به گزارش مشرق، دومین شب شعر صمیمانه «به صرف شعر» با عنوان «شعر، زبان صلح و اعتدال در افغانستان» و با حضور گسترده شاعران این کشور در آستانه عید سعید غدیر در کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه در تهران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه که عصر یکشنبه 20 مهرماه در کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه برگزار شد، رئیس این کتابخانه، ضمن عرض خوشامد به مهمانان از جمله سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در ایران ابراز امیدواری کرد که این برنامه برای شاعران کشورهای فارسی زبان قابل استفاده و ارزنده باشد.
موجانی: شعر، فضای ملتهب سیاسی دو کشور را تلطیف کرد
سیدعلی موجانی گفت: تاریخ افغانستان به ویژه در دوره پرالتهاب غزنویان نشان میدهد آنچه در قلمرو زبان فارسی و در جغرافیای شبه قاره به لطافت فضا کمک کرد، شعر بود. تلاش نسل بازمانده از نسل شاعران بزرگ پارسی گو این امید را در ما زنده میکند که به اعتبار تلاش ادبی و فرهنگی آنها، شاهد افزایش امنیت در این پهنه باشیم.
رئیس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه ادامه داد: افغانستان هم مرز با ماست و امیدواریم این همبستگی فرهنگی به همبستگی بیشتر دو ملت کمک شایانی کند.
موجانی با بیان اینکه ما و ملت افغانستان، هر دو در یک محیط فرهنگی فاخر هستیم، افزود: ایران و افغانستان بر اساس دلایل گوناگون باهم احساس نزدیک بودن و همبستگی میکنند. اگر هزارهها از نظر مذهبی به مردمان ایران نزدیک اند، در حوزه تمدنی ایران، عناصر دیگری غیر از دین و آیین هست که نه ربطی به نژاد، نه ارتباطی به زبان و نه رابطهای به دین دارد. آنها با ما سنخیتی ندارند، اما خودشان را در امتداد فرهنگ و تمدن ایران میدانند و ما را مفتخر به این هماوردی کرده اند که در میان آنها حتی میشود از مسیحیان در این عرصه نام برد.
تأکید سفیر افغانستان بر انکارناشدنی بودن اهمیت زبان فارسی
در ادامه این برنامه، نصیر احمد نور، سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در ایران به سخنرانی پرداخت. وی گفت: خوشحالم که در محفل شعرا و ادبای کشورم حاضرم؛ آن هم در جایی که به زبان فارسی شعر میخوانند. زبانی که نسلها و قرنها پیشگام بوده و زبان تالیف، ترجمه، دیپلماسی و تدریس در دهههای مختلف به شمار میرفته است.
سفیر افغانستان در ایران اضافه کرد: این زبان خصوصیتها و ویژگیهایی دارد که ممکن است در سطح زبانهای جهانی نظیر نداشته باشد. مهم ترین خصوصیت این است که در قلمرو پهناوری، زبان همه بوده است؛ زبانی که در خدمت همگان و همگان در خدمت این زبان بوده اند و این، سر ماندگاری و دوامش بوده است.
احمد نور خاطرنشان کرد: فارسی زمانی دوباره جایگاه خود را در عرصه علم و فرهنگ و دفتر و دیوان و تالیف و ترجمه و تدریس در دوره سامانیان از سر گرفت که در یک دوره هزار ساله، زمامداران ایران بزرگ از نظر نژادی زبانشان فارسی نبوده است، اما گسترش زبان فارسی را در دستور کار خود قرار داده اند.
وی گفت: اگر غزنویها نبودند، این زبان باز هم به زندگی خود ادامه میداد؟ آیا اگر این زبان نبود، تمدن شبه قاره هند باقی میماند؟ آیا اگر این زبان نبود، غزنه میتوانست نقش محوری در دانش پروری داشته باشد؟ خصوصیت زبان فارسی با نقش استادی و مهربانی خود نسبت به همه اقوام و تبارها در هیچ زبانی نیست. اگر اینطور نبود، حکومت مغولها این زبان را انتخاب نمیکرد؛ در حالی که زبان اصلی و اولیه شان فارسی نبوده است.
سفیر جمهوری اسلامی افغانستان تأکید کرد: اگر دوستداران این زبان میخواهند نقش استادانه گذشته خود را باز یابند، باید به تبیین خصوصیت تاریخی آن بپردازند و برای حفاظت آن دست به کار شوند. زبان فارسی، نگاه فراقومی نسبت به همه دارد و با مهر به همه مینگرد.
احمد نور در پایان از اقدام وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دعوت از اندیشمندان و شاعران افغانستان قدردانی کرد.
محمدکاظم کاظمی: اردوهای دانش آموزی شاعران دو کشور را پیوند داد
محمدکاظم کاظمی، شاعر پارسی گوی افغان، سخنرانی بعدی این برنامه بود. وی اظهار داشت: شعر فارسی، موجب وفاق بین مردم دو کشور شده است. دو ملت افغانستان و ایران، مناسبات نیکویی داشته اند و این مناسبات، برخاسته از مشترکات و یگانگی فرهنگی و زبانی از دیرباز بوده است که تا امروز، همین فرهنگ مشترک، حلقه محکم دو ملت در وفاق و دوستی بوده است.
این شاعر افغان اضافه کرد: درگیریها و مناقشات در دویست ـ سیصد سال بین زمامداران و کدورتهای بین دو کشور در مناسبات فرهنگی هم اثر گذاشته و ملت دو کشور، آنطور که باید، انیس و مونس هم نیستند. اما در این بین، گروهی بوده اند که همواره بر این همدلی و وفاق پای فشرده اند و آنان کسی نیستند جز اهالی شعر و ادبیات.
کاظمی در ادامه گفت: احساسات میتواند بین ملل غیرهمزبان هم اثر بگذارد و علاقه و احترام آنان را برانگیزاند. در حالی که موضوع مهم همزبانی در سه کشور در قلمرو زبان فارسی، یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان در حوزه شعر میتواند در بیان این همزبانی اثر بیشتری داشته باشد.
این شاعر افغان با اشاره به نقش شاعران مهاجر در ایران اظهار داشت: پدیده مهاجرت توانست موجب شناخت دو ملت باشد. قبل از آن، گاه به گاه نامهربانیهایی نسبت به مردم افغانستان روا داشته میشد که به علت ناشناختگی بود. در حالی که اگر میدانستیم چقدر ریشههای مشترک ادبی، مذهبی و تمدنی داریم، دیگر چیزی لازم نبود برای نزدیک شدن دو ملت.
وی تأکید کرد: این عدم شناخت بسیار بوده است؛ تا حدی که مردم ایران نمیدانستند ملت افغانستان همزبان آنهایند. البته در قدیم این بی اطلاعی بیشتر بود. این در حالی است که بسیاری از مفاخر زبان فارسی از افغانستان برخاسته اند. از طرف دیگر، مردم افغانستان نسبت به ایرانیها بدگمان بودند و فکر میکردند که ایرانیها دوست ندارند این مفاخر را به آنها نسبت بدهند. البته ملی گرایی پهلویها به این قضیه بیشتر دامن میزد. ضمن اینکه نباید از این موضوع هم قافل شد که زدودن زبان فارسی هم در میان برخی زمامداران افغانستان وجود داشته است که همه اینها موجب نوعی کدورت شده است.
کاظمی اظهار داشت: شاعران افغانستان قبل از مهاجرت به ایران، حقیر شمرده میشدند، اما مهاجرت فرصت بسیار خوب آشنایی و پیوند بیشتر را فراهم کرد. این مهاجرت برای ما سودمند بود؛ چرا که شاعران مهاجر نقش پررنگ تری در تبیین همزبانی و وفاق دو ملت داشتند. شاعران مهاجر تصویرگر روشن این همزبانیها شدند.
شاعر شعر معروف «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» گفت: نسلی از جوانان شاعر ایران و افغانستان در اوایل دهه 70 در اردوی دانش آموزی با شاعران و نویسندگان ایرانی شرکت کردند که میشود آنها را یاران دبستانی بنامیم. آنها با شرکت در این اردوها به مرحله تاثیرگذاری رسیدند و با یک تعداد دانش آموز مکاتبه و مراوده ادبی پیدا کردند. حالا همان دانش آموزان ایرانی و افغانستانی در دو کشور دارای مقامات سیاسی، فرهنگی و رسانهای هستند.
در ادامه این برنامه شاعران گوناگون افغانستان به شعرخوانی پرداختند. نادر احمدی با سرودن قطعه زیر، آغازگر این بخش بود:
زهرا حسین زاده شاعر بعدی بود که شعری درباره غدیر خواند.
محسن سعیدی، شاعر دیگری بود که در این برنامه به خوانش شعر خود پرداخت:
محمدسرور رجایی با شعری درباره حقوق بشر، برنامه را ادامه داد و عباس نادری، تنها شاعر ایرانی بود که در این جمع شعر خواند. او که خود از پایه گذاران همین شب شعر است، چند قطعه کوتاه خواند که دو نمونه از آنها این شعرهاست:
مظفری: حقوق بشر مقوله وارداتی نیست
مدیرمسئول نشریه «در دری» در خلال شعرخوانیها به سخنرانی کوتاهی پرداخت و گفت: مسئلهای در یک دهه اخیر در دنیا با عنوان حقوق بشر، بسیار مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد که در مورد افغانستان این عبارت زیاد گفته میشود و کشور ما را به رعایت نکردن حقوق انسانها متهم میکنند.
سیدابوطالب مظفری ادامه داد: هفت ـ هشت سال پیش، مردم افغانستان گمان میکردند که حقوق بشر، مثل سایر پدیدههای غربی، یک امر وارداتی است و آن را نمیپذیرند. در روستاها مردم به کسانی که در این باره سخن میگفتند، خرده میگرفتند و آن را یک موضوع خارجی تلقی میکردند. من در جمعی صحبت کوتاهی کردم و گفتم مشکل ما در طرح قضیه حقوق بشر، این بوده که طوری موضوع را مطرح کردیم که همگان فکر کردند حقوق بشر مثل جامعه مدنی است. انگار موضوع حقوق بشر در آیین این مملکت کهن مطرح نبوده و از آن طرف دنیا مثل سوغات برایش آورده اند. در حالی که حقوق بشر مثل موبایل نیست و چه خوب است که ما آن را بومی کنیم.
وی اظهار داشت: بومی سازی این موضوع به آن معناست که در ادبیات و شعر ما این مفاهیم بیاید. چرا که چیز بیگانهای نیست و مفاهیم بلند و ارزشمندی در عرفان درباره حقوق انسانها داریم که فکر نمیکنم در کشورهای دیگر وجود داشته باشد.
مظفری گفت: وقتی عارفی میگوید: «از دروازه چین تا اسپانیا اگر خاری در پای کسی بخلد، انگار در قلب من فرو رفته است.» مفهوم آن چیست؟ یا نقل است از شیخ ابوالحسن خرقانی که بر سر در خانقاه خودش نوشته بود: هرکس به اینجا وارد شد، نانش دهید و از ایمانش نپرسید. این عین حقوق بشر است.
مدیر مسئول نشریه در دری خاطرنشان کرد: مسئله انسان دوستی، موضوع وارداتی در ادبیات فارسی نیست. حقوق بشر در سراسر ادبیات و شعر ما وجود دارد و مشهود است. شاهنامه، کتاب جنگ نیست و به ادبیات نژادی نمیپردازد. همین شاهنامه سراسر جنگ است، اما به خاطر صلح. فردوسی در سراسر شاهنامه از انسان دوستی سخن گفته است. حتی در بیت معروف «میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است» این مهربانی مشاهده میشود.
مظفری در پایان سخنانش گفت: نباید بگذاریم غربیها ما را به خشن ترین ملتهای تاریخ شهره کنند. در حالی که هرجا ستیز و کشتن انسان هست به پای فرهنگ و دیانت مسلمانان میگذارند.
این شاعر افغان در ادامه سخنانش، قطعه شعری هم قرائت کرد.
زهرا زاهدی، شاعر دیگری بود که یک قطعه با مضمون زیر به دوستان شاعرش تقدیم کرد:
دستهایت را بالا ببر
حضرت عشق
خورشید گواه است
و آسمان، کاغذی
که ابرها مهر کردهاند
من «کنت مولا» را
سیده تکتم حسینی، شاعر جوان و آینده دار دیگری از افغانستان بود که دو شعر خواند:
سارا محمدی از شاعران جوان خانه ادبیات افغانستان، حکیم علی پور، شوکت علی محمدی شاری، محمود هلمند، کبری حسینی و چند تن دیگر از شاعران کشور همسایه در این شب شعر به شعرخوانی پرداختند. همچنین سیدنادر احمدی، شعری از محمدآصف فکرت، شاعر و ادیب افغان مقیم اتاوا برای حضار خواند که حکم پیام به این شب شعر را داشت.
در پایان این شب شعر، یک گروه موسیقی افغانستان، قطعاتی را به صورت زنده به مناسبت عید سعید غدیر اجرا کرد که با استقبال گرم مهمانان مواجه شد.
در ابتدای این برنامه که عصر یکشنبه 20 مهرماه در کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه برگزار شد، رئیس این کتابخانه، ضمن عرض خوشامد به مهمانان از جمله سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در ایران ابراز امیدواری کرد که این برنامه برای شاعران کشورهای فارسی زبان قابل استفاده و ارزنده باشد.
موجانی: شعر، فضای ملتهب سیاسی دو کشور را تلطیف کرد
سیدعلی موجانی گفت: تاریخ افغانستان به ویژه در دوره پرالتهاب غزنویان نشان میدهد آنچه در قلمرو زبان فارسی و در جغرافیای شبه قاره به لطافت فضا کمک کرد، شعر بود. تلاش نسل بازمانده از نسل شاعران بزرگ پارسی گو این امید را در ما زنده میکند که به اعتبار تلاش ادبی و فرهنگی آنها، شاهد افزایش امنیت در این پهنه باشیم.
رئیس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه ادامه داد: افغانستان هم مرز با ماست و امیدواریم این همبستگی فرهنگی به همبستگی بیشتر دو ملت کمک شایانی کند.
موجانی با بیان اینکه ما و ملت افغانستان، هر دو در یک محیط فرهنگی فاخر هستیم، افزود: ایران و افغانستان بر اساس دلایل گوناگون باهم احساس نزدیک بودن و همبستگی میکنند. اگر هزارهها از نظر مذهبی به مردمان ایران نزدیک اند، در حوزه تمدنی ایران، عناصر دیگری غیر از دین و آیین هست که نه ربطی به نژاد، نه ارتباطی به زبان و نه رابطهای به دین دارد. آنها با ما سنخیتی ندارند، اما خودشان را در امتداد فرهنگ و تمدن ایران میدانند و ما را مفتخر به این هماوردی کرده اند که در میان آنها حتی میشود از مسیحیان در این عرصه نام برد.
تأکید سفیر افغانستان بر انکارناشدنی بودن اهمیت زبان فارسی
در ادامه این برنامه، نصیر احمد نور، سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در ایران به سخنرانی پرداخت. وی گفت: خوشحالم که در محفل شعرا و ادبای کشورم حاضرم؛ آن هم در جایی که به زبان فارسی شعر میخوانند. زبانی که نسلها و قرنها پیشگام بوده و زبان تالیف، ترجمه، دیپلماسی و تدریس در دهههای مختلف به شمار میرفته است.
سفیر افغانستان در ایران اضافه کرد: این زبان خصوصیتها و ویژگیهایی دارد که ممکن است در سطح زبانهای جهانی نظیر نداشته باشد. مهم ترین خصوصیت این است که در قلمرو پهناوری، زبان همه بوده است؛ زبانی که در خدمت همگان و همگان در خدمت این زبان بوده اند و این، سر ماندگاری و دوامش بوده است.
احمد نور خاطرنشان کرد: فارسی زمانی دوباره جایگاه خود را در عرصه علم و فرهنگ و دفتر و دیوان و تالیف و ترجمه و تدریس در دوره سامانیان از سر گرفت که در یک دوره هزار ساله، زمامداران ایران بزرگ از نظر نژادی زبانشان فارسی نبوده است، اما گسترش زبان فارسی را در دستور کار خود قرار داده اند.
وی گفت: اگر غزنویها نبودند، این زبان باز هم به زندگی خود ادامه میداد؟ آیا اگر این زبان نبود، تمدن شبه قاره هند باقی میماند؟ آیا اگر این زبان نبود، غزنه میتوانست نقش محوری در دانش پروری داشته باشد؟ خصوصیت زبان فارسی با نقش استادی و مهربانی خود نسبت به همه اقوام و تبارها در هیچ زبانی نیست. اگر اینطور نبود، حکومت مغولها این زبان را انتخاب نمیکرد؛ در حالی که زبان اصلی و اولیه شان فارسی نبوده است.
سفیر جمهوری اسلامی افغانستان تأکید کرد: اگر دوستداران این زبان میخواهند نقش استادانه گذشته خود را باز یابند، باید به تبیین خصوصیت تاریخی آن بپردازند و برای حفاظت آن دست به کار شوند. زبان فارسی، نگاه فراقومی نسبت به همه دارد و با مهر به همه مینگرد.
احمد نور در پایان از اقدام وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دعوت از اندیشمندان و شاعران افغانستان قدردانی کرد.
محمدکاظم کاظمی: اردوهای دانش آموزی شاعران دو کشور را پیوند داد
محمدکاظم کاظمی، شاعر پارسی گوی افغان، سخنرانی بعدی این برنامه بود. وی اظهار داشت: شعر فارسی، موجب وفاق بین مردم دو کشور شده است. دو ملت افغانستان و ایران، مناسبات نیکویی داشته اند و این مناسبات، برخاسته از مشترکات و یگانگی فرهنگی و زبانی از دیرباز بوده است که تا امروز، همین فرهنگ مشترک، حلقه محکم دو ملت در وفاق و دوستی بوده است.
کاظمی در ادامه گفت: احساسات میتواند بین ملل غیرهمزبان هم اثر بگذارد و علاقه و احترام آنان را برانگیزاند. در حالی که موضوع مهم همزبانی در سه کشور در قلمرو زبان فارسی، یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان در حوزه شعر میتواند در بیان این همزبانی اثر بیشتری داشته باشد.
این شاعر افغان با اشاره به نقش شاعران مهاجر در ایران اظهار داشت: پدیده مهاجرت توانست موجب شناخت دو ملت باشد. قبل از آن، گاه به گاه نامهربانیهایی نسبت به مردم افغانستان روا داشته میشد که به علت ناشناختگی بود. در حالی که اگر میدانستیم چقدر ریشههای مشترک ادبی، مذهبی و تمدنی داریم، دیگر چیزی لازم نبود برای نزدیک شدن دو ملت.
وی تأکید کرد: این عدم شناخت بسیار بوده است؛ تا حدی که مردم ایران نمیدانستند ملت افغانستان همزبان آنهایند. البته در قدیم این بی اطلاعی بیشتر بود. این در حالی است که بسیاری از مفاخر زبان فارسی از افغانستان برخاسته اند. از طرف دیگر، مردم افغانستان نسبت به ایرانیها بدگمان بودند و فکر میکردند که ایرانیها دوست ندارند این مفاخر را به آنها نسبت بدهند. البته ملی گرایی پهلویها به این قضیه بیشتر دامن میزد. ضمن اینکه نباید از این موضوع هم قافل شد که زدودن زبان فارسی هم در میان برخی زمامداران افغانستان وجود داشته است که همه اینها موجب نوعی کدورت شده است.
کاظمی اظهار داشت: شاعران افغانستان قبل از مهاجرت به ایران، حقیر شمرده میشدند، اما مهاجرت فرصت بسیار خوب آشنایی و پیوند بیشتر را فراهم کرد. این مهاجرت برای ما سودمند بود؛ چرا که شاعران مهاجر نقش پررنگ تری در تبیین همزبانی و وفاق دو ملت داشتند. شاعران مهاجر تصویرگر روشن این همزبانیها شدند.
شاعر شعر معروف «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» گفت: نسلی از جوانان شاعر ایران و افغانستان در اوایل دهه 70 در اردوی دانش آموزی با شاعران و نویسندگان ایرانی شرکت کردند که میشود آنها را یاران دبستانی بنامیم. آنها با شرکت در این اردوها به مرحله تاثیرگذاری رسیدند و با یک تعداد دانش آموز مکاتبه و مراوده ادبی پیدا کردند. حالا همان دانش آموزان ایرانی و افغانستانی در دو کشور دارای مقامات سیاسی، فرهنگی و رسانهای هستند.
در ادامه این برنامه شاعران گوناگون افغانستان به شعرخوانی پرداختند. نادر احمدی با سرودن قطعه زیر، آغازگر این بخش بود:
این خاورمیانه فرصت نوشیدن
یک پیاله چای سبز را هم
از ما گرفته است
دو صندلی روبروی هم
به بهاری که از پیالههای چای بلند است
خیره میشود...
یک پیاله چای سبز را هم
از ما گرفته است
دو صندلی روبروی هم
به بهاری که از پیالههای چای بلند است
خیره میشود...
زهرا حسین زاده شاعر بعدی بود که شعری درباره غدیر خواند.
شکست خواب زمین پلک آسمان وا شد
سوار هودج رنگین باد پیدا شد
غبار همهمه پیچید و ناگهان در خاک
غدیر برق زد و برق، آب معنا شد
سکوت کرد بیابان فرشته چیزی گفت
دو چشم حضرت خورشید رنگ دریا شد
اشاره کرد بمانید با شما هستم
نگاه ایل مسافر پر از معما شد
جهازهای فراوان به روی هم چیدند
دوید ثانیهها پلهای مهیا شد
سترگ طایفه روشن گرفت دستی را
دو شاخه نور گره خورد و سبز بالا شد
در آن هوای هیاهو پرندهها خواندند
میان قافله مردی غریب، مولا شد
گذشت خنده و تبریکها بگو تاریخ
شکوفه پوش کرامت چه زود تنها شد!
سوار هودج رنگین باد پیدا شد
غبار همهمه پیچید و ناگهان در خاک
غدیر برق زد و برق، آب معنا شد
سکوت کرد بیابان فرشته چیزی گفت
دو چشم حضرت خورشید رنگ دریا شد
اشاره کرد بمانید با شما هستم
نگاه ایل مسافر پر از معما شد
جهازهای فراوان به روی هم چیدند
دوید ثانیهها پلهای مهیا شد
سترگ طایفه روشن گرفت دستی را
دو شاخه نور گره خورد و سبز بالا شد
در آن هوای هیاهو پرندهها خواندند
میان قافله مردی غریب، مولا شد
گذشت خنده و تبریکها بگو تاریخ
شکوفه پوش کرامت چه زود تنها شد!
محسن سعیدی، شاعر دیگری بود که در این برنامه به خوانش شعر خود پرداخت:
چون سوره مریم که به حق مژده طاها
وادی شده آبستن لاها و ولاها
در بادیه مائده گسترده خداوند
وقت است که خالی شود از خلق سراپا
باد از شعف خاک خبر داده که هو هو
ابر از هیجان قهقهه سر داده کههاها
در دشت چه بارید مگر آیت تکوین
آنک همه گوش اند دهانها و دراها
تسلیم نمازی است که بایست بخوانند
اکنون که سوی توست رخ قبله نماها
هوش عجمی گفته که دانش همه اینجاست
چشم عربی دیده که «الفضل هنا» ها
رقص علمش نبض غزلهای مزامیر
موج قلمش اوج اوستا و وداها
حق است که تقوا و کرامت بستانند
عدل است که بی وزن بمانند هواها
منشور ولا ترجمه عهد الست است
وادی شده آبستن لاها و ولاها
در بادیه مائده گسترده خداوند
وقت است که خالی شود از خلق سراپا
باد از شعف خاک خبر داده که هو هو
ابر از هیجان قهقهه سر داده کههاها
در دشت چه بارید مگر آیت تکوین
آنک همه گوش اند دهانها و دراها
تسلیم نمازی است که بایست بخوانند
اکنون که سوی توست رخ قبله نماها
هوش عجمی گفته که دانش همه اینجاست
چشم عربی دیده که «الفضل هنا» ها
رقص علمش نبض غزلهای مزامیر
موج قلمش اوج اوستا و وداها
حق است که تقوا و کرامت بستانند
عدل است که بی وزن بمانند هواها
منشور ولا ترجمه عهد الست است
محمدسرور رجایی با شعری درباره حقوق بشر، برنامه را ادامه داد و عباس نادری، تنها شاعر ایرانی بود که در این جمع شعر خواند. او که خود از پایه گذاران همین شب شعر است، چند قطعه کوتاه خواند که دو نمونه از آنها این شعرهاست:
شبی سهمگین بود
و باران یاد تو یکریز بارید
و اکنون
من و شوق خیسی
که پایان ندارد
* * *
جهانی شده، رنج
از قاهره تا ابوجا
از سمرقند تا کازابلانکا
از کابل تا همه جا
و باران یاد تو یکریز بارید
و اکنون
من و شوق خیسی
که پایان ندارد
* * *
جهانی شده، رنج
از قاهره تا ابوجا
از سمرقند تا کازابلانکا
از کابل تا همه جا
مظفری: حقوق بشر مقوله وارداتی نیست
مدیرمسئول نشریه «در دری» در خلال شعرخوانیها به سخنرانی کوتاهی پرداخت و گفت: مسئلهای در یک دهه اخیر در دنیا با عنوان حقوق بشر، بسیار مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد که در مورد افغانستان این عبارت زیاد گفته میشود و کشور ما را به رعایت نکردن حقوق انسانها متهم میکنند.
سیدابوطالب مظفری ادامه داد: هفت ـ هشت سال پیش، مردم افغانستان گمان میکردند که حقوق بشر، مثل سایر پدیدههای غربی، یک امر وارداتی است و آن را نمیپذیرند. در روستاها مردم به کسانی که در این باره سخن میگفتند، خرده میگرفتند و آن را یک موضوع خارجی تلقی میکردند. من در جمعی صحبت کوتاهی کردم و گفتم مشکل ما در طرح قضیه حقوق بشر، این بوده که طوری موضوع را مطرح کردیم که همگان فکر کردند حقوق بشر مثل جامعه مدنی است. انگار موضوع حقوق بشر در آیین این مملکت کهن مطرح نبوده و از آن طرف دنیا مثل سوغات برایش آورده اند. در حالی که حقوق بشر مثل موبایل نیست و چه خوب است که ما آن را بومی کنیم.
وی اظهار داشت: بومی سازی این موضوع به آن معناست که در ادبیات و شعر ما این مفاهیم بیاید. چرا که چیز بیگانهای نیست و مفاهیم بلند و ارزشمندی در عرفان درباره حقوق انسانها داریم که فکر نمیکنم در کشورهای دیگر وجود داشته باشد.
مظفری گفت: وقتی عارفی میگوید: «از دروازه چین تا اسپانیا اگر خاری در پای کسی بخلد، انگار در قلب من فرو رفته است.» مفهوم آن چیست؟ یا نقل است از شیخ ابوالحسن خرقانی که بر سر در خانقاه خودش نوشته بود: هرکس به اینجا وارد شد، نانش دهید و از ایمانش نپرسید. این عین حقوق بشر است.
مظفری در پایان سخنانش گفت: نباید بگذاریم غربیها ما را به خشن ترین ملتهای تاریخ شهره کنند. در حالی که هرجا ستیز و کشتن انسان هست به پای فرهنگ و دیانت مسلمانان میگذارند.
این شاعر افغان در ادامه سخنانش، قطعه شعری هم قرائت کرد.
زهرا زاهدی، شاعر دیگری بود که یک قطعه با مضمون زیر به دوستان شاعرش تقدیم کرد:
دستهایت را بالا ببر
حضرت عشق
خورشید گواه است
و آسمان، کاغذی
که ابرها مهر کردهاند
من «کنت مولا» را
سیده تکتم حسینی، شاعر جوان و آینده دار دیگری از افغانستان بود که دو شعر خواند:
در کنار تو فقط میشود آرام گرفت
در غزل میشود از عشق تو الهام گرفت
باید ابیات پریشان تو را تضمین کرد
باید از گستره غربت تو وام گرفت
نام تو سبزترین حادثه تاریخ است
ای که شمشیر تو شمشیر خدا نام گرفت
اقتدا کرد به میخانه چشمت خورشید
مست آن است که از دست شما جام گرفت
این چه رازی است که هر وقت از آن گفت بلال
دل زهرایی ات از غربت اسلام گرفت
* * *
بهار پای تو آمد و پا به پات نشست
دلم اگرچه گرفت و دلم اگرچه شکست
به رسم خاطرههامان همیشه چشم به چشم
همیشه شانه به شانه همیشه دست به دست
گره زدم به خیالت حقیقت خود را
تویی به بوی میآشفته منم به بوی تو مست
در غزل میشود از عشق تو الهام گرفت
باید ابیات پریشان تو را تضمین کرد
باید از گستره غربت تو وام گرفت
نام تو سبزترین حادثه تاریخ است
ای که شمشیر تو شمشیر خدا نام گرفت
اقتدا کرد به میخانه چشمت خورشید
مست آن است که از دست شما جام گرفت
این چه رازی است که هر وقت از آن گفت بلال
دل زهرایی ات از غربت اسلام گرفت
* * *
بهار پای تو آمد و پا به پات نشست
دلم اگرچه گرفت و دلم اگرچه شکست
به رسم خاطرههامان همیشه چشم به چشم
همیشه شانه به شانه همیشه دست به دست
گره زدم به خیالت حقیقت خود را
تویی به بوی میآشفته منم به بوی تو مست
سارا محمدی از شاعران جوان خانه ادبیات افغانستان، حکیم علی پور، شوکت علی محمدی شاری، محمود هلمند، کبری حسینی و چند تن دیگر از شاعران کشور همسایه در این شب شعر به شعرخوانی پرداختند. همچنین سیدنادر احمدی، شعری از محمدآصف فکرت، شاعر و ادیب افغان مقیم اتاوا برای حضار خواند که حکم پیام به این شب شعر را داشت.
در پایان این شب شعر، یک گروه موسیقی افغانستان، قطعاتی را به صورت زنده به مناسبت عید سعید غدیر اجرا کرد که با استقبال گرم مهمانان مواجه شد.