کد خبر 353173
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۷

تا پیش از این حزب اصلاح یمن هیچ‌گاه رو در روی سعودی‌ها قرار نگرفته بود، اما ریاض محاسبات استراتژیک خود را انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که هم اکنون وقت آن فرارسیده که علیه تمام گروه‌های اسلامگرای سیاسی چه در یمن و چه در دیگر کشورهای عربی اعلام جنگ کند، چون مشابه این امر به جز یمن در مصر و لیبی نیز از عربستان مشاهده شد

به گزارش مشرق، «دیوید هرست» نوشت: نویسنده سرشناس انگلیسی می‌گوید: در حالی‌که همه نگاه‌ها به عراق و سوریه و تروریسم جاری در آن از جمله گروه تروریستی «داعش» دوخته شده، در جای دیگر منطقه و در کشور یمن دخالت‌های دیگری درحال انجام است. ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا در این وضعیت بیش از هر چیز نشان می‌دهد، ائتلافی نظامی است، اگرچه عدم تاثیرگذاری آن برای همه ثابت شده است.

هرست در مقاله‌ای که روزنامه آمریکایی "هافتیتنگتن پست" آن را چاپ و منتشر کرد، نوشت: این عجیب نیست که ایران از قبیله شیعی کوچکی در شمال یمن به نام «الحوثی» حمایت کند و سیاستمداران ایرانی از انقلاب حوثی‌ها و موفقیت آنها در این انقلاب که در واقع تسلط آنها بر «صنعا»، پایتخت یمن را در پی داشت، ستایش نکنند.

هرست در ادامه سخنانی را از «علی رضا زاکانی»، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی نقل‌ می‌‌کند که گفته بود: ایران هم اکنون بر ۴ پایتخت عربی یعنی بغداد و دمشق و بیروت و صنعا حکومت می‌کند و افزوده بود: هم اکنون ۴ پایتخت عربی در دست ایران و وابسته به انقلاب اسلامی ایران است.

"علی رضا زاکانی"
پس از هرست به بخش دیگری از تصریحات زاکانی درباره گسترش دامنه انقلاب حوثی‌ها در داخل و نفوذ آن به داخل عربستان سعودی اشاره می‌کند که گفته بود، مرزهای میان یمن و عربستان گسترده است و این کمک می‌کند که انقلاب یمن به سرعت به عمق عربستان سعودی نفوذ کند.

این نویسنده انگلیسی تاکید می‌‌کند: در چنین شرایطی بسیار عجیب است که از ارتباط بسیار عمیق و گسترده عربستان سعودی و هم پیمانش امارات متحده عربی در حمله به حوثی‌ها و اینکه با ایران، بزرگ‌ترین دشمنی که این دو کشور در منطقه از آن یاد می‌‌کنند، به توافقاتی دست یافته‌اند، خبرهایی به گوش می‌رسد.

هرست ادامه می‌دهد: در نوامبر گذشته تماسی بین سعودی‌ها با دشمنان قدیمی‌اشان در یمن یعنی حوثی‌ها انجام شد. پس از آن مطبوعات نوشتند که جنگ شاهزاده "بندر بن سلطان"، رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان سعودی در منطقه دارای بازتاب‌های خاص خویش در مرزهای ناآرام این کشور با یمن است.




این مطبوعات در ادامه افزودند: نیاز به مقابله با توسعه نفوذ تجمع یمنی برای اصلاح در یمن عربستان سعودی را به حمایت از حوثی‌ها واداشت، حوثی‌هایی که پیشتر عربستان سعودی تمام توجه خود را بر مبارزه با آنها در یمن متمرکز کرده بود. به همین منظور «صالح حبری»، از رهبران برجسته حوثی‌ها با هواپیما به لندن آورده شد، تا با شاهزاده بندر بن سلطان دیدار کند که در آن زمان رئیس دستگاه اطلاعات سعودی بود.

هرست می‌نویسد: پس از آن نشست‌هایی میان حوثی‌ها و اماراتی‌ها در ابوظبی برگزار شد تا به سرعت و پس از آن نشست مشابهی میان این هیأت حوثی با سعودی‌ها در ریاض برگزار شود و پس از آن وزرای خارجه ایران و عربستان سعودی، یعنی محمد جواد ظریف و سعود الفیصل در نیویورک برگزار شود.

به باور این نویسنده آمریکایی شخصیت محوری تمام این دیدارها – میان حوثی‌ها و سعودی‌ها و اماراتی‌ها - «احمد علی عبد الله صالح»، سفیر یمن در امارات متحده بود که پسر علی عبد الله صالح، رئیس جمهوری برکنار شده یمن در سال ۲۰۱۲ میلادی بود.

"احمد علی عبد الله صالح"

وی می‌افزاید: در این تردید نیست که حوثی‌ها و ایران بزرگ‌ترین دشمنان گروه تروریستی القاعده در شبه جزیره عرب هستند که پس از سوریه وعراق، فعال‌ترین شاخه القاعده در خارج از افغانستان است، اما هدف این حملات غافلگیرکننده نه القاعده که حزب اسلامگرای اصلاح یمن بود.

هرست ادامه می‌دهد: علی عبد الله صالح، رئیس جمهوری برکنار شده یمن همچنان در این کشور دارای نفوذ است و بازیگر سیاسی مهمی بشمار می‌آید و به ظاهر حوثی‌ها در این اواخر دست‌کم توانسته‌اند، مخالفت و خصومت وی را با خویش کنترل کنند. چراکه در میان معترضان کنونی یمن بسیاری از رهبران حزب اصلاح نیز مشاهده می‌شوند که از قبیله «حاشد» هستند و این همان قبیله علی عبد الله صالح است.

به همین دلیل هرست نتیجه می‌گیرد که اعتراض‌های اخیر یمن نه اعتراض‌های طایفه‌ای که نزاع سیاسی است، به ویژه آنکه مشاهده شد، نیروهای حکومتی که زمانی در کنار حزب اصلاح‌ با حوثی‌ها مقابله می‌کردند، اکنون به سمت حوثی‌ها گرایش یافته و در کنار آنها قرار دارند.
وی توضیح می‌دهد که تا پیش از این حزب اصلاح یمن هیچ‌گاه رو در روی سعودی‌ها قرار نگرفته بود، اما ریاض محاسبات استراتژیک خود را انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که هم اکنون وقت آن فرارسیده که علیه تمام گروه‌های اسلامگرای سیاسی چه در یمن و چه در دیگر کشورهای عربی اعلام جنگ کند، چون مشابه این امر به جز یمن در مصر و لیبی نیز از عربستان مشاهده شد.

اما هرست این استراتژی را استراتژی خطرناک و کوتاه‌ بینانه‌ای می‌داند، به ویژه هنگامی که بر کشوری مانند یمن پیاده شود که هم مرز با کشور عربستان سعودی است و این سوال را مطرح می‌‌کند که اگر سعودی‌ها حزب اسلامگرای سیاسی سنی یمن را نابود کند و موجبات فروپاشی آن را فراهم کند، از این پس اهل سنت یمن وفاداری سیاسی خود را به چه طرفی اعلام خواهند کرد.



به همین دلیل تاکید می‌کند، ظلمی که به این طریق به اهل سنت یمن شده، همانند آنچه که در سوریه و عراق از سوی گروه تروریستی «داعش» علیه اهل سنت این کشورها انجام شد، در پس رخدادهای جاری در یمن قرار دارد، با این تفاوت که در اینجا اعمال کننده این ظلم‌ها و ستم‌ها عربستان سعودی است.

در اینجاست که هرست در مقاله خود تلاش می‌کند، به سعودی‌ها یادآور شود که برای خاموش کردن انقلاب مردمی بحرین چه‌ کارها که نکردند و موفق نشدند، آن را خاموش کنند و برای توجیه ناکامی‌های خویش همواره تلاش کرده‌اند، ایران را متهم به دخالت در بحرین کنند و هم اکنون همین استراتژی را در یمن پیاده می‌کنند، به این معنا که روی به گروهی آورده و از آن کمک گرفته‌اند که بارها آن را متهم به رابطه با ایران کرده‌اند تا هرست اینگونه نتیجه بگیرد، تا زمانی‌که در جهان عرب هدف مبارزه با اسلام سیاسی است، همه چیز مباح و ممکن است.

هرست در ادامه مقاله خود با اشاره به برخی تحلیل‌های منطقه‌ای که پیروزی‌ درحوثی‌ها در یمن را پیروزی ایران در این کشور دانسته و موجب افزایش نفوذ منطقه‌ای آن خواهد شد، تاکید می‌کند که یمن هم اکنون برگ برنده بزرگ و مهمی در دست تهران است، تا هرگاه ائتلاف بین المللی پس از سرنگونی داعش، قصد سرنگونی نظام حاکم در سوریه را داشته باشد، ایران از یمن به عنوان اهرم فشار علیه آمریکا و متحدانش استفاده کند.

به همین منظور هرست تحقق پیشگویی زاکانی در خصوص نفوذ انقلاب یمن در عمق عربستان را امری غیر واقع‌بینانه یا غیر ممکن نمی‌داند، چون عربستان سعودی اگر زمانی قصد براندازی نظام حاکم در سوریه را داشته باشد، تهران به راحتی می‌تواند، از طریق یمن عربستان را تهدید و در معرض خطر قرار دهد.

به این ترتیب هرست مقاله خود را اینگونه به پایان می‌رساند که بهتر است، شاهزادگان سعودی که بیش از دیگر شاهزاده‌ها قدرت را در دست دارند، این سوال را از خود کنند که پس از پیروزی انقلاب یمن چه در انتظار آنها خواهد بود و چه رخ خواهد داد؟ بازتاب و عواقب این شکست چیست؟ اگر همین استراتژی از سوی طرفی دیگر علیه آنها و در کشورشان بکار گرفته شود، چه نتایج و عواقبی برای آنها خواهد داشت؟

منبع: عرش نیوز