***
به رغم به فراموشي سپرده شدن در اذهان جهانيان، جنگ در افغانستان كماكان ادامه دارد. بعد از سالها اشغال نظامي توسط آمريكا و اجراي ماموريتهاي تجسس و انهدام، اثري از برقراری صلح به چشم نمیخورد.
تعداد اندكي از عناصر القاعده كشته يا اسير شده و بسياري از طالبان از مرزها عبور كردهاند. و جهت سازماندهي مجدد به پاكستان گريختهاند. از گسترش پايگاههاي نظامي در افغانستان پي به حضور بلند مدت امريكاييها ميبريم.
آيا نفت را ميتوان عامل تعيين كننده براي اشغال اين كشور محروم و فقير توسط آمريكا دانست؟
آمريكا افغانستان را كه داراي حداقل منابع نفتي است، اشغال كرده است. جمهوريهاي سابق شوروي، شامل قزاقستان، تركمنستان، ازبكستان، تاجيكستان وقرقيزستان در شمال داراي مقادير زيادي نفت و گاز طبيعي است، كه روسيه تا قبل از فروپاشي شوروي سابق در سال 1990، صادر ميكرد.
در حال حاضر، پايگاهها و سربازان آمريكايي در ازبكستان تاجيكستان وقرقيزستان مستقر هستند، كه اين روسيه را بسيار نگران كرده است.
چين نيز ديگر بازيكن اين ميدان است و مايل به استخراج هر چه بيشتر نفت و گاز اين منطقه، براي انتقال به چين.
در آينده احتمالا شاهد رقابت 3 جانبه بين چين، روسيه، آمريكا بر سر منابع آسياي مركز خواهيم بود.
پايگاههاي نظامي آمريكا امروزه در سرتاسر آسياي مركزي جايگزين پايگاههاي شوروي سابق شدهاند. اما براي كمپانيهاي نفتي آمريكا مشكل كماكان باقي است.
لولههاي انتقال را بايد چگونه انتقال داد بدون آنكه از حوزه استحفاظي قدرتهاي رقيب عبور كند؟ با روسيه در شمال، آذربايجان در غرب درياي خزر، ايران در جنوب غربي، هند در جنوب شرقي و چين در شرق به نظر ميرسد عبور خط لوله از طريق افغانستان و پاكستان به سمت اقيانوس هند يگانه راه حل باشد. چنين پروژهاي قبلا در اوائل دهه 90 توسط كمپاني نفتي كاليفرنيايي موسوم به يونوكال پيشنهاد گرديد.
اجراي اين پروژه در عمل به دو علت با مشكل مواجه است.
ارتفاعات صعبالعبور افغانستان و تداوم جنگ داخلي كه حاصل دگرگوني تاريخي در افغانستان ميباشد، يا به عبارتي اشغال افغانستان توسط شوروي.
در سال 1979 ارتش شوروي وارد افغانستان شد، به بهانه حمايت از دولت كمونيستي وقت، افغانستان به اشغال روسها در ميآيد. مقاومت محلي براي مبارزه با كمونيسم بلافاصله شكل ميگيرد. از رعايا گرفته تا جنگ طلبان همه در لواي مذهب اسلام متحد شده و گروهي تحت عنوان مجاهدين، به معني جنگجويان مقدس را تشكيل ميدهند.
در دهه60، حمايت شورويها از ويتناميها منتهي به شكست آمريكا در اين جنگ شد. 20 سال بعد، واشنگتن فرصت تسويه حساب پيدا ميكند. كمك امريكا به مجاهديني كه مصمم به شكست دادن روسها در افغانستان هستند. در حالي كه سازمان سيا امريكا از مجاهدين حمايت ميكرد، سازمان اطلاعات و امنيت پاكستان، با يك نقشه حساب شده جنگجويان خارجي مسلمان را از ساير كشورهاي اسلامي در راستاي تحقق آرمان مشترك اسلامي فرا ميخواند. سازماندهي جهاد بينالمللي عليه كمونيستها آمريكاييها و پرزيدنت ريگان از اين طرح به گرمي استقبال كردند، سازمان سيا ان را پذيرفت و مورد حمايت مالي قرار داد. پاكستان تداركات ان را به عهده گرفت و هزاران نفر را از 32 كشور مسلمان جذب صف مبارزه كرد و اين مبناي شكلگيري القاعده شد.
القاعده به زبان عربي يعني پايگاه و نام اطلاق شده به اردوگاه افغانها بود. كه در دهه 80 با حمايت مالي سيا جهت آموزش جنگجويان مجاهد ضد شوروي احداث گرديد.
جنگ افغان بين گروههاي مختلف و با بن لادن مسلح افغان آغاز ميشود، در اين جنگ فقط جنگ سالاران ميجنگيدند و ديگر مردم به كارهاي كشاورزي و دامپروري سابق خود مشغول شدند. در سال 1994 طالبان به رهبري ملا عمر در مقابل اين جنگ ايستاد و پس از پيروزي دولت تشكيل داد. طالبان متمايل به برقراري امنيت در جنوب افغانستان و ضد ايراني بود. آمريكا به حمايت مجدد طالبان برخاست؛ زيرا اميد داشت كه طالبان افغانستان را فتح كند در واقع فتح طالبان يعني فتح امريكا زيرا طالبان دست نشانده آمريكا بود.
در سال 1995 آمريكا به طالبان سلاح و وانتهای جديد ميدهد، آنها در سال 1996 كابل را به تصرف در ميآورند. جنگ طلبان مخالف به سرعت با هم متحد شدند و ائتلاف شمال را تشكيل دادند. در قرارداد احداث خط لوله سراسري به افغانستان، آمريكا از اين معامله منتفع ميشد.
فاجعه ديگري براي افغانستان، زمين اين كشور به 10ميليون مين حاصل از دو دهه جنگ الوده است.
ديگر نگراني مزارع خشخاش است، كه با شعار نظام نوين معنوي توسط طالبان نابود شده بود. ولي توسط جنگ طلبان عضو ائتلاف شمال دوباره احيا گرديده است. در سال 2003 با توليد سه-چهارم خشخاش جهان، افغانستان به بزرگترين توليد كننده هروئين در جهان تبديل شد.
همه جنگسالاران در فروش يا حمل، يا تامين منابع مورد نياز براي كشت خشخاش به نوعي دست دارند و آمريكائيها هيچ اقدامي نميكنند نيروهاي ائتلاف و صلحبانان ناتو نيز به همچنين و نيز كرزاي.
قاچاق ترياك تشديد كننده ديگر مشكلهاست، و اين نه تنها كشاورزان را از كاشت غذا بازداشته و بحران كمبود مواد غذايي را تشديد ميكند، بلكه پول لازم براي تسليحات بيشتر توسط جنگطلبان را تامين ميكند.
نيروهاي بينالمللي عملا خود كنترل كابل را در دست دارند، و بقيه مملكت در حال بازگشت به جنگطلبان سنت گرايي است كه سابقه سو مديريت دارند.
تفاوت چنداني بين ائتلاف شمال و طالبان وجود ندارد. در افغانستان امروزي، جنگسالاران كماكان مشغول تاراج مملكت و جدال با يكديگر هستند.
بسياري از افغانها به چشم اشغالگر به نيروهاي آمريكا و ساير نيروهاي غرب نگاه ميكنند. بسياري از عوامل طالبان، متعاقب شكست، به داخل پاكستان گريختند.