ثریا سپه‌پور، کارشناس ارشد دیپلماسی عمومی و روابط بین‌الملل در آمریکا به تحلیل ابعاد پنهان دیدار تیم‌های والیبال ایران و آمریکا پرداخته است.

گروه ورزشی مشرق،‌ تیم ملی والیبال ایران برای چند روز میهمان آمریکا بود و 4 دیدار دوستانه نیز با این تیم برگزار کرد. این رقابت ها در ایالت کالیفرنیا برگزار شد و از سوی صدای آمریکا نیز پخش شد. این اردو که به ظاهر ورزشی بود، با پشت پرده ای همراه بود که حکایت از اهداف خاص دولت میزبان در برگزاری این دیدارها داشت.
ثریا سپه‌پور، کارشناس ارشد دیپلماسی عمومی و روابط بین‌الملل در این باره تحلیلی دارد که قابل توجه است. متن گفت و گوی وی با مشرق را در زیر می خوانید.

لطفاً مفهوم دیپلماسی عمومی را برایمان شفاف‌تر بیان کنید.

دیپلماسی عمومی برخلاف دیپلماسی معمول که بین دیپلمات‌های دو کشور وجود دارد، بر این اساس است که یک کشور مثل آمریکا سیاست خارجی خود را بتواند با نفوذ به مردم کشور هدفش، مثلاً ایران، پیاده کند. بنابراین، به جای آن که با سران کشور گفتگو کند و با آنها کنار بیاید، تلاش می‌کند مردم کشور را جذب کند و به سمت خود بکشد و آنها را متقاعد کند تا سیاست خارجی موردنظرش را اجرا کنند. در واقع علیه مردم یک کشور نیست؛ بلکه علیه نظام آن کشور است.

وقتی می‌بینیم افرادی مثل "آلن ایر" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در فیس‌بوک درباره عید نوروز یا پیروزی تیم ملی والیبال ایران در لیگ جهانی می‌نویسد، اینها دلسوزی برای مردم ایران نیست؛ بلکه ابزاری است تا اگر نتوانستند در سیاست خارجی خود موفق باشند، بتوانند با دیپلماسی عمومی به یک سری دستاوردها برسند.

کاملاً درست است. خودشان می‌گویند که دو ابزار دارند؛ یکی قدرت نرم و یکی قدرت سخت. قدرت سخت همان ارتش است؛ اما قدرت نرم همین کارهایی مثل تبریک عید یا نوشتن کتاب یا استفاده از ورزش و غیر این‌هاست. وقتی این دو قدرت را با هم بتوانند پیش ببرند، آن‌چه که هیلاری کلینتون وقتی وزیر خارجه بود روی آن خیلی تأکید داشت، اسمش را می گذراند "قدرت هوشمند." ترکیبی از قدرت‌های نرم و سخت. از یک طرف می‌آیند و ایران را به دلایل مختلف و بی‌اساس متهم می‌کنند. مثل این‌که می‌خواهد بمب اتم بسازد یا حامی تروریست‌هاست. اما از سویی با مردم گونه دیگری برخورد می‌کنند چون فقط و فقط هدفشان این است که مردم را مقابل دولت قرار دهند و به طرف خود بکشند. آمریکا برای هیچ‌کس، حتی برای مردم خودش هم دلسوزی نمی‌کند. موضوع دلسوزی نیست. موضوع این است که با مردم کنار بیاید و بتواند آنها را به سوی خود بکشد چون هدف نهایی خلاص شدن از دولت ایران است.

دیپلماسی عمومی زیر مجموعه‌های مختلفی دارد که یکی از آنها دیپلماسی ورزشی است. لطفاً در این‌باره هم برایمان توضیح بدهید.

وزارت خارجه آمریکا برنامه‌ای را به نام "ورزش متحده" تأسیس کرده که در قالب آن ورزشکارانش را به جاهای مختلف می‌فرستند و ورزشکاران کشورهای مختلف را به آمریکا می‌آورد. به این ترتیب می‌خواهد به نفوذ خود در جاهای مختلف بیفزاید و به اقدامات خود مشروعیت ببخشد. از طریق دیپلماسی ورزشی افرادی از کشورهای خارجی مثل ایران با فرهنگ آمریکایی آشنا می‌شوند. از نظر آمریکایی‌ها دیدن فرهنگ آمریکایی مثل رفاه و غیره باعث می‌شود این افراد تأثیر بپذیرند و وقتی به کشور خود برمی‌گردند، بتوانند روی مردم دیگر هم تأثیر بگذارند.

دیپلماسی عمومی لزوماً به این معنا نیست که بتوانید همه مردم یک کشور را مستقیماً تحت تأثیر قرار دهید. نمی‌توانید مستقیماً به عنوان مثال با 80 میلیون نفر در ارتباط باشید؛ اما به راحتی می‌توانید 20 نفر را تحت تأثیر قرار دهید و امیدوار باشید این افراد بقیه مردم کشورشان را تحت تأثیر قرار دهند.

دیپلماسی ورزشی از المپیک برگرفته شده که همیشه فضای دوستانه داشته است و ارتباطی با سیاست هم نداشته؛ اما وقتی این مفهوم به آمریکا می‌آید، فقط معنای سیاسی می‌دهد. درباره ارسال پیام به ملت‌های دیگر با هدف پیش‌برد منافع آمریکاست.

می‌دانید چه کسی دیدار والیبال ایران و آمریکا را برنامه‌ریزی کرد؟ آیا این بازی توسط همان برنامه ورزش متحده برگزار شد؟

بله، مسلماً برنامه ورزش متحده نقش زیادی در این ماجرا داشت. خود وزارت خارجه هم بسیار برای این مسابقه تبلیغ کرد. خودم سه بازی اول را ندیدم؛ اما می‌دانم ایرانی‌های بسیار زیادی در ورزشگاه بوده‌اند؛ بسیار بیش‌تر از آمریکایی‌ها. آن‌قدر که فکر می‌کردید بازی در ایران دارد برگزار می‌شود. آخرین مسابقه که من هم در ورزشگاه بودم، تعداد آمریکایی‌ها یک مقدار بیش‌تر بود؛ اما باز هم جمعیت ایرانی‌ها خیلی زیاد بود. به نظرم آمریکایی‌ها دچار اشتباه محاسباتی شدند.

این‌ها فقط از طریق شبکه "صدای آمریکا" بازی را پخش کردند. اگر موضوع واقعاً خود بازی بود، پس چرا شبکه‌های دیگر تلویزیونی به عنوان یک رویداد ورزشی آن را پخش نکردند؟ به خصوص که این‌جا شبکه "ای‌اس‌پی‌ان" هم هست که مسابقات ورزشی را پخش می‌کند. اما فقط از طریق صدای آمریکا پخش شد که یک ابزار وزارت خارجه آمریکا در دیپلماسی عمومی و تبلیغات هدف‌دار است.

صدای آمریکا در سال 2009 واقعاً نقش فعالی در پاشیدن بذر اغتشاشات در ایران داشت. در حقیقت پشت این مسئله ایستاده بود. ضمن این‌که صدای آمریکا امواج خود را اکنون به درون ایران هم می فرستد، در حالی که طبق قرارداد "الجزایر" بین دو کشور، آمریکا نباید برنامه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای به درون ایران بفرستد. همین که صدای آمریکا این دیدار را پخش می‌کند، نشان می‌دهد این بازی صرفاً سیاسی بوده است. به نظر من آن‌چه وزارت خارجه دست‌کم گرفته بود، قدرت و اتحاد بین ایرانی‌هایی بود که برای حمایت از تیم ملی خود به ورزشگاه آمده بودند. می‌توان گفت که ایران توانست آمریکا را در بازی دیپلماسی عمومی خود گرفتار کند.

به نظر من پرچم‌های ایران که در ورزشگاه به اهتزار در آمده بود، آن هم در ایالت کالیفرنیا که همه می‌دانند ایالتی فوق‌العاده ضدایرانی است و فعالان ضدایرانی زیادی دارد، این چیزی نبود که وزارت خارجه بتواند پیش‌بینی کند. به نظر من دیدار به نفع سیاست خارجی ایران تمام شد؛ نه آمریکا چون وقتی این بازی درون ایران به نمایش گذاشته می‌شود، ایرانی‌ها خواهند دید که حتی ساکنین لس‌آنجلس هم با پرچم‌هایی که به دست دارند، از تیم ملی و دولتشان طرفداری می‌کنند. دیگر این تصور غلط وجود نخواهد داشت که همه افرادی که خارج از ایران هستند با دولت مخالفند. به این شکل، به نظر من بازی والیبال یک پیروزی بزرگ برای ایران بود.

به نظر شما بهترین راه در قالب دیپلماسی عمومی که ایران می‌تواند به وسیله آن با اقدامات آمریکا مقابله کند، چیست؟

اولین مشکلی که ایران دارد، دسترسی این کشور است. شما ببینید 90 درصد، حتی بیش‌تر 95 درصد از رسانه‌های آمریکایی، مالکیتشان به دست نئومحافظه‌کارهایی است که دیپلماسی عمومی، برنامه‌های دولتی، منافع شرکت‌های بزرگ نظامی آمریکا یا برنامه‌های اسرائیل را پیش می‌برند. عربستان سعودی هم مجموعه بسیاری بزرگی از همین رسانه‌ها را دارد که نه تنها روزنامه بلکه شبکه‌های تلویزیونی و غیره را هم شامل می‌شود. بنابراین، دست ایران تا حد زیادی در این‌باره بسته است. اما اگر ما هم بتوانیم مثل همین بازی والیبال را ما هم برگزار بکنیم، علاوه بر جاسوسان زیادی که به ایران می‌آیند، مردم عادی هم که به ایران می‌آیند، وقتی مهمان‌نوازی را می‌بینند، شگفت‌زده می‌شوند و درباره آن در کشور خودشان خیلی صحبت می‌کنند. مگر این‌که با هدف خاصی مثل تضعیف ایران به این کشور آمده باشند.

فکر می‌کنم چون آمریکا و اسرائیل تمام سعیشان بر این است که اسلام را بد نشان بدهند و به تبع ایران را هم یک تهدید معرفی کنند، یکی از چیزهایی که ایران خیلی باید روی آن تأکید کند این است که به دنیا نشان دهد زمانی که این کشورها در قرون وسطا بودند و دانشمندان را سرکوب می‌کردند و کسی حتی نمی‌توانست بگوید که زمین گرد است، اسلام از دانشمندان هم جلوتر بوده است. دلیل آن هم که ایران در حال حاضر به این شدت به دنبال علم است، این است که اسلام همیشه به علم، هنر و زیبایی اهمیت داده است. برعکس افراد دیگری که از علم به عنوان ابزاری برای نابود کردن دیگران استفاده می‌کنند، اسلام همیشه به تبلیغ ارزش‌ها بها داده است. ما باید در زمانی که مردم تفتیش عقاید می‌شدند بین اسلام و حکومت‌های کشورهای غربی تمایز قائل شویم.

به نظر من نمی‌توانیم ایران را از اسلام جدا بررسی کنیم. نه تنها متدین بودن مردم، بلکه دستاوردهای ایران هم به خاطر اسلام بوده است. به نظر من این موضوع تا حد زیادی اکنون به فراموشی سپرده شده است.

ایران از معدود کشورهایی است که به طور رسمی از مقاومت حمایت می‌کند. آیا می‌توان گفت حمایت مردم ایران از مقاومت هم نوعی قدرت نرم ایران است؟

بله. این هم قدرت نرم است و هم قدرت هوشمند. حمایت ایران از مقاومت به این دلیل نیست که این کشور از آمریکا یا اسرائیل متنفر است، بلکه ایران حامی عدالت است. به همین خاطر است که ایران با بسیاری از کشورهایی روابط خوب دارد که لزوماً کشورهای قدرتمندی نیستند، اما مردم آنها دچار ظلم و استعمار آمریکا، کشورهای غربی و اروپایی شده‌اند. اگر با بسیاری از آمریکایی‌ها صحبت کنید، ایران را به خاطر عدالت‌طلبی و حمایت از مستضعفین دوست دارند.