بررسی دلایل طرح گفتمان 'نو اصلاح‌طلبی' و تلاش برای بازتعریف اصلاح‌طلبی و صورت بندی گفتمانی جدید در شرایط حال حاضر می تواند نشان دهنده اعتراف اصلاح‌طلبان به نقایص و اشتباهاتی باشد که ادامه حیات آنها را منوط به این تغییر و تحول کرده است.

گروه سیاسی مشرق- این روزها محافل اصلاح‌طلبی و حلقه‌های مطبوعاتی آنها سخت درگیر بازتعریف اصلاح‌طلبی و ترمیم هویت متکثر این جریان هستند؛ هویتی که از دهه 70 تا به امروز چرخش و دگردیسی‌های فراوانی را به خود دیده و تا جایی رسیده است که طیفی از این جریان، خود را از دایره‌ی خودی‌ها جدا کرده و تبدیل به اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی شده‌اند.

انتخابات سال 88 و اشتباه استراتژیک سران و بدنه اصلاح‌طلب، آسیب‌های فراوانی برای کل جریان اصلاحات به دنبال داشت و باعث فروپاشی بخش وسیعی از بدنه‌ی اجتماعی این جریان در کشور شد. این مسئله در کنار دیگر آسیب‌های جریان اصلاح‌طلبی باعث شده است که این روزها تکاپوی زیادی برای بازتعریف هویت اصلاح‌طلبی و صورت بندی گفتمان جدید برای ادامه حیات این جریان صورت بگیرد.

به عنوان مثال صادق خرازی، فعال اصلاح‌طلب و معاون وزیرخارجه دولت اصلاحات در مورد لزوم بازتعریف و پوست اندازی جریان اصلاحات می‌گوید:« اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی باقی بماند، چاره‌ای ندارد که رفتار خود را بازنگری کند و پوست‌اندازی کند. چاره‌ای ندارد که از موقعیت خودش و از موقعیت اصلاحات و اصلاح‌طلبان باز تعریف جدید ارائه کند.... لازم می‌بینم که اصلاحات خود را بازخوانی کند.... لازم است اصلاح‌طلبان از اشتباهات و اختلافات گذشته درس بگیرند.من معتقدم اصلاحات نیاز به باز تعریف دارد. باید اصلاحات را از نو و مجددا تعریف کنیم. بزرگان اصلاحات باید تعریف مجددی از نقش‌آفرینی اصلاحات ارائه کنند.»[1]

در راستای همین ایده، صادق خرازی به همراه برخی از جوانان اصلاح‌طلب که عمدتاً در حزب منحله مشارکت در سال 88 فعال بودند اخیراً تشکل جدیدی را تحت عنوان «نـدا» مخفف «نسل دوم اصلاح طلبان» راه‌اندازی کرده‌اند.

بر اساس اخبار منتشر شده، هسته مرکزی این تشکل از 12 نفر تشکیل شده است که چهره‌هایی همچون صادق خرازی، سجاد سالک و رضا شریفی در هسته مرکزی تشکل مذکور حاضر هستند.

از طرف دیگر محمدرضا تاجیک مشاور ارشد و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات نیز در زمینه طرح گفتمان" نواصلاح‌طلبی" فعالیت‌هایی را آغاز کرده است که به یکی از افراد ثابت مصاحبه‌های روزنامه های اصلاح‌طلب تبدیل شده است. وی در این مورد می‌گوید: " من هم این روزها سخت مشغول تئوریزه کردن نوعی نو اصلاح گرایی هستم. این روزها بسیار از خود می‌پرسم: نیروهای اصلاح‌طلب اکنون در کدامین مرحله عمل سیاسی قرار دارند؟ اقتضای نظری و عملی این مرحله چیست؟ در این شرایط، کدامین گفتمان از استعداد و امکان استعاری هژمونیک شدن برخوردار است؟"[2]

البته طرح مسئله نواصلاح‌طلبی واکنش های متفاوتی رادر میان اصلاح‌طلبان به دنبال داشته و چندان از طرح این موضوع توسط محمد رضا تاجیک استقبال نشده است؛ به طور مثال علی یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقلیت‌ها در واکنش به طرح این موضوع اظهار داشت: "من «نواصلاح‌طلبی» را نه می‌پسندم و نه جدی تلقی می‌کنم چرا که ما اصلاً نواصلاح‌طلبی نداریم."

موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات نیز در مورد "نواصلاح‌طلبی" گفت: معنای این کلمه را نمی‌دانم.

محمدرضا عارف کاندیدای انصرافی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری نیز در خصوص بحث نو اصلاح‌طلبی که از سوی محمد‌رضا تاجیک فعال اصلاح‌طلب مطرح شده گفت: این را از خود ایشان باید بپرسید اما به هر حال من اصلاح‌طلبی را اصلاح‌طلبی می‌دانم و نو اصلاح‌طلبی فعلا برایم مطرح نیست و باید ببینیم که تعریف خود ایشان از نو اصلاح‌طلبی چیست.

وی در خصوص بازنشستگی نقش اول اصلاح‌طلبان نیز گفت: نسل اول اصلاح‌طلبی دیگر بازنشسته شده و من این موضوع را قبول دارم.

در آخرین نمونه از واکنش‌ها در مورد مسئله نو اصلاح‌طلبی و تشکیلات "ندا" می توان به مطلب هفته نامه "عصر جدید"- ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران- اشاره کرد. عصر  جدید در ستون نگاه ما به قلم سردبیر و در واکنش به خبر تراه اندازی تشکیلات ندا و مواضع برخی سران این تشکیلات می‌نویسد: «اگر افرادی بخواهند از تبار و عنوان اصلاح‌طلبی برای خود به صورت انحصاری استفاده کنند و مثلا مکرر در مکرر بگویند ادوار گذشته اصلاح‌طلبی تمام شده و ما نماینده آینده اصلاح‌طلبی هستیم ... دقیقاً همان اشتباهی را مرتکب شده‌اند که دوستان و هم حزبی های سابق ایشان مرتکب شده‌اند.» در ادامه این یادداشت که می‌توان آن را به نوعی موضع منفی حزب کارگزران نسبت به تشکیلات "ندا" تلقی کرد آمده است: « حرف تازه دوستان چیست و چه ضرورت سازمانی و گفتمانی آن را به راه اندازی تشکیلات تازه ترغیب کرده است؟».

فارغ از اختلافاتی که در بین اصلاح‌طلبان در این مسئله وجود دارد، بررسی دلایل مطرح شدن گفتمان "نو اصلاح‌طلبی" و  تشکیلات "ندا" و تلاش برای بازتعریف اصلاح‌طلبی و صورت بندی گفتمانی جدید در شرایط حال حاضر می تواند نشان دهنده اعتراف اصلاح‌طلبان به نقایص و اشتباهاتی باشد که ادامه حیات آنها را منوط به این تغییر و تحول کرده است.

بحران مقبولیت

شاید یکی از عمده ترین دلایل اصلاح‌طلبان برای بازتعریف گفتمانی خود، شکست های پیاپی انتخاباتی باشد؛ شکست هایی که از انتخابات شورای شهر دوم شروع شد و تا امروز نیز ادامه دارد. این شکست‌ها که به نوعی نشان دهنده ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان است می تواند به دلایل متفاوت اتفاق افتاده باشد که هر کدام باید به صورت جداگانه بررسی شود، اما این نتیجه را به دنبال داشت که اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر با درک عدم اقبال مردم به این جریان، محمد رضا عارف تنها کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات را وادار به کناره گیری کرده و از کسی حمایت کنند که آن را اصلاح طلب نمی دانند.

جالب اینجاست که استفاده اصلاح‌طلبان از مهره‌های غیر اصلاح‌طلب و به اعتراف خود "مهره های اجاره‌ای" به این جا ختم نشده است و حتی در روزها اخیر تلاش های بسیاری برای ائتلاف با علی اکبر ناطق نوری، اصلی ترین رقیب اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم انجام داده اند که همه‌ی این موارد می تواند نشانی باشد از ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان و عدم اقبال مردم به این جریان که سران اصلاحات را مجبور به ائتلاف و حمایت از مهره‌هایی غیر اصلاح‌طلب می‌کند.

یکی از سران با سابقه اصلاحات نیز اخیراً در اظهارات خود به مسئله پایگاه اجتماعی اصلاحات و لزوم ترمیم آن اشاره کرده است؛ وی در دیدار خود با اعضای یکی از احزاب منحله در این زمینه گفته است: «ما باید هر چه سریع تر پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کنیم. اگر دیر بجنبیم نظام ما را با نسخه نهضت آزادی و جبهه ملی درهم می پیچد. با پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، فکر نکنید که پایگاه اجتماعی ما تقویت شده و رو به گسترش است. ما از نداشتن پایگاه اجتماعی رنج می بریم.... ما به دنبال بهایی ها راه افتادیم چون ضعیف بودیم. چون پایگاه مردمی نداشتیم.»[3]

این مسئله‌ای است که سعید حجاریان در سال 85 نیز به آن اشاره دارد و می گوید: «نخبه گرايي و نگاه به بالا، اصلاح طلبان را از توجه به پايگاه وسيع اجتماعي خود غافل ساخت، بند نافشان را از توده مردم بريد و امكان بهره گيري از مطالبات و فشارهاي اجتماعي را از ‌آنان سلب نمود.»

مسئله مطرح شدن گفتمانی جدید به دلیل ریزش پایگاه اجتماعی و عدم اقبال عامه مردم به گفتمان اصلاح‌طلبی قبل از محمدرضا تاجیک و آنجایی که حجاریان عرفی شدن اصلاحات را مطرح می کند نیز قابل بررسی است.[4] وی در یادداشتی موشکافانه برای روزنامه «شرق» با عنوان «عُرفی شدن نظریّه های اخلاقی» مورّخ 12/3/1392، سعی می کند با توضیح روند عُرفی شدن اخلاق سیاسی در جوامع به یک مُدل پیشنهادی در رابطه با"اخلاق سیاسی اصلاحات"دست یازد. «حجّاریان» می نویسد: «به جز سه حالت فوق، می توان حالت چهارمی را نیز متصوّر شد که در آن سیاست و اخلاق دو حوزه متفاوت هستند که در بعضی از نقاط اشتراکاتی نیز دارند، مانند نسبت میان طب و اخلاق. در طب به عنوان یک حرفه، گاهی ممکن است مسائلی پیش بیاید که پای اخلاق نیز به میان کشیده شود ... در حالت چهارم، سیاست نیز مانند طب یک حرفه در نظر گرفته می شود، حرفه ای به معنای تدبیر امور و مدیریت. از این رو سیاست دارای وجهی مدیریتی(Managerial)است که در آن سیاستمداران می کوشند با عنایت به منافع ملی یاNational Interestبه امور جامعه رسیدگی کنند. در اینجا سیاست هم یک علم است و هم یک فن. ...«اخلاق سیاسی» در حالت چهارم عبارتی شبیه «اخلاق پزشکی»، «اخلاق کسب و کار» یا «اخلاق تجارت» خواهد بود. یعنی گاهی ممکن است تا در برخی از مسائل، درگیر حوزه‌ ارزش ها، بایدهاو نبایدها شویم... می‌توان ادّعا نمود که امروز نه دیدگاه"فضیلت گرایان"مطرح است و نه دیدگاه «ماکیاول» و «هابز» بلکه بحث ها در این حالت اخیر می گنجد، که در آن تمایزی اساسی میان اخلاق در حوزه فردی و اخلاق در حوزه جمعی وجود دارد. بعبارتی دیگر در این حالت،لبّ لباب اخلاق در حوزه عمومی، با توجه به مصلحت عام سنجیده می شود و سیاستمدار موظّف است تا امور را متناسب با آنچه خیر عام است، تدبیر کند: رِند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار، کار مُلک است آنکه تدبیر و تأمّل بایدش.با توجّه به چهار حالت بالا، نسبت میان اخلاق با سیاست، در حالت نخست از مرتبه‌ فضیلت که لاهوتی بوده، در مسیر ناسوتی و عُرفی شدن حرکت کرده، که در این بین «ماکیاول» در اوج قلّه قرار می گیرد و پس از آن تا به امروز از این قلّه کمی فاصله گرفته است، هرچند هنوز هم به دلیل وجود عنصر مصلحت، سکولار است.». بر این اساس «حجّاریان» دخیل کردن قسمتی از اخلاق و ارزش ها (اسلام گرایی) در شیوه های مدیریتی و کشورداری را نه تنها قابل تحمّل معرّفی می نماید بلکه آن را با توجّه به مصلحت عامّه تجویز می کند، وی سعی می نماید به همقطارانش بفهماند دخیل کردن پاره ای از ارزش ها و سنّت ها در سیاست در حال حاضر با سکولاریسم منافاتی ندارد، زیرا معنای سیاست ورزی مورد نظر دقیقاً همین است.

از نگاه اصلاح‌طلبان صورت بندی گفتمانی جدید و عبور از گفتمان اصلاح‌طلبی می‌تواند از ریزش بیشتر پایگاه اجتماعی این جریان بکاهد و بدنه اجتماعی جدید و تازه نفسی را جذب کند که در انتخابات‌‌های پیش رو قابلیت فعال شدن را داشته باشد.

بحران هویت

یکی دیگر از مشکلات و آسیب‌های جبهه‌ی اصلاح‌طلبی که ضرورت عبور ازآن و طرح ایده "نو اصلاح‌طلبی" را برای برخی از سران اصلاح‌طلبی ایجاد کرده است، تغییرات گسترده در اصول و ارزش‌های این جناح و به تعبییر دیگر بحران هویتی است که اصلاح طلبان مدت‌هاست که به آن دچار شده‌اند.

در حالی که هنوز برخی از اصلاح‌طلبان درشعارها و ادعاهایشان بر اصول انقلابی و مذهبی خود و جریان اصلاح‌طلبی تأکید دارند، طیف دیگری از گروههای منتسب به اصلاح‌طلبی با عبور از مزرهای شرعی و عرفی، بسیاری از اصول و احکام اسلامی و انقلابی را زیر سئوال می‌برند. موضوعی که مورد اعتراض برخی از اصلاح‌طلبان نیز قرار گرفته است؛ به عنوان مثال یکی از زندانیان فتنه که اخیرا از زندان آزاد شده است در دیدار اعضای شورای مرکزی یک حزب منحله گفته است: «ما امروز نیازمند بازتعریف اصلاح طلبی هستیم. ما با گفتمان و رفتار خود مرزهای عرفی و شرعی را در هم شکسته ایم.امروز دخترانی که به دیدن من آمدند دست هایشان را دراز کردند تا با من دست بدهند، اینها شده اند لیدرهای جوانان اصلاح طلب! این اصلاح طلبی نیست، این گام نهادن در مسیر نهضت آزادی است. رفتن به سوی جبهه ملی است. از طرفی دیگر محمد نوری زاد و اعوان و انصارش به دیدن من می آیند. نوری زادی که افتخارش بوسیدن کف پای بهاییان است.محکومان حوادث 88 را آورده تا برایشان صحبت کنم.»

وی در ادامه می‌گوید:« ما مشکل هویتی پیدا کرده ایم. هر فرد و جریان بی ریشه و بوته ای که لباس اپوزیسیون پوشید از او حمایت کردیم و نتیجه اش آن چه شد که نظام می خواست. ما شدیم عروس هزار داماد و هر که از گرد راه می رسد ما با او پیمان می بندیم. »[5]

بحران هویت و دامنه این مشکل به جایی رسید که سید محمد خاتمی نیز در یکی از اظهار نظرهای خود به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «ببینید وقتی فضا یک خورده باز شد هرکسی یک ادعایی می‌کند، بنده بدبخت بیچاره هم آمده‌ام سر کار و حرف‌هایی که نتایج آن ممکن است مشترک باشد و مبانی آن کاملاً مختلف است، صحبت کرده هرکسی می‌آید یک حرف‌هایی می‌زند و من باید تاوان به حسین شریعتمداری بدهم که بله شما گفتید که علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد، این را اصغرزاده گفته به من چه؟ یا شما گفتید امام خمینی به موزه تاریخ سپرده شود، آن را گنجی گفت، من با گنجی اختلاف نظر داشتم. یا این‌که در عاشورا علیه امام حسین شعار دادند، خوب غلط کردند، این را چرا به حساب من می‌گذارید؟ شاید ما نقصمان این بود که روشن‌تر مطالب خود را نگفتیم.»[6]

عدم مرزبندی صریح و روشن اصلاح‌طلبان با جریان‌ها و افرادی که با تکیه بر اصل تساهل و تسامح، اساسی ترین اصول و احکام دینی را زیر سئوال می‌بردند، باعث شد که بسیاری از این گروهها و جریان‌ها با تعریف خود در دایره جبهه اصلاح‌طلبی، هویت دینی و انقلابی این جبهه را مخدوش کرده و به نوعی اصلاح‌طلبان را دچار بحران هویتی کنند؛ البته ناگفته نماند بسیاری از این سخنرانی‌ها، مواضع و کتاب هایی که به ایجاد این فضا در حمله به اصول و احکام دینی کمک می‌کرد با حمایت اصلاح‌طلبان و سران این جریان صورت می‌گرفت.

درک اصلاح‌طلبان از این موضوع باعث شده است که طراحان ایده "نو اصلاح‌طلبی" تأکید فراوانی بر هویت مذهبی داشته باشند. مدیر مسئول دوهفته نامه "نون" در یکی از مطالب این نشریه می‌نویسد: «اصلاح‌طلبان در نو اصلاح‌طلبی باید به وجه مذهبی خویش تأکید کنند و از طریق اجتماعات مذهبی و توجه ویژه به ظواهر و مناسک مذهبی بهانه را از انحصار طلبان بگیرند و در عین حال مواظب باشند که به هیچ وجه از اصول اصلاح‌طلبی قدمی عقب نشینی نکنند و شعار ایران برای همه ایرانیان را بدون هیچ ملاحظه‌ای سر لوحه تمامی رفتار سیاسی اجتماعی و فرهنگی خویش قرار دهند.»[7]


بحران مشروعیت

مشکل و بحران دیگری که اصلاح‌طلبان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و بخش عمده‌ای از آن ناشی از رفتار و عملکرد اصلاح‌طلبان در فتنه 88 است، بحران مشروعیت است. اقدامات فراقانونی و قرار گرفتن در جهت براندازی، موقعیت جبهه‌ی اصلاح‌طلبی را تبدیل به اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران کرد. هرچند که قرار دادن تمام جریان اصلاح‌طلب در طیف اپوزوسیون، دور از واقعیت و انصاف است اما اقدامات براندازانه، ساختار شکنانه و دعوت به اردوکشی خیابانی و عدم توجه به قانون توسط بخشی از منسوبین به جبهه‌ی اصلاح‌طلب را نمی‌توان انکار کرد.

مشکل بزرگ اصلاح‌طلبان این بود که مرزبندی دقیقی با ساختار شکنانی که در موقعیت اپوزوسیون قرار گرفته بودند انجام نداده و بعد از فروکش کردن گرد و غبار فتنه و بازگشت کشور به شرایط عادی نیز از اقدامات گذشته تبری نجستند.

سجاد سالک از اعضای هسته مرکزی تشکیلات "ندا" با اشاره به اقدامات اصلاح طلبان برای تضعیف حاکمیت در طول چند سال گذشته در صفحه شخصی خود در فیسبوک می‌نوسید: «من در رابطه با حاکمیت از فرمولی به نام «قوام متقابل» دفاع می کنم. قوام متقابل ناظر به این است که بهبودخواهان در راستای تقویت حکومت گام بردارند و البته از این فرصت برخوردار شوند تا جبهه اصلاح طلبان را تقویت کنند. این اتفاق در سال های گذشته رخ نداد. یعنی تحول خواهان در مقاطعی تا جایی که توانستند حاکمیت را تضعیف کردند و در چنین تقابلی البته اصلاح طلبان و تشکل ها و بدنه طبقه متوسط را هم در نهایت تضعیف شده دیدند.»

با وجود چنین سابقه‌ای، توده مردم و ساختار نظام - تا قبل از اصلاح آسیب‌ها و اشتباهات- مشروعیتی برای فعالیت‌ مجدد این جریان‌ها قائل نخواهد بود.

این مسئله باعث شده است که در مباحث و پیشنهادات پیرامون ایده "نو اصلاح‌طلبی"، بر قانونی بودن و فعالیت در چارچوب قانون تأکید ویژه‌ای شود.

محمدرضا تاجیک از طراحان ایده "نو اصلاح‌طلبی"، یکی از ویژگی های صورت و هویت گفتمان آینده را "فراقانونی نبودن" آن می‌داند و در مورد تاکتیتک، تکنیک و استعداد های لازم برای رسوب چنین گفتمانی می‌گوید: «اولاً از استعداد بازآفرینش و بازشکوفایی جنبش اصلاحات ( بر اسا مقتضیات نوین مرحله عمل سیاسی) برخوردار باشد؛ ثانیاً، استعداد به چالش کشیدن قانونی رقیب را داشته باشد و ثالثاً، از استعداد تولید و تزریق انگیزه ها و انگیخته های لازم برای حضور در بزنگاههای تاریخی خود، لحظه‌های انتخاب و هنگامه رقابت برخوردار باشد.»

صادق خرازی نیز در یادداشتی که در تبین مواضع تشکیلات ندا نوشته است به این مسئله تأکید دارد: «بیاید مراقب باشیم عده‌ای در ظاهر پشت نام اصلاحات سنگر نگیرند تا در عمل سر از پشت بام براندازی دربیاورند.»

نواصلاح‌طلبی چه ویژگی هایی دارد؟

محمدرضا تاجیک در رابطه با ویژگی های نواصلاح‌طلبی می گوید:

1- از استعداد و امکان هژمونیک و استعاری شدن برخوردار باشد. 2- چهره پرومته‌ای داشته باشد یعنی توام گفتمان /پادگفتمان، قدرت / نخبه‌ای، سنتی/ مدرن، ایرانی/ جهانی و... باشد. 3- فراقانونی نباشد 4- رهروان و همراهانش، انسانهای آزاد و آزاداندیشی باشند که به حکم شأن انسانی خود مایلند رهرو راه باشند و هدفشان بیش از آنکه تسخیر قدرت باشد، تلطیف و تصحیح آن باشد. 5- حامل و عامل سیاست راستین و مبتنی بر سوژه‌شدگی سیاسی آحاد جامعه باشد 6- گستره «خودی» ‌هایش بسیار فراختر از گستره «دگر»‌هایش باشد. 7- روکش‌ و آستری اخلاقی و انسانی داشته باشد 8- و دقایقش ناظر بر ساحتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و... و توام معطوف به تقاضا‌ها و نیازهای جامعه مردمان و جامعه نخبگان باشد.[8]

عبور اصلاح‌طلبان از اصلاح‌طلبی؟

با وجود درگیری اصلاح‌طلبان با این سه بحران به نظر می‌رسد که برخی از جریان های موجود در این جبهه تنها راه بازگشت به شرایط عادی و فعالیت مجدد را جبران اشتباهات و بازتعریف و پوست اندازی اصلاح‌طلبی می‌دانند؛ در حالی که طیف دیگری از اصلاح‌طلبان با طرح ایده "نواصلاح‌طلبی" مخالفت کرده‌اند. در هر صورت جبهه‌ی اصلاحات برای فعالیت مجدد، چاره‌ای جز ترمیم و پاک کردن برخی سوابق سیاه گذشته خود ندارد و باید فعالیت در قالب چارچوب های موجود را بپذیرد.


[1] روزنامه آرمان، 93/4/31

[2] دوهفته نامه "نون"، شماره 3، اردیبهشت 93

[3] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/322304

[4]برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: "تحلیلی از عملیات تاکتیکی اصلاحات در انتخابات؛ آیا اصلاحات با مدل «اخوان المسلمین» به قدرت باز می گردد؟" پایگاه تحلیلی خبری مشرق، 8/4/92

[5] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/322304

[6] http://www.tasnimnews.com/Home/Single/237826

[7] دوهفته نامه "نون"، شماره 4، خرداد 93

[8] همان