کد خبر 342070
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۳

این یک اصل مدیریتی است که مدیر مگر در مواقع خاص اینگونه دورزدن‌ها را بر نمی‌تابد و به مدیرش احترامی شایسته می‌نهد تا تمام کارهای مربوط به او از طریق مرکز و دفتر مربوط به او رفع و رجوع گردد.اتفاقی که گویا در معاونت هنری نیفتاده‌است.

به گزارش مشرق، معاونت هنری از جمله معاونت‌های وزارت ارشاد بوده‌است که همواره و در دولت‌های مختلف محل نقد بوده‌است. هربار هم برای این نقدها دلایل متفاوتی وجود داشته است .نقدهایی گاه به‌جا و گاه نا‌به‌جا..گاهی مشکلات مالی هنرمندان را به نقد وا می‌داشت و گاهی نابه‌سامانی صحنه‌های نمایش محل اعتراض بود. هربار هم توضیحی بود و گپ‌و‌گفتی و حل شدن بخشی از مشکل و باقی قضایا.

اما در دوره اخیر معاونت هنری شکل و ساختاری عجیب و سخت باور پیدا کرده است.

معاون هنری جناب آقای مرادخانی علاوه بر مشکلاتی که مثل دوره‌های قبل به کار او وارد است روش و شیوه‌ای در مدیریتش دارد که غریب است و نامتعارف.

 

مرادخانی و علاقه به شبه‌روشنفکرها

مرادخانی که از همان بدو ورود به‌شدت علاقمند بود نزدیکی‌اش را با روشنفکران نشان دهد و با این نمایش عامه مردم و هنرمندان را با خود همراه سازد دو سه ماه اولش را طوفانی آغاز کرد.هر مراسم و نمایشگاهی که بود حاضر میشد.آن هم در کنار یکی از اساتید و هنرمندان یا دست کم جماعت شبه روشنفکر. فلان نمایشگاه با این خواننده مخالف.فلان کنسرت با آن نمایشنامه نویس حامی فتنه و ...

 

 

وعده و وعیدها

در کنار این شکل از نمایاندن خود به جامعه هنری وعده وعیدهایی هم می‌داد که قند توی دل هنرمندان آب می‌شد.برای ارکستر سمفونیک ردیف بودجه می‌گیرم..ارکستر سمفونیک را به سرانجام می‌رسانم و ... وعده‌هایی که اغلب عملی نشند و حتی صدای اهالی هنر هم در آمد و افرادی مثل علیزاده و ...هم نسبت به این رویه اعتراض کردند :

 

فرهاد فخرالدینی در نشستی که برای کنسرت مهرنوازان برگزار کرده بود گفت: «باید از وعده‌های شیرین بگذریم و به عمل برسیم اگر واقعا این امکان وجود داشته باشد در خدمت موسیقی ایران خواهم بود. هنوز خواسته‌های ما تحقق پیدا نکرده حرف‌ها خیلی قشنگ هستند اما از حرف تا عمل فاصله است»

حسین علیزاده که در نشستی خبری گفت: از ورود دولت یازدهم در همه عرصه ها صحبت از امید و امیدواری بود وام من همواره می گویم ای کاش آقای روحانی به جای کلید معمولی کلید سل داشت. همواره همه چیزهای مثبت توسط مسئولان گفته می شود و همه چیز مثبت نشان داده می شود و انگار که هیچ نکته منفی وجود ندارد!»

 

انتصاب معاونین بعد از حدود 6 ماه 

از سوی دیگر دست‌های خالی مرادخانی با این شروع طوفانی تناقض داشت. یعنی تا چند ماه اول مدیریت او علی مرادخانی بود و مدیرانی بلاتکلیف و باقی مانده از دولت گذشته.مدیرانی که از سویی می‌دانستند احتمالا مرادخانی نمی‌تواند با نگاه آنها کار کند و از سویی دیگر هم باید به‌خاطر ضعیف و کم تعداد بودن مدیران مرادخانی مدتی بر مسندشان می‌ماندند.

مرادخانی بالاخره بعد از چند ماه و با فشارهای اهالی نمایش و موسیقی و تجسمی که نگران بلاتکلیف ماندن هنر و هنرمندان بودند بالاخره دست به‌کارشد و سه مدیر اصلی را در کنار سایر مدیران قرار داد.این انتصاب‌ها از دو تا 6 ماه طول کشید.

حسین طاهری که فعال حوزه صداو سیما و تهیه‌کننده بود به دفتر هنرهای نمایشی رفت. ملانوروزی تجسمی را تحویل گرفت و پیروز ارجمند هم سکاندار مرکز موسیقی شد.

 

و تازه از اینجا داستان شروع شد

 

مرادخانی به واسطه اینکه همیشه علاقه‌مند بوده‌است تا چهره مثبتی از خود به نمایش بگذارد معمولا با اغلب هنرمندان روابط حسنه‌ای دارد. هنرمندانی که خیلی از آنها ممکن است به‌واسطه قانون نتوانند به تمام خواسته‌هایشان برسند و وقتی به سراغ مرکز موسیقی یا هنرهای نمایشی می‌روند و برخورد مطابق قانون را می‌بینند راه کج می‌کنند و به سراغ مدیر بالادستی می‌روند.

این یک اصل مدیریتی است که مدیر مگر در مواقع خاص اینگونه دورزدن‌ها را بر نمی‌تابد و به مدیرش احترامی شایسته می‌نهد تا تمام کارهای مربوط به او از طریق مرکز و دفتر مربوط به او رفع و رجوع گردد.

اما علی مرادخانی حتی به قیمت تخریب چهره مدیران زیردستش اینکار را نمی‌کند.او به دوستانش جواب رد نمی‌دهد. طبیعی است که همه دوست دارند راه میان‌بر را طی کنند.این هم یک معادله منطقی است.هنرمند دو راه دارد : یا باید به مرکز مربوطه برود و طبق قانون حرکت کند یا به اتاق مدیر بالادستی برود و گپ و گفتی و تجدید رفاقتی و میانه بریدن راه.

مسیری که باعث می‌شود مثلا مرضیه برومند برای مرادخانی نامه بنویسد و بگوید من از این به بعد شخصا یا با تو کار می‌کنم و با مدیر مرکز هنرهای نمایشی کار نخواهم کرد.

سهراب پورناظری هم که مورد عنایت ویژه مرادخانی است حتی خود را هم‌شان برای هم کلامی با مدیر مرکز موسیقی نداند و خیلی های دیگر که  تازه وقتی کارشان تمام شد و اجراها به پایان رسید تازه مدیران مرادخانی می‌فهمند این برنامه هم بوده‌است و آنها بی‌خبر بوده‌اند.

از سوی دیگر وقتی مثلا رحمانیان و محمد یعقوبی به مدد عنایت ویژه شخص مرادخانی اجراهای چندین باره می‌گیرند و در شرایطی که اهالی تئاتر باید مدتها پشت صف اجرا بمانند نورچشمی‌های آقای مدیر هرجایی بخواهند اجرا می‌گیرند و هرکاری بخواهند در آن اجراها انجام می‌دهند طبیعی است که مدیران مرادخانی نه پاسخگو هستند و نه اصلا می‌توانند پاسخگوی کاری که آنها نکرده‌اند باشند.

طبیعی است که جوابیه مرکز هنرهای نمایشی در دفاع از محمد یعقوبی که احتمالا با تاکید مرادخانی نوشته شده‌است چنان سست و بی بنیاد می‌شود که صدای همه در می‌آید و حتی خود طاهری هم اعتقادی به آن نخواهد داشت.

طبیعی است که ملانوروزی وقتی برای جشنواره‌اش از داوران جشنواره‌های ضد ایرانی استفاده می‌کند و باز این ماجرا باخبر می‌شود اجازه تعویض آنها را نخواهد داشت. و باز طبیعی است که وقتی فشار از مدیر بالادستی باشد ناگزیر خواهد بود دست به دامان استنادهای سستی مانند دوستی 29 ساله با داوران و مواردی از این دست بشود که همه می‌دانند غیر مستند و نامعتبر است.

 

شاید همین شکل حرکت و مدیریت علی مرادخانی است که باعث شده‌است تا اغلب موارد چالش برانگیز در حوزه فرهنگ و هنر در زمان مرادخانی و در حوزه های تحت مدیریت او روی دهد.

حضور او در مراسمی که در آن تک‌خوانی خانمها بود و علی مرادخانی کمترین واکنشی نداشت و تنها تشویقشان کرد.

 

 

ماجرای دفن اعضای یک گروه موسیقی زیر زمینی در قطعه هنرمندان

 

 

ماجرای نمایش‌های خارج از عرف بعضی کارگردان‌های تئاتر

 

 

استفاده از داوران جشنواره های ضد ایرانی در جشنواره‌های داخلی

 

مجوز دادن به نمایش‌هایی حاوی موارد غیراخلاقی و . . .

 

مواردی که اوضاع معاونت هنری را به‌گونه ای درآورده‌اند که حالا دیگر به نظر می‌رسد به احتمال زیاد قابل حل نیستند و تصمیم‌گیری مدیران و مسولان را می‌طلبد.

منبع: فارس