کد خبر 352222
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۴

آیات و روایات متعدد قرآن و اهل بیت(ع) بیانگر آن است که مال حلال و حرام تأثیر مستقیم در شکل گیری شخصیت بشر دارد و هرگونه دقت یا سهل انگاری کسب روزی حلال یا حرام در رقم زدن آینده او نقش بسزایی را ایفا می کند.

به گزارش مشرق، پنجمین جلسه از «درس‌نامه رزق حلال» نوشته حجت‌الاسلام علی اصغر ملک‌احمدی پیرامون «آثار حلال‌خواری» در زندگی انسان را منتشر می کند.

* زمینه‌ساز عمل صالح و نیک

قال‌الله الحکیم:« يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا»(مومنون آیه 51)

ای فرستادگان! از غذاهای پاک بخورید و عمل صالح انجام دهید

از ترتیب دو جلمه «از غذاهای پاکیزه بخورید» و «عمل صالح انجام دهید» به دست می‌آید که غذای حلال زمینه را برای اعمال صالحه مهیا می‌نماید.

تقویت دین‌داری

امام صادق‌(ع) می‌فرمایند:« لا تَدَعْ طَلَبَ الِّرزْقِ مِنَ الحَلالِ، فَاِنَّهُ وَ عَوْنٌ لَکَ عَلي دينکَ ».(الحیاة، ج4، ص650)

طلب روزی حلال را فرونگذار، که روزی حلال، تو را در دین‌داری کمک می‌کند.

از این روایت به دست می‌آید، کسانی که در اعتقاداتشان سست شده‌اند و در بسیاری از دستورات دینی سهل‌انگاری می‌کنند، این حالت ریشه در رزق و روزی آنان دارد، چنانچه اگر روزی، حلال ‌بود انسان را بر فرامین الهی یاری می‌نمود.

نورانیت قلب

از جمله چیزهایی که قلب را نورانی می‌کند و چه بسا چشم بصیرت انسان را نیز باز می‌نماید استفاده از روزی حلال می‌باشد.

قال النبی‌(ص): « من اکل الحلال اربعین یوما نوَّرالله قلبه»(بحارالانوار، ج53، ص326)

هر کس چهل روز از مال حلال استفاده کند، خداوند قلب او را روشن می‌کند.

قال علی‌(ع): « ضياء القلب من اكل الحلال»(نثر اللالی، ص82)

روشنایی دل از خوردن حلال است.

* داستانی شگفت از اثر حلال خواری

مرحوم علامه طهرانی می‌گوید: دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج «مومن» که به رحمت ایزدی واصل شده است، مرد بسیار روشن‌دل , با ایمان و با تقوایی بود و با او عقد اخوت بسته بودم .

می‌گفت؛ مکرر خدمت حضرت حجت‌بن الحسن‌العسکری‌(عج) رسیده‌ام و مطالب بسیاری را ازایشان نقل می‌کرد و از بعضی هم ابا می‌نمود.از جمله این که می‌گفت: یکی از ائمه‌ جماعات شیراز روزی به من گفت؛ بیا با هم به زیارت حضرت علی‌بن موسی‌الرضا‌(ع) برویم، یک ماشین دربست اجاره کرد و برخی از تجار نیزدر معیت او بودند، حرکت نموده به شهر قم رسیدیم و در آنجا یکی دو شب برای زیارت حضرت معصومه‌(س) توقف کردیم و برای من حالات عجیبی پیدا می‌شد و ادراک بسیاری از حقایق را می‌نمودم، یک روز عصر در صحن مطهر آن حضرت به یک شخص بزرگی برخورد کردم و وعده‌هایی به من داد.

به تهران رسیدیم و سپس به طرف مشهد مقدس راه افتادیم از نیشابور که گذشتیم، دیدیم مردی عامی در حالی‌که فقط یک خورجین داشت از کنار جاده به طرف مشهد می‌رود، اهل ماشین گفتند، این مرد را سوار کنیم ثواب دارد.

ماشین توقف کرده من و چند تن از دوستانم پیاده شدیم و از او خواهش کردیم سوار ماشین ما شود، قبول نمی‌کرد تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود، به شرط آن‌که کنار من بنشیند و هر چه بگوید مخالفت نکنم.

سوار شد و کنار من نشست در تمام راه برای من صحبت می‌کرد و از وقایع بسیاری خبر می‌داد و آنچه را که در آینده تا زمان مرگم برایم پیش می‌آید گفت؛ من از اندرزهای او بسیار لذت می‌بردم و آشنایی با چنین شخصی را از موهبت‌ پروردگار و ضیافت حضرت رضا‌(ع) دانستم، کم‌کم رسیدیم به قدم‌گاه به موضعی که شاگرد شوفر از مسافرین گنبدنما می‌گرفتند.

* رنگ و طعم غذای حلال و حرام

همه پیاده شدیم، موقع ظهر بود خواستم بروم و با رفقای شیرازی خود، مثل گذشته بر سر یک سفره ناهار بخورم گفت؛ آنجا مرو، بیا با هم غذا بخوریم، من خجالت کشیدم که پیش رفقای شیرازی نروم، زیرا پیوسته در کنارهم غذا می‌خوردیم، ولی چون ملزم شده بودم از حرف‌های او سرپیچی نکنم، به ناچار با آن مرد موافقت کردم، گوشه‌ای رفتیم و نشستیم از خرجین خود، سفره‌ای بیرون آورد، نان تازه در آن بود با کشمش سبز ، شروع به خوردن کردیم برایم آن نان و کشمش بسیار لذت‌بخش بود،‌پس از این‌که هر دو سیر شدیم گفت؛ حالا می‌خواهی به رفقای خود سربزنی و تفقدی کنی عیبی ندارد, من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم کاسه‌ای که مشترکاً از آن غذا می‌خورند، پر از خون است و دست و دهان آنها به خون آلوده شده و خود اصلا متوجه نیستند که چه می‌خورند، هیچ نگفتم چون مامور به سکوت در همه احوال بودم نزد آن مرد بازگشتم گفت؛ بنشین دیدی رفقایت چه می‌خورند؟

تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بوده، اما تا به حال نمی‌دانستی، غذای حرام و مشتبه چنین رنگ و طعمی دارد در مهمانسرا و آشپزخانه‌های بین راه غذا مخور، غذای بازار کراهت دارد.

درادامه گفت:حاج مومن وقت مرگ من رسیده، من از این تپه بالا می‌روم و آنجا می میرم، این دستمال بسته را بگیر،‌در آن پول است،‌صرف غسل و کفنم کن، و هر جا که آقا سید هاشم صلاح بداند (آقای سید هاشم همان امام جماعت شیرازی بود که در معیت او به مشهد آمده بودند) همانجا دفن کن. گفتم: ای وای! تو می‌خواهی بمیری! گفت: ساکت باش من می‌میرم و این را به کسی نگو.

سپس رو به مرقد مطهر حضرت رضا(ع) ایستاد و سلام عرض کرد و بسیار گریه کرد و گفت: تا اینجا به پابوس آمدم، ولی سعادت بیش از این نبود که به کنار مرقد مطهرت مشرف شوم.

از تپه بالا رفت و من حیرت‌زده و مدهوش بودم، گویی زنجیر فکر و اختیار از کفم بیرون رفته بود، به دنبال او از تپه بالا رفتم دیدم به پشت خوابیده و پاهایش را رو به قبله دراز کرده و با لبخند جان داده است، گویی هزار سال است که مرده است.

از تپه پایین آمدم و به سرعت رفتم پیش آقای سید هاشم و سایر رفقا و داستان را گفتم، خیلی تاسف خوردند و مرا مواخذه کردند که چرا به ما نگفتی و از این اتفاقات مطلع ننمودی؟

گفتم: خودش دستور داده بود و اگر می‌دانستم که بعد از مردنش نیز راضی نیست، حالا هم نمی‌گفتم راننده ماشین و شاگرد حضرت آقا و سایر همراهان تاسف خوردند و همه با هم به بالای تپه آمدیم و جنازه او را پایین آورده و داخل ماشین قرار دادیم، و به سمت مشهد رهسپار شدیم.

حضرت آقا می‌فرمودند: حقاً این مرد یکی از اولیای خدا بود که خدا مشرب صحبتش را نصیب تو کرد و باید جنازه‌اش با احترام دفن شود.

وارد مشهد شدیم، حضرت آقا مستقیم به حضور یکی از علما رفت و این واقعه را توضیح داد، آن مرد عالم با جماعتی بسیار آمدند، جنازه را غسل داده و کفن نمودند و بر او نماز خواندند و در گوشه‌ای از صحن مطهر دفن کردند و من مخارج را از دستمال می‌دادم، چون از دفن فارغ شدیم،‌پول دستمال نیز تمام شد، نه یک شاهی کم و نه یک شاهی زیاد، مجموع پول آن د ستمال دوازده تومان بود.»

(معادشناسی، ج1،ص100تا 104)

کسب روزی حلال بسان یک مجاهد

پیامبر مکرم اسلام(ص) می فرمایند

قال النبی‌(ص) « الشَّاخِصُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ الْحَلَالِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه » (بحارالانوار، ج100، ص17)

کسی که به خاطر خداوند در جستجوی روزی حلال از مکانی به مکان دیگر مسافرت می‌کند مانند رزمنده‌ای است که در راه خدا جهاد می‌کند.

راز استجابت دعا

مردی خدمت پیامبر‌(ص) آمد و عرض کرد دوست دارم دعایم مستجاب شود،‌حضرت فرمودند:« طَهّرْ مَأکَلَکَ وَ لا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ »(وسایل الشیعه، ج14، باب 467)

غذای خود را پاک کن و از هر گونه غذای حرام بپرهیز

توفیق کارهای بزرگ

قال الصادق‌(ع):«ان قریشا فی الجاهلیه هدموا البیت فلما ارادوا بناءَهُ حیل بینهم و بینه و القی فی روعهم الرعب حتی قال قائل منهم لیاتی کل رجل منکم باطیب ماله و لا تاتوا بمال اکتسبتموه من قطیعة رحم او حرام، ففعلوا فخلی بینهم و بین بنائه فنبوه»(الفروع من الکافی، ج4، ص217)

حضرت امام صادق(ع) می فرمایند

به راستی در زمان جاهلیت طایفه قریش برای بازسازی، خانه کعبه را خراب نمودند، ولی وقتی خواستند آنرا بسازند حالتی پیدا کردند که از انجام آن احساس ناتوانی نمودند، یکی از آنان پیشنهاد کرد که برای ساختن خانه کعبه باید هر کس از پاکیزه‌ترین مالش انتخاب کرده بیاورد و از اموری که با رسیدگی نکردن به ارحام و بستگان و یا از حرام به دست آمده است اجتناب شود، پس این کار را کردند و به ساختن کعبه موفق شدند.

* عارفی روشن ضمیر حاصل حلال خواری

درباره عبدالله مبارک چنین گفته‌اند که پدرش باغبان بود روزی صاحب باغ آمد و به مبارک گفت: فوری مقداری انار شیرین بیاور تا بخوریم.

مبارک چند عدد انار آورد و صاحب باغ چشید و گفت: ترش است برو انار شیرین بیاور، چند مرتبه مبارک انار اورد و صاحب باغ بعد از چشیدن می‌گفت: ترش است برو انار شیرین بیاور.

بالاخره صاحب باغ ناراحت شد و رو به مبارک کرد و گفت؛ تو هنوز بعد از مدتی که در این باغ هستی درخت انار ترش را از شیرین تمیز نمی‌دهی؟

مبارک در جواب گفت: درست است که مدتی است، من در این باغ هستم، اما هنوز از انار این باغ نخورده‌ام که بدانم کدام درخت انارش ترش و کدام شیرین است، چون شما فقط نگهبانی و آبیاری باغ را به عهده من واگذار کرده‌اید و از شما اجازه نگرفتم که از میوه‌های باغ استفاده کنم.

صاحب باغ تعجب کرد، به همین سبب او را امتحان نمود و فهمید که مبارک راست می‌گوید از آن پس به او علاقمند شد و دخترش را به ازدواج او درآورد، خداوند هم بر اثر پاکی و صداقت او از این ازدواج فرزندی به او عطا می‌کند به نام عبدالله که هنوز نامش بر سر زبان‌ها است و این طفل از عارفان معروف می‌شود و به جایی می‌رسد که در احوالات او می‌گویند؛ شخصی به او گفت:«خواب دیدم یک سال از عمر تو بیشتر نمانده است» عبدالله در جوابش گفت:«روزگار دراز پیش ما نهادی، یک سال دیگر ما را اندوه هجران می‌یابد کشید و تلخی فراق می‌باید چشید.»(مفاسد مال و لقمه حرام ص34)

* استغفار فرشته ها برای حلال خواران

قال رسول‌الله‌(ص) «من مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ قَامَ عَلَى رَأْسِهِ مَلَكٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ‏ مِنْ أَكْلِهِ »(بحار، ج3، ص314)

رسول خدا‌(ص) می‌فرمایند:«کسی که از مال حلال می‌خورد فرشته‌ای بالاسر او می‌ایستد و برای او استغفار می‌کند تا وقتی که فارغ از خوردن شود.


منبع: خبرگزاری «حوزه»