کد خبر 329069
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۳ - ۰۳:۳۸

رفتارشناسي مصدق در قبل و بعد از واقعه 30 تير و حتي بعد از كودتا نشان مي‌دهد كه اوبخشي از نقشه غرب براي به شكست انجاميدن نهضت ملي بوده است.

به گزارش مشرق، محمد کاظم انبارلویی در یادداشتی پیرامون قیام 30 تیر نوشت: امروز سالروز قيام تاريخي 30 تير به رهبري آيت‌الله كاشاني است. قيام تاريخي 30 تير 1331 يك نقطه عطف در تاريخ مبارزات ملت در نهضت‌ ملي شدن نفت محسوب مي‌شود. روزي كه روحانيت و نيروهاي ملي قدرت خود را به رخ استبداد داخلي و استعمار خارجي كشيدند. مجلس هفدهم، روز 22 تير 1331 به نخست‌وزيري مجدد مصدق راي اعتماد داد. اما سه روز بعد يعني در 25 تير 1331 در حالي‌كه همه جا بحث از معرفي دولت و اعضاي كابينه بود، او استعفا داد. بهانه او براي استعفا، عدم موافقت شاه در مورد وزير جنگ بود. مصدق در اين استعفا با هيچ يك از رهبران نهضت ملي مشورت نكرده بود.
مجلس هفدهم در حالي كه نصاب لازم را نداشت پس از استعفاي مصدق به نخست وزيري قوام راي داد. قوام 28 تير درخواست اختيارات فوق‌العاده از شاه كرد، 29 تير هم از شاه خواست مجلس را منحل كند. قوام به درشت‌گويي روي آورد و اعلاميه معروف "كشتيبان را سياستي ديگر آمد و سياست از دين بعد از اين جدا خواهد بود" را صادر كرد. آيت‌الله كاشاني در مقابل تهديد قوام ايستاد و حمله را به طور مستقيم متوجه شاه كرد و در نامه به علاء صريحا قيد كرد؛ "اگر مصدق به قدرت بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد كرد."
قوام حكم دستگيري آيت‌الله كاشاني را گرفته بود. آيت‌الله كاشاني در حالي كه در محاصره كاميون‌هاي سرباز حكومت نظامي بود طي مصاحبه‌اي اعلام كرد؛ "به خداي لايزال اگر قوام نرود، اعلام جهاد مي‌كنم و خودم كفن مي‌پوشم و با ملت در اين پيكار شركت مي‌نمايم."
بازار تهران از 26 تير به دنبال اولين مخالفت كاشاني، تعطيل بود. 29 تير تعطيلي وسعت بيشتري پيدا كرد و فرياهاي مرگ بر قوام و زنده‌باد كاشاني، بهارستان و ديگر خيابان‌ها را فرا گرفت. تانك‌ها در روز 30 تير در شهر به گردش درآمدند، زدوخوردهاي خونين رخ داد اما قبل از ساعت 12 ظهر قوام سقوط كرد. ارتش به پادگان‌ها برگشت و مردم اداره تهران را به عهده گرفتند و اعلاميه پيروزي قاطع ملت را غروب 30 تير، آيت‌الله كاشاني صادر كرد. همان شب راي دادگاه لاهه به نفع ايران صادر شد و خوشحالي مردم را مضاعف نمود.
مجلس شوراي ملي روز 30 تير را روز "قيام مقدس ملي" ناميد و احمد قوام را به علت كشتار دسته‌جمعي و قيام مسلحانه عليه ملت ايران، "مفسدفي‌الارض" شناخت و كليه اموال و دارايي‌هاي او را مشمول مصادره دانست. مجلس روز 31 تير و روز بعد مجلس سنا دوباره به نخست‌وزيري دكتر مصدق راي تمايل داد.
رفتارشناسي مصدق قبل از 30 تير و بعد از 30 تير 1331 خيلي مهم است. رفتار مصدق قبل از 30 تير از حوصله بررسي اين مقال خارج است و فرصتي ديگر را مي‌طلبد اما پس از 30 تير جالب است وجاي دقت دارد؛
1- بي‌ترديد عقلانيت سياسي حكم مي‌كرد مصدق پس از بازگشت به قدرت از آيت‌الله كاشاني به عنوان رهبر نهضت ملي كه تا پاي جان در قيام 30 تير پيش رفته بود، تجليل نمايد و اين نقش را ارج نهد. اما رويدادهاي تلخ بعدي نشان داد كه نه تنها چنين تمايلي وجود ندارد بلكه ضديت با روحانيت بويژه فداييان اسلام و آيت‌الله كاشاني در دستور كار مصدق بود و از هركسي دستور مي‌گرفت الا جريان صحيح و سالم انقلابي آن روز يعني جريان مذهبي! او پروژه جدايي دين از سياست قوام را عملياتي كرد و مصمم بود آيت‌الله كاشاني را خانه‌نشين كند و اين پروژه را تا آخر به پيش ببرد.
2- مصدق در 4 مرداد كابينه خود را به شاه معرفي كرد و وزارت جنگ را به خود اختصاص داد و كفالت اين وزارتخانه را به سرلشكر وثوق سپرد. سرلشكر وثوق همان كسي بود كه به دستور قوام در كارونسراسنگي در روز 30 تير با كاميون‌هاي سرباز، راه را بر جمعيت‌هايي كه از همدان و كرمانشاه مي‌‌آمدند بست و آنها را سركوب كرد. سرلشكر وثوق آن هنگام رئيس كل ژاندارمري بود. قاعدتا با مصوبه مجلس بايد او محاكمه و مجازات مي‌شد اما مصدق، او را ترفيع درجه داد و به معاونت خود در وزارت جنگ منصوب كرد. او با اين اقدام صداي نمايندگان مجلس را درآورد اما او كسي نبود كه به اين صداها گوش كند و جالب است وقتي كودتاي 28 مرداد رخ مي‌دهدسرلشكر وثوق در همين سمت به كابينه زاهدي راه مي‌يابد!
3- قرار بود براساس مصوبه مجلس، قوام به عنوان مفسد‌في‌الارض به اعدام محكوم شود. اما او تا سه سال بعد از قيام 30 تير بي‌آنكه كسي متعرض او شود به زندگي خود ادامه داد تا به مرگ طبيعي مرد.
مصدق اختيارات 6 ماهه از مجلس گرفت و در حالي كه مجلس مطيع او بود طرح توقيف قوام و اموال او از جانب جمعي از نمايندگان با قيد سه فوريت مطرح شد. اما دولت از اجراي مجازات مفسدين في‌الارض در قيام 30تير سر باز زد. مسببين 30 تير نه تنها مجازات نشدند بلكه در راس مناصب دولتي باقي ماندند.
4- كليدي‌ترين مناصب و مشاغل در دولت مصدق به واسطه ملي شدن صنعت نفت، اداره شركت ملي نفت بود. مصدق اين صنعت را به دست كساني سپرد كه نوكر انگليسي‌ها بودند. سهام‌السطان بيات و رضا فلاح بر دستگاه نفت مسلط شدند، كساني كه در خيانت آنها ترديدي وجود نداشت. به همين دليل پس از كودتاي 28 مرداد اين دو سمت‌هاي خود را در شركت ملي نفت حفظ كردند و بزرگ‌ترين خيانت را به ملت و بيشترين خدمت را به غارتگران بين‌المللي كردند.
5- مصدق با آنكه اختيارات وسيعي از مجلس گرفت، مجلس را منحل كرد. مجلس هفدهم و مجلس قبل از اين دوره كانون اصلي مبارزه با شاه و استعمار خارجي انگليس بود. او از مجلس اختيارات شش ماهه گرفته بود. در پايان دوره شش ماهه با قيد دو فوريت از مجلس خواست اين اختيارات را يك سال ديگر تمديد كند.
اين درست در زماني بود كه مذاكرات دولت با آمريكا و انگليس در مورد نفت در جريان بود و هندرسون سفير آمريكا هفت ساعت با مصدق گفتگو كرده بود. او از حمايت مجلس برخوردار بود. نيازي نبود اختيارات مطلق از مجلس براي يك سال ديگر بگيرد اما در صدد اين كار برآمد. رفتار او نشان مي‌داد كه ارزشي براي تفكيك قوا قائل نيست و به قدرت مطلقه فكر مي‌كند. با آنكه مصدق مدعي بود كه 80 درصد اعضاي مجلس هفدهم ملي هستند با يك رفراندوم رسوا آن را منحل نمود و بزرگ‌ترين پشتوانه ملت در مبارزات را از بين برد.
6- آيت‌الله كاشاني از ظرفيت پديد آمده در قيام 30 تير مي‌خواست با برپايي كنگره ملل اسلامي اين قدرت را فراتر از مرزهاي ملي توسعه دهد. او نسبت به سياست‌هاي آمريكا و انگليس و نيز پديده صهيونيسم در منطقه حساس بود. قرار بود كنگره وحدت ملل اسلامي در تهران با شركت نمايندگان و علماي اسلام شكل بگيرد. كاشاني پيامي هم به زبان عربي خطاب به كشورهاي اسلامي صادر كرد و آنها را دعوت به مبارزه عليه استبداد و استعمار نمود و از ملت‌هاي اسلامي خواست نمايندگان خود را به تهران بفرستند. قرار بود اين كنگره در پاييز 1332 در تهران برگزار شود. اما بساط نهضت ملي را در 28 مرداد 1332 با كودتايي كه از داخل نهضت مديريت شد، برچيدند. با چراغ سبز دولت، مطبوعات چپ بناي حمله به آيت‌الله كاشاني و روحانيت كه بار اصلي نهضت به دوش اين جماعت بود، گذاشت تا جايي كه شعار "كاشاني جاسوس است - مصدق پيروز است" را در راديوي تحت كنترل دولت گذاشتند. نشريات زنجيره‌اي چلنگر، خروش، حكيم‌باشي، نيروي سوم، جبهه آزادي، پرخاش، شورش و ... در زير سايه دولت، توپخانه رواني خود را عليه آيت‌الله كاشاني هر روز روشن نگه مي‌داشتند. او كه در تدارك برگزاري كنگره ملل اسلامي بود چهره‌اش را ملكوك كردند.
مصدق به كمك حزب توده در ميتينگ سالگرد قيام تاريخي 30 تير خواستار انحلال مجلس هفدهم شد و در نطق راديويي 5 مرداد وي نيز رجوع به آراي عمومي براي انحلال مجلس عملياتي شد. اگر به اين لات‌بازي‌هاي سياسي مصدق، بازداشت 18 ماهه رهبر فداييان اسلام، سنگباران خانه كاشاني و زنداني كردن ياران او در اواخر دولت او را اضافه كنيم، كارنامه سياه او براي تمهيد بازگشت استبداد و استعمار روشن‌تر مي‌شود.
با همه اين بي‌مهري‌ها آيت‌الله كاشاني نامه تاريخي خود را در 27 مرداد به مصدق مي‌نويسد و او را از وقوع كودتا باخبر مي‌كند. اما مصدق پاسخ تاريخ‌پسندي به او نمي‌دهد و در طراحي كودتا، اين دسيسه نهفته بود كه او به صورت يك قهرمان از صحنه بيرون برود. علت اينكه اسناد كودتاي 28 مرداد 1332 پس از گذشت 60 سال از وقوع آن هنوز از سوي وزارت‌خارجه انگليس و نيز سازمان اطلاعاتي آمريكا به طور كامل منتشر نشده همين است. غرب نياز داشت او به صورت قهرمان باقي بماند و در دوره‌هاي بعد هم نقش‌آفريني كند.
رفتارشناسي مصدق در قبل و بعد از واقعه 30 تير و حتي بعد از كودتا نشان مي‌دهد كه اوبخشي از نقشه غرب براي به شكست انجاميدن نهضت ملي بوده است.
قرار بود كارهايي را كه او بعد از قيام 30 تير انجام داد قوام آن را انجام دهد و پروژه جدايي دين از سياست و ملكوك كردن چهره‌هاي انقلابي و مذهبي را قوام، اجرا كند. اما قوام با قيام 30 تير سرنگون شد و مصدق در پوشش نهضت ملي، اين نقش را خوب انجام داد و همين نقش براي جريان روشنفكري و مليون هنوز تعريف شده باقي است.
***
خدا رحمت كند جلال آل‌احمد را، يك وقتي مي‌فرمود:"روشنفكر جماعت فكر مي‌كند اگر قضايايي را نديد، آن قضايا اصلا نيست غافل از اينكه قضايا خارج از حوزه ترس و آرامش روشنفكر همچنان است كه بود يا همچنان بود كه هست." (خدمت و خيانت روشنفكران، جلد 2) به تعبير جلال؛ "روشنفكران ايراني را هر دسته به يك آخور فرنگي و يا فرهنگي بسته بودند." همين آخورها كار خود را كرد و از پشت به نهضت ملي خنجر زد و هنوز زخم اين خنجر وجود دارد و ديديم در جريان انقلاب اسلامي هرازچندي سر باز مي‌كند و فتنه‌اي را تدارك مي‌بيند.
هركس كه اندك سوادي داشته باشد و بتواند تاريخ معاصر را خوب بخواند و موارد 6گانه‌اي را كه ذكر كردم در كنار هم بگذارد، بي‌ترديد مصدق را يك قهرمان نمي‌داند، اگر هم بداند ناچار است او را قهرمان خيانت به ملت بشناسد. چون اونقش خود را در تاريخ معاصر به نفع انگليس و آمريكا در قضيه ملي شدن نفت خوب ايفا كرد و كمر مصلح ديني ملي يعني آيت‌الله كاشاني را كه در برابر استعمار انگليس ايستاده بود، شكست. اين كاري بود كه نه شاه توان آن را داشت و نه استعمار انگليس! نخست وزيران قلابي شاه هم چنين قدرتي را نداشتند. اما مصدق با رخنه در جريان نهضت ملي كه از سوي غرب مديريت مي‌شد اين خيانت را مرتكب شد. نام مصدق در لژ جامع آدميت در كنار فروغي و سيدنصرالله تقوي مطرح بود و قسم‌نامه داشت (فراماسونري در ايران صفحه 640- اسماعيل رايين) اين لژ در شكست مشروطيت و نهضت ملي نقش تعيين‌كننده‌اي بازي كرد. اگر رهبران نهضت ملي هوشمندي نشان مي‌دادند و پرونده سياسي او را بازبيني مي‌كردند، هرگز اجازه نمي‌دادند او چنين نقشي را در تاريخ نهضت ملي ايفا كند. نقش او يك نقش "ملي" نبود. اين را تاريخ سوابق ورفتارهاي سياسي او گواهي مي‌دهد.