کد خبر 324929
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۳ - ۰۱:۱۳

جناب کیمیایی در روایت متروپل مخاطب را تماماً از موضوع فیلم غافل نگاه داشته است. معلوم نیست مزدوران برای چه به دنبال خاتون می‌گردند و چرا او را با خود می‌برند. او در دقیقه 25 به سینما متروپل وارد می‌شود و در اواخر فیلم است که مقصود فخرالنساء از تعقیب خاتون علن می‌شود.

گروه فرهنگی مشرق ـ فیلم متروپل به کارگردانی مسعود کیمیایی از چهارشنبه 24 اردیبهشت در هفده سینمای تهران اکران شده است و در مدت 57 روز به فروش 405 میلیون تومانی رسیده است. فروش این فیلم در 15 سینمای شهرستان‌ها، قریب 300 میلیون تومان بوده است.
********
 


«متروپل» یا «متروپلیس» در زبان یونانی، به معنای «کلان شهر» است. انتخاب این نام، به سبب پناه بردن مهناز افشار در این فیلم به سینما متروپل در خیابان لاله‌زار است. فیلم متروپل هیچ دخلی به فیلم منجی‌گرایانۀ متروپلیس (1927) ساختۀ متفاوت فریتس لانگ ندارد. این فیلم، بیست و هفتمین سینماییِ مسعود کیمیایی است و نسخۀ اکران عمومی آن 93 دقیقه دارد. فیلمنامه متروپل را مسعود کیمیایی و عبدالرضا منجزی نوشته‌اند. این فیلم که از 29 تیر تا ششم شهریور 1392 فیلمبرداری شده است در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.



خلاصه داستان

خاتون ماندگاری (مهناز افشار) در سن هفتاد سالگی برای دو خبرنگار، قصه موفقیت خود و پسرش آرمان را شرح می‌دهد؛ ماجرایی که در حدود چهل سال قبل در یک شب اتفاق افتاده است. سه مرد اجیر، با ضرب و شتم زنی به نام بهشته (تینا پاکروان) آدرس خاتون رودکناری را از او می‌گیرند. بهشته به ناچار تبعیت می‌کند ولی بعد از رفتن آنها، به خاتون زنگ می‌زند تا از خانه‌اش بگریزد. خاتون همان وقت به او خبر می‌دهد که شوهرش دکتر ماندگاری مرده است. او جواهراتش را پنهان می‌کند و پسر ده ساله‌اش را به همسایه می‌سپارد. اما در لحظه آخر، مهاجمان سر می‌رسند و سراغ جواهرات را می‌گیرند و در نهایت او را با خود می‌برند. اتومبیل مهاجمین تصادف می‌کند و زن می‌گریزد و به سینما متروپل در لاله‌زار پناه می‌برد.
سینما متروپل قدیم به باشگاه بیلیارد و انبار موتورسیکلت تبدیل شده است. قبل از آمدن خاتون با امیر (محمدرضا فروتن)، کاوه (پولاد کیمیایی) و خسرو (ساعد سهیلی) در آنجا آشنا می‌شویم. آنها به زن پناه می‌دهند و غیرتمندانه با مهاجمان درگیر می‌شوند. در نهایت فخرالنساء همسر اول دکتر ماندگاری سرمی‌رسد و مذاکراتی انجام می‌شود و غائله خاتمه می‌یابد.




نقد و نظر
خیلی واضح است که جناب کیمیایی باز هم در متروپل، خودش را تکرار می‌کند. او در این فیلم، همان شخصیت‌های قدیمی را به دنیای امروز آورده است؛ زنان سلیطه، مردان اجیر چاقوکش، لوطی‌های خوش غیرت و البته فواحش توبه‌کرده. دریغ از یک شخصیت پیچیده و تازه که بتواند مخاطب را جذب کند.

از همان دقایق اول فیلم متوجه می‌شویم که خاتون یک فاحشۀ توبه‌کرده است؛ کسی که توانسته عشق یک مرد متموّل را به خود جلب کند و همسر او شود و حتی چادر بر سر کند! مضمون فاحشه‌ای که مردی عاشق او شده و او را از فاحشه‌خانه بیرون آورده و آب توبه بر سرش ریخته‌ است در فیلم‌های قبل از انقلاب به وفور دیده می‌شد. اما این موضوع چطور به فیلم متروپل راه یافته است؟!



سؤال دقیق‌تر این است که بپرسیم فیلم متروپل در چه زمانی می‌گذرد؟ در ابتدای فیلم، خاتون هفتاد و چند ساله را می‌بینیم که در حیاط قدیمی خانۀ خود نشسته و واقعه‌ای از جوانی خود را حکایت می‌کند. اما عجیب آنکه سراسر آن واقعه نیز در زمان «حال» می‌گذرد، با مشخصه‌های واضحی همچون تعطیلی سینما متروپل، علمک‌های گاز منازل، اتومبیل‌های امروزی و البته پلیس 110 که نامش برده می‌شود. لذا یک بار دیگر می‌پرسیم آیا کسی می‌داند که قصۀ فیلم متروپل در چه زمانی رخ می‌دهد؟
 
 

فیلم جرم (1389) قبل از انقلاب می‌گذشت اما در آن نیز گاهی اتومبیل‌های جدید دیده می‌شد که مخاطب باهوش می‌توانست غمض عین کند. اما عدم حفظ زمان در متروپل، واقعاً در سینمای ایران نوبر است. متذکر می‌شوم که صحنۀ ابتدایی فیلم، در نسخۀ جشنواره فجر وجود نداشت و در اکران عمومی افزوده شده است. به نظر راقم، با توجه به بازی افتضاح مهناز افشار در نقش خاتون هفتاد ساله، حذف این سکانس در نسخۀ جشنواره بسیار بجا بوده است. وگرنه متروپل خیلی بیشتر مورد تمسخر منتقدان قرار می‌گرفت.


 
گاف‌های فیلم البته زیاد است و ما به سه مورد دیگر نیز اشاره می‌کنیم:
1. عدم حفظ (راکورد) مکان نشستن مهناز افشار که در فیلم زخمی و زمین‌گیر است (از زمین به روی صندلی و سپس بازگشت به نقطه اول).
2. عدم حفظ (راکورد) گریم مهناز افشار (چهره و لباس خون‌آلود او)
3. نبودن باران به وقت بررسی پلیس در صحنه تصادف. صحنه‌های قبل و بعد تماماً در باران گرفته شده. مضافاً که همان وقت در سینما متروپل باران می‌بارد.


فیلم متروپل به نزاع همسران دکتر ماندگاری برای تصاحب ارثیۀ او می‌پردازد. جالب اینکه آنها نخست ضرب و شتم می‌کنند و بعد مذاکره. در انتها، فروتنی خاتون و احترام گذاشتن او به فخرالنساء (شقایق فراهانی) باعث جلب محبت او گشته، باعث می‌شود تا او آدم‌های اجیر کرده را مرخص می‌کند. یادآوری این نکته نیز لازم است که شقایق فراهانی برای نقش همسر نخست دکتر متوفّی، جوان به نظر می‌رسد.


 
در اولین فیلم جناب کیمیایی، معرفی شخصیت قیصر توسط دیالوگ‌های زائد صورت می‌گیرد، دیالوگ‌هایی دور از واقعیت که در عالم واقع کسی آنها را ادا نمی‌کند. مثلاً یک نفر می‌گوید: این آقا قیصر همان است که فلان قهرمان را زمین زده؟ جناب کیمیایی در این سال‌ها آموخته است که فیلم باید به واقعیت نزدیک شود تا باور مخاطب را برانگیزد. برای این کار، نحوۀ ورورد مخاطب به قصه باید شبیه ورود یک شخص تازه‌وارد به یک مکان جدید باشد. چنین آدمی از وسط قصه وارد می‌شود و ماجراهای گذشته، کم‌کم بر او مکشوف می‌گردد. فیلم هیچ (1388) ساختۀ عبدالرضا کاهانی، نمونۀ خوبی از این نحوۀ روایت است (هرچند راقم موضوع آن را نمی‌پسندم). در این فیلم مهدی هاشمی با زن بیوه‌ای وصلت کرده است. اما ورود فیلم به قصۀ زندگی او از میانه است و مخاطب کم‌کم با شخصیت عجیب او آشنا می‌شود.

اما جناب کیمیایی در روایت متروپل از آن طرف بام افتاده و مخاطب را تماماً از موضوع فیلم غافل نگاه داشته است. معلوم نیست مزدوران برای چه به دنبال خاتون می‌گردند و چرا او را با خود می‌برند. او در دقیقه 25 به سینما متروپل وارد می‌شود و در اواخر فیلم است که مقصود فخرالنساء از تعقیب خاتون علن می‌شود. لذا نه تنها تماشای این فیلم، لطف چندانی ندارد بلکه تا حدّی با اعمال شاقّه نیز همراه است.
 
 
سخن آخر اینکه این فیلم تئاتری که تماماً در شب می‌گذرد و قسمت عمده‌اش در سینما متروپل، می‌تواند به نحوی برای کسانی که رونق سینماهای لاله‌زار و کوچه باربد (ملّی) را دیده‌اند خاطره‌انگیز باشد. کوچه‌ای که شش سینما در آن وجود داشت و مخاطب با خرید یک بلیت می‌توانست از هر کجای فیلم وارد سالن شود و تا هر وقت که بخواهد در آنجا بنشیند و فیلم را بارها تماشا کند. اما در این سال‌ها با تغییرات شهری، دیگر کسی برای تماشای فیلم به لاله‌زار نمی‌رود. سینماهای لاله‌زار انبار کالاهای برقی شده‌اند و ورودی آنها نیز معجون فروشی شده است. آخرین سینمای پررونق لاله‌زار، سینما کریستال بود که تا حدود ده سال قبل دایر بود و حتی با نفوذ صابر رهبر مدیر سابقاً فیلمسازش، جزو سینماهای جشنواره فجر محسوب می‌شد. اما با درگذشت او در دهم خرداد امسال پروندۀ سینماهای لاله‌زار گوئیا برای همیشه بسته شد. چه اینکه موزۀ سینما نیز از لاله‌زار به باغ فردوس منتقل شده است.



مصطفی خرقه‌پوش در جشنواره سی‌ودوم فیلم فجر نامزد دریافت بهترین تدوین برای فیلم متروپل شد که جایزه به مهدی حسینی‌وند برای فیلم «چ» رسید.


امیر اهوارکی