یک سایت ضدجنگ آمریکایی در مقاله‌ای به دلایل پشت سکوت اولیه واشنگتن در برابر پیشروی‌های داعش در سوریه و عراق و همچنین علت تصمیم اوباما به بمباران داعش پس از نزدیک شدن این گروهک به اربیل اشاره کرده است.

گروه بین‌الملل مشرق- پایگاه "آنتی‌وار" طی مقاله‌ای به قلم "تد اشنایدر" کارشناس سیاست خارجی آمریکا، به دلایل پشت سکوت اولیه واشنگتن در برابر پیشروی‌های داعش در سوریه و عراق و همچنین علت تصمیم اوباما به بمباران داعش پس از نزدیک شدن این گروهک به اربیل اشاره کرده است. این کارشناس آمریکایی معتقد است تحرکات داعش در منطقه خاورمیانه کاملاً هم‌جهت با اهداف و منافع آمریکا و زمینه‌ساز تغییر حکومت در سوریه و عراق به عنوان دو متحد بزرگ ایران بوده است.

اثر گسترده‌ای که داعش در خاورمیانه گذاشته از چند جهت مرموز است. یک جهت آن این است که آنها چطور توانستند به‌این سادگی یک‌سوم سوریه و یک‌چهارم عراق را تصرف کنند؟ اما شاید مرموزترین جنبه، واکنش آمریکا به ظهور داعش است. علی‌رغم ظهور قدرتی در منطقه که "جنگ با تروریسم" آمریکا قرار بود آن را از منطقه محو کند، واشنگتن ابتدا در برابر پیشروی‌های داعش ساکت بود. تنها چیزی که از این هم عجیب‌تر است، شکستن ناگهانی این سکوت با حملات هوایی به عراق بود. چرا آمریکا این‌قدر در قبال تثبیت داعش خاموش بود و چرا این‌قدر ناگهانی سیاست خود را تغییر داد؟

آمریکا هر کار "بخواهد" می‌کند. پس اینکه این کشور وارد تقابل با داعش نشد به این دلیل است که "نمی‌خواست" رودرروی داعش قرار بگیرد و دلیل اینکه نمی‌خواست رودرروی داعش قرار بگیرد به‌نوعی این است که پیشروی داعش با منافع آمریکا در منطقه سازگار بود.

بهترین پاسخ به پرسش درباره چیستی این منافع، با نگریستن به مکان پیش‌روی‌های داعش داده می‌شود. داعشی‌ها به‌درون سوریه و عراق ریخته‌اند و حالا دارند به‌تدریج در لبنان نفوذ می‌کنند. عراق و سوریه و لبنان سه متحد بزرگ در منطقه‌اند. این الگوی حمله‌های داعش، صرفاً اتفاقی نیست. منافع داعش کاملاً با منافع آمریکا یکی است. آمریکا مدت‌هاست که برای منزو‌ی‌کردن ایران، تمایل به برکناری بشار اسد داشته است. اما در حال حاضر، نه سوریه بلکه دولت عراق بزرگ‌ترین متحد ایران در منطقه است و آمریکا مدت‌ها در پی تغییر این حکومت نیز بوده است. لبنان خانه یکی دیگر از متحدان ایران یعنی حزب‌الله است. توجه کنید که اگر این قالب بشکند و داعش به اردن حمله کند، آن‌گاه اسرائیل و شاید آمریکا به کمک اردن خواهند آمد. شاید آمریکا به‌این دلیل مانع داعش نشده است که آنها دارند کار آمریکا را انجام می‌دهند: تغییر حکومت و تضعیف متحدان ایران.

گرچه آمریکا با جانبداری از دشمنی که در سوریه با آن در حال جنگ است، به خودش ضربه می‌زند، اما واشنگتن تاریخچه‌ای طولانی در حمایت از بدترین دشمن خود با هدف مبارزه غیرمستقیم با "دشمن کنونی" دارد. جانبداری آمریکا از داعش فقط شکلی عجیب از یک سیاست بسیار متداول است.

یکی از آموزه‌های کتاب "کشتن امید" نوشته "ویلیام بلوم" این است که در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم و بلافاصله پس از جنگ، آمریکا در عین حال که با نازی‌ها و هوادارانشان می‌جنگید، با همان‌ها متحد شد تا از قدرت گرفتن دولت‌های کمونیستی پیشگیری کرده و نابودشان کند. این استفاده از بدترین دشمن برای جنگیدن با "خطر کنونی"، حداقل در چین، ایتالیا، یونان، فیلیپین، کره، آلبانی و خود آلمان اتفاق افتاده است. این الگو با کمک مالی به مجاهدین افغانستان و مسلح‌کردن ایشان تداوم پیدا کرد و اکنون نیز با حمایت از افراطی‌های اسلام‌گرا در سوریه و نئونازی‌ها و هواداران نازیسم در اوکراین ادامه پیدا می‌کند.

بنابراین آمریکا مطابق سیاست‌های قدیمی خود ازطریق رویارونشدن با داعش، از این گروه برای انجام‌دادن کاری حمایت می‌کند که آمریکا پیش از این نمی‌توانست انجام دهد. موفقیت داعش به‌معنای تضعیف یا تغییر حکومت در کشورهایی است که برای منزوی‌کردن و تضعیف ایران باید کنترل شوند. گرچه ظاهراً آمریکا تمایلی ندارد که به داعش اجازه دهد در قالب یک "دولت اسلامی" بر منطقه حکومت کند، ولی برای پی‌بردن به تمایل آمریکا برای همکاری با این گروهک به برهانی بیش از کمک حامیان داعش در عربستان سعودی نیاز نیست و هرچه دولت آینده داعش قساوت بیشتری داشته باشد، برای آمریکا بهتر است. تاریخ همواره نشان داده است که آمریکا دوست دارد از دیکتاتورهای قسی‌القلب در برابر حکومت‌های دموکراتیک حمایت کند. دلیل این حمایت فقط این نیست که حکومت‌های دموکراتیک به‌نفع رأی‌دهندگان خودشان عمل می‌کنند و دیکتاتورها در ازای حمایت آمریکا به‌نفع واشنگتن، بلکه وقتی یک دیکتاتور دیگر به‌درد منافع آمریکا نخورد، به‌سادگی می‌توان برکنارش کرد، با این توجیه که او قسی‌القلب است.

بنابراین آمریکا در قبال پیشروی داعش ساکت بود به‌این دلیل که منافع آمریکا دقیقاً با پیشروی داعش سازگار بود. کشورهایی که داعش در حال غلبه بر آنها بود، دقیقاً همان‌هایی بودند که آمریکا، برای منزوی‌کردن یا تضعیف ایران، قصد تضعیف یا تغییر حکومت در آنها را داشت. اما چرا آمریکا ناگهان سکوت خود را شکست و به داعش در عراق حمله هوایی کرد؟

گرچه منافع آمریکا مطابق با موفقیت داعش در سوریه و عراق و لبنان است، اما آمریکایی‌ها حتی بیش از این می‌توانند سود کنند اگر بشار اسد در سوریه و حیدر العبادی در عراق برکنار شود، بدون اینکه خود داعش در این کشورها روی دست آمریکا باقی بماند. بنابراین داعش خدمتی دوگانه انجام می‌دهد و وضعیتی را ایجاد می‌کند که در آن منافع سیاست خارجی آمریکا ممکن نیست از دست برود. قبل از اینکه داعش کاملاً به هدف خود برسد، تهدید آن علیه عراق اهرم فشار خوبی را برای تغییر حکومت در اختیار آمریکا قرار می‌دهد.

هیچ رویداد تاریخی از رویدادهای دیگر مستقل نیست. رویداد تاریخی را باید به‌عنوان حلقه‌ای در زنجیره رویدادها تلقی کرد. اگر فهم این حلقه دشوار به نظر رسید، آن‌گاه به حلقه‌های بلافاصله پیش و پس از آن نگاه کنید. چرا آمریکا ناگهان حمله به داعش را در عراق آغاز کرد؟ علت این اقدام شاید تا اندازه‌ای حمایت از متحدان کرد باشد، تا حدی هم حمایت از پرسنل نظامی و دیپلمات‌های آمریکایی در اربیل و بغداد، اما شاید یک انگیزه عمیق‌تر سیاسی مربوط به سیاست خارجی نیز وجود داشته باشد.

برای فهم این انگیزه، به رویدادهای مرتبط بلافاصله پیش و بلافاصله پس از ورود آمریکا به عراق نگاه کنید. وقتی باراک اوباما صدور اجازه حمله به عراق را اعلام کرد، توضیح داد که عراق "باید نشان دهد که برای حفظ دولتی متحد بر مبنای مصالحه آماده است. ما به داعش اجازه تشکیل خلافت در سوریه و عراق را نخواهیم داد. ولی این فقط در صورتی میسر است که بدانیم آن‌جا دوستانی داریم که می‌توانند خلاء را پر کنند." به‌عبارت دیگر، آمریکا در حال حاضر ‌چنین دوستی در عراق ندارد. می‌بینید که اوباما از تهدید داعش به‌عنوان اهرم فشار برای تغییر حکومت در عراق استفاده می‌کند. آمریکا فقط در صورتی عراق را می‌خواهد که عراقی‌ها دولتی برپا کنند که بتواند آن نوع وحدت و توافقی را ایجاد کند که دولت مالکی در ایجاد آن ناتوان بود. بنابراین یا داعش موفق به ایجاد تغییر مطلوب در عراق می‌شود یا آمریکا از طریق مطرح‌کردن تغییر حکومت به‌عنوان پیش‌شرط نجات‌دادن عراق از داعش، این کار را می‌کند.

حلقه تاریخی پس از بمباران، مؤید مطلبی است که راجع به حلقه پیش از آن گفته شد. فقط چند روز بعد از آغاز دخالت آمریکا در عراق، رئیس‌جمهور عراق "فؤاد معصوم" طی اقدامی که مالکی آن را کودتا نامید، از انتصاب مالکی به‌عنوان نخست‌وزیر خودداری کرد. آمریکا آشکارا از عزل مالکی به‌دست معصوم حمایت کرده است. "برت مک‌گورک" دستیار معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک، گفته است که آمریکا "به‌طور کامل از رئیس‌جمهور عراق فواد معصوم به‌عنوان تضمین‌کننده قانون اساسی و همچنین از نامزدی برای پست نخست‌وزیری حمایت می‌کند که بتواند اتحاد کامل ملی تشکیل دهد." "ماری هارف" سخنگوی معاون وزارت امور خارجه آمریکا افزوده است که نخست‌وزیر عراق باید "از طریق ایجاد اتحاد ملی و حکومت به‌شیوه فراگیر، نماینده آرزوی‌های مردم عراق باشد."

بنابراین دلیل شکسته‌شدن سکوت دولت آمریکا در قبال داعش در عراق، با دلیل سکوت این دولت در قبال داعش یکی است: تغییر حکومت در عراق. آمریکا این مطلب را واضح نشان داده است که این کشور در صورتی به عراق کمک اعزام می‌کند که عراق نوری مالکی را از قدرت خلع کند. پس اوباما کمک‌ها را فرستاد و عراق هم بلافاصله دست‌ به ‌کار خلع نوری مالکی از قدرت شد.

برای دریافتن دلیل سکوت آمریکا و بعد بمباران داعش باید هر دوی این اقدامات را به‌عنوان یک الگو بررسی کرد. اتفاقی نیست که آمریکا در قبال فائق‌آمدن داعش بر متحدان ایران در منطقه ساکت ماند. اتفاقاً همین پیروزی‌های داعش دلیل سکوت واشنگتن بود. همچنین اتفاقی نیست که اوباما آشکارا می‌گوید که کشورش فقط در صورتی داعش را بمباران می‌کند که مالکی از قدرت خلع شود. فرایند این حلقه‌های تاریخی و تحقق یک سیاست و الگوی رفتاری توسط آمریکا، بمباران داعش در عراق و بلافاصله اقدام فؤاد معصوم رئیس‌جمهور عراق در جلوگیری از انتصاب مالکی به‌عنوان نخست‌وزیر است.