گروه بینالملل مشرق- با توجه به نیاز مبرم انگلیسی ها به بازگشایی سفارتشان در تهران، به نظر میرسد پس از فروکش کردن مسئله سخنرانی کامرون، دوباره شاهد تلاشهایی برای بازگشایی سفارت انگلیس خواهیم بود. نتیجه غفلت کردن از تاریخ توطئههای انگلیس علیه کشورمان همین است که ما میپذیریم به انگلیس غرامت پرداخت کنیم، در حالی که وقتی سال 59 در لندن به سفارت ما حمله شد و دستکم دو کارمند سفارت ما شهید و چند نفر دیگر نیز زخمی شدند، هیچکس حرفی از پرداخت و دریافت غرامت نزد. در همین زمینه با "اخوان" یکی از دانشجویانی مصاحبه صورت گرفته است که سال 59 و زمانی که با چراغ سبز نیروهای امنیتی انگلیس، تروریستها به سفارت ایران حمله کردند، در این کشور تحصیل میکرد. متن مصاحبه با این دانشجوی ایرانی به شرح زیر است.
مواضع انگلیس نسبت به کشورمان قبل از حادثه حمله به سفارت ایران چگونه بود؟ آیا با توجه به انقلاب اسلامی، آیا اقدامی در این سطح پیشبینی میشد؟
در مقطع قبل از گروگانگیری در سفارت ایران مواضع دولت انگلیس، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقهای، در زمینه تحریم اقتصادی ایران تشدید شده بود. چنین مواضعی، در اذهان كسانی كه مسائل را تعقیب میكردند، تداعی كننده تحولات بعدی بود.
ارزیابی اولیه شما از حمله و اشغال سفارت ایران چه بود؟
دقیقاً پنج یا شش روز قبل از گروگانگیری، حمله نظامی آمریكا در صحرای طبس به شكست انجامید و رسانهها در آن مقطع نمیتوانستند اخبار و ابعاد این شكست خفتبار آمریكا را پنهان كنند. آن روزها خبر اول رسانهها همین مسئله بود كه با وقوع گروگانگیری در سفارت ایران در لندن مسئله شكست آمریكا فراموش شد و موضوع گروگانگیری در سفارت ایران به خبر اول رسانههای مختلف تبدیل شد.
این نشان میداد كه اشغال سفارت ایران برنامهای بود برای تحتالشعاع قرار دادن آثار روانی شكست آمریكا در طبس و به فراموشی سپرده شدن آن و مشغول كردن اذهان به مسئلهای كه ابعادش به مراتب كمتر از شكست آمریكا در طبس بود.
گروگانگیرها چگونه توانستند وارد سفارت شوند؟ مگر ورود و خروج افراد به سفارت كنترل نمیشد؟
هم طبق عرف بینالملل و هم طبق قوانین انگلستان، حفاظت از سفارتخانههای خارجی بر عهده دولت كشور متبوع، یعنی ایران نیست، بلكه مسئولیت حفاظت را كشور محل سفارت، یعنی انگلستان بر عهده دارد. در همان مقطع هم به لحاظ افزایش تهدیدهایی كه نسبت به جان كارمندان سفارت در لندن در روزهای قبل از حادثه احساس میشد، كاردار ما با پلیس دیپلماتیك انگلستان تماس میگیرد و موضوع را مطرح میكند كه پلیس اطمینان میدهد كه نسبت به حفاظت از سفارتخانه اهمیت میدهد و مسئله را پیگیری خواهد كرد. ولی متأسفانه در جریان حمله، پلیس محافظ سفارت كه یك نفر افسر پلیس دیپلماتیك انگلیس بوده است، به جای این كه خودش بیرون سفارت باشد، بین دو در حفاظتی ورودی ساختمان سفارت قرار داشته است و در را به روی اولین نفر از گروگانگیرها كه قصد ورود به سفارت را داشته باز میكند و درگیری و ورود به سفارت از آنجا شروع میشود.
تروریستها خود را وابسته به "خلق عرب” معرفی کردند و به اصطلاح خودشان خواستار آزادی "خوزستان ایران" شدند. ارزیابی شما در این باره چیست؟
در حقیقت آن تیم عملیاتی حمله كننده به سفارت اگر چه بعضاً در خرمشهر یا آبادان حضور داشتند، ولی در ماههای قبل از عملیات، اكثراً در عراق بودهاند. تنها گروگانگیر باقی مانده از جریان گروگانگیری، بعداً در مصاحبههایی كه با خبرنگاران انگلیسی انجام میدهد، اعتراف میكند که گروگانگیرها ماههای قبل از حادثه اكثراً در هتلی در بصره بودهاند و در مقطع زمانی نزدیكتر به عملیات، به بغداد میروند و تحت آموزش قرار میگیرند. لذا در آن مقطع، دولت عراق به خاطر این كه خودش را به عنوان عامل حمله به سفارت ایران در لندن نشان ندهد، از چند نفر فریبخورده به عنوان عامل جریان استفاده میكند و آنها هم تحت این پوشش كه دنبال تجزیه خوزستان از ایران هستند و قومیگرایی را تعقیب میكنند، وارد میدان میشوند.
اشغال سفارت ایران، اولین اقدام خونین در سفارتخانههای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. به نظر شما انگلیس به دنبال چه هدفی بود؟
در مقاطع و مواضع مختلف، ما، همسویی سیاستهای انگلیس به ویژه در زمینه سیاست خارجی و علیالخصوص، در زمینه مسائل مربوط به مسلمانها و انقلاب اسلامی ایران را با آمریكا به وضوح میبینیم. لذا به نظر میرسد اگر این گروگانگیری با چنان پوشش خبری در نقطهای از جهان میخواست برای یكی از سفارتخانههای ایران اتفاق بیفتد، سیاستهای خصمانه و همسویی انگلیس با آمریكا بر ضد ایران زمینه مساعدی را برای شكلگیری این عملیات در انگلستان فراهم میكرد.
از سوی دیگر لندن به عنوان یك مركز خبری و شهری كه رسانههای مختلف بینالمللی، منطقهای و ملی در آن دفتر خبرگزاری و خبرنگار دارند، امكانات رسانهای برای انعكاس هر چه بیشتر چنین موضوعی را داشت. به نظر من، این دو بعد میتواند توجیه بروز این حادثه خونین در لندن باشد.
با توجه به توصیفاتی که از حمله به سفارت میشود، به نظر میرسد تروریستها با برخی از كارمندان در سفارت ارتباط داشتهاند. به نظر شما این میتواند صحت داشته باشد؟
چنین مسئلهای بعید نیست، زیرا ترتیب دهنده این عملیات، دولت بعث عراق بود كه آموزشهای نظامی لازم را در بغداد به این تیم عملیاتی داده بود. از یك سو در فاصله كمی قبل از این عملیات، عراق توسط عدهای از منافقین، عملیاتی در حمله به لولههای نفتی ایران سازماندهی كرد و از سوی دیگر بعضی گزارشها حاكی از اعزام نیروهای نظامی زمان شاه، از عراق به ایران بود. وقتی عراق چنین ستاد عملیاتی را برای خودش ترتیب میدهد كه میتواند سه مورد اقدام مختلف را در فاصله زمانی كوتاهی علیه ایران انجام بدهد، ممكن است برای حمله به سفارت هم از كارمندان قبل از انقلاب كه در سفارت ایران در لندن بودهاند، استفاده كرده باشد.
این گمان با توجه به این نكته تقویت میشود كه طبق اعترافات همان گروگانگیر باقیمانده، مسئول این تیم عملیاتی كه خودش در عملیات شركت نكرده بود، وقتی روز قبل از عملیات آخرین توجیهات را برای تیم شش نفره گروگانگیرها انجام میداده است، نقشه طبقات مختلف ساختمان سفارت را برای تیم باز میكند و موقعیت اتاقها را هم توضیح میدهد. این یعنی فردی آگاه با آنها همکاری داشته و حتی نقشه سفارت را نیز در اختیار آنها گذاشته است.
خواسته اشغالگران سفارت چه بود؟
اطلاعیهای كه گروگانگیرها برای گروگانها در داخل سفارت قرائت میكنند و برای پلیس هم از پنجره بیرون میاندازند در رابطه با آزادی 91 زندانی سیاسی "سازمان خلق عرب” در خوزستان و گرفتن یك هواپیما برای خروج از لندن همراه با بعضی از گروگانها و به طور كلی استقلال خلق عرب و "عربستان” (خوزستان) بود.
آشنایی شما با عزیز شهیدمان "صمدزاده” به چه میزان بود؟
بنده با شهید صمدزاده آشنایی زیادی داشتم و از محل تحصیلمان یعنی "دانشكده مدرسه اقتصاد لندن” با ایشان آشنا شدم. ایشان در 18 سالگی با بورسیه "وزارت امور اقتصاد و دارایی” به لندن اعزام میشوند. بعد از اینكه لیسانسشان را میگیرند، در تعطیلات تابستان سال 1351 كه به ایران مراجعت میكنند توسط ساواك دستگیر میشوند و چون ساواك نمیتواند مورد جدی در مورد ایشان پیدا كند ایشان را آزاد میكند، اما بورس تحصیلیشان قطع میشود. به هر حال ایشان به انگلستان برمیگردند و بعد از لیسانس اقتصاد، لیسانس كامپیوتر میگیرند و سپس در رشته "تحقیق در عملیات”، دكترا اخذ میکنند.
نحوه شهادت ایشان چگونه بود؟
گروگانگیرها متعاقب تهدیدهای قبلی اعلام كرده بودند كه اگر پلیس به درخواستهایشان ترتیب اثر ندهد، هر 2 ساعت یك نفر از گروگانها را خواهند كشت و جسدش را بیرون خواهند انداخت. روز ششم گروگانگیری كه عملیات هم آن روز خاتمه پیدا میكند، حدود ساعت ده و نیم صبح، گروگانگیرها شهید لواسانی را از بقیه گروگانها جدا میكنند و به طبقه پایین سفارت میبرند و بعد از چند دقیقه گروگانها صدای شلیك 3 گلوله را میشنوند، ولی جسدی به بیرون از ساختمان سفارت انداخته نمیشود. تا حدود ساعت شش بعدازظهر كه گروگانها صدای شلیك سه گلوله دیگر را میشنوند و متعاقب آن، رئیس گروگانگیرها در داخل سفارت تلفنی به پلیس اعلام میكند: "ما جسد یك نفر را به بیرون ساختمان انداختهایم، شما میتوانید بیایید، جسد را بردارید و اگر این عدم پاسخگویی ادامه پیدا كند، نفرات بعدی را هم خواهیم كشت.”
اما "شهید صمدزاده” كه به خاطر فعالیتهایش، برای محافل اطلاعاتی فرد ناشناختهای نبود، تا زمانی كه نیروهای پلیس انگلیس به سفارت حمله نكرده بودند، زنده بود. همه مصاحبهها و گزارشها این امر را تصدیق میکند. موقعی كه پلیس حمله میكند، سه نفر از گروگانگیرها نزدیك اتاق میشوند و شروع به تیراندازی میكنند كه در آن مقطع، شهید صمدزاده مجروح میشود. باز مصاحبههایی كه با بعضی از گروگانها شده، نشان میدهد حتی در زمانی که پلیس بر سفارت مسلط شد و گروگانها را از ساختمان تخلیه كرد، شهید صمدزاده هنوز زنده بوده و خودش را با آن حالت مجروح به زیر یك میز كشیده بود.
از آنجا كه حین تخلیه گروگانها، حملات پلیس به ساختمان سفارت ادامه داشته و تا پانزده دقیقه بعد از این كه گروگانها هم در بیرون ساختمان نگه داشته شده بودند، صدای انفجار از داخل ساختمان شنیده میشده است، هر كسی نمیتوانسته از ساختمان خارج بشود و شهید صمدزاده سعی میكرده خودش را در یك پناهگاهی محفوظ بدارد. بنابراین همانجا زیر میز میماند.
یك ربع بعد از این كه انفجارها خاتمه پیدا میكند، دو نفر از گروگانها، "آقای دكتر افروز”، كاردار و "آقای دادگر” از كارمندان سفارت، بلافاصله به بیمارستان منتقل میشوند، ولی احتمالاً پلیس متوجه نمیشود كه یك نفر دیگر داخل سفارت باقی مانده است. چه بسا اگر در آن مقطع مراجعه میشد و شهید صمدزاده هم به بیمارستان منتقل میگردید، زنده میماند.
در شرایط كنونی، ایرانیها از این قهرمانان اطلاعات کمی دارند. به نظر شما، علت این امر چیست؟
باید از خودم شروع كنم. در وهله اول، من آن وظیفهای كه به عنوان دوست یكی از این دو شهید داشتم را به جا نیاوردهام. در مرحله بعد هم، رسانههای جمعی این وظیفه را انجام ندادهاند. حداقل به عنوان یك موضوع تاریخی هم به آن نپرداختهاند.
برخی میگویند اشغال سفارت ایران در لندن، سناریویی با هدف تحتالشعاع قرار دادن تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در تهران بوده است. تحلیل شما در این باره چیست؟
من هم این تصور را دارم، اما معتقدم این ماجرا نه برای تحتالشعاع قرار دادن تسخیر لانه جاسوسی، بلكه بیشتر برای تحتالشعاع قرار دادن شكست آمریكا در طبس كه البته آن هم در تعقیب تسخیر لانهجاسوسی بود، بوده است. به هر حال چنین سناریویی از قبل طراحی میشود و عوامل عملیاتی آن شناسایی، آماده و تجهیز میشوند و در سطوح بالاتر هم كه علیه انقلاب عمل میكردند، زمان بندی به صورتی ترتیب داده میشود كه به فاصله چند روز بعد از حمله آمریكا به طبس این گروگانگیری در لندن اتفاق بیفتد.
صرفنظر از این كه حمله در طبس یا تهران موفق بشود و گروگانهای آمریكایی آزاد بشوند یا این حمله به شكست بیانجامد، پیاده شدن چنین سناریویی به فاصله زمانی یك هفته بعد از عملیات در طبس یا تهران برای كسانی كه سیاستهای كلی و استراتژی این ضربات علیه انقلاب اسلامی را طراحی میكردند، بسیار سودمند و در جهت اهدافشان بود.
اگر عملیات طبس هم موفق میشد، دو ضربه پشت سر هم به ایران وارد میشد كه اولی با لطف الهی به شكست انجامید و دومی اگرچه موضوع روز رسانهها شد، با فعالیتها و تظاهرات مداومی كه در طی آن چند روز، دانشجویان مسلمان ایرانی در جلوی سفارت برپا كردند، هدف استكبار جهانی تا حد زیادی خنثی شد.
اشغال سفارت، چه بازتابهای داخلی و خارجی داشت؟
در مورد بازتاب داخلی اشغال سفارت چون آن زمان در لندن بودم، خیلی اشراف ندارم. اما در مورد بازتاب خارجی این جریان، یك پوشش خبری وسیع و بسیار فوقالعاده صورت گرفت، به گونهای كه برجكهایی به ارتفاع حدود ساختمان دو طبقه ساخته بودند و بعضی از خبرنگارها دوربینهای خودشان را بالای آن برجكها مستقر كرده بودند. البته از ناحیه گروگانگیرها هم احساس خطر نمیكردند، زیرا گروگانگیرها یكی از خواستههایشان را پوشش خبری وسیع برای این عملیات اعلام كردند.
لذا خبرنگاران با آرامش كامل و با اطمینان از این كه هیچ خطری از ناحیه گروگانگیرها آنها را تهدید نمیكند، در طول این شش روز یك پوشش خبری شبانهروزی به معنای دقیق كلمه دادند. البته این پوشش فوقالعاده به این خاطر نبود كه مثلاً در لندن گروگانگیری اتفاق افتاده باشد، بلكه همان گونه كه خبرنگار بیبیسی در مذاكرات تلفنیاش با سردبیر این خبرگزاری اشاره میكند: "این گروگانگیری از سنخ گروگانگیریهای فلان رستوران یا فلان محل عمومی نبود و اینها افرادی مجهز، آموزشدیده و مسلح بودند." هرگز چنین پوشش خبری در مورد یك گروگانگیری سابقه نداشت.
تظاهرات مردمی مقابل سفارت ایران چگونه شكل گرفت و چه كسی آن را سازماندهی کرد؟
جمع شدن مسلمانان ایرانی و دانشجویان مسلمان، خودجوش بود و ترتیبدهندهای نداشت. همین كه اعلام شد به سفارت ایران حمله شده، كمتر كسی كه علاقهای به انقلاب اسلامی داشت، در آن شرایط بحرانی میتوانست آرام بنشیند و خودش را به جلوی سفارت نرساند.
وقتی ایرانیهای مسلمان در جلوی سفارت جمع شدند و با تكبیر و شعار درود بر خمینی و شعارهای این چنینی اعلام موضع كردند، در حقیقت پوشش خبری این گروگانگیری، كه میتوانست اهداف غرب علیه انقلاب اسلامی را تأمین كند، خدشهدار شد. به خاطر جلوگیری از این مسئله، انگلیسیها تصمیم گرفتند به تظاهركنندگان فشار بیاورند. البته توجیهی كه پلیس انگلیس برای دور كردن مردم ارائه میداد این بود كه حضور مردم در نزدیكی سفارت مانع از عملیات پلیس میشود. اما مردم كه متوجه بودند این مسئله هدف دیگری را تعقیب میكند، حاضر به تخلیه آن محل نبودند. حتی در این راستا پیام بنیصدر رئیس جمهور وقت هم قابل توجه است كه وی هم سفارش به ترك محل و دور شدن از سفارت كرده بود.
وقتی این هم كارگر نشد، پلیس انگلیس سعی كرد اطراف كسانی كه نزدیك سفارت بودند حلقه محاصرهای ایجاد كند و به آنها اجازه ورود و خروج ندهد به طرزی كه اگر كسی برای آب خوردن هم خارج میشد، دیگر نمیتوانست برگردد. لذا این افراد مجبور بودند به طور شبانه روزی در آن جا بمانند. افراد بعدی هم كه میآمدند با فاصله دورتری تظاهرات خودشان را شكل میدادند.
دولت انگلیس چگونه با دانشجویانی كه مقابل سفارت تجمع كرده بودند، برخورد کرد؟
انگلیسیها اهداف خودشان را به طور غیر مستقیم از كانال رسانهای تعقیب میكردند و آن گونه فضا را برای اذهان عمومی انگلیسیها آماده كرده بودند كه وقتی در اخبار اعلام كردند، یك عده از دانشجویان طرفدار انقلاب در جلو سفارت ایران جمع شدهاند، گروهی از تندروهای "جبهه ملی انگلیس” كه معمولاً به اقلیتهای غیر انگلیسی حلمهور میشوند و حتی كارشان را تا حد قتل هم پیش میبرند، برای حمله به تظاهر كنندگان ایرانی جلوی سفارت بسیج شدند. البته دانشجویان هم از خودشان دفاع كردند و افراد "جبهه ملی انگلیس” وقتی دیدند كه اینجا، جایی نیست كه آنها بخواهند خودشان را نشان بدهند، عقبنشینی كردند و تظاهرات ادامه پیدا كرد.