آیت الله مظاهری در کتاب ارتباط عاطفی با خداوند می نویسد: روزی هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشيد؛ یعنی راز و نیاز با خدا داشته باشيد و با اين مناجات و راز و نياز، کدورت‌های دل خود را بزداييد. مخصوصاً در دل شب مي‌توان پليدي‌ها و کدورت‌هايي را که بر دل نشسته است، زدود.

به گزارش مشرق، آیت الله مظاهری در فصل دوم کتاب ارتباط عاطفی با خداوند مطالبی بیان نموده که این متن در پی می آید.
 
ضرورت برقراری ارتباط‌ عاطفی با خداوند
 
یکی از اموری که باید در زندگی همه، مخصوصاً جوانان باشد، رابطۀ‌ عاطفی با خداوند متعال است. همه بايد در مقابل خداي خود تضرع و زاری داشته باشند، در پیشگاه او اظهار قصور و تقصیر کنند و در نهایت مانند عبد در مقابل مولا، همیشه احساس ذلت در مقابل خدا داشته باشند. معلوم است چنین رابطۀ‌ عاطفی ثواب فراوانی دارد. به فرمودۀ‌ قرآن کريم، «مقام محمود» مرهون همین رابطۀ‌ عاطفی با خداست:«وَ مِنَ الليْلِ فَتَهَجدْ بِهِ نافِلةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]مقام محمود یعنی مقام عبودیت؛ یعنی مقامی که در روز قیامت يا در همین دنیا، دیگران غبطۀ‌ آن مقام را می‌خورند. پر واضح است که رسیدن به این مقام خیلی ثواب دارد، اما چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم، ثواب آن نیست؛ بلکه معنویت و کاربرد آن است.
 
ارتباط با خداوند یا انجام وظایف روزانه؟
 
نکتۀ‌ مهم اين است که غفلت از وظايف زندگی و غفلت از رابطۀ‌ عاطفي با خداوند، هر دو مذموم است. بايد اميرالمؤمنين«ع» را اسوه قرار دهيم؛ يعني «رُهبانٌ بِالليْل، أسدٌ بِالنهَار»[2]؛ راهبان شب و شیران روز باشيم. آن حضرت در طول بیست و پنج سال، بیست و شش مزرعه به دست مبارک خود آباد کرد. اما همین امیرالمؤمنین، هنگامي که نخلستان را برای فقرا آبياري می‌کرد، پای هر درختي دو رکعت نماز در دل شب مي‌خواند و آن‌قدر با‌ خداي خويش مناجات و راز و نياز مي‌کرد که مدهوش می‌شد، از خود بی‌خود می‌شد، در آن لحظات فقط و فقط به‌ خداوند سبحان توجه مي‌نمود و به هيچ کس و هيچ چيز ديگري توجه نداشت. اگر تیر هم از پای ايشان در می‌آوردند، متوجه نمي‌شد.
 
«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِما رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ! فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[3]
یعنی نمی‌دانی در دل شب برای اهل نماز شب چه لذتی است؛ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ»؛ این لذت مربوط به آخرت نیست. آنجا معلوم است بالاتر از اینهاست. آن لذت، لذت رابطۀ‌ عاطفي و صميمانه با خداوند مهربان است. مناجات اهل دل در دل شب، آنان را مدهوش مي‌کند. از اين جهت اولياي الهي تمام عالم وجود را با دو رکعت نماز در دل شب معاوضه نمي‌کنند و براي اين نماز، به همۀ‌ عالم پشت پا می‌زنند. اين همه به خاطر آن لذتی است که در نماز شب دارند.
«لَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ الليْلِ أَحَب إِلَي مِنَ الدنْيَا وَ مَا فِيهَا»[4]
 
حالات معنوی، متأثر از ارتباط عاطفی
 
رابطۀ‌ عاطفي اهل معرفت را مدهوش می‌کند. بعضی اوقات حالت خشیت براي آنان پديد مي‌آورد و در برخي موارد، حالت رحمت و در هر دو صورت آنان را در دل شب مدهوش مي‌کند. وقتي چنين شد، هیچ توجهي به هيچ‌کس و هيچ‌جا ندارند، به جز معاشقه و مکالمه با خداوند منان؛ يعني همان رابطۀ‌ عاطفي؛ يعني همان که قرآن کريم می‌فرماید:«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»گاهی ظهور حقیقت در دل این افراد با خشیت است و گاهی با طمع، امیدواری و رحمت، ظهور حقيقت را در دل خويش به نظاره مي‌نشينند. و در هر دو صورت، نماز شب آنان را مدهوش می‌کند. هر دو حالت خشيت و رحمت را دارند و هيچ کدام اين حالات نيز بر ديگري نمی‌چربد.
 
 «يَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»
 
امیرالمؤمنین علي«ع» در دل شب جداً چنين حالاتي داشته است. گاهی تجلی خداوند بر دل او با صفت خشیت صورت مي‌گرفته است و گاهی با صفت رحمت؛ گاهی ظهور رحمت بوده است و گاهی ظهور خشیت و هر دو برای اهل معرفت و سالکان الی الله، لذت دارد. وقتی که ظهور خشیت باشد، گریه و فغان و ناله، امان نمي‌دهد. اين گريه و زاري‌ها براي معصيت و گناه نيست، بلکه نشانۀ‌ معاشقه است. هم‌چنانکه در آن وقتی که رحمت بر دل او استیلا پیدا می‌کند، در حال معاشقه با خداوند است. هم خشيت دارد و هم رحمت و هر دو نوعي معاشقه با خداوند است.
 
«يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ هُوَ يَقُولُ... آهِ مِنْ قِلةِ الزادِ وَ طُولِ الطرِيقِ وَ بُعْدِ السفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ» [5]
 
چون مار گزيده به خود می ‏پيچيد و چون اندوهگينى می ‏گريست، و می گفت:«... آه از توشۀ‌ اندك و درازى راه و دورى منزل و عظمت روز قيامت!»
 
درک و وصف حالات معنوی
 
ما معنای اين حالات را خیلی نمی‌فهمیم، اما می‌دانیم وجود دارد. اين حالات «یدرک و لا یوصف» است. علمی نیست، یابیدنی است. فقط بايد درک شود و توصيف آن امکان ندارد؛ چون علم هر چه توسعه یابد، باز حصولی است. تصویری است که از خارج برداشت می‌کنند. آن علم کاربرد ندارد و به قول شیخ الرئیس ابوعلي سينا که از افلاطون هم نقل می‌کند: «معلومم شد که هیچ معلوم نشد». بزرگان می‌گویند: از اين جمله بر مي‌آيد که شیخ‌الرئیس خیلی دانا بوده که فهمیده است هیچ نمي‌داند. لذا دانستنی‌ها در اين خصوص به کار نمي‌آيد. ما یک یابیدنی‌هايي داریم که تا وقتي به آن يابيدني‌ها نرسيم، حقیقت آن را درک نمی‌کنیم. درک هم که بکنیم، نمی‌توانیم آن را برای دیگران توصیف کنیم. هرکس باید خود بیابد. همه مي‌دانند که آب، آدم را سیراب می‌کند. حال چه کسي مي‌تواند اين سيراب شدن را وصف کند؟ نمی‌شود آن را وصف کرد. به قول حاجی سبزواری ولو «من ابده البديهيات» است، اما «کنهه فی غایة الخفا»ست و وصف آن غير ممکن، به قول بزرگان می‌گویند: «باید از این نمد کلاهی داشته باشد». اگر بیابد و شباهتی به امیرالمؤمنین«ع» در دل شب داشته باشد، آن وقت می‌فهمد که این «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السلِيمِ؛ چون مار گزيده به خود می ‏پيچيد» براي معصومي مثل اميرالمومنين«ع»یعنی چه؟
 
امیرالمؤمنین در وقتی که مقام خشیت برای او پديدار می‌شد، دعای کمیل می‌خواند. با آن همه نسبت گناه که به خودش مي‌داد، اما در همان دعای کمیل وقتی که مقام رحمت بر دلش جلوه‌گر می‌شد، با خدا معاشقه مي‌کرد و مي‌گفت: «خدایا اگر مرا به جهنم ببری، فرياد می‌زنم که من بندۀ‌ خدا بودم، خدا مرا به جهنم برد».  یک معاشقه‌های عجیبی، نظیر دو نفر عاشق و معشوق که دارند با هم حرف می‌زنند، در سيرۀ‌ آن حضرت بوده است.
 
اگر اين‌گونه رابطه‌ها و معاشقه‌ها بين بنده و خدا نباشد، زندگی تکرار مکررات است و اين زندگي خیلی خسارت دارد. انسان يک عمر عبادت کند، ولي مقبول درگاه پروردگار متعال واقع نشود، خسران عظيمي است.
 
امام صادق«ع» می‌فرماید:«لَيَأْتِي عَلَى الرجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَي شَيْ‏ءٍ أَشَد مِنْ هَذَا»[6]چه بسا يک نفر پنجاه سال نماز بخواند، اما يک نماز مقبول نداشته باشد. بدتر از اين چيست؟ پیامبراکرم«ص» نيز از اين معاشقه‌ها فراوان داشته‌اند. ام سلمه مي‌گويد: در دل شب صورت مبارک خويش را روي خاک مي‌گذاشتند و گریه مي‌کردند و مرتب مي‌گفتند:«اللهم وَ لَاتَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»[7]این مکالمه و معاشقۀ‌ پیامبراکرم«ص» با مولاي خود چه لذتي دارد! همچنين وقتي پيامبر«ص»با آن مقام عصمت مي‌فرمايد:«إِنهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِني لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِي كُل يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرةً»[8]
 
اين مطلب ساده نیست، صرفاً زبانی نیست؛ واقعاً پيامبر اکرم«ص» استغفار داشته‌اند. در حالي که بنابر آيۀ‌ تطهير، مافوق عصمت است و اساساً نمي‌شود گناهي براي ايشان تصور کرد. پس استغفار ايشان برای چیست؟ نمی‌دانیم. اما یک چیز می‌دانیم و آن این است که هر که عصمتش بیشتر باشد، به عبارت دیگر هر که معرفتش بیشتر باشد، مقام خضوع و خشوع او بیشتر است. مقام خضوع از ادب ظاهری سرچشمه می‌گیرد و مقام خشوع یعنی دل، ذلیل در مقابل خداوند باشد. و اين همان رابطۀ‌ عاطفي و عاشقانه با خداوند تبارک و تعالي است.
 
اين حرف‌ها بر زبان جاري مي‌شود. من مي‌گويم و شما مي‌شنويد، اما واقعیت آن را نمی‌توان درک کرد. آن اندازه که می‌توانیم درک کنیم این است که خود ما باید این مقام خشوع را در زندگی داشته باشیم. به‌دست آوردن چنين مقامي نيز مشکل است.اهل دلي می‌گفت: در مدت عمرم، دو رکعت نماز نخوانده‌ام؛ يعني دو رکعت نماز که به کار بيايد، نخوانده‌ام. خیلی مشکل است، اما خیلی لازم است. مقام خشوع فقط مخصوص نماز و نماز شب هم نيست؛ در همۀ‌ امور زندگي بايد باشد. در انفاق هم بايد در نظر گرفته شود. علماي علم اخلاق انفاقي را که فقط براي خدا نباشد، مقبول نمي‌دانند.
 
مرحوم شهید ثانی می‌گوید: اگر کسي انفاق کند برای اینکه دل ديگران را خوش بکند، برای اینکه ثواب ببرد و به بهشت برود، انفاق او باطل است. پس براي چه انفاق کند؟ فقط خدا، و مقام خشوع نزد اهل معرفت همين معنا را دارد. لذا این مقام خشوع باید نمک آش ما باشد. اعمال ما بايد رنگ خدايي داشته باشد. و به‌راستی اگر کسي بخواهد یک مرجع دینی شود و براي حوزه‌ها و برای اسلام عزيز، مفید و مؤثر واقع شود، بايد به مقام خشوع برسد و رسيدن به اين مقام از برقراري رابطۀ‌ عاطفي با پروردگار متعال نشأت مي‌گيرد.خوشا به حال کسانی که می‌توانند به همۀ‌ امور زندگي رنگ خدايي بدهند؛ حتی به خوردن و آشامیدن و حتی به اعمال زناشويي.
 
موانع برقراری رابطۀ‌ عاطفی با خداوند
کسی که نماز اول وقت و نماز شب در زندگي او نباشد، در واقع رابطۀ‌ صميمانه و عاطفي با خداوند ندارد و علاوه بر اينکه ننگ بزرگي براي او محسوب مي‌شود، به جايي هم نخواهد رسيد. اگر هم مثلاً طلبه باشد و از حيث علمي به درجاتي برسد، علم او برکت ندارد. ناگهان مشاهده مي‌کنيم عالم است، ولي در ضمن درس غیبت مي‌کند. بیچاره طلبه‌هايي که بايد از درس او استفاده کنند. گناه، مانع بزرگي براي نماز شب و ارتباط معنوي با خداوند است. يک گناه در روز، توفيق نماز شب را از انسان سلب مي‌کند. «ما لا يعني» هم، يعني کردار و گفتار بيهوده که نه نتيجه در دنيا دارد و نه نتيجه در آخرت، توفيق نماز شب را از آدمي مي‌گيرد. حرف‌هاي لغو و بيهوده اثرات سوئي در سير معنوي انسان دارد.
 
غذای شبهه‌ناک و غذای حرام که پر واضح است باعث افت معنوي مي‌شود و رابطۀ‌ عاطفي بين انسان و معبود خويش را از بين مي‌برد. به دست آوردن غذاي حلال هم بسيار مشکل است. امام صادق«ع» مي‌فرمايند: «مجَادَلَةُ السيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»[9]کسب روزي حلال، از جنگيدن در خط مقدم جبهه سخت‌تر است، اما لازم است، وگرنه ارتباطات معنوي نابود مي‌شود. به تجربه هم اثبات شده است و بزرگان اهل دل در اين زمينه مطالبي بيان کرده‌اند که گناه و غذاي شبهه‌ناک، سير معنوي انسان را متوقف مي‌کند و توفيق معاشقه با خداوند را از وي سلب مي‌نمايد. نمی‌توان غیر از این بود، نمي‌توان در مدت عمر دو رکعت نماز با حضور قلب نخواند، وگرنه علم بي‌برکت نصيب ما مي‌شود. بايد خشیت خداوند بر دل ما حکم‌فرما باشد. آن عاطفۀ‌ رحمانی و آن رابطۀ‌ عاطفی حتماً بايد باشد. با خدا حرف‌هاي خودماني بزنيم و خدا خدا خدا کنيم، تا او هم بگوید «لبیک لبیک لبیک».
 
رسیدن به حالات معنوی و عرفانی، مشکل، اما شدنی است
 
نگویيد نمی‌شود؛ حتماً مي‌شود. یک بزرگی به من می‌گفت: هنگامي که در نماز می‌گویم: «السلام علیک ایها النبی»، تا وقتي جواب از پیامبر«ص» نشنوم، جملۀ‌ بعدي را نمی‌گويم. هنگامي که می‌گویم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»، تا وقتي حضرت ولي‌عصر «ارواحناه‌فداه» جوابم را ندهند، جلو نمی‌روم. و در آن وقتی که می‌گویم: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»، به همۀ‌ موجودات و به عالم وجود سلام می‌کنم و تا جواب نشنوم، تعقیب نماز را شروع نمی‌کنم.خیال نکنید نمی‌شود. باید بخواهیم و این خواستن البته مشکل است. اما اگر از من بپرسند، برای همه مخصوصاً برای طلاب و فضلا اوجب واجبات چیست؟ می‌گویم: این رابطۀ‌ عاطفی با خداوند متعال.
 
مرحوم شهید اول می‌گوید: روزی هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشيد؛ یعنی راز و نیاز با خدا داشته باشيد و با اين مناجات و راز و نياز، کدورت‌های دل خود را بزداييد. مخصوصاً در دل شب مي‌توان پليدي‌ها و کدورت‌هايي را که بر دل نشسته است، زدود.از همه‌ تقاضا دارم به این روابط عاطفی با خداوند خیلی اهمیت بدهند. همین اعتکافی که الحمدلله در جمهوری اسلامی جا افتاده و شهرتي پيدا کرده است، خیلی خوب است، اما یک شرط دارد و آن اينکه در این دو سه روزه گناه نشود. در اين صورت خودشان یک حال خوشي مخصوصاً در روز آخر می‌دهند.  
 
آن کسانی که نماز شب می‌خوانند هم بايد هیچ چیز و هیچ کس بر دلشان حکم‌فرما نباشد، جز خداوند تعالي.خوشا به حال اين افراد. لذت یعنی همین که از بهشت هم لذتش بالاتر است؛ یعنی همین که مقام عنداللهی است. گاهی در عالم آخرت است، خیلی خوب است که مقام عنداللهی برایش پیدا می‌شود. دیگر بهشت برایش کوچک است. حتي بهشت عدن و رضوان برایش کوچک است.
 
«يا­ أَيتُهَا النفْسُ الْمُطْمَئِنةُ ­! ­ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبكِ راضِيَةً مَرْضِيةً ­! ­فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي ­! ­وَ ادْخُلي‏ جَنتي»[10]اما فراموش نکنيد که در همين دنيا نيز مي‌توانيم اين آیه را تطبیق دهيم. مصداق اين آيۀ‌ شريفه در دنيا وجود دارد. یعنی بنده‌هایی هستند که در دل شب می‌رسند به مقام عنداللهی، مقامي که در آن، بهشت براي انسان کوچک است و چنين مقامي براي اهل دل در دل شب و هنگامي که با خداي خويش رابطۀ‌ عاطفي برقرار مي‌کنند، پديد مي‌آيد. لذت واقعي دنیا همین است و الا مابقی تکرار مکررات است.
 
خدا را قسمش می‌دهم به حق آن کسانی که آن حالات را در دل شب دارند، آن حالات را ولو مرتبۀ‌ ضعیفش را که از اوجب واجبات است، به همه عنایت بفرماید.
 
…………………………………………..
 پی‌نوشت‌ها
[1]. اسراء، 79: «و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‏] نافله‏اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.»
 
2 بخشی از سخنان پیامبراکرم«ص»خطاب به امیرالمؤمنین«ع»در توصیف مؤمن: الکافی، ج­2، ص 232.
 
3. سجده، 16و 17: «پهلوهايشان از خوابگاه‌ها جدا مى‏گردد [و] پروردگارشان را از روى بيم و طمع می ‏خوانند و از آنچه روزيشان داده‏ايم، انفاق می ‏كنند. هيچ كس نمى‏داند چه چيز از آنچه روشنی ‏بخش ديدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏دادند براى آنان پنهان شده است.»
 
4 علل‏الشرائع، ج2، ص363. دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و هر آنچه در دنیاست، محبوب‌تر است.
 
5. نهج ‏البلاغة، حکمت 77.
 
6. الکافي، ج 3، ص 269.
 
7. تفسیر القمی، ج 2، ص 75؛ «كَانَ رَسُولُ اللهِ«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم» فِي بَيْتِ أُم سَلَمَةَ فِي لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِي ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النسَاءَ فَقَامَتْ
تَطْلُبُهُ فِي جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِي وَ هُوَ يَقُولُ اللهُم لَا تَنْزِعْ مِني صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً اللهُم لَا تُشْمِتْ بِي عَدُواً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللهُم وَ لَا تَرُدنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً اللهُم وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»
 
8. مستدرک‌الوسائل، ج 5، ص 320.
 
9. الكافي، ج 5، ص 161.
 
10. فجر، 27 تا 30: «اى نفس مطمئنه،  خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.»