به گزارش مشرق، هاوت ليوينگ نوشت: فیلم «رقصنده بیابان» داستان واقعی زندگی و رویای افشین غفاریان، پسر جوان دانشجوی ساکن تهران است. او با استفاده از فیلترشکنهای مخلتف وارد سایت یوتیوب میشود و با دیدن فیلمها و موزیک ویدیوهای مختلف از مایکل جسکون، باب فاسی، پینا بوش و میخایل باریشنیکوف رقص یاد میگيرد تا بتواند به بزرگترین آرزویش که وارد شدن به دنیای رقص به عنوان یک حرفه تمام وقت است برسد.
سايت آيام ديبي نيز درباره اين فيلم نوشته است: به این ترتیب افشین (با بازی ریس ریچی) در زیرزمین دانشگاه خود و با کمک چند دوست علاقهمند دیگرش یک کمپانی رقص به راه میاندازد و آنها با هم در خفا به تمرین میپردازند. یکی از این دوستها الهه (با بازی فریدا پینتو، بازیگر فیلم برنده اسکار «میلیونر زاغه نشین») است که مانند مادر فقیدش شدیدا به هروئین مبتلاست و آینده روشنی برای خود نمیبیند. بعد از گذر زمان و وقتی که آنها در حرفه خود مهارت بیشتری پیدا میکنند، افشین تصمیم به اجرای یک کنسرت میگیرد، آن هم در تنها مکانی که امکان اجرای همچین برنامهای موجود است: صدها کیلومتر خارج از پایتخت کشور و در مرکز صحرا. با وجود تمام خطرها، جمعیتی برای تماشای اجرای او به صحرا سفر میکنند و او لقب رقصنده صحرا را به دست میآورد. تمام این داستانها در پسزمینه اتفاقات انتخابات سال 2009 و 2010 ایران اتفاق میافتند.
به گفته سارا آریسون یکی از تهیهکنندگان اجرایی فیلم، دست اندرکاران از بندر کازابلانکا در مراکش برای جایگزین صحراهای تهران استفاده کردند و در صحرایی که 400 مایل از هرگونه تمدنی دور بود به فیلمبرداری پرداختند. او گفت: با وجود اینکه کازابلانکا کثیف و بارانی بود و انگلیسی بیشتر دست اندرکاران صحنه هم خیلی خوب نبود، صحرا یکی از خارقالعاده ترین منظرههایی بود که در عمرم دیدم. همه ما تبدیل به یک خانواده شدیم که توسط انگیزهمان برای تعریف کردن داستان افشین با هم متحد شده بودیم.
ریچارد ریموند با این فیلم اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشت و با اکرم خان که کارش در مراسم افتتاحیه المپیک لندن 2012 چشمگیر بود همکاری کرد. ریموند همچنین از طریق کمپانی می 13 فیلمز خود مسئولیت تهیه کنندگی فیلم را نیز بر عهده داشته است.
این فیلم همچنین روز جمعه هجدهم ماه می سال 2012 در شصت و پنجمین سالگرد فستیوال فیلم کن براي اولين بار به نمايش درآمد. کمپانی رلتیویتی میدیا حقوق رسمی پخش این فیلم در آمریکای شمالی را در اختيار دارد.
سایت رادیو زمانه داستان فیلم را چنین نقل میکند: «انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری برگزار شده و فضای سیاسی و اجتماعی کشور ملتهب و متشنج است. نام محمود احمدینژاد از صندوقهای رأی بیرون میآید. صدها هزار تن از جوانان و طرفداران میرحسین موسوی به خیابانها میریزند. در چنین فضای پرالتهاب و پرتنشی، افشین (با بازی ریس ریچی) که در دانشگاه تهران تحصیل میکند، به مهمانیهای شبانه میرود، با فیلترشکن وارد اینترنت میشود و رقصهای پینا باوش و مایکل جکسون را در سایت یوتیوب میبیند. او که آرزویی ندارد جز آنکه رقصنده باشد، با تقلید رقص این هنرمندان، رقص را به خود میآموزاند.»
به گزارش مهر، این نخستین بار نیست که دست اندرکاران سینمای جهان به ساخت فیلمهایی درباره ایران آنهم با زاویه دید انتقادی اقدام کردهاند. انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 در پس زمینه تعدادی از این آثار قرار دارد تا یکبار دیگر غرب از ابزار سینما برای بیان دیدگاههای سیاسی خود استفاده کند.
از جمله فیلم هایی که با اهداف سیاسی ساخته شده استع فیلم ضد ایرانی «گلاب» است که بر مبنای خاطرات مازیار بهاری از تجربیاتش پس از انتخابات 88 در ایران ساخته شده و پاییز در آمریکا به نمایش درمیآید. این فیلم اولین تجربه کارگردانی جان استوارت مجری یکی از نمایشهای هر شبی تلویزیون آمریکا است و خود او فیلمنامه اش را نوشته است.
«گلاب» با اقتباس از کتابی که مازیار بهاری در سال 2011 با عنوان «بعد آنها به سراغ من آمدند: داستان یک خانواده از عشق، اسارت و بقا» نوشت، ساخته شد. بهاری این کتاب را با همکاری ایمی مولوی نوشت و در آن به ماموریتش برای پوشش دادن انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 2009 و پیامدهای آن که دستگیر شدنش بود، پرداخت.
این فیلم سروصدای زیادی ایجاد کرد که یکی از دلایل آن سوژه آن بود و دلیل دیگر هم این بود که جان استوارت در برنامه شوی هر شبیاش غایب شد. این فیلم به صورت کاملا مخفی در اردن فیلمبرداری شد.
سايت آيام ديبي نيز درباره اين فيلم نوشته است: به این ترتیب افشین (با بازی ریس ریچی) در زیرزمین دانشگاه خود و با کمک چند دوست علاقهمند دیگرش یک کمپانی رقص به راه میاندازد و آنها با هم در خفا به تمرین میپردازند. یکی از این دوستها الهه (با بازی فریدا پینتو، بازیگر فیلم برنده اسکار «میلیونر زاغه نشین») است که مانند مادر فقیدش شدیدا به هروئین مبتلاست و آینده روشنی برای خود نمیبیند. بعد از گذر زمان و وقتی که آنها در حرفه خود مهارت بیشتری پیدا میکنند، افشین تصمیم به اجرای یک کنسرت میگیرد، آن هم در تنها مکانی که امکان اجرای همچین برنامهای موجود است: صدها کیلومتر خارج از پایتخت کشور و در مرکز صحرا. با وجود تمام خطرها، جمعیتی برای تماشای اجرای او به صحرا سفر میکنند و او لقب رقصنده صحرا را به دست میآورد. تمام این داستانها در پسزمینه اتفاقات انتخابات سال 2009 و 2010 ایران اتفاق میافتند.
به گفته سارا آریسون یکی از تهیهکنندگان اجرایی فیلم، دست اندرکاران از بندر کازابلانکا در مراکش برای جایگزین صحراهای تهران استفاده کردند و در صحرایی که 400 مایل از هرگونه تمدنی دور بود به فیلمبرداری پرداختند. او گفت: با وجود اینکه کازابلانکا کثیف و بارانی بود و انگلیسی بیشتر دست اندرکاران صحنه هم خیلی خوب نبود، صحرا یکی از خارقالعاده ترین منظرههایی بود که در عمرم دیدم. همه ما تبدیل به یک خانواده شدیم که توسط انگیزهمان برای تعریف کردن داستان افشین با هم متحد شده بودیم.
ریچارد ریموند با این فیلم اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشت و با اکرم خان که کارش در مراسم افتتاحیه المپیک لندن 2012 چشمگیر بود همکاری کرد. ریموند همچنین از طریق کمپانی می 13 فیلمز خود مسئولیت تهیه کنندگی فیلم را نیز بر عهده داشته است.
این فیلم همچنین روز جمعه هجدهم ماه می سال 2012 در شصت و پنجمین سالگرد فستیوال فیلم کن براي اولين بار به نمايش درآمد. کمپانی رلتیویتی میدیا حقوق رسمی پخش این فیلم در آمریکای شمالی را در اختيار دارد.
سایت رادیو زمانه داستان فیلم را چنین نقل میکند: «انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری برگزار شده و فضای سیاسی و اجتماعی کشور ملتهب و متشنج است. نام محمود احمدینژاد از صندوقهای رأی بیرون میآید. صدها هزار تن از جوانان و طرفداران میرحسین موسوی به خیابانها میریزند. در چنین فضای پرالتهاب و پرتنشی، افشین (با بازی ریس ریچی) که در دانشگاه تهران تحصیل میکند، به مهمانیهای شبانه میرود، با فیلترشکن وارد اینترنت میشود و رقصهای پینا باوش و مایکل جکسون را در سایت یوتیوب میبیند. او که آرزویی ندارد جز آنکه رقصنده باشد، با تقلید رقص این هنرمندان، رقص را به خود میآموزاند.»
به گزارش مهر، این نخستین بار نیست که دست اندرکاران سینمای جهان به ساخت فیلمهایی درباره ایران آنهم با زاویه دید انتقادی اقدام کردهاند. انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 در پس زمینه تعدادی از این آثار قرار دارد تا یکبار دیگر غرب از ابزار سینما برای بیان دیدگاههای سیاسی خود استفاده کند.
از جمله فیلم هایی که با اهداف سیاسی ساخته شده استع فیلم ضد ایرانی «گلاب» است که بر مبنای خاطرات مازیار بهاری از تجربیاتش پس از انتخابات 88 در ایران ساخته شده و پاییز در آمریکا به نمایش درمیآید. این فیلم اولین تجربه کارگردانی جان استوارت مجری یکی از نمایشهای هر شبی تلویزیون آمریکا است و خود او فیلمنامه اش را نوشته است.
«گلاب» با اقتباس از کتابی که مازیار بهاری در سال 2011 با عنوان «بعد آنها به سراغ من آمدند: داستان یک خانواده از عشق، اسارت و بقا» نوشت، ساخته شد. بهاری این کتاب را با همکاری ایمی مولوی نوشت و در آن به ماموریتش برای پوشش دادن انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 2009 و پیامدهای آن که دستگیر شدنش بود، پرداخت.
این فیلم سروصدای زیادی ایجاد کرد که یکی از دلایل آن سوژه آن بود و دلیل دیگر هم این بود که جان استوارت در برنامه شوی هر شبیاش غایب شد. این فیلم به صورت کاملا مخفی در اردن فیلمبرداری شد.