وبلاگستان مشرق - محمود پیربداغی، در وبلاگ خود با عنوان "شیعیان یمن" نوشت: اهمیت یمن برای قدرتهای خارجی و منطقهای از سه عامل جغرافیا، فرهنگ و جمعیت این کشور ناشی میشود. در گزارشها و کتابهایی که درباره یمن نگاشته شده بیشتر به اهمیت جغرافیایی و ژئوپلتیک یمن که همانا اشراف بر آبراه استراتژیک بابالمندب و همجواری با حرمین شریفین است، پرداخته شده و به اهمیت فرهنگی و جمعیتی آن کمتر توجه میشود.
اهمیت عامل فرهنگی: روحیه جهادی و سلحشوری یمنیها در طول تاریخ از مردم این کشور، قبایلی جنگجو و مسلح پدید آورده است. به همین علت، قبایل یمنی همیشه مسلح بودهاند و سلاح (قبلاً خنجر و اکنون سلاح گرم) همراه همیشگی یمنیها بوده است. کلاً شخصیت یک یمنی بدون قبیله و سلاح قابل تعریف نیست. در صدر اسلام، قبایل بسیاری از یمن در رکاب پیامبر گرامی اسلام و حضرت علی(ع) حضور داشتهاند. حتی در میان ۷۲ شهید کربلا، نام ۱۵ یمنی به چشم میخورد. در میان توابین و سپاه مختار و حتی بعدها در جریان قیام زید بن علی(ع) در سال ۱۲۲ هجری، یمنی ها نقش مؤثری در مبارزه با امویها داشتهاند.
در دهههای اخیر که شیعیان زیدی به حاشیه رانده شدند و سلفیها حضور و نفوذ بیشتری پیدا کردند، روحیات جهادی یمنیها مورد سوء استفاده قرار گرفت. این جریان از افغانستان شروع شد. زمانی که به اعتراف علی عبدالله صالح، با هماهنگی عربستان، آمریکا و پاکستان، گروهی از جوانان یمنی به افغانستان اعزام شدند تا با شوروی اشغالگر مبارزه کنند. این گروه که بعدها به افغانالعربها معروف شدند هسته اولیه طالبان و القاعده را تشکیل دادند. در سالهای بعد مجاهدان یمنی (با گرایش سلفی) به بوسنی، چچن و عراق رفت و آمد زیادی داشتند. گروهی از آنان هم از زندانهای گوانتانامو سر درآوردند.
اهمیت عامل جمعیتی: اجمالاً اینکه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس همیشه از رشد بالای جمعیت در یمن و مهاجرت آنان به کشورهای همسایه در هراس بودهاند. رشد جمعیت یمن بالای ۳٪ است. ضمناً سه حوزهای که یمنیها در طول تاریخ به آنجا رفت و آمد زیادی داشته و در آن مناطق تأثیرات فکری و مذهبی بسیاری از خود به جا گذاردهاند عبارتند از: ۱ـ شبه جزیره عربستان، ۲ـ منطقه شرق و شاخ آفریقا و ۳ـ منطقه آسیای جنوب شرقی مانند اندونزی و مالزی.
بر همین اساس، حکومت مستقر در یمن برای قدرتهای بزرگ، اهمیت فوقالعادهای داشته و دارد. یعنی حکومت صنعاء میتواند اولا از نظر جغرافیایی بر امنیت شبه جزیره عربستان و تنگه باب المندب تأثیرگذاری بالایی داشته باشد. ثانیاً انرژی متراکم در جمعیت رو به رشد یمن را به سمت اهداف خاص هدایت کند. در همین رابطه خدمتی که علی عبدالله صالح در طول سه دهه گذشته برای سعودی ها و غربی ها انجام داد این بود که اولاً سرزمین یمن را در اختیار سعودیها و غربیها قرار داد و ثانیاً زمینه لازم برای شکلگیری جریانهای فکری و فرهنگی بر اساس منافع سعودیها و غربیها را فراهم آورد و از رشد جریانهای مخالف جلوگیری کرد و یا موجب تضعیف آنها شد.
غربیها، اهمیت مناطق استراتژیک جهان از جمله یمن را بخوبی درک میکنند. مختصر اینکه اگر کشور یمن بطور کامل از کنترل قدرتهای غربی خارج شود قطعاً امنیت سعودی و شبه جزیره عربستان از بین خواهد رفت و به دنبال آن حرمین شریفین، خلیج فارس، نفت خاورمیانه و... در یک کلام قلب جهان اسلام از چنگ قدرتهای بزرگ خارج خواهد شد.
در دهههای اخیر که شیعیان زیدی به حاشیه رانده شدند و سلفیها حضور و نفوذ بیشتری پیدا کردند، روحیات جهادی یمنیها مورد سوء استفاده قرار گرفت. این جریان از افغانستان شروع شد. زمانی که به اعتراف علی عبدالله صالح، با هماهنگی عربستان، آمریکا و پاکستان، گروهی از جوانان یمنی به افغانستان اعزام شدند تا با شوروی اشغالگر مبارزه کنند. این گروه که بعدها به افغانالعربها معروف شدند هسته اولیه طالبان و القاعده را تشکیل دادند. در سالهای بعد مجاهدان یمنی (با گرایش سلفی) به بوسنی، چچن و عراق رفت و آمد زیادی داشتند. گروهی از آنان هم از زندانهای گوانتانامو سر درآوردند.
اهمیت عامل جمعیتی: اجمالاً اینکه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس همیشه از رشد بالای جمعیت در یمن و مهاجرت آنان به کشورهای همسایه در هراس بودهاند. رشد جمعیت یمن بالای ۳٪ است. ضمناً سه حوزهای که یمنیها در طول تاریخ به آنجا رفت و آمد زیادی داشته و در آن مناطق تأثیرات فکری و مذهبی بسیاری از خود به جا گذاردهاند عبارتند از: ۱ـ شبه جزیره عربستان، ۲ـ منطقه شرق و شاخ آفریقا و ۳ـ منطقه آسیای جنوب شرقی مانند اندونزی و مالزی.
بر همین اساس، حکومت مستقر در یمن برای قدرتهای بزرگ، اهمیت فوقالعادهای داشته و دارد. یعنی حکومت صنعاء میتواند اولا از نظر جغرافیایی بر امنیت شبه جزیره عربستان و تنگه باب المندب تأثیرگذاری بالایی داشته باشد. ثانیاً انرژی متراکم در جمعیت رو به رشد یمن را به سمت اهداف خاص هدایت کند. در همین رابطه خدمتی که علی عبدالله صالح در طول سه دهه گذشته برای سعودی ها و غربی ها انجام داد این بود که اولاً سرزمین یمن را در اختیار سعودیها و غربیها قرار داد و ثانیاً زمینه لازم برای شکلگیری جریانهای فکری و فرهنگی بر اساس منافع سعودیها و غربیها را فراهم آورد و از رشد جریانهای مخالف جلوگیری کرد و یا موجب تضعیف آنها شد.
غربیها، اهمیت مناطق استراتژیک جهان از جمله یمن را بخوبی درک میکنند. مختصر اینکه اگر کشور یمن بطور کامل از کنترل قدرتهای غربی خارج شود قطعاً امنیت سعودی و شبه جزیره عربستان از بین خواهد رفت و به دنبال آن حرمین شریفین، خلیج فارس، نفت خاورمیانه و... در یک کلام قلب جهان اسلام از چنگ قدرتهای بزرگ خارج خواهد شد.
با اندکی تصرف و تلخیص