کد خبر 32969
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۱:۴۸

معماري امارات تقليدي موفق از معماري غرب است و بسياري از پروژه هاي دولتي که در ايران ساخته مي شود نيز تقليدي ناموفق از معماري امارات است.

مشرق_ معماري ايران، پيش از اين دچار غرب زدگي بود و امروز دبي زدگي آن را تهديد مي کند. يک دهه اي مي شود که همسايگان عرب زبان کشور ما سخت مشغول کارند تا شهرهاي شان را شُهره ي جهان کنند و از قِبَل آن شهرت جهاني يابند. اُمراي عرب کشور امارات که روياي بهشت شداد را از نياکان خود به ارث مي برند، ابر و باد و مه و خورشيد وفلک را (از نورمن فاستر و زاها حديد گرفته تا معماران سنگاپوري) به کار گرفته اند تا، بزرگترين ساختمان جهان، اولين هتل دريايي جهان، بلندترين ساختمان مسکوني جهان، وسيع ترين جزاير مصنوعي جهان، اولين مرکز پروازهاي تجاري به فضا در جهان، اولين هتل هفت ستاره جهان و... را بسازند.

هرچند که بسياري از اين بناها يا سير تکوين طراحي خود را طي مي کند و يا در حال ساخت هستند و يا آنکه اساسا به خاطر مشکل بودجه و اعتبارات نيمه تمام مانده است، اما پرداختن به معماري دبي از آنجا اهميت دارد که پاي سرمايه داران ايراني به اين بناها باز شده و بقول سياست گذاران دبي، اين توريست ها(ي ايراني) دوربين را از دست شان رها نمي کنند و مدام از ساختمان هاي مختلف عکس مي گيرند، تا پس از بازگشت به ايران از طرح هاي امارات در پروژه هاي ساختماني خود الگو بگيرند. اين امر يعني "دبي زدگي "ممکن است براي ما که داراي پيشينه معماري چند هزار ساله هستيم يک تهديد در حوزه معماري قلمداد شود. اين تهديد نه تنها از سوي مردم عادي صورت مي گيرد، بلکه بيشتر از آن، از جانب مسئولين کشور که به دبي سفر مي کنند و هوس مي کنند که شهرک هايي آنچنان مدرن بسازند، رخ مي دهد.
 

 

 


در چنين شرايطي، اين که امراي عربي بخواهند لقب هايي را چون "بلندترين ها"،"اولين ها"، "بزرگترين ها" "وسيع ترين ها" و ... را در جهان، از آنِ خود کنند؛ فقط يک دليل مي تواند داشته باشد و آن هم "نفسانيات سالاري در معماري" است. وگرنه با هيچ کدام از اصول معماري سازگار نيست که کارفرمايي بخواهد و معماري براي خواسته کارفرمايش هزاران ميليارد تن مصالح سنگي و فولادي و... را از زير خاک و از دل طبيعت بيرون بکشد و در کف خليج فارس ما بگسترد تا لقبي در گينس بيابد و برندينگ شهري داشته باشد به نام "جزيره ي نخل"، و افتخار کند که ديويد بکهام از اولين مشتريان پيش خريد ويلاهايش بوده. معماري بايد با طبيعت زندگي کند تا "معماري پايدار" داشته باشيم وگرنه با تخريب طبيعت، عمر معماري اين شهرها به قدمت حکومت هاي ديکتاتوري عربي اش بيشتر نخواهد بود.اين يکي از اصول زيربنايي معماري است و زيبنده معماري ايراني.

  


براي اعرابي که فاقد معماري و هويت تاريخي هستند( هرچند که به لطف مهاجرت بندرنشينان سيرافي ايران، چند بناي قديمي از معماري ايراني را با المان هاي بادگيرش، به نام معماري اصيل از خود کردند)، خرده نمي توان گرفت که براي تقليد، به معماري غربي رجوع کنند که هيچ، با اين شتابي که در معماري و شهرسازي در ساخت تفرج گاه ها در پيش گرفته اند و افقي که براي توريستي شدن کشورشان و قطع وابستگي به نفت در نظر گرفته اند،(به گفته خودشان) لاس وگاسي در جهان بنا مي کنند که آوازه عشرت کده هايش روي لاس وگاس نشينان را سفيد کند و دبي لندي بسازند که خاطره ديزني لند و لاس وگاس را زنده کند.

 
اين شيوه از معماري که در شهر دبي بيش از همه رقم مي خورد، علاوه بر آنکه منابع طبيعي و مصالح ساختماني را به طرز مصرفانه اي به هدر مي دهد، به عنوان اصلي ديگر در معماري، اقليم را ناديده مي انگارد و از اين منظر يک معماري ناپايدار قلمداد مي شود. در منطقه اي گرم و مرطوب همچون سواحل جنوبي خليج فارس، ساختن بلندترين برج جهان توسط شرکت(SOM) با نماي شيشه اي که البته براي بهره گيري از چشم اندازهاي طبيعي اطراف صورت گرفته، باعث جذب گرماي شديد خورشيد مي شود و به تبع آن بايد حجم انبوهي انرژي از طبيعت استحصال شود و به فضاهاي داخلي اين شهر عمودي رسانده شود تا فضا را خنک کرده و گرماي خورشيد را قابل تحمل نمايد. اين مساله حتي صداي منتقدين غربي معماري را نيز از اين بي اعتنايي به طبيعت بلند کرد؛ تا جايي که حتي گفتند که اين ساختمان اصلا "معماري" نيست.

با وجود آنکه نماهاي زيبا و جلوه ها و جذابيت هاي بصري فريبايي که در معماري شهر دبي به کار رفته، غناي خاصي به معماري آن ديار بخشيده است؛ اگر فقط به نقد بي اعتنايي آن به طبيعت بسنده کنيم، تا اينجا دو اصل را در معماري ناديده انگاشته و برخي مسئولين کشور اگر همين دو اصل را در پروژه هاي خود ناديده بگيرند، همانطور که در پروژه هاي زير در ايران مي بينيد، دچار خطاهايي بيشتر از اميران امارات شده اند.
معماري ايراني علاوه بر آنکه رابطه اي بسيار دقيق با انسان و طبيعت برقرار کرده، بلکه داراي هويت و اثر انگشت خاصي است که بي توجهي به آن، بي هويتي را به دو اصل فوق مي افزايد و اشتباه سوم را منجر مي شود.
اصولي که در سطور بالا به اختصار از آن ياد شد به همراه چند اصل ديگر، منجر به پايداري يک اثر معماري در تاريخ مي شود که معماري سنتي کشور ايران بيش از همه از اين ويژگي بهره برده است و امروزه نيز توجه معماران ايران و جهان به آن معطوف شده، تا آنجا که به صورت يک رشته تحصيلي دانشگاهي تاسيس شده و در ايران نيز اين رشته در دانشگاه علم و صنعت تهران در مقطع کارشناسي ارشد، چند سالي است که تدريس مي شود.

پروژه هاي معماري در ايران که با يک سياست کلان همراه است، معمولا از جانب مسئولين کشور رقم مي خورد و مردم دخالت زيادي در شکل گيري آن ندارند. اين پروژه ها از لحاظ مکان يابي اهميت زيادي دارند که اصول فوق در معماري شان بايد درنظر گرفته شود. براي مثال ساخته شدن پروژه ارگ جديد در بيابانهاي گرم کرمان و گستردن آب و ايجاد درياچه مصنوعي در محوطه آن، همانقدر غلط است که ساخت جزيره مصنوعي در سواحل امارات؛ و هردو حاصل بي اعتنايي به طبيعت. يا ساخت برج هاي بلند شيشه اي در قالب طرح شهر تفريحي توريستي صددروازه در بيابان هاي سمنان و دامغان همانقدر اشتباه است که ساختن برج شيشه اي دبي به عنوان بلندترين برج جهان در بيابان هاي دبي؛ و هردو حاصل تکبر انسان در برابر طبيعت. ساخت بيش از اندازه تفرج گاه ها در جزيره کيش در پي دبي سازي اين جزيره، همان اندازه اشتباه است که ساخت تفريح گاه هاي مفرط در دبي به تقليد از لاس وگاس ؛ و هردو حاصل بي اعتنايي به هويت در معماري.


اگر چه طيفي از متوليان امر در کشور همانند اميران امارات در آرزوي برج هاي افراشته غربي معماري مي کنند، اما تفاوت ميان آثار تقليدي از معماري امروز ايران و امارات در اين است که معماري در امارات تقليدي موفق از معماري غرب است و در بسياري موارد از خود معماران غربي براي اين امر بهره مي برد، اما معماري که در ايران به تقليد دنبال مي شود غالبا يک کپي ناموفق از اين بناهاست که فاقد زيبايي ها و جذابيت بصري در فرم سازي و بازي با پوسته ها و سطوح و حتي انتخاب مناسب سبک وفرم براي کاربري مربوطه مي باشد. اساسا تکيه بر معماري گذشته و ايجاد يک معماري فاخر با مصالح و تکنولوژي امروز که داراي شاخصه هاي تنوع نيز مي باشد، بر تقليد از معماري ديگران که با فرهنگ بومي کشور سازگار نيست، ارجحيت دارد؛ اما تقليد در معماري نيز الزاماتي دارد که اگر رعايت نشود باعث دلزدگي و شکست در پروژه ها مي شود.


درنهايت جاي طرح يک پرسش باقي مي ماند. در شرايطي که اماراتي ها معماري بومي ندارند و به تقليد از معماري غرب پرداخته اند، آيا درست است که ما نيز بدون توجه و شناخت معماري غني گذشته خود، به تقليد از معماري تقليدي دبي بپردازيم؟ 
 

 

*زهرا روزبهاني