت، اندیشه سیاسی ویژه‌ای که دارد و این قبیل موضوعات از شاخصه‌های مهم اندیشه و آثار او می‌باشد که همیشه مورد بحث و زبانزد پژوهشگران و خوانندگان بوده است. با این همه کم نیستند افرادی هم که تا نام او را می‌شنود، تصوری که دارند یک عالم خصم شیعه و دشمن پیگیر شیعیان است.

خواجه نظام‌الملک در فقه پیرو مذهب شافعی و در عقاید پیرو مذهب اشعری بود. سلجوقیان هم که خواجه کارگزار آن‌ها به شمار می‌آمد، بر مذهب حنفی بودند ولی دولت سلجوقی از پیروان هر دو مذهب حنفی و شافعی حمایت می‌‌کرد. در این دوره، مذهب اسماعیلیه نیز رشد و توسعه بسیاری می‌یابد و اسماعیلیان به بزرگترین تهدید خلافت عباسی و دولت سلجوقی بدل می‌شوند. نظام‌الملک که عالمی شافعی مذهب و نیز وزیر درباری سنی مذهب است، عزم خود را برای مقابله با این گروه جزم می‌کند. برخی روایات معتقدند که حتی فکر تاسیس مدارس «نظامیه» که بعدها مشهورترین مدارس تاریخ تمدن اسلامی لقب یافتند، با هدف تقابل با شیعی‌گری بر ذهن خواجه لغزیده است.


با این همه، جدای از این رویدادهای تاریخی، برخی بر این باورند که از نظر اندیشه و تئوری هم نظام‌الملک توسی به شدت مخالف و معارض شیعیان بود و برای همین از هیچ اقدامی برای سرکوب آن‌ها دریغ نمی‌کرد. عمده شواهد و مراجع این ادعا متن کتاب «سیاست‌نامه» یا همان سیرالملوک منسوب به خواجه است که در برخی فقرات آن صریحا شیعیان را به باد انتقاد می‌کشد و با آن‌ها دشنامی می‌کند. این فقرات کاملا صریح و مشخص دشمنی خواجه با شیعیان را نشان می‌دهد. مثلا در فصل چهل و یکم از کتاب سیاست‌نامه، خواجه در نیک‌یادی از دوران طغرل و آلب‌ارسلان سلجوقی می‌نویسد:

«در آن روزگار، به خدمت تركی آمدی. به كدخدایی یا به فرّاشی یا به ركاب داری، از او  رسیدندی كه تو از كدام شهری و از كدام ولایتی و چه مذهب داری؟ اگر گفتی: حنفی یا شافعی‌ام و از خراسان و ماوراء‌النهرم و یا از شهری كه سنّی باشند؛ او را قبول كردی. و اگر گفتی: شیعی‌ام و از قم و كاشان و آبه‌وری‌ام، او را نپذیرفتی، گفتی: برو كه ما ماركُشیم؛ نه مارپروریم! اگر چه بسیار مال و نعمت پیش كشیدی، نپذیرفتی! گفتی: برو به سلامت!»
براین اساس، خواجه رافضیان (شیعیان) را در ردیف جهودان و گبران و ترسایان قرار می‌دهد و آن‌ها را «بددین» و «بدمذهب» می‌نامد. او، ملکشاه را به تأسی از الب ارسلان سفارش می‌کند که نسبت به شاعیان (شیعیان دوازده امامی) همان اندازه کینه و خشم داشته که با باطنیان اسماعیلی بد بوده است.




با همه این توصیفات، این، همه ماجرا نیست. برخی پژوهش‌های دیگر، شواهدی را به دست می‌دهند که به پشتوانه آن‌ها تردیدهایی جدی در این شیعی‌ستیزی منتسب به خواجه به وجود می‌آید. براین اساس، نویسندگانی که خواجه نظام را شیعه‌ستیز دانسته‌اند تنها ارجاعشان به دو چیز است: نخست، متن سیاست‌نامه و دوم، درگیری‌های او با اسماعیلیه. نویسندگانی که این ادعا را نمی‌پذیرند دلایلی دارند که هر دو مورد فوق را به‌شدت با چالش روبرو می‌کند.

متن سیاست‌نامه یا سیرالملوک، همیشه به نام خواجه نظام‌الملک توسی به طبع می‌رسد و پژوهش‌هایی هم که راجع به او و اندیشه‌ سیاسی‌اش می‌شود بر محوریت این کتاب استوار است. در مدارس و دانشسراها هم همین کتاب مرجع اصلی پژوهش پیرامون شخص خواجه، سیاست‌نامه‌نویسی و سیاست عصر میانه است. با این همه، این تنها بخشی از حقیقت است. برخی از پژوهشگران، با دقت و ژرف‌اندیشی در فقرات و متن سیاست‌نامه به نتایج جالب توجهی رسیده‌اند که این قطعیت‌ها را با سوال مواجه می‌کند.

[1/الف]: متن سیاست‌نامه با ذکر عنوان نویسنده آغاز می‌شود: «هذا کتاب سیر الملوک تألیف الوزیر العالم العادل المؤید المظفر نظام الملک الحسین الطوسی» این در حالی است که آنچه ما درباره خواجه نظام‌الملک، وزیر ملکشاه و الب ارسلان سلجوقی می‌دانیم، نام او «حسن توسی» است و نه «حسین». برخی معتقدند که ان، یک اشتباه لفظی و یا نسخه‌برداری است اما؛

اولا، این نام افزون بر عنوان در مقدمه هم تکرار شده؛ ثانیا، این تنها خواجه نبوده که لقب نظام‌الملک داشته است، بسیاری از وزیران سلجوقی هم به این لقب آراسته بودند و بسیار امکان دارد که این نظام‌المک (حسن) با نظام‌الملک دیگر (حسین) اشتباه گرفته شده باشد. ضمن اینکه فرمان سلطان سلجوقی مبنی بر سیرالملوک‌نویسی یک فرمان عام بوده و تنها خواجه دست بر قلم نبرده است؛ ثالثا، تواریخ معتبر و رایج اسلامی و حتی نوشته‌هایی همعصر خواجه که اتفاقا به شرح زندگی و اقدامات او نیز پرداخته‌اند، ذکری از کتابی به عنوان سیرالملوک نوشته او به میان نمی‌آورند: نظامی عروضی در چهارمقاله که خود از کارگزاران سلجوقی است، این جوزی، راوندی، ابن کثیر دمشقی و بسیاری دیگر.




[1/ب]: بحث دیگر پیرامون فقرات و فصول سیاست‌نامه است. سیاست‌نامه کنونی دارای پنجاه فصل است. به نقل مشهور، خواجه در ابتدا 39 فصل از آن را نوشته و بعدها، به مناسبت شدت درگیری میان سلجوقی‌ها و شیعیان، 11 فصل دیگر هم به آن افزوده است. البته این یازده فصل تا مرگ او منتشر نشد بلکه دست‌خط آن نزد شاگردان خواجه ماند و پس از مرگ او و فروکش کردن فتنه باطنیان اسماعیلی، به اصل کتاب افزوده و منتشر شد. اما در این باره هم شبهات و پرسش‌هایی مطرح است. ملکشاه سلجوقی، تنها سی و چند روز بیشتر پس از قتل خواجه زنده بود و این مدت کوتاه را نیز در عراق عرب و در مجادله با خلیفه عباسی می‌گذراند.

بنابراین فرصتی برای قلع و قمع اسماعیلیان و لذا بازگشت آرامش به کشور نبوده تا سیاست‌نامه بخواهد عرضه شود. براساس شواهد تاریخی، خروج باطنیان اسماعیلی در سراسر ایران چندین سال پس از مرگ ملکشاه و در دوران سلطنت دومین جانشین وی، محمد بن ملکشاه، رخ داد. مطالب آغاز نیمه‏ دوم کتاب، به‌صراحت از گذراندن دوران «فتنه و آشوب و شمشیرهای مختلف و کشتن و سوختن و غارت و ظلم» و «تحویل دولت» و «اضطراب» در کشور سخن می‌گوید که بی‌تردید با اوضاع حاکم در دوران سلطنت ملکشاه و پدر وی، هیچ سازگاری ندارد و با عصر سلطنت فرزندان او یعنی محمد بن ملکشاه یا مسعود بن محمد بن ملکشاه تطابق بیشتری می‌کند.  بنابراین نمی‌توان پذیرفت که خواجه پیش‌گویی کرده و سیاست‌نامه یک کتاب پیش‌گویی از حوادث آینده است.


بسیاری از محققان هم به این نتیجه‌گیری رسیده‌اند. مجتبی مینوی می‏نویسد:«بر من تقریباً مسلم است که حتی اولین نسخه‏ای هم که این محمد مغربی یا ناسخ برای سلطان محمد تحریر کرد، به عین عبارات نظام الملک نبوده و تغییرات و اضافاتی در آن راه یافته بوده» هیوبرت دارک، مصحح انگلیسی سیاست‌نامه، که این کتاب را بر اساس قدیمی‏ترین نسخه‏ سیاستنامه تصحیح کرده است می‏گوید: «قسمت اعظم کتاب، شامل مطالبی است مأخوذ از منابع دیگر و حکم کردن بر اصل بودن یا نبودن آنها بسیار مشکل است؛ چه شاید محمد ناسخ یا کسی دیگر حکایت‌ها و نقل‌ها را به کتاب افزوده باشد و هیچ وسیله برای پیدا کردن آنها نیست».

شواهد دیگری هم وجود دارد که البته در جای خود باید به آن‌ها پرداخت. بسیاری روایت‌های شدیدا مخالف و گاه صد در صد معارضی را نقل می‌کنند که خواجه نظام را تا شیعی‌گری هم بالا می‌برند. برای نمونه عبدالجلیل قزوینی، عالم شیعه قرن ششم، در پاسخ به کتاب «بعض فضائح الروافض» که می‌کوشد خواجه نظام‌الملک را خصم شیعه تصویر کند پاسخ‌های دقیقی می‌دهد. روایات تاریخی هم از مشی مشفقانه و مسالمت‌آمیز خواجه -لااقل- تعریف می‌کنند. به این ترتیب، ضروری است که با پژوهش‌های بیشتر و ژرف‌بینی به جای ساده‌انگاری در مباحث تاریخی، هر چه بیشتر حقایق تاریخی را دریافت و آشکار کرد.