اصغر نقی‌زاده را با کارهای دفاع مقدسی‌اش می‌شناسند، از کرخه تا راین و آژانس شیشه‌ای بخشی از کارهایی است که او در آن‌ها بازی کرده و پیرامون جنگ و ۸ سال جنگ تحمیلی ساخته شده است. کسی که هنوز هم روحیات خاص جنگی و دفاع مقدسی‌اش را حفظ کرده و آن شوخ و نشاط هنوز هم در وی وجود دارد. آنچه می‌خوانید، صحبت‌های صادقانهٔ نقی‌زاده پیرامون جنگ، سینما و زندگی شخصی اوست.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اصغر نقی‌زاده را با کارهای دفاع مقدسی‌اش می‌شناسند، از کرخه تا راین و آژانس شیشه‌ای بخشی از کارهایی است که او در آن‌ها بازی کرده و پیرامون جنگ و ۸ سال جنگ تحمیلی ساخته شده است. کسی که هنوز هم روحیات خاص جنگی و دفاع مقدسی‌اش را حفظ کرده و آن شوخ و نشاط هنوز هم در وی وجود دارد. آنچه می‌خوانید، صحبت‌های صادقانهٔ نقی‌زاده پیرامون جنگ، سینما و زندگی شخصی اوست.

•    زمانی که شما شروع به کار کردید زمانی بود که خانواده‌ها اصولا مخالف ورود به سینما و حوزهٔ بازیگری بودند، شما از طرف خانواده این مشکل را نداشتید؟

من پدرم مذهبی بود، ولیکن فردی نبود که بخواهد مانع ورود من به عرصه هنر شود. به طور کلی بخواهم بگویم من بچهٔ مسجد بودم، بعد جنگ تمام شد و وارد حوزهٔ فیلم شدیم، الان باز در‌‌ همان مسیرم و اگر دقت کنید در هیچ انجمن و دسته و گروهی نیستم. ما وارد شدن به هنرمان بستگی به سینما نداشت، به سینما علاقه داشتم، فیلم‌ها را می‌دیدم حتی قبل از انقلاب ولی بعد انقلاب بستری که فراهم شد تا ما به سینما و تلویزیون بیاییم، ما دیدیم که می‌توانیم دفاع مقدسی‌ها را در قاب سینما و تلویزیون به تصویر بکشیم. نقش‌های دیگر را هم کار کردیم ولی ورودم به بحث تصویر به این دلیل بود.

•    چه شد که وارد عرصهٔ دفاع مقدس شدید؟

من زمان جنگ جبهه رفتم و بعد از جنگ که آمدم، آقای حاتمی کیا را از دوران جنگ می‌شناختم، قبل آن «توبه نصوح» را کار کرده بودم و پشت آن ادامه دادیم و کسی که مرا با فیلم مهاجر می‌شناخت کار کردیم و بازیگری ادامه داشت. در حقیقت رسالت ما برای ورود به هنر، خود هنر و سینما نبود. ما برای دفاع مقدس وارد شدیم و همه تلاشمان این بود بخشی از دفاع مقدس را به درستی به تصویر بکشیم، بچه‌های جنگ را به خوبی نشان بدهیم.

•    چرا در همین عرصه ماندگار شدید؟

آن را باید از خدا پرسید. ولی چیزی که از جانب ما وجود دارد این است که ما می‌خواستیم نگاه درست و خوبی را از دفاع مقدس نشان بدهیم و خدا را شکر ماندگار شدیم و تا الان سعی کرده‌ام جز کاراکترهای دفاع مقدسی از بازی‌های دیگر پرهیز کنم.

•    هیچ وقت علاقه نداشتید در حوزه‌های دیگری در سینما یا در نقش‌های دیگری بازی کنید؟

چرا، دستیاری هم کار کردم ولیکن آن را‌‌ رها کردم و دوباره به حرفهٔ خودم بازگشتم. و بچه‌های جنگی هم زنگ زدند و گفتند قسمت ما کربلاست ولی من قسمت شد که در تهران بمانم.

•    نقش‌هایی که ایفا می‌کنید به این صورت است که مخاطب بسیار آن را قبول دارد و با آن ارتباط برقرار می‌کند و حسی است که...

اصولا من سعی می‌کنم بازی نکنم و خودم باشم به دلیل اینکه باورپذیر باشد. بازیگر قوی‌ای نیستم سعی می‌کنم بازیگری باورپذیر باشم. مثلا شما مشاهده کنید «از کرخه تا راین» آن سکانسی را که ما بازی می‌کردیم، که من می‌گویم دلم می‌خواهد در رکابت باشم، آن سکانس خاطره واقعی خودم است که برای عملیات خیبر بود و من این را تعریف کردم و ایشان این سکانس را برای من نوشت و ما در سینما مکس، شهر سنت هلن آلمان کار کردیم. این اتفاق موجب می‌شود کار دلی باشد و بر مخاطب تأثیر لازم را بگذارد. کاری که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.

•    آن تصویری که شما از سینما و هنر آن زمان که وارد این عرصه شدید داشتید با چیزی که امروزه با آن مواجهه می‌شوید تفاوتی کرده است؟

من زمان کودکی‌ام علاقه بسیاری به سینما داشتم طوری که هفته‌ای ۵ مرتبه سینما می‌رفتم حتی روز ۱۳ آبان سال ۵۷ از صبح که مدارس تعطیل شد و همه برای تظاهرات به خیابان‌ها آمدند، من سینما خرم خیابان صفوی رفتم و آنجا فیلم آواره‌های کوچه را تماشا کردم، در ایام ۲۲ بهمن که تظاهرات بود من یک جوان ۱۶ ساله بودم که در میدان انقلاب که به آن ۲۴ اسفند می‌گفتند آن زمان، سه تا سینما بود، از این سینما به آن سینما می‌رفتم فیلم نگاه می‌کردم و وحشتناک علاقه‌مند به سینما بودم، آخر هم شغل‌ام همین شد.

•    آن تصوری که از سینما و هنر داشتید با چیزی که الان هست تفاوت دارد؟

با دنیای واقعی متفاوت است، مثل غذایی است که شما می‌خورید و پشت صحنهٔ آن نمی‌دانید که چه دنیایی دارد و فقط می‌نشینیم غذا می‌خوریم، فیلمی هم که شما تماشا می‌کنید با آن مشکلات و مسائل و پشت صحنه‌ای که دارد خیلی متفاوت است، حساب کنید شما که دانه دانه نخ‌های قالی را باید گره بزنید و بعد شما مجموعا یک فیلم را تماشا کنید. ولی خیلی خوشحال هستم و مقام معظم رهبری می‌گویند که زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. نه اینکه مجانی این کار را می‌کنیم، نخیر مزدی هم می‌گیریم. وقتی سخنرانی می‌رویم و یا... مزدمان هم می‌دهند ولیکن خب زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. اولیکن از ارگان‌های درگیر که برای این قصه هزینه می‌کنند، پول‌های خوب می‌گیریم. اینطور نیست که مجانی برویم و ادا و اصول داشته باشیم، من زندگی‌ام از این راه می‌چرخد چون آموزش و پرورش به عنوان حقوق بازنشستگی کلا ۹۵۰ تومن به ما می‌دهد با این همه مخارج زندگی. ولی خداراشکر زنگ می‌زنند برای کارهای جنگی، دیگر قسمت ما این است و ما را با این قیافه نمی‌برند که فیلم هندی بازی کنیم ولیکن خب بسیار به این کار علاقه‌مند بودم و از سر اجبار هرگز نبود. من روز ۱۲ بهمن که امام آمد میدان آزادی بودم بعد آن در سینما‌ها بودم و خیلی به فیلم علاقه داشتم، در کنار اینکه بچه مسجد بودم خیلی به فیلم علاقه داشتم.

•    سینمای ما نسبت به سینماهای دیگر فضای سالم تری دارد، به نظر شما ما بیشتر از سینما‌های دیگر تأثیرپذیر هستیم یا برعکس نسبت به آن‌ها تأثیرگذاری داریم؟

فیلم‌های ما را که اصلا در سینماهای دنیا نمی‌گذارند ببینند، یک فیلم می‌رود در جشنواره و چند نفری نگاه می‌کنند و آن‌ها قدرت پخش جهانی‌شان آنقدر زیاد است که اجازه نمی‌دهند ما دیده شویم. که بخواهیم به آن شکل تأثیرگذار باشیم. چرا که اگر سینمای ما مصرف خارجی داشت وقتی که فروش بالا می‌رفت می‌توانستیم برای فیلم خیلی هزینه کنیم و آن‌ها سینمایشان چون پخش جهانی دارند هرچقدر هم پول خرج کنند برایشان باز می‌گردد. مثلا شما مشاهده کنید بهترین فیلم‌های ما را در دنیا چند نفر دیده‌اند. با این حال خیلی از خارجی‌ها برنامه‌های ما را می‌بینند در حالیکه میلیون‌ها فیلم و سریال دیگر هم پخش می‌شود. این نشان می‌دهد که ذات افراد پاکی را دوست دارد، به همین دلیل نگاه می‌کنند و اینطور نیست که بگویم اصلا تأثیری نداریم یا بگوییم که اصلا از آن‌ها تأثیری نمی‌گیریم اینطور نیست و بالاخره افراد از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند یا منفی یکدیگر را می‌گیرند یا مثبت یکدیگر را. این واقعیت زندگی است ولیکن خداراشکر که سینما ی ما به عنوان سینمایی که از نظر اخلاقی پاک است در جهان معروف است.

•    به نظر شما سینمای ما دین خود را به دفاع مقدس ادا کرده است؟

خیلی از حرف‌های جنگی را ما نگفته‌ایم، جنگ و اقتصاد، جنگ و تاریخ، جنگ و افسران و مادران شهید. در سینما هنوز اصلا ما به خانم‌ها در جنگ نپرداخته‌ایم و بعد چندین سال یک برنامه در مورد مادر یک شهید ساخته شده است. خیلی مانده است، فداکاری‌هایی که خانم‌ها در جبهه و پشت جبهه کرده‌اند که اصلا گفته نشده است.

•    به نظر شما چرا سینمای ما کمتر به مسائل دینی می‌پردازد و بیشتر موضوعات قصه گو شده است؟

یکی از علت‌های آن بخش اقتصادی است، بالاخره سینما در کنار اینکه می‌تواند فرهنگ ساز باشد، می‌بایست اقتصاد آن بچرخد. برای اینکه از نظر اقتصادی خوب باشد باید تولیداتی داشته باشد که مورد پسند مردم باشد، و فیلم‌هایی ساخته شود که آن‌ها دوست داشته باشند. در همه جای دنیا فیلم‌هایی که اینگونه در رابطه با جنگ و دفاع مقدس است پرهزینه است و دولت باید به آن‌ها سوبسیت دهد. ما اگرروح سلحشوری و فداکاری برای دین و مملکت و دولت هرگونه علاقه و دلبستگی را در مردم زنده نگه نداریم و خدای نکرده جنگ شود و دشمن پایش را در ایران بگذارد اول شکمشان را باید سیر کنیم. بعد زن و بچه‌تان را. تعارف هم با هیچکس نداریم، می‌خواهی وزیر باش، رییس باش، اصغر نقی‌زاده باش،... این یک واقعیت است چرا که ما کشوری هستیم که حرف داریم برای گفتن و دشمن هم زیاد داریم. دو نگاه می‌تواند وجود داشته باشد یکی اینکه می‌گویند از وقتی انقلاب شد گرانی زیاد شد و پدرمان در آمد. یک نگاه اینکه هرکس خربزه می‌خورد باید پای لرزش هم بنشیند دیگر. وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا باید پای آن هم بایستیم. آمریکا با آن قلدری‌ها بد اخلاقی‌ها و سینمای غیر اخلاقی‌اش. بنیان سینمای آمریکا بر ۴ چیز قرار گذاشته است، حرف زشت زدن، سکس، خشونت، قمار. فرهنگی را ترویج می‌کند که بچه نداشته باشید و سگ داشته باشید و تعهدی به همسر نداشته باشید و ممکن است تک و توک بین آن‌ها مورد اخلاقی هم باشد.

•    شما شغل پر استرسی دارید یا فرد در زندگی دچار استرس می‌شود، چه می‌کنید که به آرامش برسید؟

یک چیزی می‌گویم که آن را رزمندگان گفته‌اند... الا بذکر الله تطمئن القلوب... در عملیات‌ها بدون هیچ اضطراب و آشوبی این آیه را می‌گفتیم و جلو می‌رفتیم، در زندگی کاری و زندگی شخصی در هر دو صورت ما با ذکر خدا آرامش پیدا می‌کنیم. در حقیقت خدا به قلب انسان یک سکینه می‌دهد که آن سکینه دائمی است و از بین رفتنی نیست.

•    زمانی که به پشت سرتان نگاه می‌کنید، از ردپایی که از خودتان بر جای گذاشته‌اید راضی هستید؟ دوست ندارید یک قسمتی از آن را تغییر دهید؟

خیر... اولا اینکه من می‌میرم می‌گویند امام اولت کیست؟ می‌گویم من می‌دانم آل پاچینو کیست، سواد مذهبی آنقدر ندارم و عمرم را در سینما گذراندم، ولیکن دوست داشتم، در عین اینکه بچهٔ مسجد بودم و همیشه در مسجد جواد الائمه بودم، عمرم را در سینما گذراندم و خدا از سر تقصیراتم بگذرد.

 منبع: هفته نامه رایحه مهر استان قزوین