به گزارش مشرق، خاورمیانه از مناطق حساس و استراتژیک جهان است. عوامل و مسائل متعددی این حساسیت و پیچیدگی را ایجاد کرده و بر آن افزوده است. وجود منابع فراوان و گسترده انرژی، جغرافیای سیاسی، فرهنگ و مذهب و... از عوامل اصلی این حساسیت و پیچیدگیاند. بر این اساس، این منطقه در یکصد سال اخیر، کانون توجهات و کنشهای بینالمللی و بازیگران اصلی نظام بینالملل بوده است. یکی از موضوعات مهمی که در این منطقه هنوز هم ایجادکنندهی چالش و زمینهساز توجهات و کنشهای بازیگران منطقهای در آن شده است، نظامهای سیاسی و بافت جوامع این منطقه است.
در واقع میتوان گفت اکنون اصلیترین چالش و اساسیترین خلأ در منطقهی خاورمیانه، بیثباتی سیاسی در جوامع این منطقه و شکل نگرفتن دولتملت در سپهر سیاسی آنهاست.
تحولات و کشاکشهای سیاسی که در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم، جملگی معطوف به این خلأ اساسی است و هریک به دنبال سامان دادن به این سپهر، در چارچوب نظم مورد نظر خود است.
میتوان ادعا کرد که مهمترین و بارزترین این کنشها و تحولات، بیداری اسلامی است. موضوعی که به طرزی بنیادی و فراگیر، جهان عرب و منطقهی خاورمیانه را تحت تأثیر خود قرار داد و در بخشهایی از آن، نظمی جدید را مستقر نمود.
این بیداری در پی ایجاد و استقرار نظمی دموکراتیک و دینی در منطقه است و همزمان این دو مؤلفهی اساسی، یعنی مردمسالاری و دین را، هدف قرار داده است که اگر در برخی نقاط موفق به استقرار هر دو شده است (تونس)، در جایی دیگر ( مصر)، حداقل یکی از آن دو، یعنی نظم دموکراتیک را از خود به یادگار گذاشته است.
شکلگیری فرآیند دموکراتیک جابهجایی قدرت در برخی کشورهای دیگر منطقه از جمله افغانستان، میتواند تسریعکننده و انسجامبخش فرآیند دموکراتیک شدن قدرت سیاسی در خاورمیانه، در کنار بیداری اسلامی باشد.
در ادامه به دنبال آن هستیم تا این تغییرات بنیادین در ساحت سیاسی خاورمیانه، یعنی دموکراتیزه شدن قدرت سیاسی را از زاویهی دستاوردها و منافعی که برای قدرتی منطقهای چون ایران دارد، بررسی کنیم.
1. یکی از مهمترین دستاوردهای شکلگیری و گسترش مردمسالاری در خاورمیانه، حذف و یا کاهش توان مانور جریانهای افراطی از ساحت قدرت و سیاست خاورمیانه است.
در بررسی تاریخچهی شکلگیری و کنش جریانهای سیاسی اسلامگرا در جهان اسلام، نکتهی قابل توجه آن است که جریانهای افراطی یا در بدو تولد با اقبال مواجه نشدهاند و یا اگر در ابتدا توانستهاند پایگاه مردمی برای خود دستوپا کنند، در بلندمدت نتوانستهاند این پایگاه را حفظ کنند یا بسط دهند.
جریانی مثل جریان اخوانالمسلمین که دارای عقبهای بیش از یکصد سال است، چرا میتواند با گذشت سالیانی طولانی پس از شکلگیری، به قدرت برسد و هنوز برای مردم مصر جذابیت دارد؟ یکی از دلایل اصلی آن را باید در رویکرد و گرایش اعتدالی و وحدتگرای این جریان دید. در مقابل جریانی مثل جریان وهابیت، هیچگاه نتوانسته است یک حکومت مردمی با عقبهی اجتماعی گسترده تشکیل دهد.
چنین به نظر میرسد که با استقرار شیوههای دموکراتیک انتقال قدرت در جهان اسلام و منطقهی خاورمیانه، زمینهی به قدرت رسیدن اسلامگرایان، آن هم جریاناتی با مرام و مشی سیاسی معتدل و وحدتگرا، بهجای گروههای افراطی و تفرقهگرا، فراهم میشود که در مصر و تونس شاهد این امر بودیم.
این امر میتواند در راستای خواست جمهوری اسلامی ایران باشد؛ چراکه این کشور اصلیترین منادی وحدت جهان اسلام بوده و روی کار آمدن چنین گروههایی میتواند چنین فرآیند و خواستی را سرعت و تحقق بخشد. از طرف دیگر، تحقق این امر، تهدیدات گروههای افراطی، که دیدگاههای تکفیری نسبت به شیعیان دارند را رفع میکند و هزینههای سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی در منطقه را به طرز چشمگیری کاهش میدهد که این امر موجب ایجاد یک فضای تنفسی در منطقه برای ایران میشود.
2. موازنهی قدرت ایران با حکومتهای مرتجع منطقه
بیشترین و اصلیترین مخالفت و کارشکنی علیه جمهوری اسلامی و اهداف آن در منطقه، توسط حکومتهای مرتجع و غیردموکراتیک منطقه، همچون عربستان، امارات و... انجام میشود؛ چراکه آنان اساساً ایجاد و رونق مردمسالاری در ایران را خطری جدی برای ماهیت حکومتهای مرتجع خود دانسته و از تسری این تفکر و الگوگیری مردم جوامع خود از مردمسالاری دینی در ایران، هراس دارند. لذا طبیعی است که تلاش خود را علیه جمهوری اسلامی و حمایت از مخالفین داخلی و خارجی آن به کار گیرند. بنابراین گسترش فرآیند دموکراتیک انتقال قدرت و مردمسالاری در منطقه، زمینهی سقوط یا تغییر نگرش و رفتار حکومتهای مرتجع منطقه را به دنبال دارد و این یعنی برتریبخشی به ایران در منطقه؛ چراکه شکلگیری و گسترش دموکراسی در منطقه، زمینهی حذف یا تغییر مخالفان مرتجع ایران در منطقه را رقم میزند.
3. فروپاشی ائتلاف آمریکایی در منطقه
حکومتهای مرتجع منطقه به دلیل عدم وابستگی به مردم خود و نداشتن پایگاه اجتماعی، ناچارند برای حفظ خود، به قدرتهای فرامنطقه، بهویژه آمریکا، اتکا کنند. این امر زمینهساز اصلی ورود آمریکا به منطقه و تشکیل دادن ائتلافهای سیاسی-نظامی، بههمراه حکومتهای غیرمردمی وابسته به خود در منطقه است.
بنابراین گسترش دموکراسی و روی کار آمدن حکومتهای مردمی و ملی بهجای حکومتهای وابسته به غرب، زمینهی تضعیف و فروپاشی ائتلافهای وابسته به غرب را در منطقه فراهم میآورد؛ چراکه حکومتهای ملی که متکی به مردم خود هستند، بیش از وابستگی به قدرتهای بیرونی، به مردم و منابع داخلی خود اتکا دارند.
در بسیاری از مواقع، وابستگی و اتحاد حکومتهای مرتجع با آمریکا و غرب، براساس منافع خاندانی حکومتکنندگان و برخلاف منافع ملی کشورهایشان است. همچنین از دلایل اصلی این اتحادها و ائتلافها، مقابله با حکومتهای مردمسالار منطقه (به دلیل ترس از تهدید مشروعیت حکومتهای مرتجع خود)، از جمله ایران است.
در حالی که در صورت اثرگذار بودن رأی و انتخاب مردم و روی کار آمدن دولتهای مردمی در منطقه، بهطور طبیعی، عقلانیت لازم جهت درک واقعیت درهمتنیدگی منافع ملی و منطقهای و لزوم تعامل و ارتباط مثبت با همسایگان، جهت کسب حداکثری منافع ملی، شکل میگیرد و تعامل و همپیمانی با همسایگان، جانشین تضاد و مقابله با آنان میشود.
رفتار ایران در قبال انتخاب السیسی (فردی که دولت اسلامگرای مرسی را کنار زد و این بهشدت برخلاف میل تهران بود)، به دلیل احترام و باور ایران به گسترش مردمسالاری در منطقه، رفتاری منطقی و عاقلانه بود و تهران این انتخاب را به رسمیت شناخت؛ چراکه ایران عمیقاً بر این باور است که علتالعلل حل مشکلات اساسی خاورمیانه، از ناامنی گرفته تا توسعهنیافتگی، پذیرش و نهادینه شدن مردمسالاری در خاورمیانه است.
منبع: برهان
4. شکلگیری مدل منطقهای امنیت جمعی
گسترش دموکراسی در منطقه و به تبع آن روی کار آمدن حکومتهای ملی و مردمی، آنگونه که گفته شد، میتواند زمینهی تضعیف و فروپاشی ائتلافهای فرامنطقهای را فراهم آورد. از طرف دیگر، به دلیل وابستگی و درهمتنیدگی منافع ملی و منطقهای و همچنین اشتراکات فرهنگی و ارزشی جوامع منطقه، زمینهی لازم برای شکلگیری ائتلافهای سیاسی-نظامی منطقهای بهمراتب بیش از ائتلافهای فرامنطقهای فراهم میشود. بنابراین با روی کار آمدن حکومتهای مردمی و غیروابسته به غرب در منطقه، امکان حرکت بهسوی مدل منطقهای امنیت جمعی، جهت حفظ و همافزایی قدرت و منافع ملی فراهم آمده و بدین سبب، روند تحقق رویای یک بلوک قدرتمند در منطقهی خاورمیانه و جهان اسلام، جهت پاسداری از منافع مسلمانان و افزایش مانور سیاسی و فرهنگی آنان در نظام بینالملل، تسریع و به واقعیت نزدیکتر میشود.
5. دموکراتیزه شدن ساخت قدرت سیاسی، امکان کنش و مانور بیشتر گروههای اسلامگرا در عرصهی سیاسی منطقه را رقم خواهد زد
بدیهی است در این صورت، با توجه به بافت مسلمان جوامع منطقه، نظر و خواست مردم مسلمان منطقه، شکلدهنده به ارزشها و جهتگیریهای حکومت، بافت حکومتکنندگان و چگونگی تعامل با دیگر ملتها خواهد بود.
بنابراین در صورت تحقق فرآیند دموکراتیک انتقال قدرت، بهصورت طبیعی، زمینهی به قدرت رسیدن اسلامگرایان و تشکیل حکومتهای اسلامگرا فراهم میآید. طبیعی است که حکومتهای برآمده از متن مردم ناچارند خواستهها و حساسیتهای جامعهی مسلمان خود را در عرصهی داخلی و خارجی در دستور کار قرار دهند.
از جملهی این خواستهها میتوان به پایبندی و دفاع از منافع مسلمانان، حرکت در راستای وحدت جهان اسلام، ایستادگی در برابر استکبار، دفاع از فلسطین و مقابله با توسعهطلبی اسرائیل در خاورمیانه و... اشاره کرد که خواستههای بنیادین و مشترک مسلمانان منطقه است.
تحقق چنین فرآیندی یعنی همافزایی و همسو شدن کانونهای متعدد قدرت در جوامع مسلمان در راستای خواستهها و ارزشهای بنیادین جمهوری اسلامی در عرصهی سیاست خارجی که همواره معطوف به دفاع از منافع جهان اسلام و مقابله با استکبار و استعمار بوده است. نتیجهی چنین فرآیندی، افزایش امکان مانور و اقدام ایران در عرصهی سیاست خارجی در جهت تأمین و دفاع از منافع جهان اسلام و ارزشهای اسلامی است.
فرجام سخن
در جمعبندی میتوان براساس دلایل بالا، به جد ادعا نمود که ایران از حامیان اصلی گسترش و نهادمند شدن مردمسالاری در بافت منطقهی خاورمیانه است؛ چراکه در تحلیل نهایی بر این باور است که شکلگیری حکومتهای مردمی و ملی، علاوه بر کاهش وابستگی منطقه به غرب، موجبات همگرایی منطقهای و رفع تضاد و ناامنی کاذب و ساختگی در منطقه را فراهم میآورد.
منبع: برهان