گروه جهاد و مقاومت مشرق- چندی پیش، مجمع خبرنگاران و فعالان رسانهای دفاع مقدس، در نشستی در محل سایت خبری تحلیلی مشرق، به بررسی وضعیت و مشکلات جانبازان پرداخت که در این جلسه، جانباز «یوسف مجتهد» از فعالین حوزه جانبازان و ایثارگران و از مسئولان اسبق بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان مهمان ویژه به بیان مطالبی شنیدنی و گاه، تأثربرانگیز پرداخت. آنچه در پی میخوانید، متن کامل سخنان این جانباز از جان گذشته است. هماو که بارها جانش را بر کف دست گرفته تا حقوق جانبازان را ایفاد کند.
***
ابتدا تشکر میکنم که ما را در جمعتان راه دادید. با توجه به آشنایی که با تشکلهای ایثارگری دارم، به رغم اینکه در عمل و در بعضی از رفتارها با آنها در تعارض هستم، وقتی مطلبی دارند سعی میکنم در جمعشان حاضر شوم. حس میکنم این تشکلها خیلی منحصر در خواستههای کوچک و گروهی خودشان بوده و در آن اسیر هستند. افق بلندتری را نگاه نمیکنند.
· گوشهای از سوابق و فعالیتهای جانباز «مجتهد»
حقیر عضو سپاه خرمشهر بودم و روز 24 مهر در آنجا مجروح شدم. بعد از برای درمان چند ماه در تهران و در بیمارستان شهید مصطفی خمینی بودم. سپس مجدداً به تشکیلات سپاه خرمشهر برگشتیم تا اوایل سال 64. اوایل سال 64 به اسم دانشگاه که میخواهد باز شود آمدم به مشهد. سیزده - چهارده سال در سپاه مشهد بودم. در همان دوره تحصیل در سال 73 از سپاه مامور شدم به بنیاد. اوایل جنگ در همان دوره که در سپاه خرمشهر بودم، یک مدت مامور بنیاد شهید بودم؛ لذا این ارتباط با مجموعه ایثارگران و بنیاد شهید و بنیاد جانبازان از همان زمان آغاز شد. بعد از فرمان مقام معظم رهبری درباره تجمیع نهادها تا اواخر سال 88 هم در بنیاد بودم. در این مدت مدیرکل لرستان بودیم. بعد از آنجا مدیرکل اشتغال کشور شدم. بعد هم معاون تعاون و امور اجتماعی بنیاد بودم. در تجمیع هم شدم قائم مقام؛ رئیس دفتر مطالعات راهبری بنیاد و کمیسیون ماده شانزده رسیدگی به شکایات جانبازان. با توجه به آشناییام با موضوعات متعدد ایثارگران، بعد از اینکه از بنیاد آمدم یک مدت رفتم به نهاد ریاست جمهوری و کنار آقای رحماندوست (مشاور رئیس جمهور) بودم. بعد که مشاور ایثارگران رییس جمهور جمع شد، دیدم که نمیشود برویم و از ایثارگران دور بشوم. بعد از آن هم با توجه سابقه دوستیای که با آقای محکی داشتم، رفتم به روزنامه همشهری و بخش ایثارگران را که من خلاءش را احساس کردم، راهاندازی کردم.
مقام معظم رهبری در زمان تجمیع نهادها با صراحت میگویند که دغدغه استیفای حقوق ایثارگران را داشته و دارم. درباره این دغدغه در قالب قوانین و پیگیریهای بیرونی اگر لازم باشد، به دیوان عدالت اداری، دستگاه دولتی، نیروهای مسلح میرویم و حضور پیدا میکنیم. در بحث های قانونی از قبل از اینکه برویم به روزنامه، به مجلس و مجمع تشخیص میرفتم. الان هم مجلس یک سال است که موضوع تحقیق و تفحص بنیاد را به ما سپرده که داریم گزارش نهایی را مینویسیم. این تقریباً خلاصهای از خدمات من به ایثارگران بود.
· ایثارگران بدانند در روزنامه همشهری
ما ابتدا قسمت «ایثارگران بدانند» را شروع کردیم. چون سوالهای ایثارگران به ایمیل ما میآمد و هم از طریق سایت فاش نیوز و هم سایت جانباز (به مدیریت شهید شکرالهی) به دستمان میرسید، قصد داشتیم در قالب کتاب، این مطالب را منتشر کنیم. آقای محکی آن موقع مدیر مسئول روزنامه همشهری بودند و پذیرفتند که مطالب در روزنامه کار بشود. استقبال هم شد. تا الان هم این استقبال ادامه داشته. قصدمان این بود که «مسئولین بدانند» را هم به آن اضافه کنیم که مسئولین هم بدانند که در قبال ایثارگران در حوزه های مختلف درمان، آموزش، معیشت، تسهیلات رفاهی، مسکن، مسائل فرهنگی و... چه کوتاهیهایی دارند!
· برخورد عجولانه با مسائل ایثارگران
معمولاً در حوزه های مختلف ایثارگری موضوع معیشت خیلی مطرح میشود. دلیلش هم این است که این بیتوجهی باعث میشود که بقیه مسائل هم تا حدودی تحت شعاع قرار بگیرد. یعنی تا وقتی مسائل ابتدایی درمان و معیشت را حل نکنیم، نباید انتظار داشته باشیم، مسائل فرهنگی حل شده باشد. الان متوسط سن ایثارگران نزدیک پنجاه سال است. طبیعی است بحث مسکن خودش را بیشتر نشان میدهد. بحث درمان خیلی بیشتر خودش را برای جانبازان نشان میدهد. از آن طرف فرزندان اینها رشد کردهاند و بحث ازدواج و مسکن و شغلشان مطرح است. مجلس و دولت متوجه این قضیه نیستند. لذا در قوانین هیچ آینده دوری دیده نشده است. فرزندان شهدا که به شرایط اشتغال رسیدند، گفتند بحران اشتغال؛ یعنی کسی قبلش فکر نکرده بود که یک روزی سن اینها میرسد به هجده و نوزده سال؟ از خدمت سربازی هم معاف هستند؛ پس زمینه شغل و ازدواج و مسکنشان را باید فراهم بکنیم! یعنی بدون یک پیشینه کارشناسی فقط با موضوع عجولانه برخورد کردند؛ لذا اگر به قوانین مراجعه کنید، غالباً دستخوش تغییر است. ما در لایحه جامع، وقتی ایرادهایش را گرفتیم، حتی به دفتر رهبری هم نسخهای هفتاد و هشتاد صفحهای دادیم. به تک تک اعضای شورای نگهبان هم دادیم. به رئیس جمهور وقت هم دادیم. آخر ریاست جمهوری، آقای خاتمی این لایحه را به مجلس ارسال کرد و در دوره آقای احمدینژاد چکشکاری شد.
· نمایندگان عمیق نمیشوند
این لایحه سال 91 در آخرین جلسه مجمع تصویب شد. ولی ایرادات هنوز در درونش وجود دارد. الان طرح خدماترسانی در کمیسیون اجتماعی در حال بحث است. قرار بود مکمل قانون جامع باشد و آن را اصلاح بکند. متاسفانه نمایندگان، زود گرم و سردشان میشود. یعنی خیلی از جاها حتی بدون اینکه تفکری پشتش باشد، سریع قیام میکنند و رای مثبت میدهند ولی از آن طرف روی بعضی از مسائل عمیق اصلاً کار نمیکنند.
هر روز موضوع درمان را بدون اینکه فکر بکنند به اینکه یک عده سنشان به شرایطی رسیده که درمانشان از همان ابتدای جنگ موضوعیت بیشتری پیدا کرده، تغییر میدهند. یعنی مشخص است که قضیه برای آنها گنگ است. واقعیت مطلب را نفهمیدهاند و متوجه قضیه نشدهاند. بعضی ها هم نمیخواهند متوجه بشوند.
· در دولت، یک عده جاهلند و یک عهده غافل
در بحث دستگاههای اجرایی، یک عده جاهل به قوانین هستند و یک عهده غافلند. مثل همینها که میگویند: «همه چیز برای فرزندان شهداست». بله؛ یک عهده خاصهخواری میکنند. ولی وقتی عموم خدمات را بررسی میکنیم، میبینیم که مشکلات وجود دارند. وقتی قانونی وضع میشود دورترین نقطه کشور باید از این قانون بهرهمند بشود. لذا شما وقتی به عمق جامعه ایثارگران ورود پیدا میکنید، مشکلات را در آنجا لمس میکنید. مشکلات در رده فرزندان شهدای سرداران کمتر است ولی فرزندان شهدای بسیجی و فرزندان جانبازان روستاهای دور افتاده مشکل جدی دارند. ما در تثبیت قوانین مشکل جدی داریم، و با آقای لاریجانی و قبلش هم با آقای حداد بحثهای مفصلی داشتهایم.
· درصدهای سفارشی!
به آقای لاریجانی گفتم: زمانی که من معاون تعاون بودم، بسیاری از وزرا و نمایندگان غالباً با سفارش هجوم آوردند تا درصد جانبازی بگیرند. بعضیها نیامده میخواستند که کارشان حل بشود و درصدش را میگرفت. ما درصدهای کیلویی هم داریم. خیلیهایشان هم مدارکشان کامل بود. البته به آنهایی که مدارکشان کامل نبود اصلاً به هیچ وجه درصد نمیدادم ولی بعدها دیدم که درصدها داده شد. من گفتم: رئیس قوه مقننه هستی؛ باش، ولی گوش بده.
*امتیازات ویژه
یک نماینده از ما پنج درصد هم شده میگرفت؛ چون چهار موضوع برایش حل میشد. این چهار امتیاز شما از حقوقی که ما داریم به هفتاد درصدیها میدهیم، بیشتر است. اولین مرحله از مالیات حقوق معاف میشوید. دوم اینکه یک مقطع تحصیلی میگیرید. یعنی اگر نمایندهای لیسانس باشد، میشود فوق لیسانس. سوم اینکه کسورات بازنشستگی و بیمهتان را هم نمیدهید. میانگین حقوق ما به جانبازان هفتاد درصد، ششصد هزار تومان بود. گفت ما داریم ششصد هزار تومان با خون دل به اینها میدهیم و کلی هم در آن بحث است، ولی یک نماینده مالیات معاف شده برای حقوق 7-8 میلیونیاش بیش از یک میلیون و خوردهای میشد.
· یک بیانصافی در حق جانبازان غیر مستخدم
در مجلس هفتم بحث داشتیم که بیایید تطبیق بدهید. بی انصافی است که ما تمام مقرراتمان برای مستخدمین است و ایثارگری که نیامده استخدام بشود، خودش رفته با خون دل جواز کسب و فعالیت اقتصادی گرفته، هیچ حمایتی از او نمیشود. گفتیم به هر ایثارگری که خودش مالک است یا خودش سهامدار است، دو یا سه برابر معافیت مالیاتی که به کارمندان میدهید، معافیت مالیاتی بدهید. خیلی تلاش کردیم اما هنوز تصویب نشده.
* تفحصها در مملکت کشک است!
چند روز پیش یک نامه به خاطر تفحص از بنیاد شهید به مجلس زدم، که این تفحصها در این مملکت کشک است! ما هیچوقت با تفحصها به جایی نمیرسیم. نظام نظارتی در کشور خیلی بد است. بیش از پنجاه شصت مورد تفحص انجام شده اما یک موردش هم به سیستم قضایی ارجاع نشده که با متخلفین و مجرمین برخورد بشود. اینها ایراد است. نوشتیم که شأن مجلس را پایین نیاورید. شما الان سوال دارید، استیضاح دارید، دیوان محاسبات دارید، تحقیق و تفحص دارید، کمیسیون اصل نود دارید، ولی نظارت ضعیف است.
· برداشتهای غلط از قوانین
در حوزه اجرا هم این مشکلات وجود دارد. یعنی در حوزه اجرا برداشتهای سلیقهای ما متفاوت است. در اجرا اگر یک مدیریتی بد قلق باشد، مثلا فرزندان شهدا باید خون دل بخورند تا بحث گروهشان و بحث مقطع تحصیلیشان حل بشود. آخر هم کار میکشد به دیوان عدالت اداری. هشت سال خودم رئیس کمیسون ماده شانزده بودم. از صد در صد شکایتهایی که ایثارگران و خانواده شهدا داشتند، 85 تا 90 درصد محق بودند. ولی الان خیلی به این سیستم فعلی دیوان عدالت اداری امیدوار نیستیم. اطاله دادرسی بسیار است. مشکلات عدم فهم قضات بسیار وجود دارد. به همین خاطر ایثارگرانی هستند که برای یک امر ساده، نزدیک به یکی دو سال است که میروند و میآیند.
· برای جانبازان تسریع کنید
جالب است که در قانون جامع و سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری بحث حمایتهای قضایی از جانبازان هفتاد درصد هم گنجانده شده. ولی دریغ از اینکه قوه قضاییه بیاید و سیستمی طراحی کند که حداقل در بحث مطالبات اینها تسریع بشود. قانون برنامه پنجم هم در بخش قضایی قانون جامع، سه ماه تا شش ماه را برای بحث دادرسی و رسیدگی به شکایت و صدور حکم گذاشته. ولی الان به قوه قضاییه مراجعه کنید اگر شکایت از چند سال نگذرد، باید خدا را شکر کنید؛ مگر این که از کسی یا جایی توصیهای داشته باشید.
· فرق مسئولین با خانواده شهدا
مطالبات ایثارگران در بعضی از جاها دارد متراکم میشود و هیچکس هم به فکر نیست. مثلاً یکی از موارد، بحث جانبازان حالت اشتغال است. چیزی نزدیک به 92 هزار جانباز حالت اشتغال داریم که از بنیاد حقوق میگیرند. بقیه که از دستگاهها و نیروهای مسلح میگیرند، مرادم نیست. این 92 هزارتا تقریباً در زمان ها هماهنگ و نزدیک به هم، سیسال سنوات خدمتشان خواهد رسید. موضوع پاداش پایان خدمتشان هم مطرح خواهد شد. وقتی ناگهان موضوع پاداش پایان خدمت نود و چند هزار آدم مطرح بشود، چه کسی اینها را جواب میدهد. هیچ فکری هم برایش نیست. یک نفر پیدا نمیشود بگوید این را در زمانهای مختلف توزیع کنیم تا یک مرتبه بر بودجه کشور فشار نیاید و موجب نارضایتی و اعتراض نشود.
در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، آقای رحیمی گفت که ایشان دو سال زودتر پاداش پایان خدمتش را گرفت و هزینه عروسی فرزندش کرد. ما همان جا مقاله زدیم و گفتیم: آقای رئیس جمهور! خانواده شهدا نمیخواهند دو سال زودتر پاداششان را بگیرند؛ حداقل سر وقت، پاداش آنها را بدهید و عین جگر زلیخا این را تکه تکه نکنید. الان خانواده شهدا پاداششان را از سال 89 طلب دارند. یک مدیرکل، یک رئیس، یک عضو هیئت مدیره، یک وزیر یا یک معاون وزیر پیدا کنید که مطالباتش پرداخت نشده باشد. ولی خیلی از خانواده شهدا پاداش پایان خدمت طلب دارند آن هم از سال 89.
· اقیانوسی به عمق یک بند انگشت
زمانی که آقای رحماندوست مشاور رئیس جمهور بود، قوانین آلمان و بعضی کشورها مقایسه شدند. ما قوانین متعدد و متنوع تصویب کردیم که حجمش چند کتاب میشود؛ ولی عمق این قوانین به اندازه یک بند انگشت نیست. اما قوانین کشورهای دیگر به یک موضوع پرداخته ولی عمقش به اندازه حل مشکل آن فرد است. اگر گفته شده مسکن، دیگر داستانهای ما را ندارند. شما همین آئیننامههای مسکن را که هیئت وزیران تصویت میکند اگر بخوانید، خندهتان میگیرد. نگاه میکنید که چقدر بیخاصیت است.
در بحث قوانین و حمایت های قانونی از حقوق و مطالبات ایثارگران اگر به تاکیدات حضرت امام و مقام معظم رهبری دقت کنید، میبینید که چقدر تاکید کردند به این موضوعات ولی متاسفانه غفلت میشود.
· داستان شئونات ایثارگری
زمانی که آقای خاتمی لایحه جامع را داد، تقریباً روزهای آخرش بود. فردا، تودیعش بود و باید میرفت. ذیل یکی از تبصرههای لایحه جامع پیشنهادی دولت از ماده 66 که الان بعنوان ماده 13 در مصادیق آمده، نوشته شده بود که «اگر ایثارگران شئونات ایثارگری را رعایت نکنند، حسب آئین نامهای که به تصویت هیئت دولت میرسد، بنیاد مجاز است که بخشی از خدمات یا همه خدمات آنها را حذف کند.»
چیزی که الان ما در بحث تحقیق و تفحص شدیداً پیگیر آن هستیم. لیست سیاهی که آقایان داشتند جزء گزارش ما خواهد بود. اصلاً این شئونات چیست؟ فرض کنید که یک جانباز بیاید به من یک توهین کوچکی هم بکند، شأن من زیر سوال رفته؟ بحث ما این است که این در صلاحیت قوه مجریه نیست. اتفاقاً رسانهها باید هجوم بیاورند و این مسئله را حذف کنند. البته این را هر طور شده اصلاح میکنیم و نمیگذاریم در بحث مصادیق بماند. البته ما فکر میکردیم که این قضیه حل شده است ولی این موضوع را دولت آقای احمدی نژاد در قالب یک ماده مستقل یعنی ماده 66 لایحه جامع به مجلس فرستاده بود. تا اینکه رفت به شورای نگهبان و ما جلساتی را با اعضای محترم شورای نگهبان داشتیم تا اینکه شورای نگهبان این ماده را مغایر اصل 85 قانون اساسی دانست و لغوش کرد. این گذشت تا دولت یازدهم که رویشان نشده این را به عنوان قانون ببرند، آئیننامه عملی مصادیق ایثارگران را تصویب کردند. یعنی بعد از هفت سال تازه یادشان آمده که این را تصویب کنند.
در اینجا آمدند باز هم در قالب ماده سیزده، این موضوع را وارد کردند؛ منتهی به یک شکل دیگر و به یک معنا حتی وحشتناکتر از قبل. گفتند: اگر ایثارگری به حکم دادگاه به مسائل فساد اخلاقی و یا اقدام علیه امنیت ملی محکوم بشود، از ایثارگری خارج خواهد شد. یعنی دو بار مجازات میشود. حد را هم تعیین نکردند. یعنی اگر توبه کرد، سیستم ندارد. اندازه این ها هم مشخص نیست. یعنی طرف میتواند در فساد اخلاقی به جرم یک متلک گفتن هم مجازات بشود، یا میتواند به جرم یک مسئله خیلی حاد باشد که در هر صورت بنیاد میتواند پرونده را ببندد و فرد را از ایثارگری خارج کند. در این زمینه اگر بررسی بشود، جنایتی که آقای دهقان به ایثارگران کرد، هیچ کس دیگری نکرد.
· درصدهای بیمبنای جانبازی
سقف جانبازی در هفتاد درصد مَندرآوردی است. آقای غروی در بنیاد زمان آقای کروبی این پایه را چید. چون یک مرتبه جانباز و مجروح میآمد و نمیدانستند چه کار کنند. آن اوایل بهزیستی کمیسیونی داشت که جانبازان را میفرستادند آنجا برای تعیین درصد، آن هم با معیارهای خودش. چون هیچ معیاری نبود! آقای غروی یک ابلاغ زد و گفت: جانبازان دو عضو جسمی، هفتاد درصد؛ یک پا تا بالای زانو این قدر، تا پایین زانو این قدر، دست کاتب این قدر، دست غیر کاتب این قدر... و این شد مبنا. لذا این درصد بندی نه در استاندارهای جهانی هست و نه در استاندارهای کشور.
البته لایحه جامع پیشبینی کرده که درصد مطابق با استانداردهای بین المللی بشود ولی هنوز کسی کاری نکرده است.
· ملاک ایثارگری برای کسی که در خانهاش جانباز شده با کسی که هشت سال جنگیده
زمان آقای فروزنده خیلی تلاش کردیم که بچههای رزمنده و جبهه رفته را پیدا کنیم. زمان ریاست جمهوری «آقا» در مشهد بودیم و من نظر ایشان را در خصوص بنیاد جانبازان جویا شدم که صراحتاً گفت: بگذارید بنیاد برای رزمندگان جبهه بماند... اما کسی توجه نکرد. زمان آقای فروزنده بحث بود که بیاییم، کسانی که در خانه جانباز شدهاند را به عنوان قربانیان جنگ رسیدگی بکنیم. کارت ایثار ندهیم اما مثلا در زمینه حقوق بیشتر از ایثارگران بدهیم ولی اسم ایثارگر را نگذاریم. چون عنوان ایثارگر را مجلس تعریف کرده که متاسفانه یک تعریف آرمانی است. ولی این شده. آقای فروزنده هم پاسخ جالبی داد و گفت: این مسائل را بگذارید بعد از مدیریت من. این چیزهای سخت را دوران ما نیاورید. یعنی کسی حاضر نیست به این قضیه ورود پیدا بکند.
· تشکلهای ایثارگری بیدار شوند
سال گذشته بیش از هفتاد نفر از جانباز هفتاد درصد رفتند. من تنها کسی را که مناسب میدانم برای پیگیری این کار، جدای از بحث رهبری که مشغولیتهای ذهنی زیادی دارند، تشکلهای ایثارگری هستند. این مشکل فقط به دست خودشان حل میشود. بحث لایحه جامع را همین چهارصد نفری که روبروی مجمع تشخیص جمع شدند و ایستادند، توانستند به یک جایی برسانند.
الان ادعا میکنند بیش از چهل تشکل ایثارگری داریم. مثل طلاب است که یک زمانی یک بنده خدایی گفت: وقتی این طلاب رزق و روزی دولت را خوردند، از طلبگی خارج شدند. تشکلهای ما هم الان رفتند در دل ساختمانی که بنیاد برایشان تدارک دیده و به آنها پول هم میدهد.
ساختمانی به عنوان مرکز تشکلها تاسیس کردهاند که بنیاد هم برای آنها مدیر و مسئول تشکلها گذاشته. وقتی شما رسمیشدید دیگر خاصیتی در دستگاه نمیماند.
تشکلهای مستقل هم چون بنیه مالی ندارند، نمیتوانند خودشان را اداره کنند. برای تشکلی که میخواهد جمع شوند، هزینه دارد. این طور نیست که خودشان بخواهند هزینه ها را تقبل کنند. مثلاً همین الان سایت فاش نیوز که آقای ساقی دارد زحمت میکشد، با همت شخصی است که یک جانباز هفتاد درصدی ویلچری است. حالا ممکن است از جایی هم حمایتهایی شود ولی با همت خودش این سایت را سرپا نگه داشته است. درد و دل ایثارگران معمولاً در آن سایت بیشتر خودش را نشان میدهد. یا مثلاً «جانباز نیوز» که شهید علی شکرالهی مدیرش بود. در مجموع اینها هزینه دارد. چون تامین هزینهاش برای بخشی که میخواهند آزاد فکر کنند و آزاد باشند ممکن نیست، لذا چارهای نیست و خود به خود وابسته میشوند.
· هجمه رسانهای لازم است
یکی هجمه رسانهای در مورد بعضی از موضوعات جانبازان لازم است. اینطور نیست یک بار نوشتیم و تمام شد. بحث درمان، موضوعی است که دائماً روزنامهها باید به آن بپردازند. درمان این بچهها در زمان جنگ که در آن مشکلات و بحرانها بودیم، آسانتر از الان بود. چون شما هر بیمارستانی که میرفتید با روی باز میدیدند و درمان میکردند و ریالی هم نمیدادید. الان یک روز بن میدهند، یک روز بنها را جمع میکنند. وقتی بنهایت تمام شد هم که هیچ. همه جا هم نمیشود رفت. محدودیتهای بیمهای هم که هست. قانون میگوید 100 درصد هزینههای درمانی ایثارگران و افراد تحت تکفل باید تامین شود ولی بحث عمده اینها این است که منابع به ما نمیدهند.
· درد چیست؟ درمان کجاست؟
رسانهها یک بار یک موضوع را بر اساس یک مصداق و یک جانباز پیگیری میکنند که بد نیست ولی ایدهآل ما نیست. مثلا بحث مهم ما کارت هوشمند درمان برای جانبازان است که باید از سوی رسانهها پیگیری شود. در کارت هوشمند اولاً سابقه درمانی و عوارض و همه چیزهای فرد ثبت میشود. الان ما تخلفات زیادی داریم و برای دزدی از پول درمان جانباز هم نمیگذریم! در صورتی که با کارت هوشمند همه این مشکلات حل میشود. ولی دکان خیلیها تعطیل میشود. مشکل این است!
· حکایت پیچیده ویلچر
نکته دوم نقدی کردن خدمات است. ما یک سری از خدماتمان غیر از درمان مثل تجهیزات را ناچار هستیم برای جانباز تهیه کنیم. مثلا ویلچر جزء مواردی است که در قانون پیشبینی شده. ما الان میگوییم که بنیاد باید تهیه کند و این تهیه کردن هزار مفسده دارد. ما یک زمانی همه اینها را کدینگ کردیم و آقای دهقان هم انصافاً در این قضیه موافقت و حمایت کرد؛ ولی بعدش کلاه سرش گذاشتند و به راحتی دور خورد. آنجا گفتیم که یک جانباز ویلچری، یک ویلچر بیرون میخواهد و یک ویلچر حمام میخواهد. بعضی از اینها هم ویلچر ایستا میخواهند. اینها عمر مفیدش هر چهار سال است. هر چهار سال، ابتدای سال، قیمت روزش دربیاید و پول ویلچر را بریزید به حساب خود جانباز. گفتند امکان دارد که یک جانباز نتواند برود و ویلچر بخرد. گفتیم آنها را ستارهدار کنید. هر جانبازی آمد و گفت که خودتان برای من تهیه کنید، جلویش یک ستاره بگذارید و استثناً برای او بخرید. این چقدر به نظام بودجهای ما نظم میدهد. شما چهار گروه جانباز دارید و به چهار سال تقسیم میکنید. خود به خود به صورت گردشی سر موقع میرسد و میدهید. نوبت بعدی که رسید دوباره پول به حساب جانباز، واریز میشود. همه اینها در یک نظام، کدینگ شد و یکی دو مورد هم عملیاتی شد. ولی بعد زدند همه چیز را از بین بردند. چرا؟ چون همه باید در این مسیر بخورند!
· رقابت نیست
شرکت های وارد کننده تجهیزات اگر بتوانند با بنیاد رقابت کنند، وارد میکنند. آن موقع شما در انتخاب آزاد هستید. مثلاً تایوان ویلچری را تولید کرده که 750 گرم یا یک کیلو و 750 گرم است. ما با این ویلچرهای سنگین تمام همسران جانبازان را هم ناقص کردیم! همسر جانبازان همه دیسک کمر و انواع مشکلات را پیدا کردهاند. چون باید ویلچر را بردارند و بگذارند صندوق عقب ماشین.
· پروتزهای قدیمی
در پروتز، بنیاد آمده یک مجموعهای تاسیس کرده که مشکلات خاص خودش را دارد. اگر مجال میدادند که بخش خصوصی وارد کند، حتما وضع بهتر میشد، چون کشور ما جدای از بحث جانبازان و معلولان و بهزیستی، کشور حادثهخیزی است. یعنی تصادف و زلزله و مسائل دیگری هست که خود به خود معلولان زیادی پدید میآیند. لذا برای بخش خصوصی میصرفد. چون الان پروتزهایی که ما میدهیم با تکنولوژی روز فاصله دارد. مثلاً فردی سال گذشته، پروتزی را آورده بود که مثل ایمپلنتهای دندان در استخوان قرار میگرفت و جزء بدن میشد.
· ارث پدریمان نیست!
مشکل دیگر اینکه مثلا فردی از آموزش و پرورش میآید به بنیاد. بنیاد میگوید که درمان شما به عهده دستگاهها است. لذا این بنده خدا الان چند ماه است که از سال میگذرد و آواره بین بنیاد و دستگاهها هستند. چیزی هم نیست که بگوییم که اگر امسال نشد سال آینده؛ درمان است. یعنی طرف اگر کارش را انجام ندهد، معلوم نیست که فردا زنده باشد که ادامه بدهد یا نه. اینها بی تدبیری است. مسئولین ما عادت کردند که هم پیاز را بخورند و هم چوب را. یعنی ما هزینه میکنیم و پول را هم به قول معروف خرج میکنیم ولی آن طرفش نتیجه خوبی نمیگیریم. در بخشهای اقتصادی انواع سرمایهها را هم گذاشتیم ولی مثل اینکه ارث پدریمان است و خِست به خرج میدهیم که حق جانباز و ایثارگر را به خودش بدهیم. در صورتی که حضرت امام و مقام معظم رهبری هم حکم شرعیاش را دادهاند.
آقای اسکندری (وزیر کشاورزی دولت احمدی نژاد) به عنوان مدیر عامل میگوید: سه هزار میلیارد تومان اموال و داراییهای سازمان اقتصادی کوثراست... بعد میپرسید از کنار این، سالانه چقدر به ایثارگران و بنیاد میدهید؟ معلوم میشود چیزی نمیدهند. این سه هزار میلیارد را اگر در سیستم بانکی میگذاشتید و سودش را میفتند بهتر نبود؟
روزی که حضرت امام حکم بنیاد مستضعفان را داد، صراحتاً گفتند: بنیاد جانبازان. کلمه مستضعفان حذف شد. بعد تمام اموال و داراییها رسید به جانبازان. اما این کار ابتر ماند و حق جانبازان به آنها پرداخت نشد.
* چرا فراکسیون تشکیل نمیدهند؟!
بیش از صد نفر ایثارگر در مجلس داریم. از جانباز ویلچری گرفته تا هفتاد درصد قطع عضوی.
میپرسید چرا اینها فراکسیون تشکیل نمیدهند؟ من هم میگویم وقتی یک نفر گروه اجتماعیاش تغییر کند، پیگیری این امور برایش سخت میشود. نمیخواهم بگویم که همه این طور هستند. ولی اولش که میخواهند به مجلس بروند خیلی داغ و آتشی میگویند که ما میرویم و پیگیری میکنیم. ولی بعدش فراموش میشود.
· 4 نفر «خبیث»
من صراحتاً در مجمع تشخص مصلحت گفتم که چهار نفر «خبیث» باعث مشکلات ایثارگران شدند. الان هم متاسفانه فساد، سیستمی است. شما الان هر لایهای را دست میزنید میبینید که متصل به یک لایه دیگری است. متاسفانه طوری شده که آدمهای سالم همدیگر را رها کردهاند و به هیچ وجه حاضر نیستند همدیگر را حمایت کنند. ولی آدمهای فاسد همدیگر را حمایت میکنند. شما الان یک آدم فاسد را از مدیرعاملی یک جایی بردار، هفته بعد مدیرعامل جای دیگری میشود. نمونههایش زیاد است. کل بانکهای کشور دست چند نفر است. شما چرخش مدیرانش را نگاه کنید. صد نفر آدم هستند که در این بانکها میچرخند. اصلا پشتیبان هم هستند. اگر یک مدیرعامل بانک به حقوق و پاداش سیصد میلیونی در سال اکتفا میکرد باز خوب بود. یعنی اگر یک مدیر بانکی دیدید که به دریافت سالانه سیصد میلیون تومان اکتفا کرد، خدا را شکر کنید که آدم سالمی است.
· تبصره 2 به کجا رسید؟
تبصره دو یک تبصرهای بود که همزمان با ماده 66 وارد شد که میگفت کسی که دارد حقوق ایثارگری میگیرد، دیگر نمیتواند حقوق دومی از دولت بگیرد. این تبصره در زمان خاتمی نبود و در زمان احمدینژاد و مجلس هفتم آمد. به عبارتی همان چهار نفر «خبیث» که گفتیم و کمیسیون اجتماعی مجلس این تبصره را وارد کردند.
لایحه خدمات ایثارگران در تاریخ 2/10/91 در مجمع تشخیص مصلحت تصویب شد. اما در اصلاح آن مشکل داریم که اصلاحش هم در کمیسیون اجتماعی مجلس زیر نظر آقای عزیزی دارد بررسی میشود. ببینید که یک آئین نامه هفت سال طول میکشد تا تصویب بشود.
تبصره 2 مصادیقش متنوع است. الان برداشتی که بنیاد از کنار تبصره 2 دارد این است که میگوید حقوق ایثارگری را من از این به بعد قطع نمیکنم. ولی واقعیت این است که به استناد همین تبصره 2 حقوق یک عده را قطع کردید. حالا که اصلاح شده چرا وصل نمیکنید؟ میگویند: دیگر وصل نمیکنیم. میگوییم: این تبعیض ناروا است. این اصلاً با قانون اساسی مغایر است. حقوق یک نفر را قطع نمیکنند ولی حقوق فرد دیگری که مشابه ایشان است را برقرار نمیکنند. این خیلی خندهدار است. این مشکل خیلی جدی معضل درست کرده و حساب زندگی خیلیها را با مشکل مواجهه کرده است.
· پیگیری در حد یک روزنامه
الان در حد یک روزنامه که مطلب را بنویسیم، در حال پیگیری هستیم. البته در تفحص بنیاد شهید هم کارهایی شده. این موضوعات را در تفحص داریم به صورت نظام پیشنهادات به مجلس میدهیم. تمام مستندات جمع شده و در حال نوشته شدن است تا به هیئت رئیسه مجلس تقدیم کنیم.
در همه دنیا مطالباتی که در چرخه قانونی غیرممکن میآید، بوسیله آدمهای سمجی که گاهی زیر ماشین خوابیدهاند، وصول شده.ولی ما اصلاً در اینجا چنین چیزی نداریم.
باید خود تشکلهای ایثارگری پیگیری کنند. من زیرآب آنها را زدم چون فقط موضوع خاص خودشان را پیگیری میکنند. همین ایراد را ما به آنها داریم. ما میگوییم شما بیایید موضوعات عام و عمومی جامعه ایثارگری را پیگیری کنید. الان شیطنت میشود و مثلا تشکلهای فرزندان شهدا را با تشکلهای جانبازان مقابل هم قرار میدهند و تعارضی بین آنها ایجاد میکنند.
· ستون ایثارگران در روزنامه همشهری
تقریباً سه سال ونیم است که هفتهای یک یا دو مطلب دائم در زمینه ایثارگران در روزنامه همشهری درج میشود. تقریباً در این مدت بیش از 170 مطلب کار شده است.
من تمام تماسهای مخاطبان با این ستون را ضبط میکردم و در آرشیو دارم. یک روز آقای زریبافان نامهی خیلی تندی به آقای قالیباف نوشت. آقای قالیباف هم نامه را ارجاع دادند به روزنامه . حتی زریبافان در همین چند روز پیش که آمد بود برای تفحص که با هم حرفمان شد، برگشت گفت که تو با این روزنامهات من را بدبخت کردی!
این قدر از ایثارگران نامه آمده که ایمیل من هم پر شده و اصلا وقت نکردم بازش کنم. الان اساسنامه بنیاد را داریم بحث میکنیم. دلیلش این است که خیلیها نمیدانند که این اساسنامه چیست. تا حالا سابقه نداشته که کسی اساسنامه بنیاد را بحث کند. در اساسنامه اهدافی تعریف شده که وظایف بنیاد را نشان میدهد. سیاستهای کلی را گفتیم. بخشهای مختلف قوانین گفته شده. پیشنهادات به مجلس داده شده.
در مورد برنامه پنجم ما با یک پیگیری یک ماه و نیمه و فشار به همه نمایندگانی که میشناختیم، هفتاد تا هشتاد درصد مصوبات پیشنهادی دولت را اصلاح کردیم.
شما رسانهها، هر سازمانی که در این صحبتها اسمش آمد را دعوت کنید به یک گفتگوی مستقیم. من حاضرم با همه آنها مناظره کنم.