یک سایت خبری آمریکایی برخورد خشونت‌بار پلیس آمریکا با معترضین به قتل یک نوجوان سیاه‌پوست به دست پلیس را نتیجه نهادینه شدن خشونت و نظامی‌گری در ساختار دولتی آمریکا دانست.

گروه بین‌الملل مشرق- سایت خبری "دیسیدنت وویس" طی مقاله‌ای به قلم "برایان تراوتمن" با اشاره به خشونت‌های اخیر پلیس آمریکا در شهر فرگوسن ایالت میسوری و در واکنش به اعتراضات مردمی به قتل یک نوجوان سیاه‌پوست توسط پلیس، خشونت نظام‌مند و نظامی‌گری دولتی را دلایل اصلی نظامی شدن پلیس در این کشور توصیف کرد.

واکنش پلیس به اعتراضات عمومی در شهر "فرگوسن" ایالت "میسوری" پس از قتل "مایکل براون"، نوجوان 18 ساله سیاهپوست به‌دست یک افسر سفیدپوست پلیس در 9 آگوست، بهترین نمونه از ماهیت به شدت خشونت‌طلب پلیس در آمریکای امروز است. ساکنان شهر فرگوسن که از رفتار خصمانه و توهین‌آمیز پلیس به‌تنگ آمده‌اند همچنان به خیابان‌ها می‌ریزند تا عدالت را برای مایکل براون و دیگر قربانیان بی‌رحمی پلیس مطالبه کنند. مردم شهرهای دیگر از جمله نیویورک نیز با آنان ابراز همبستگی کرده‌اند.

اعمال تاکتیک‌‌های خشن برضد معترضان صلح‌طلب در شهر فرگوسن درخلال چند هفته تظاهرات، خشم این مردم را تشدید کرد. گاز اشک‌آور، گلوله‌های پلاستیکی، بمب‌های دودزا، آژیرهای گوشخراش و نیز تفنگ‌هایی که به‌سمت معترضان نشانه رفته بود، برخی از روش‌های خشونت‌آمیزی بود که توسط "مجریان قانون" به‌کار برده شد. به‌علاوه، حکومت نظامی که توسط فرماندار میسوری اعلام شد و تهدیدهای کلامی مبنی بر حمله نیروهای پلیس و بازداشت خبرنگاران، به علاوه سایر واکنش‌های نسنجیده و مخرب، فقط تنش میان پلیس و معترضان را تشدید کرد.

عملکرد پلیس در شهر فرگوسن یک مباحثه ملی بسیارضروری را برانگیخت که مدت‌ها به تعویق افتاده بود. این مباحثه به ظهور "مجموعه صنعت پلیس" مربوط می‌شود و یک پیامد مهم آن افزایش آگاهی عموم مردم آمریکا از چگونگی تجهیز پلیس محلی و ایالتی به سلاح‌های مخصوص جنگ است. اینکه برنامه‌ها و کمک‌هزینه‌های دولت، پلیس را به جنگ‌افزارهای ارتشی مجهز کرد و اینکه از این تسلیحات برضد شهروندان آمریکایی استفاده می‌شود، خشم نمایندگان چه لیبرال و چه محافظه‌کار را برانگیخته است. رسانه‌های ملی امریکا اکنون در پرتوافکندن بر ساختار پارلمانی سیاست‌گذاری مدرن، به رسانه‌های مستقل ملحق شده‌اند. اما حتی حالا هم اکثر رسانه‌ها و سیاستمداران همچنان علل بنیادی این نوع سیاستگذاری‌ها و شیوه‌های خشونت‌بار اجرای قانون را نادیده می‌گیرند، زیرا درنظرگرفتن این علل مستلزم زیرسئوال‌بردن و به‌چالش‌طلبیدن جدی نظام‌ها و نهادهایی می‌شود که این سیاست‌ها و شیوه‌ها را تولید کرده‌اند.

برای درک بهتر و همچنین کاهش واقعی و نهایتاً جلوگیری از عوامل بنیادینی که منجر به قتل مایکل براون و دیگر شهروندان غیرمسلح به‌دست پلیس شد، باید به‌طور آشکار دو شکل عمده خشونت رایج در آمریکا را مورد بحث قرار دهیم: خشونت نظام‌مند یا همان "خشونت ساختاری" و نظامی‌گری. خشونت نظام‌مند نوعی از خشونت است که عمیقاً در چارچوب‌های اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، سیاسی و حقوقی کشور جای گرفته است و معمولاً در سیاستگذاری دولت ریشه دارد. این نوع خشونت، خشونتی سازمان‌یافته است که زمینه‌ای تاریخی دارد و غالباً به‌شیوه‌های ظریف اما بسیارخاص و مخرب نمود پیدا می‌کند. مثال‌های این نوع خشونت عبارتند از نژادپرستی، طبقه‌گرایی و تبعیض، نابرابری اقتصادی، و فقر نسبی. خشونت نظام‌مند راه را برای ارزش‌های استبدادی و غیردموکراتیک، نظیر استثمار و به‌حاشیه‌راندن و سرکوب خصوصاً برضد مردم بی‌نام‌ونشان و تهی‌دست، هموار می‌کند.

از سوی دیگر، نظامی‌گری یک نوع ایدئولوژی است که براساس آن ملت باید توان نظامی استواری داشته باشد و از زور، یا تهدید کاربرد زور، برای حفاظت و پیشبرد منافع ملی استفاده کند. رویکرد نظامی‌گری آمریکا به تنش‌های خارج از مرز را می‌توان در بسیاری از جنبه‌های سیاست داخلی این کشور نیز یافت. خشونت نظام‌مند و نظامی‌گری با هم مرتبط و به‌طور متقابل به‌هم وابسته‌اند؛ با هم پیوند دارند و بر روی هم بنا می‌شوند و یکدیگر را تقویت می‌نمایند. هر دوی این‌ها سیاستگذاری آمریکا را تعریف می‌کنند و به آن جهت می‌دهند: نوعی از فعالیت پلیسی که در آن با شهروندان مثل دشمنان دولت رفتار می‌شود. برای اثبات این مدعا به مثالی بیش از هجوم نظامی پلیس به مردم در شهر فرگوسن نیاز نیست.

علت سرازیرشدن تجهیزات ارتشی مثل وسائل نقلیه ضدمین و سلاح‌های نیمه‌خودکار به ادارات پلیس در سراسر کشور، همین خشونت نظام‌مند و نظامی‌گری است. در مقاله‌ای که ماه گذشته با عنوان "تشدید جنگ داخلی" نوشتم، گزارشی را از "اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا" راجع به ظهور خلق و خوی نظامی‌گری در فعالیت‌های پلیسی آمریکا مورد بحث قرار دادم. پژوهش این اتحادیه نشان می‌دهد که ارتشی‌شدن پلیس از حد گذشته و مرگبار شده است. برای نمونه از گروه "سلاح‌ها و تاکتیک‌های ویژه" عمدتاً برای حمایت از مجوزهای بازرسی در پرونده‌های سطح پایین مواد مخدر استفاده می‌شود و این گروه‌ها از روش‌ها و تجهیزاتی استفاده می‌کنند که طبق سنت رایج، در جنگ استفاده می‌شود.

اتحادیه مزبور همچنین دریافته است که ارتشی‌شدن پلیس به‌میزان قابل ملاحظه‌ای پس از هرکدام از سه رویداد بزرگ ملی افزایش یافته است: "آغاز جنگ علیه مواد مخدر"، "حملات 11 سپتامبر" و "مجموعه تصمیمات دیوان عالی" که حقوق تضمین‌شده مردم در اصلاحیه چهارم قانون اساسی آمریکا (ممنوعیت تفتیش و توقیف بی‌دلیل و بدون حکم قضایی) را دچار زوال کرده است. در طول دو دهه گذشته میزان جرائم خشن در آمریکا به‌سرعت کاهش پیدا کرده و بنابراین ارتشی‌شدن فعالیت پلیس دور از عقل است. به‌لحاظ تاریخی، انگیزه کشور‌هایی که پلیس خود را ارتشی کرده‌اند نه مبارزه با جرائم خشن، بلکه سرکوب سریع شورش‌های مدنی عمومی برضد ظلم و سرکوب و بی‌عدالتی بوده است.

بیانیه "سربازان بازنشسته حامی صلح" که یک سازمان جهانی متشکل از نظامیان بازنشسته و کسانی است که برای ساختن فرهنگ صلح با ایشان هم‌پیمان شده‌اند، خواستار اجرای عدالت برای مایکل براون و خانواده‌اش شده است، که این امر باید از طریق اقداماتی از جمله "تحقیق کامل و فوری و شفاف" درباره قتل وی تحقق پیدا می‌کند. این سازمان، کاربرد خشونت برای تأمین عدالت را در هر شکلی که باشد به‌شدت محکوم می‌کند و در مقابل از معترضان استدعا می‌کند که "همچنان خشم خود را در راستای ایجاد قدرت و همبستگی با یک‌دیگر و ایجاد تغییر از روش‌های مسالمت‌آمیز جهت‌دهی کنند." سازمان یادشده خشم و بهت عمیق خود را در قبال خشونت دولتی در شهر فرگوسن نیز ابراز می‌کند: "واکنش افراطی پلیس به ابراز اندوه و خشم اجتماع معترضان، نتیجه ذهنیت ملت ماست، مبنی بر این‌که خشونت، راه‌حل هر مشکلی است."

طبق دیدگاه این سازمان، "مجموعه صنعت نظامی" و ذهنیت جنگ دائمی، دو منبع عمده خشونت شمرده شده است: "سیزده سال جنگ همه جامعه ما را نظامی کرده است. ما می‌بینیم تجهیزاتی که برای میدان جنگ طراحی شده است در خیابان‌های این کشور برضد شهروندانمان استفاده می‌شود. پلیس را در یونیفورم‌ها و در حال استفاده از سلاح‌هایی می‌بینیم که از ارتش نمی‌توان تشخیصشان داد." همین رویکرد نظامی‌گری به فعالیت پلیسی داخلی، منجر به بروز فاجعه در خیابان‌ها شده است: "هفته به هفته گزارش‌هایی را می‌بینیم مبنی بر سوءاستفاده پلیس و قتل شهروندان بی‌گناه و بدون سلاح."

عدالت غالباً از قربانیان دریغ می‌شود: "بارها و بارها شاهد بوده‌ایم که پلیس در قبال جرائمش عفو شده است و شهروندان در کمال ناباوری رها شده‌اند، و حیران هستند که پس باید به کجا روی بیاورند." سازمان سربازان بازنشسته حامی صلح، هدف‌قرارگرفتن اجتماعات رنگین‌پوست به‌دست پلیس را یادآور می‌شود و می‌گوید اعتراضات فرگوسن، واکنشی طبیعی به میراثی از بدرفتاری و بی‌عدالتی است. این سازمان استدلال می‌کند که بی‌رحمی پلیس، به‌طور خاص، برضد مردان جوان سیاهپوست، آتش زیر خاکستر بود: "ناآرامی‌ها در فرگوسن و شورش‌های مدنی مشابه، پیامد بدرفتاری و غفلت دولت است نه پیامد اقدامات اوباش و فرصت‌طلبان. درنهایت هر که را پایین نگه دارند، برای بلندشدن تلاش خواهد کرد." بیانیه این سازمان همچنین هشدار می‌دهد تا زمانیکه به نظامی‌گری خود در خارج از آمریکا پایان نبخشیم، نظامی‌گری در داخل خود آمریکا را نمی‌توانیم رفع کنیم: "نمی‌توانیم در خیابان‌های مملکت خودمان فراخوان صلح بدهیم و در عین حال سیزده سال مشغول جنگ در خیابان‌های ممالک دیگر باشیم." نظام فعالیت پلیسی خشن آمریکا و سیاست خارجی ستیزه‌جویانه آن به‌هم مرتبطند. بنابراین شرط لازم برای این‌که اصلاحات اثربخش باشد و به فرهنگ خشونت آمریکایی پایان دهد این است که هر دو را با هم مورد بحث قرار دهیم.

رویکردهای مبتنی بر حل مسئله با قانونگذاران محلی و ایالتی و فدرال آغاز می‌شود که اذعان می‌کنند بسیاری از قوانین و سیاست‌های جاری، خالق و تغذیه‌کننده خشونت نظام‌مند و نظامی‌گری است. بنابراین باید برای عمل در جهت تغییر یا منسوخ‌کردن این قوانین و سیاست‌ها شعور پیدا کنند و شجاعت به‌دست بیاورند. یکی از راهبردهایی که شهرهای کوچک و بزرگ ما می‌توانند برای کمک به این فرایند اتخاذ کنند فعالیت پلیسی مردمی و مسالمت‌آمیز است. "چارلز ال آلفین" افسر بازنشسته پلیس که بیش از بیست‌وشش‌سال در اداره پلیس شهر "سنت لوئیس" خدمت کرده است، در مقاله‌ای با عنوان "عدم خشونت کینگی؛ استفاده عملی در فعالیت‌های پلیسی" پیشنهادهایی را برای چنین الگویی از فعالیت پلیسی ارائه کرده است. آلفین معتقد است عدم خشونت کینگی پتانسیل عظیمی برای فعالیت پلیسی در آمریکا دارد. او مثال‌هایی از چگونگی توانایی این الگوی فعالیت پلیسی با استفاده از فلسفه عدم خشونت "دکتر کینگ" ارائه می‌کند.

آلفین مثل دکتر کینگ معتقد است که چگونگی رویکرد ما به فعالیت پلیس از تدریس عدم خشونت در مدرسه، خانه، خیابان و هر مرحله از زندگی جدا نیست. آلفین همچنین توضیح می‌دهد که خود وی از فلسفه کینگی به‌نحو اثربخشی در بازجویی از مظنونان به جرم و نیز در سازمان‌دهی اجتماعات به‌منظور رسیدن به علل ریشه‌ای خشونت و مواد مخدر استفاده کرده است و به‌شیوه‌ای اثربخش به این اجتماعات توان شناسایی و تحقیق درباره مشکلات را در سطح ریشه‌ای داده است. الگوهای اجتماع‌مند عدم خشونت باید فوراً جانشین فعالیت شبه ‌نظامی پلیس شود. آزادی و دموکراسی و نیز جان شهروندان بی‌گناه آمریکایی در خطر است.

قتل مایکل براون می‌تواند نقطه‌ای مهم در چگونگی پرداختن به آن نوع خشونت نظام‌مند و نظامی‌گری باشد که مولد نظام فعالیت پلیسی امروز است. شهر فرگوسن چشم بسیاری از مردم آمریکا را به‌روی واقعیت نظامی‌گری پلیس در خیایان‌ها و همچنین به‌روی نیاز فوری به ارتشی‌زدایی‌ پلیس باز کرده است. ما دیگر نمی‌توانیم درقبال این مسئله بی‌اعتنا باشیم. مردم باید بر الگوهای جانشین فعالیت پلیسی که به حقوق مدنی احترام می‌گذارند، اصرار بورزند. برای معکوس‌کردن گرایش به خشونت پلیس در کشور باید در جهت حذف ریشه‌های نظام‌مند و ارتش‌سالارانه این خشونت تلاش کنیم و به یاد داشته باشیم که فعالیت پلیسی به سبک ارتشی، به شکلی جدانشدنی با ستیزه‌جویی آمریکا در خارج از مرزها مرتبط است.

سلاح‌های جنگی و سایر تاکتیک‌های خشنی که برضد معترضان در شهر فرگوسن به کار بسته شد، ‌به‌عنوان فصلی غم‌انگیز در تاریخ آمریکا ثبت خواهد شد، اما واکنش جدی و معناداری که قدرت آن از مردم نشأت گرفته باشد و در جهت بهبود شرایط اجتماعی باشد می‌تواند این فصل را به نقطه عطفی در دگرگونی فعالیت پلیس در آمریکا تبدیل کند. این واکنش و تغییر و دگرگونی اجتناب‌ناپذیر است، چراکه عدالت آن را طلب می‌کند.