کد خبر 328859
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹

شاید مشکل از مردم غزه است. شاید اگر در غزه گونه ای نادر از قوچ زندگی می کرد، آه و فریاد مدافعان حقوقشان گوش جهانیان را پاره کرده بود.

گروه اجتماعی مشرق - نزدیک به نیم میلیون انسان احساساتی با همراهی تعدادی از سازمان های حافظ حقوق حیوانات، عزمشان را جزم کرده اند تا با فشار بر مسئولان دولت ارژانتین و مدیران یک باغ وحش، خرسی را از افسردگی در بیاورند.

به مدد احساسات "حیوان دوستانه" رسانه ها، "آرتورو" دیگر فقط افسرده ترین خرس دنیا نیست؛ او مشهورترین ، محبوبترین و شاید مظلوم ترین موجود این روزهای افکار عمومی است.

آرتورو که ۲۹ سال دارد دیده شده که در امتداد دیوارهای قفس، بی‌انتها راه می‌رود و رفتارهایی از خود بروز می‌دهد که بسیاری آن را نشانی از افسردگی این خرس قطبی می‌دانند.

انتشار تصاویر این خرس غمگین باعث شده  تعداد اعضای کمپین نجات "آرتورو" طی 24 ساعت دو برابر شده و هم اکنون نزدیک به نیم میلیون نفر از کریستینا فرناندز، رئیس‌جمهوری آرژانتین خواسته‌اند که دستور دهد آرتورو به باغ وحشی در استان وینیپگ کانادا منتقل شود تا شرایط بهتری برای زندگی پیدا کند.


جملات فوق، گوشه ای از اخبار و تحولاتی است که رسانه های غربی برای برجسته کردن اهمیت توجه به یک حیوان افسرده، طی روزهای اخیر به خورد مخاطبان خود داده اند.

اما در همین حین خبرهای ارسالی غزه از شهادت 350 نفر و مجروحیت 2700 تن حکایت دارد. 350 نفری که فرزندان 700 پدر و مادر فلسطینی هستند که حال و روزشان این روزها از افسردگی گذشته است. نمیدانیم مادر "سراج ایاد عبد العال" هشت ساله هم اکنون، بی انتها در کنار ویرانه های شهرش قدم می زند و یا حنجره اش از ضجه های شبانه به خون افتاده است.

نمیدانیم پدر "یاسمین محمد مطوق" چهار ساله، پس از تکه پاره شدن دخترش توانسته کمر راست کند و یا فرزندان "باسمه عبد الفتاح" چگونه با غم نبود مادر کنار آمده اند؟



ما نمیدانیم زندگی زیر بمباران و شنیدن مکرر صدای اژیر آمبولانس چه دلهره ای در کودکان فلسطینی بوجود می آورد. ما نمیدانیم یک روز در گرمای طاقت فرسای تابستان روزه بگیری و ناگهان سفره افطارت غرق در خون دختری 10 ساله شود چه ماتمی بر دل خواهد نشاند.

ما نمیدانیم و نمیخواهیم بدانیم، که اگر قرار بود بدانیم بی شک صدای ضجه مادران بی فرزند و کودکان یتیم غزه از اه کشیدن های آرتورو در کنج قفس رساتر است.

قطعا مشکل از ما و سازمان های عریض و طویل حقوق بشری نیست چرا که روشنفکران و اندیشمندان جهان، دل رحمی خود را بارها به رخ جهانیان کشیده اند. از گریه هایی که برای سگ معلول ریخته تا تومارهایی که برای نجات خرس و پلنگ و سوسمار امضا کرده اند همگی گواه بر دل نازکی آن هاست.



شاید مشکل از مردم غزه است. شاید اگر در غزه گونه ای نادر از قوچ زندگی می کرد، آه و فریاد مدافعان حقوقشان گوش جهانیان را پاره کرده بود. شاید اگر گونه ای نادر از پرندگان، زندگیشان در غزه به خطر افتاده بود، انسان مدرن احساساتی، کمپینی برای نجاتشان با چند میلیون عضو راه انداخته بود.

شاید، فقط شاید، اگر مردم غزه انسان نبودند، جهانیان درد و رنجشان را به تصویر می کشیدند، از سبعیت انسان به سازمان های بین المللی شکایت می کردند، تومار جمع می کردند، فریاد می زدند و سیاستمداران کشورشان را وادار به واکنش می کردند. شاید جرم مردم فلسطین از نگاه غربی ها آن است که انسانند.