«عموم آسیب‌شناسی‌ها دچار سلیقه‌محوری و سلبی‌زدگی است» این گزاره را هم سهرابی گفت، هم بابایی تاکید کرد، زمانی که برای تشکیل یک میزگرد در خصوص «شعر و هیات» کنار هم نشستند. امور مورد توافق و تفارق دیگری هم بود که در ادامه می‌آید.

گروه فرهنگی مشرق - «او تنها شاعر از نسل جدید شاعران آئینی است که به معنای واقعی، قلندرانه شعر می‌گوید!» این سخن را محمدعلی مجاهدی (پروانه) درباره محمد سهرابی جوان گفته است؛ اعتراف شیرین یک پیشکسوت شعر آئینی درباره شاعری جوان!

سهرابی در کنار احمد بابایی و دیگر چهره‌های ادبی جوان از جمله علی‌اکبر لطیفیان، مهدی رحیمی، وحید قاسمی، و... از سردمداران جریانی به شمار می‌رود که ویژگی‌های ویژه‌‌ای دارد، یکی از آن ویژگی‌ها، تعلق و تکیه آنها به هیات‌هاست. هیات مهمترین رسانه این شاعران غیر جشنواره‌ای است!

محمد سهرابی یکی از محبوبترین چهره‌های جریان مذکور است که دوستانش همواره از او و شعرش با احترام یاد می‌کنند. او در میان شاعران هم‌نسلش، به لحاظ تئوریک هم چهره‌ای شناخته شده است. او هم شاعر باسواد و اهل مطالعه‌ای است و هم پر از شوق و شور و عشق و جذبه. او این عشق و جذبه را در کشف صریح شاعرانه می‌جوید و برای این کشف در شاعری اهمیت فوق‌العاده قائل است.

او ویژگی بیان خاص خود را دارد و عمیقا معتقد است شعر - معصوم باشد یا غیر معصوم - باید از نظر فنی در حد اعلا باشد تا دیده و بها داده شود. اغراق نیست اگر گفته شود که محمد سهرابی باز در کنار امثال احمد بابایی و علی‌اکبر لطیفیان و... از زمره شاعرانی است که شعر مذهبی دوران ما، بواسطه آن‌ها از جای خود برخاسته و کشف‌های نویی را تجربه می‌کند.

احمد بابایی که مخاطب تسنیم پیشتر او را با چند مصاحبه و شعر و یادداشت در خصوص موضوعات مختلف شناخته، امسال جزء شاعران جوانی بود که شعرش با عنوان «باز هم حرمله...» را در محضر مقام معظم رهبری خواند، شعری حماسی که در ارتباط با جنایات داعش در عراق سروده شده بود و مورد تحسین مقام معظم رهبری هم قرار گرفت.

پیش از حلول ماه مبارک رمضان، خبرگزاری تسنیم میزبان محمد سهرابی و احمد بابایی بود تا این دو چهره شاخص شعر هیاتی را با محور دو مقوله «شعر» و «هیات» پای میزگردی بنشاند. آنچه در ادامه می‌آید بخش نخست اظهارات این دو شاعر در این میزگرد است و بخشهای دوم و سوم آن هم در روزهای آینده به طور مسلسل منتشر خواهد شد:

*تسنیم: هدف اصلی ما از این میزگرد این بود که با نگاهی غیر سطحی و تا جایی که می‌توانیم عمیق به مقوله «آسیب‌شناسی شعر و هیات» بپردازیم. واژه آسیب‌شناسی این روزها خود به یک کلیشه بسیار بزرگ تبدیل شده است و به نظر می‌رسد دلیل آن، این است که این واژه اصلا دقیق و دارای حدود معین نیست!به هر حال مایلیم ابتدا نظر کلی شما درباره ماهیت این آسیب‌شناسی و موضوع انتخاب شده مطرح شود تا سوالهای بعدی را طرح کنیم.

محور آسیب‌شناسی‌های مرسوم، سلیقه‌گرایی است

محمد سهرابی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من در واقع یک مقدار که این مقدار البته زیاد است با این ترکیب آسیب‌شناسی در مقوله هیات و یا شعر هیاتی مخالفم. اگر دوستان آسیبی مطرح می‌کنند این به عقیده من کاملا سلیقه‌ای ست. کسی می‌آید روی یک مورد خاص که مطابق با سلیقه‌اش نیست اسم می‌گذارد مثلا می‌گوید این آسیب، آفت، نقصان و کمبود است. در صورتی که ما باید این حرکت عظیم رو به جلو را ببینیم، این انقلاب بزرگ در شعر! نه اینکه در جریان این انقلاب به ریزشها نگاه کنیم، توجه ما باید سمت رویشهای این امر ممدوح باشد که پس از جمهوری اسلامی در شعر اتفاق افتاد. باید به این حرکت نگاه کرد.

البته کمبودهایی در کار هست، در تمام صنوف و جوامع بشری که جوامع کلی را تشکیل می دهند، کمبود وجود دارد، مثلا جوامع پزشکان یا معلمان و ... در همه این ها کمبود هایی وجود دارد، اما من با ترکیب آسیب شناسی در شعر معصوم، شعر مدح و مرثیه معصومین( ع) سر سازگاری ندارم. درست است که ما باید اصلاح الگو و حرکت بکنیم، این ها را منکر نیستم ولی کلمه و ترکیب آسیب شناسی نا خوداگاه به ما یک تفکر منفی را تزریق می کند، یک دیدگاه منفی که مبنای آن کمبودهاست و محصول آن هم این است که روحیه سلبی را در انسان زنده می کند، روحیه سلبی این است که ما هر جا مقوله‌ای مطرح شد، ساز مخالف بزنیم، بگوییم اینطور نبوده، این مقوله اشتباه است و طوری که من می‌گویم درست است، این نقطه پایان آسیب شناسی‌های اینچنینی است .

عموم آسیب‌شناسی‌ها دچار سلبی‌زدگی افراطی است

*تسنیم: پس شما با اصل انتقاد با هدف رفع کمبودها مشکلی ندارید؟

سهرابی: خیر. روحیه انتقادی بسیار خوب است، اما روحیه سلبی مدام نفی در خودش دارد، اینکه مدام می‌خواهد اثبات کند که این مقوله درست نیست. حتی در مباحث علمی هم در دانشگاه با این وضعیت مواجه هستیم، مثلا یک استاد دانشگاه درک صحیحی از لفظ ندارد، به مضمون و معنا انتقاد می‌کند. من آقایی را در دانشگاه دیدم که لفظ را نفهمیده و معنا را زیر سوال می‌برد، می‌گفت آقای حافظ‌رجب برسی رحمه الله فردی ساده لوح بوده که چرندیات خود را در کتاب آورده، مثالی هم برای ما زد، اینکه این حدیث نورانی که می گوید :«من نقطه تحت باء بسم اللّه هستم» جعل است و حافظ رجب برسی هم آنقدر بی سواد بوده که ندانسته در زمان حضرت امیر حروف را منقوط (نقطه‌دار) نمی‌نوشتند و نقطه‌ای وجود نداشته، این استاد درکش از نقطه و لفظ خراب بود و معنا را زیر سوال می برد، در شعر هم همین داستان است.

ما نباید دارای روحیه انتقادی منفی بشویم، اگر می‌خواهیم انتقاد کنیم باید رویکردمان مثبت باشد. باید حرکت رو به جلو را ببینیم و انصاف هم داشته باشیم، اینکه بیاییم همه را به یک چوب برانیم و بگوییم شعر هیات امروز دچار آسیب‌هایی است که وا ویلتا و وا اسلاما و وا شعرا و... است، درست نیست و به نظر من به شاعر و شعر ضربه می‌زند. ما شاعر را باید ببینیم، اگر امروز کوتاهی در شعر من هست این کوتاهی را در شاعر باید بر طرف کرد. نباید شعر را زیر ذره بین انتقادهای منفی بگذاریم، حرکتی کلی را زیر سوال ببریم و سعی مشکور همه شاعران را زیر سوال ببریم و همه را به یک چوب برانیم. این به نظر من خوب نیست.

*تسنیم: آقای بابایی نظر شما درباره ماهیت و معنای آسیب‌شناسی آنگونه که امروز در همه جا مطرح می‌شود، چیست؟

احمد بابایی: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده با فرمایشات آقای سهرابی موافقم. یعنی از این جهت که ماهیت چیزی که به نام آسیب شناسی مطرح می‌شود با توجه به اتفاقات بدی که به نام آسیب شناسی افتاده یک ماهیت چالش برانگیز و جنجالی است و از طرفی دیگر، با توجه به اینکه ابتنای موضوع آسیب شناسی در یک زمینه اشتباهی بوده، با آسیب شناسی‌های معمول مشکل دارم. من معتقدم آسیب شناسی به معنایی که رایج شده عبث و بیهوده است. متاسفانه جوی حاکم شده است و هر کسی طبق استنباط و برداشت، منافع و سلیقه خود، قواعد و یا نتایج را زیرسوال می‌برد! اما بالاخره آسیب شناسی باید وجود داشته باشد، یعنی نقد باید باشد و انتقاد مثبت باید صورت بگیرد تا فایده‌ای به کیسه شعر آیینی داخل شود.

اما آنچه امروزه اتفاق می‌افتد غالبا از کیسه شعر آیینی و هیاتها خارج می‌شود. یعنی بعضی از این آسیب شناسی‌ها (تمثیلاً) حکم جاسوسی به نفع دشمن را پیدا می‌کند! من عموما با چیزی که به نام آسیب شناسی مطرح می‌شود مشکل دارم ،چون آسیب‌هایی که مطرح می‌شود معمولاً غیر حرفه ای، ناشیانه، کوتاه بینانه، غیرقابل اعتنا و از همه بدتر سلیقه‌ای است.

علامه جوادی آملی روزی درسخنرانی خود این نکته راگفتند که بعضی اوقات اهل ادعا صحبت میکنند که علم ازاینجا (مثلاَ مرحله 1) شروع شده و سپس به مرحله 2 وبعد از آن مرحله 3 و 4 و ... یعنی در درون این القائات باید بدانی که به تو می باورانند که تو اگر میخواهی مسیر این علم را بروی باید مثل ما از مرحله 1 به 2 بعد 3 و بعد... را طی کنی! القاء این نکته که باید شما هم همین متد و روش علمی ما را باید طی کنید و برسید به «مرحله 5» علامه جوادی آملی می فرمودند که درچنین شرایط یا اصلا زیربار القاء متد نروید و دلیل بپرسید چه کسی گفته که این یک و دویی که شما می‌گویید درست است و تنها راه سیر علمی است؟ و باید حتما مطرح شود. ضمن اینکه مسیر شما برای رسیدن به مرحله 5 که شما از آن حرف میزنید مسیرانحرافی است، البته ایشان منظورشان به متد های «علوم غیردینی» بود.

اینکه مدعیان می‌گویند فلان علم ازنقطه‌ای که ما می گوئیم شروع شده و الان بعدازسپری کردن مراحلی به نقطه ای رسیده که الان غرب درآن قراردارد. این نوع نگاه الزاماً معطوف یا منجر به حقیقت نیست و باید بدانیم احتمال انحراف، فراوان است. در موضوع «آسیب‌شناسی» هم همینطور است. آنچه امروز به عنوان آسیب شناسی می‌بینیم نمی‌گویم پشتش حتما به سرویسهای امنیتی ِصهیونیستی است ، (اگرچه من این را رد هم نمی‌کنم!) . وقتی از زبان بزرگان مکاتب صهیونیسم و اومانیسم و سکولاریسم و هر ایسم دیگری اعترافات تکان دهنده‌ای درباره هیئت‌ها و عظمت بساط سیدالشهدا و آل الله (ع) می‌شنویم حداقل خروجی ذهنی ما این است که فکر کنیم دشمن از چه راه‌هایی برای نفوذ و انحراف و فساد هیئات و قدرت عاطفه مذهبی مردم استفاده خواهد کرد! باور کنید مقابله آشکار، حربه دشمن هیئت‌ها نیست! من احتمال رسوخ و نفوذ سرویس های ضدّ دینی را در میان دلسوزان بسیار بالا می‌دانم...! بگذریم!

چون بهترین حالت این است که آسیب شناسی را در دهان «فردی مُوجّه» بیاندازند و از آنجا انحراف ایجاد کنند. مثلا این که فردی همچون دکتر سروش با آن سابقه مشعشعِ شبهه‌افکنی و تردیدافزایی، به خود اجازه دهد برای مردم، دانشجویان، بزرگان مباحث آسیب‌شناسی هیئات را باز کند و ...

به «آسیب‌شناسیِ آسیب‌شناسی‌ها» نیازمندیم

*تسنیم: طرح این موضوع ممکن است این امر را القا کند که اینها نمی‌خواند کسی کاری به کارشان داشته باشد و هر کاری می‌خواهند انجام دهند! و هر کس هم بیاید و انتقادی کند اینها می‌گویند که فلانی منحرف یا از عوامل دشمن است. بالاخره باید حد و حدودی باشد و افرادی بتوانند انتقاد کنند، اینطور نیست؟

بابایی:من پیشتر گفتن که با انتقاد مثبت هیچ مشکلی ندارم، حرف من این است کهاجازه ندهیم دامنه بحث درمورد آسیب شناسی هیئت‌ها آنقدر گل و گشاد شود که محل نفوذ اغیار و نامحرمان باشد! اصولاً عاقلان، جنگ را به داخل خانه خود نمی‌کشند. و البته می‌دانیم که هیئات با همه عمومیت و فراگیری که دارند، شان «خصوصی» موالیان اهل بیت(ع) است. طبعا دشمنِ این بساطِ پاک و پاک کننده، حرفهایش را از دهان شخصیتهای ضددین نمی‌گوید! دشمن آنقدر در لایه‌های حاشیه و متنِ هیئات می‌چرخد و می‌چرخد تا بالاخره روزی از دهان فردی موقّر و صاحب شان سخنانی اشتباه و ناقص به نام «آسیب شناسی» خارج شود. دیگران هم به تبع همین موضوع تحت تاثیر قرار می گیرند و می‌گویند آسیب شناسی «همین» است. که بگوییم هیات، مداحی، شعرآیینی آسیب هایشان «این» موارد است... درحالی که اصلا این طور نیست، «آسیب» چیزهای دیگری است! اجازه بدهید با ریشه یابی، قدم به قدم به عقب برگردیم تا ببینیم ازکجا باید شروع کنیم .

ذهنیت‌سازی پیش از ارجاع به متن، شایع‌ترین حربه تبلیغات شیطانی

نگاه کنید! همانطور که ذهنیت سازی پیش از ارجاع به متن، شایع‌ترین حربه نیروهای تبلیغاتی برای باورسازی شیطانی است، معنای آسیب‌شناسی هم به همین درد مبتلا شده است. باید از ابتدا به سوالات جدی اهالی هیئت (که مردم واقعی هستند نه توهمات مجازی به نام مردم!) بپردازیم و معنای آسیب شناسی را نه تحت الحفظ ذهنیت‌سازی بلکه با ارجاع به متن مشخص کنیم. سپس به سوالی جدی بپردازیم که آیا واقعاً آسیب شناسی در مورد هیئات بعنوان یک مفهوم پر حاشیه، «موضوعیت» دارد!؟ اصلاً اجازه بدهید سوال حیاتی‌تری را طرح کنم: آیا شناخت شناسیِ هیئت‌ها مهمتر و اولی‌تر است یا آسیب شناسی هیئت ها!؟ چرا درماهیت هیئات و کیفیت کارکردهای متنوع هیئات به اندازه آسیب شناسی بحث نمی‌شود!؟ من معتقدم و به نظرم می توان در این فضا با همه مدعیان محاجه کرد که وجوب شناخت شناسی هیئات قطعاً بیشتر از آسیب شناسی هاست؛ فلذا، آنها که بدون لحاظ کردن، ماهیت شناسی بساط مطهر هیئات، به امر تخصصی آسیب شناسی مبادرت می کنند ناخواسته قطعه های پازل دشمنان روضه و هیئات را کامل می کنند! بیائیم و فکر کنیم که چه اتفاقات شومی به دلیل آسیب شناسی های بی بته و غیرعالمانه رخ داده است و در آینده نیز رخ خواهد داد!؟ اگر قرار باشد مدیریت فرهنگی کشور یا نخبگان حوزوی و دانشگاهی و یا بزرگان و پیشکسوتان هیئات بخواهند به «مسائل اساسی» هیئات بپردازند، اولویت چندم با آسیب شناسی است!؟ اصولاً و ذاتاً آسیب شناسی اولویت چندم در مباحث هیئتی است؟

در نوشته‌ای که ارائه خواهم کرد به موضوع پیچیده و پر اهمیت «هیئت‌های گلوبال» پرداخته شده است و بیش از این تفصیل نمی‌دهم، اما در همین حد عرض کنم که ما اگر آینده هیئت‌ها را به سطوح و آفاق آخرالزمانی وصل کنیم و نگاهمان به سمت ظهور و انقلاب مهدوی باشد نوع آسیب شناسی‌هایمان نیز فرق خواهد کرد! سربسته‌اش این است که ما را با این آسیبب‌شناسی‌های عجیب و غریب سر کار گذاشته‌اند ، ما را با این آسیب‌شناسی‌ها از اهداف موعودگرایانه و مهدوی هیئات آنقدر جدا کرده‌اند که فرصت تفکر به وظایف دوره غیبت و انتظار را نداشته باشیم! شاید برای شما جالب باشد که عرض کنم که واقعا بعضی از اوقات با مشاهده کیفیت پرداختن به آسیب‌شناسی‌ها احساس می‌کنم که بزرگترین آسیبِ هیئات، همین آسیب‌شناسی‌ها ست! باور کنید و در این مورد بیاندیشید.

ما اگر به موضوعات سبک زندگی و ارتباط آن با هیئت‌ها نگاهی دقیق نداشته باشیم با آسیب شناسی‌های ناقص خود، علاج بیماریهای واقعی را به تاخیر انداخته‌ایم. زیرا آسیب‌شناسی برای شناخت بیماریها و درک اهمیت و ارجحیت و اولویت بیماری هاست و همین که اشخاصی با چهره دروغین طبیب و طبابت (با وجود بیماری های شدید و پر اهمیت)، برای شکستن گوشه ناخن انگشت پای بیمار گریه کند و به سر و سینه زند و …! نشانی غلط دارند می‌دهند.با کمال شرمساری از همه دوستان و بزرگان، عرض می‌کنم که محیط فضای آسیب‌شناسی اینگونه و گاهی بدتر از همین کاریکاتوری بود که شرح دادم.

آسیب‌شناسی هیئات، راحت الحلقوم هر نویسنده و گوینده‌ای شده

*به نظر من اگر انتقاد مثبت وجود داشته باشد، بهترین شیوه آن نقد از درون است. من فکر می‌کنم شما که در دل این جریان حضور فعال دارید باید از درون به این انتقاد مثبت بپردازید. در مراحل بعدی می‌توان خود آسیب‌شناسی افرادی را که از بیرون نقد می‌کنند (یا سلیقه خودشان را تحمیل می‌کنند) هم مورد بررسی قرار داد.

بابایی: می توانم از شما و مخاطبین بپرسم که دلیل رشد بی‌سابقه (بی‌سابقه نسبت به تاریخ تشیع) و دلیل فراوانی حیرت برانگیز میل به آسیب شناسی چیست!؟ رگ و ریشه این اتفاق آیا سیاست زده و بودار و جهت دار نیست!؟ قبول کنیم بسیاری از موضوعاتی که به نام آسیب شناسی طرح می‌گردد اصلاً عادی و طبیعی نیست.دقت کردید حتماً که در هیچ مسلک و گرایش و فن و هنر و علم و... در هیچ جایی دامن آسیب شناسی آن موضوع، از دست متخصصین خارج نمی شود و نباید هم خارج بشود. ولی متاسفانه آسیب شناسی هیئات، راحت الحلقوم هر نویسنده و گوینده ای است.

ما بعد از حدود پانزده شانزده سال که از تب فراگیر آسیب شناسی‌های رنگارنگ گذشته است، باید با دنده معکوس حرکت کنیم و «آسیب شناسیِ آسیب شناسی‌ها» را راه بیاندازیم (که چقدر هم لازم است!) چرا هر کسی در هر شرائط زمانی و شرائط علمی و ... اجازه ورود به این مباحث را دارد و کاش فقط موضوع اجازه بود از آن عجیب‌تر ورود بی‌محابا و گاه لجوجانه و تمسخر آمیزتر... بگذریم!

وجوب و لزوم آسیب شناسی امری کتمان‌پذیر نیست، اما آشکار است که این مسئله، تخصص می‌خواهد. نقد به چه؟ نقد از زبان که؟ مخاطب نقد چه کسی است؟ دلیل و چرایی نقد؟ کی و کجایی و ابعاد دیگر مفهوم نقد؟ مبادا دیوار روضه و هیئات را آنقدر کوتاه کنیم که کار از کار بگذرد...

در آسیب‌شناسی، دچار ابتذالشده‌ایم

قبل از ادامه این مطلب، اشاره‌ای به موضوعاتی لازم می‌کنم: چرا ناگهان بازار آسیب شناسی در زمانها و فضاهای خاص سیاسی، داغ می شود!؟ چند درصد نقدها علمی است؟ چند درصد، سیاسی (و یا غیر سیاسی و یا حتی ضدسیاسی) چند درصد نقد اجتماعی ست؟ چقدر از نقدها به کارکرد عاطفی هیئات در سبک زندگی و تبعات به هم خوردن سبک زندگی اسلامی در هیئات می‌پردازد؟

اینکه نقد درونی مطرح می‌گردد ناظر به چه معناست؟ یعنی چه؟ به نظر شما هر کسی که ارتباطی (چه جزئی و چه کلی) با فضای هیئات و با «هیئت داری» دارد به میزان نقش و تاثیر در هیئات آیا اجازه نقد دارد؟ آیا مثلاً اجازه نقد عملکرد وعاظ را به گروه بانیان و یا مثلاً مداحان می‌دهیم؟ آیا مخاطبان معمولی هیئت‌ها و مستمعین که جزئی از زنجیره بنای هیئت هستند اجازه دارند در مورد عملکرد حکومت و دولت و شهرداری و مساجد و ...پیرامون هیئت‌ها حرف بزنند؟ یا اینکه معتقدید این نقدها فقط وظیفه متخصصین است؟

ما متاسفانه دچار یک ابتذال شدیدی در نقد و آسیب شناسی هیئت‌ها هستیم. به دامنه وسیع اتفاقاتی که به نام آسیب شناسی انجام می‌شود نگاه کنیم از نقد تخصصی و درونی علامه‌های دلسوز و زمان‌شناس و از نقد مراجع تقلید در این دامنه می‌بینیم تا در سطوحی دیگر از هجویه‌ها و استهزا و تمسخرها و گاهی طنزها و گاهی هزل‌ها و...! به همین راحتی سیل حق و باطل به سمت پادگان عاطفی شیعیان (هیئت‌ها) راه می‌افتد و رَطب و یابس به هم بافته می‌شود و خوب و بد در هم آمیخته می‌شود و خشک و تر با هم می‌سوزد... امیر بیان فرموده‌اند : «اذا کثر الجواب خفی الصواب» بنابراین من فکر می‌کنم که همه جانبه‌نگری (یا جامعیت) حلقه مفقوده آسیب شناسی هیئات است.

چرا فضای آکادمیک ما به جریان شعر معصوم(ع) بها نمی‌دهد

*تسنیم: به نظر شما این نوع از آسیب‌شناسی که شما به طور مفصل از آن انتقاد کردید، چه نتایج مخربی در برخواهد داشت؟ این سوال را از این بابت می‌پرسم که تا آسیب‌های این نوع آسیب‌شناسی مشخص نشود، به نظر نمی‌رسد بتوان کسی را قانع کرد که نباید با این شیوه به آسیب‌شناسی پرداخت!

بابایی: یکی از نتایج آسیب شناسی‌های مبتذل، ایجاد جو شدید منفی علیه هیئات در میان علما و اهل تفکر است. یکی از مفاهیمی که در آسیب شناسی‌ها شدیداً مورد نوازش قرار می‌گیرد «شعر» است. حقیقت ماجرا این است که ما وقتی در فضای آکادمیک نگاه می‌کنیم به دلایلی سبک (و شیوه) ادبی به نام شیوه آیینی مورد قبول علمای آکادمیک نیست.فارغ ازهرآسیب شناسی! این نظرمن است. اینکه ما بگوییم آنجا که کار کارشناسی روی ادبیات انجام می‌شود سبک ادبی به نام آیینی را اصلا قبول ندارد، داخل سبکهای دیگر این سبک را می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد، اما ماجرا از اینجا شروع می‌شود که چرا سبکی به نام «سبک ادبی آیینی» یا شعر معصوم(ع) یا شعر هیاتی یا شعر مذهبی به رسمیت شناخته نمی‌شود.

تقریبا چند اتفاق افتاده، سالهایی که دانشگاه‌ها درمملکت ما تاسیس شدند، مسیر علم و ادب و هنر را طوری تغییر دادند که هر چیزی اگرمورد تایید اینها باشد جزئی از علم وهنر و ادبیات است، این اتفاقی است که در 100 سال افتاده. به حقیقت پیش از انقلاب ما فحول و اسطوره‌های ادبی کسانی که قابل ارائه در عالم ادبیات و فضای شعر آیینی باشند،آنطور نداشتیم، تا امروز بخواهیم و بتوانیم سرمان را بالا بگیریم و مدعی باشیم؛ حقا نبوده، نه این که شعرای خوبی نبودند، نه! در کار خود استاد فن بودند اما از نظر آکادمیک مورد پذیرش محیط‌های علمی نبوده اند، و اگر این موضوع بالاستقلال به عنوان یک سبک و یا گزاره سبکی و موضوعی مورد پذیرش دانشگاه‌ها قرار نمی‌گرفت حق داشتند، ما نداشتیم کسانی را که شعرشان بتواند جوابگوی آسیب شناسی دانشگاهی باشد، از سمت دیگر غالبا جریان‌های ادبیات معاصر در سالهای پیش از انقلاب دست کسانی بود که با گرایش دینی موافق نبودند.با تظاهرات وشعائر دینی موافقت نداشتند،حتی گاهی ضدیت آشکار داشتند،کسانی که گاهی سردمدار فضای دانشگاهی در زمان پهلوی اول و دوم بودند و گاه حتی سوابق فراموشخانه‌ای داشتند و... ! اما امروز فضای علمی ما کاملا متفاوت است، کلامی که حضرت آقا 25 خرداد سال 1390 در دیدار با شاعران آیینی داشتند نکته عجیبی داشت؛ حضرت آقا فرموده بودند شعر آیینی، آینده ادبیات ایران را در دست خواهد گرفت (نقل به مضمون). حتی در فرمایشات خود به امروز هم اشاره داشتند که همین امروز هم شعر آیینی پیشروترین سبک ادبی است. به نظرمن در این حرف حکمتهایی است.

امروز ما می‌توانیم مدعی باشیم که اگر قرار باشد درباره شعر آیینی آسیب شناسی را از این نقطه شروع کنیم که چرا از نظر آکادمیک، سبک ادبی یا شیوه ادبی یا موضوعی به نام شعر آیینی نداریم؟! احتمالا یکی از پاسخها این خواهد بود که مقالات علمی ارائه نمی‌شود، خوب یکی یکی عقب برگردیم ! این که آیا در دانشگاه‌های ما اگر کسی مقالاتی در این فضا ارائه بدهد یا پایان نامه ارائه دهد مورد قبول هست یاخیر؟ که غالبا در این‌باره واکنش منفی درخود دانشگاه‌ها وجود دارد.

شعر معصوم(ع)، یک سبک ادبی نیست

*تسنیم: آقای سهرابی رسیدیم به شعر، اگر چه من در آینده باز به موضوع هیاتها برمی‌گردم ولی فعلا که آقای بابایی این موضوع را طرح کردند، مایلم پاسخ شما را بدانم، شما فکر می‌کنید چرا جریان شعر آئینی که تقریبا جریان جدیدی است جدی گرفته نمی‌شود؟

سهرابی: اولا باید بدانیم که یک سبک از زمان ایجاد تا بلوغ و شکوفایی و طبق آنچه تاریخ نشان داده است، زوالش خیلی زمان می‌برد، ما نمی توانیم بگوییم ما بعد از انقلاب در این سی سال سبکی را ایجاد کردیم، و فریاد بزنیم که آهای چرا به ما نگاه نمی‌کنند!؟

ببینید زمانی که مرحوم بابا فغانی انحراف را در سبک عراقی ایجاد کرد، بزرگان این سبک شیرازی بودند و جالب اینکه انحراف از خود شیراز آغاز شد. او وقتی پایه مکتب وقوع را گذاشت هر جا شاعران شعر سستی می شنیدند شاعر را مسخره می کردند و می گفتند این شعر در دسته فغانیات است، مسخره است. بابا فغانی را دست می گرفتند. او مکتبی را به نام وقوع بنیان گذاشت. خلاصه این مکتب این است که شاعران گفتند ما از شمع و گل و پروانه بیرون بیاییم و هر چه در عالم واقع هست را به شعر در بیاوریم. می گفتند للهی اگر از معشوق رنجیدی نگو نرنجیدم. بگو رنجیدم! این شد سبک وقوع، که رگه های آن در سبک اصفهانی و هندی یا همان طرز تازه هم دویده مثلا مرحوم صائب می فرماید: « سر زلف تو نباشد سر زلف دگری/ از برای دل ما قحط پریشانی نیست » این عالم وقوع است. اینجا به معشوق بی محلی می کند و می گوید برو به درد من نمی خوری. این عالم واقع است که به شعر کشیده می شود. بابا فغانی وقتی این مکتب را بنیان گذاشتند با او بسیار مخالفت کردند و حتی مسخره اش کردند. و یا حتی سحر بیدل داشت می شکفت و تازه تازه داشت می بالید و می رویید و رشد می کرد، من در تذکره ای شاید تذکره میرزا محمد طاهر نصرآبادی دیدم که حزین لاهیجی از هند به ایران بازگشته بود، در این تذکره گفته شده بود «جوانی بیدلی تخلص می‌کرد، چند قطعه از شعر او آوردیم برای خنده!»

بها ندادن به جریان اخیر شعر معصوم(ع) تاحد زیادی طبیعی است

اینها را گفتم که عرض کنم چرا در ابتدای تاسیس یک سبک مخالفتها وجود داشت، چون جامعه ادبی این انحراف را بر نمی‌تابد. انحراف به معنای مذموم آن را لحاظ نکنید، به معنای راه سوایی پیش گرفتن، عراقی‌ها دارند می روند، پیروان حافظ و سعدی دارند می روند، جامی می رود و به یکباره بابا فغانی در بحور عروضی بر عکس اینها شنا می‌کند، این قطعا موج بهش می‌خورد و موج افراد فربه به او می‌خورد، مردم شعر او را حفظ نمی‌کنند اما او مسیرش را عوض نمی‌کند چون می‌داند که چه می‌کند، ما پس از انقلاب کاری که در شعر کردیم و رویشی که در شعر اتفاق افتاد اولا سبک نوینی نبود و ثانیا این حرکت در زمان قاجار با وجود افرادی مثل فواد کرمانی شروع شده بود، اینکه شعر را از تکایای قدیم و از قصیده‌های 250 بیتی به غزلی 7 بیتی منتقل کند و کار خود را در همان 7 بیت بکند، کلید خورده بود، بعد از انقلاب اتفاقی رخ داد و آن هم این بود که قالب چیره دست مرثیه، غزل شد، پیش از آن قصیده و در رتبه دوم قطعه بود. بنابراین اینکه غزل رتبه اول را گرفت از زمان قاجار کلید خورد.

پس درباره اینکه به سبک و جریان شعر آئینی بها نمی‌دهند، باید بدانیم که این یک سبک یا گونه ادبی نیست، این شعری است که امروز محمد سهرابی ممکن است آن را در طرز تازه بگوید، استاد سازگار (حفظه الله) در عراقی بگوید، شفق و موید آن را در سبک خودشان بگویند. این یک سبک نیست. منتهی هر چه در این جریان گفته می‌شود باید شعر باشد، منظور اینکه نباید این را یک ژانر یا گونه ادبی بشمارید، این جریان یک شکل نیست، بلکه یک جریان شعری است که به همان سبکهای پیشین تعلق و تکیه دارد. چون ما پس از دوره بازگشت که آن هم به نظر من مکتب نیست و نوشخوار گفته‌های گذشتگان است، سبکی نداشتیم.