گروه تاریخ مشرق - در بهار سال 1358، سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمری «محمدباقر بنیعامری» از همکاران فعال و نزدیک ارتشبد سابق «غلامعلی اویسی» درصدد برآمد تا از مواضع غرب (ناتو و آمریکا) نسبت به ایران اطلاع یابد و براساس آن، میزان موفقیت تدارک یک توطئه را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ارزیابی کند. این تماس بلافاصله به نزدیکی «بنیعامری» با هواداران «بختیار» از طریق یکی از عوامل فعال «شاپور بختیار» در ایران به نام «ابوالقاسم خادم» (عضو «حزب ایران» و از دوستان فعال «بختیار» و از بزرگ مالکین گنبد) انجامید.
در این میان مسئولیت شاخه تدارکات کودتاگران را شخصی به نام منوچهر قربانیفر، با نام مستعار منوچهر سوزنی، بر عهده داشت. مردی ثروتمند و تاجر فرش کهر سوابقش آمده «مدیر سابق اداره مرکزی شرکت کشتیرانی حمل و نقل استارلاین در تهران، عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و شبکه اداره هشتم ساواک» بوده است.
هنگامی که با ورود امام خمینی(ره) به میهن مشخص شد که بهزودی نهضت اسلامی به پیروزی دست خواهد یافت، از کشور گریخت و به غرب پناهنده شد. با پیروزی انقلاب، دست از فعالیت سیاسی نکشید و کوشید با نفوذ در نهادهای امنیتی و خرابکاریهای سیاسی مقدمات براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی را فراهم کند.
منوچهر قربانی فر (سمت راست)
با این همه با ورود قربانیفر (به عنوان چهره اصلی ارتباطات جاسوسی) به ایران، مقارن با اعلام تجاوز نظامی آمریکا و واقعه طبس، در همان فرودگاه دستگیر شد. اما چندی بعد با استفاده از آشفتگی اوضاع، از چنگ نیروهای امنیتی گریخت. ابتدا به منزل یکی از دوستانش رفت و با احساس خطر، از آنجا نیز گریخت و به منزل فردی به نام سوهانکی پناه برد و از آن پس تا شب انجام کودتا اثری از وی به دست نیامد.
قربانیفر روابط نزدیکی با نهادهای جاسوسی غربی داشت و از آن رو که فردی ثروتمند و اهل داد و ستد بود در جریان کودتای نقاب (نوژه)، مسئولیت شاخه تدارکات و پشتیبانی را که بیشتر به تهیه اسلحه و تجهیزات ضروری، پول، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز در ایران و نیز ارتباطگیری با شبکههای آمریکایی و اسرائیلی مربوط میشد، به دست گرفت.
سازماندهی کودتا، آن هم با وسعتی این چنین و با هدف براندازی یک نظام انقلابی، بیشک نیازمند منابع مالی فراوانی بود. این منابع، خیلی زود با وساطت و کوششهای اعضا و بهویژه منوچهر قربانیفر، از سوی کشورهای آمریکا، انگلیس و عراق تامین و به دست ستاد کودتا در پاریس که رهبری آن را شاهپور بختیار به عهده داشت رسانده شد. اشرف پهلوی، شاهدخت فراری هم بخشی از منابع مالی را تقبل کرد. به این ترتیب، ظرف مدت کمتر از یک هفته، نزدیک به صد میلیون تومان منابع مالی گردآوری شد.
ستوان ناصر رکنی از عوامل کودتا درباره این جذب منابع مالی در بازجویی خود میگوید: « مهندس جواد خادم به قربانیفر زنگ زد و گفت ساعت چهار بعدازظهر برو جلوی بیمارستان آبان و قربانیفر به آنجا رفت. دو نفر که داخل بنز سفید رنگی بودند به او گفتند در صندوق عقب ماشینت را باز کن. و فوراٌ دو گونی پر از پول داخل صندوق عقب گذاشتند و با سرعت دور شدند. پس از شمارش، معلوم شد 23 میلیون تومان است. فردای آن روز دو مرتبه مهندس جواد خادم با قربانیفر تماس گرفت و گفت برو فیشرآباد و دکتر را ببین. قربانیفر به آنجا رفت و 18 میلیون تومان گرفت و یک بار دیگر هم 12 میلیون تومان گرفت».
در شب کودتا (18/4/59)، قربانیفر به همراه بیش از 200 نفر از کودتاگران، -در خانه فردی به نام «نور» که در حوالی جامجم قرار داشت، با لباس فرم نظامی و با بازوبندهای منقش به شیروخورشید- آماده بودند تا پس از وصول خبر موفقیت کودتا، رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی را اشغال کنند. اما هنوز چند ساعتی نگذشته بود که توسط تلفن آگاه شدند که عملیات منتفی است و نیروها باید در گروههای دوسه نفره پراکنده شوند. از این رو، قربانیفر هم متواری شد. او پس از خروج از منزل «نور»، به یک انبار زغال رفت و در آنجا مخفی شد. پس از چند روز به کردستان رفت و مدتی را در یک آغل، مخفیانه سر کرد و سرانجام توانست با سفر به ترکیه از کشور فرار کند.
پس از جمع آوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا ستادی به نام «ستاد خنثیسازی کودتا» تشکیل شد. عصر روز 18/4/59 تیم های عملیاتی برای خنثی سازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جاده منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصره پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند. با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخه آن موفق شدند از کشور فرار کنند.
با ناکامی عملیات نقاب و کودتای افسران در پایگاه شهید نوژه، منوچهر قربانیفر، همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد. او فعالیتهای تجاری و تسلیحاتی گستردهای را در فرانسه و انگلیس آغاز کرد و با سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی این کشورها همکاری وسیعی کرد. به دلیل همکاری نزدیک با «فتحالله امید نجفآبادی» موفق به آغاز عملیات اطلاعاتی پیچیدهای برای حامیان اصلیاش در تلآویو گردید. براساس آنچه در خاطرات آیتالله منتظری آمده « آقاي قرباني فر با مرحوم اميد نجف آبادي از پيش از انقلاب مربوط بود، مرحوم اميد ميگفت من قبل از انقلاب ميخواستم تحرير الوسيله و حكومت اسلامي امام را چاپ كنم و پول نداشتم دويست هزار تومان به پول آن وقت همين آقاي قرباني فر به من داد كه براي اين كار خرج كردم.»
وی پس از پشت سرگذاشتن آزمونهای مربوط به توانایی اقتصادی، به جمع شخصیتهای بسیار مهمی که در مونت کارلو به سر میبرند؛ پیوست. با نامهای مستعاری مثل نیکولاس کرالیس، اقشاری و... نیز دارای مدارک هویت جعلی میباشد. شرکتهای پوششی در لوکزامبورگ، پاناما و... به نام خود ثبت دارد....
همزمان در عرصه دفاع مقدس شرایط خاصی در جبهههای جنگ حکمفرما شد و جمهوری اسلامی تحت تحريم تسليحاتي شدیدی قرار گرفته است. در همین هنگام، هفت مأمور امنيتي و سياسي غربي از جمله امريكايي در بيروت به گروگان گرفته شدند. يكي از ربوده شدگان ويليام باكلي، رئيس سيا در بيروت بود كه به عنوان كارمند ديپلماتيك انجام وظيفه ميكرد و توسط سه جوان شيعه ربوده شد. نهادهاي امنيتي امريكايي بر اين باور بودند كه اگر نه همه گروگانها دست كم بيشتر آنان در اختيار اعضاي حزب الله لبنان هستند كه متأثر از آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران بودند.
براي حل بحران، اقدامات دولت ايران در قبال حل مسئله گروگانگيري در لبنان امري بود كه نميشد از آن چشم پوشيد. به ويژه در سفر هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي به سوريه و لبنان كمك مؤثري براي حل مشكل گروگانهاي هواپيماي«تي.دبليو.اي» صورت گرفت. در مقابل امريكا نيز وعده داد براي آزادي اسراي لبناني از زندانهاي اسرائيل كمك كند. وقايع فوقالذكر توجه دوباره برخي دولتمردان امريكايي را به ايران جلب كرد.
با توجه به تحريم تسليحاتي گسترده ايران در اين زمان يكي از راههاي تهيه سلاح، روي آوردن به واسطهها و دلالان بينالمللي
اسلحه بود كه اين افراد در پيوند دادن مسئله گروگانهاي امريكايي با تهيه سلاح براي ايران نقش داشتند.
در اين فرايند يكي از دلالهايي كه مطرح ميشود منوچهر قرباني فر بود كه از طريق تماس با محسن كنگرلو مشاور امنيتي مهندس موسوي، نخستوزير وقت وارد جريان ميشود. به گفته هاشمي:«مأموران ايراني تهيه سلاح در روابط خود با دلالان بينالمللي فروش سلاح، با فردي به نام آقاي منوچهر قربانيفر برخورد ميكنند و با او معاملاتي هم انجام ميدهند. او از فراريان ايراني بود.»
محسن کنگرلو
محسن کنگرلو، درباره ورود قربانیفر به جریان مکفارلین با وجود سوء سابقه در کودتای نوژه معتقد است: « بله دست داشت و فراری بود اما سیاست جمهوری اسلامی ایران در آن موقع این بود؛ کسانی که جرمی مرتکب شدهاند اگر توبه کنند و بر حسب حکم قاضی اگر آن فرد به نظام جمهوری اسلامی کمک کند جرمش بخشوده میشود. قربانیفر در جاهای دیگری هم به جمهوری اسلامی کمک کرده بود.»
كنگرلو در سال 1362 در ارتباط با يك موضوع برونمرزي به واسطه يك ايراني مقيم پاريس با قرباني فر آشنا ميشود و چون كار با موفقيت انجام ميشود اطمينان كنگرلو را جلب ميكند. لذا از وي ميخواهد كه در صورتي كه كانالهايي در اروپا در زمينه تأمين سلاح مورد نياز ايران از جمله موشكهاي تاو و تجهيزات و قطعات يدكي هاك و فونيكس، هارپون و... دارد در اين زمينه همكاري كند.
قرباني فر نيز با برخي دلالان بينالمللي سلاح از جمله يعقوب نيمرودي، عدنان خاشقچي، آدولف شويمر و... آشنا بود و با آنان در زمينه تجارت تسليحات همكاري ميكرد. در واقع قربانيفر در تلاش تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران موضوع را با ديگر دلالان در ميان گذاشت و آنان اين امر را با لحاظ شرايطي شدني دانستند و به قربانيفر پيشنهاد كردند از طريق اسرائيليها به امريكاييها نزديك شود. زيرا تنها راه دريافت چنين سلاحهايي از طريق خود امريكاييهاست و تسليحات مورد نياز را نميتوان در بازارهاي بينالمللي يافت. خاشقچي كه يك سرمايه دار عربستاني بود و ارتباطات گستردهاي با رهبران منطقه خاورميانه داشت در پانزدهم جولاي 1985 ملاقاتي بين قربانيفر و رئيس سابق موساد ترتيب داد. وي نيز موضوع را با لدين (مشاور مك فارلين) در ميان ميگذارد و پيشنهاد ميكند گروهي از افراد خارج از دولت در دو كشور موضوع را بررسي كنند تا بتوان در قبال فروش تعدادي سلاح، آزادي گروگانها را ممكن ساخت.»
با این حال، پس از حدود يك سال كوشش قرباني فر و تيم عملياتي شوراي امنيت ملي امريكا براي آزادي گروگانها و همچنين سفر ناموفق مك فارلين در اوايل خرداد 65 به تهران ظاهراً همه كاسه كوزهها بر سر قرباني فر شكسته شد.سفر مك فارلين به تهران شكست بزرگي براي تيم عملياتي شوراي امنيت كاخ سفيد شمرده ميشد، زيرا هيأت امريكايي موفق نشده بود با هيچ كدام از مقامات بلند پايه جمهوري اسلامي ايران ملاقات كند، از سويي بجز يك گروگان (بنجامين ويير) هيچ كدام از گروگانها آزاد نشده بودند. پس از گزارش مك فارلين به رئيس جمهور قرار شد عمليات و برنامهها فعلاً متوقف شود و هيچ گونه انتقال سلاحي نيز صورت نگيرد.
در این میان مسئولیت شاخه تدارکات کودتاگران را شخصی به نام منوچهر قربانیفر، با نام مستعار منوچهر سوزنی، بر عهده داشت. مردی ثروتمند و تاجر فرش کهر سوابقش آمده «مدیر سابق اداره مرکزی شرکت کشتیرانی حمل و نقل استارلاین در تهران، عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و شبکه اداره هشتم ساواک» بوده است.
هنگامی که با ورود امام خمینی(ره) به میهن مشخص شد که بهزودی نهضت اسلامی به پیروزی دست خواهد یافت، از کشور گریخت و به غرب پناهنده شد. با پیروزی انقلاب، دست از فعالیت سیاسی نکشید و کوشید با نفوذ در نهادهای امنیتی و خرابکاریهای سیاسی مقدمات براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی را فراهم کند.
منوچهر قربانی فر (سمت راست)
با این همه با ورود قربانیفر (به عنوان چهره اصلی ارتباطات جاسوسی) به ایران، مقارن با اعلام تجاوز نظامی آمریکا و واقعه طبس، در همان فرودگاه دستگیر شد. اما چندی بعد با استفاده از آشفتگی اوضاع، از چنگ نیروهای امنیتی گریخت. ابتدا به منزل یکی از دوستانش رفت و با احساس خطر، از آنجا نیز گریخت و به منزل فردی به نام سوهانکی پناه برد و از آن پس تا شب انجام کودتا اثری از وی به دست نیامد.
قربانیفر روابط نزدیکی با نهادهای جاسوسی غربی داشت و از آن رو که فردی ثروتمند و اهل داد و ستد بود در جریان کودتای نقاب (نوژه)، مسئولیت شاخه تدارکات و پشتیبانی را که بیشتر به تهیه اسلحه و تجهیزات ضروری، پول، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز در ایران و نیز ارتباطگیری با شبکههای آمریکایی و اسرائیلی مربوط میشد، به دست گرفت.
سازماندهی کودتا، آن هم با وسعتی این چنین و با هدف براندازی یک نظام انقلابی، بیشک نیازمند منابع مالی فراوانی بود. این منابع، خیلی زود با وساطت و کوششهای اعضا و بهویژه منوچهر قربانیفر، از سوی کشورهای آمریکا، انگلیس و عراق تامین و به دست ستاد کودتا در پاریس که رهبری آن را شاهپور بختیار به عهده داشت رسانده شد. اشرف پهلوی، شاهدخت فراری هم بخشی از منابع مالی را تقبل کرد. به این ترتیب، ظرف مدت کمتر از یک هفته، نزدیک به صد میلیون تومان منابع مالی گردآوری شد.
ستوان ناصر رکنی از عوامل کودتا درباره این جذب منابع مالی در بازجویی خود میگوید: « مهندس جواد خادم به قربانیفر زنگ زد و گفت ساعت چهار بعدازظهر برو جلوی بیمارستان آبان و قربانیفر به آنجا رفت. دو نفر که داخل بنز سفید رنگی بودند به او گفتند در صندوق عقب ماشینت را باز کن. و فوراٌ دو گونی پر از پول داخل صندوق عقب گذاشتند و با سرعت دور شدند. پس از شمارش، معلوم شد 23 میلیون تومان است. فردای آن روز دو مرتبه مهندس جواد خادم با قربانیفر تماس گرفت و گفت برو فیشرآباد و دکتر را ببین. قربانیفر به آنجا رفت و 18 میلیون تومان گرفت و یک بار دیگر هم 12 میلیون تومان گرفت».
در شب کودتا (18/4/59)، قربانیفر به همراه بیش از 200 نفر از کودتاگران، -در خانه فردی به نام «نور» که در حوالی جامجم قرار داشت، با لباس فرم نظامی و با بازوبندهای منقش به شیروخورشید- آماده بودند تا پس از وصول خبر موفقیت کودتا، رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی را اشغال کنند. اما هنوز چند ساعتی نگذشته بود که توسط تلفن آگاه شدند که عملیات منتفی است و نیروها باید در گروههای دوسه نفره پراکنده شوند. از این رو، قربانیفر هم متواری شد. او پس از خروج از منزل «نور»، به یک انبار زغال رفت و در آنجا مخفی شد. پس از چند روز به کردستان رفت و مدتی را در یک آغل، مخفیانه سر کرد و سرانجام توانست با سفر به ترکیه از کشور فرار کند.
پس از جمع آوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا ستادی به نام «ستاد خنثیسازی کودتا» تشکیل شد. عصر روز 18/4/59 تیم های عملیاتی برای خنثی سازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جاده منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصره پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند. با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخه آن موفق شدند از کشور فرار کنند.
با ناکامی عملیات نقاب و کودتای افسران در پایگاه شهید نوژه، منوچهر قربانیفر، همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد. او فعالیتهای تجاری و تسلیحاتی گستردهای را در فرانسه و انگلیس آغاز کرد و با سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی این کشورها همکاری وسیعی کرد. به دلیل همکاری نزدیک با «فتحالله امید نجفآبادی» موفق به آغاز عملیات اطلاعاتی پیچیدهای برای حامیان اصلیاش در تلآویو گردید. براساس آنچه در خاطرات آیتالله منتظری آمده « آقاي قرباني فر با مرحوم اميد نجف آبادي از پيش از انقلاب مربوط بود، مرحوم اميد ميگفت من قبل از انقلاب ميخواستم تحرير الوسيله و حكومت اسلامي امام را چاپ كنم و پول نداشتم دويست هزار تومان به پول آن وقت همين آقاي قرباني فر به من داد كه براي اين كار خرج كردم.»
وی پس از پشت سرگذاشتن آزمونهای مربوط به توانایی اقتصادی، به جمع شخصیتهای بسیار مهمی که در مونت کارلو به سر میبرند؛ پیوست. با نامهای مستعاری مثل نیکولاس کرالیس، اقشاری و... نیز دارای مدارک هویت جعلی میباشد. شرکتهای پوششی در لوکزامبورگ، پاناما و... به نام خود ثبت دارد....
همزمان در عرصه دفاع مقدس شرایط خاصی در جبهههای جنگ حکمفرما شد و جمهوری اسلامی تحت تحريم تسليحاتي شدیدی قرار گرفته است. در همین هنگام، هفت مأمور امنيتي و سياسي غربي از جمله امريكايي در بيروت به گروگان گرفته شدند. يكي از ربوده شدگان ويليام باكلي، رئيس سيا در بيروت بود كه به عنوان كارمند ديپلماتيك انجام وظيفه ميكرد و توسط سه جوان شيعه ربوده شد. نهادهاي امنيتي امريكايي بر اين باور بودند كه اگر نه همه گروگانها دست كم بيشتر آنان در اختيار اعضاي حزب الله لبنان هستند كه متأثر از آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران بودند.
براي حل بحران، اقدامات دولت ايران در قبال حل مسئله گروگانگيري در لبنان امري بود كه نميشد از آن چشم پوشيد. به ويژه در سفر هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي به سوريه و لبنان كمك مؤثري براي حل مشكل گروگانهاي هواپيماي«تي.دبليو.اي» صورت گرفت. در مقابل امريكا نيز وعده داد براي آزادي اسراي لبناني از زندانهاي اسرائيل كمك كند. وقايع فوقالذكر توجه دوباره برخي دولتمردان امريكايي را به ايران جلب كرد.
با توجه به تحريم تسليحاتي گسترده ايران در اين زمان يكي از راههاي تهيه سلاح، روي آوردن به واسطهها و دلالان بينالمللي
اسلحه بود كه اين افراد در پيوند دادن مسئله گروگانهاي امريكايي با تهيه سلاح براي ايران نقش داشتند.
در اين فرايند يكي از دلالهايي كه مطرح ميشود منوچهر قرباني فر بود كه از طريق تماس با محسن كنگرلو مشاور امنيتي مهندس موسوي، نخستوزير وقت وارد جريان ميشود. به گفته هاشمي:«مأموران ايراني تهيه سلاح در روابط خود با دلالان بينالمللي فروش سلاح، با فردي به نام آقاي منوچهر قربانيفر برخورد ميكنند و با او معاملاتي هم انجام ميدهند. او از فراريان ايراني بود.»
محسن کنگرلو
محسن کنگرلو، درباره ورود قربانیفر به جریان مکفارلین با وجود سوء سابقه در کودتای نوژه معتقد است: « بله دست داشت و فراری بود اما سیاست جمهوری اسلامی ایران در آن موقع این بود؛ کسانی که جرمی مرتکب شدهاند اگر توبه کنند و بر حسب حکم قاضی اگر آن فرد به نظام جمهوری اسلامی کمک کند جرمش بخشوده میشود. قربانیفر در جاهای دیگری هم به جمهوری اسلامی کمک کرده بود.»
كنگرلو در سال 1362 در ارتباط با يك موضوع برونمرزي به واسطه يك ايراني مقيم پاريس با قرباني فر آشنا ميشود و چون كار با موفقيت انجام ميشود اطمينان كنگرلو را جلب ميكند. لذا از وي ميخواهد كه در صورتي كه كانالهايي در اروپا در زمينه تأمين سلاح مورد نياز ايران از جمله موشكهاي تاو و تجهيزات و قطعات يدكي هاك و فونيكس، هارپون و... دارد در اين زمينه همكاري كند.
قرباني فر نيز با برخي دلالان بينالمللي سلاح از جمله يعقوب نيمرودي، عدنان خاشقچي، آدولف شويمر و... آشنا بود و با آنان در زمينه تجارت تسليحات همكاري ميكرد. در واقع قربانيفر در تلاش تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران موضوع را با ديگر دلالان در ميان گذاشت و آنان اين امر را با لحاظ شرايطي شدني دانستند و به قربانيفر پيشنهاد كردند از طريق اسرائيليها به امريكاييها نزديك شود. زيرا تنها راه دريافت چنين سلاحهايي از طريق خود امريكاييهاست و تسليحات مورد نياز را نميتوان در بازارهاي بينالمللي يافت. خاشقچي كه يك سرمايه دار عربستاني بود و ارتباطات گستردهاي با رهبران منطقه خاورميانه داشت در پانزدهم جولاي 1985 ملاقاتي بين قربانيفر و رئيس سابق موساد ترتيب داد. وي نيز موضوع را با لدين (مشاور مك فارلين) در ميان ميگذارد و پيشنهاد ميكند گروهي از افراد خارج از دولت در دو كشور موضوع را بررسي كنند تا بتوان در قبال فروش تعدادي سلاح، آزادي گروگانها را ممكن ساخت.»
با این حال، پس از حدود يك سال كوشش قرباني فر و تيم عملياتي شوراي امنيت ملي امريكا براي آزادي گروگانها و همچنين سفر ناموفق مك فارلين در اوايل خرداد 65 به تهران ظاهراً همه كاسه كوزهها بر سر قرباني فر شكسته شد.سفر مك فارلين به تهران شكست بزرگي براي تيم عملياتي شوراي امنيت كاخ سفيد شمرده ميشد، زيرا هيأت امريكايي موفق نشده بود با هيچ كدام از مقامات بلند پايه جمهوري اسلامي ايران ملاقات كند، از سويي بجز يك گروگان (بنجامين ويير) هيچ كدام از گروگانها آزاد نشده بودند. پس از گزارش مك فارلين به رئيس جمهور قرار شد عمليات و برنامهها فعلاً متوقف شود و هيچ گونه انتقال سلاحي نيز صورت نگيرد.