"ادو اولفکات" تصاویری در اختیار دارد که نه تنها کمک آلمان به صدام برای انجام حمله شیمیایی به ایران را اثبات می‌کند، بلکه حتی می‌توان قربانیان ایرانی این حملات را در این تصاویر شناسایی کرد.

گروه بین‌الملل مشرق- جنگ ایران و عراق بدون شک جنگ میان دو کشور واحد نبود، بلکه چندین و چند کشور غربی با حمایت‌های همه‌جانبه از عراق سعی در شکست دادن ایران داشتند. اگرچه ایران توانست جنگ را با موفقیت به پایان ببرد، اما نباید جنایت‌های صدام علیه مردم ایران و با حمایت کشورهای غربی و عربی را نادیده گرفت و از کنار آن‌ها بی‌تفاوت گذشت.

"ادو اولفکات" خبرنگار آلمانی روزنامه مشهور "فرانکفورتر آلگماینه" در زمان جنگ میان ایران و عراق، خبرنگار اعزامی این روزنامه به مناطق جنگی عراق بود و اطلاعات و اسناد مهمی نیز درباره حمایت‌های آلمان از صدام جمع‌آوری کرده است. خبرنگار بین‌الملل مشرق در زمینه این حمایت‌ها و انتقال مواد و فناوری ساخت بمب‌های شیمیایی از آلمان به عراق با این خبرنگار آلمانی مصاحبه کرده است. متن گفتگوی مشرق با "اولفکات" به شرح زیر است.

شما در مصاحبه‌ای خود گفته‌اید که درباره حمله شیمیایی توسط صدام به ایران اطلاعات زیادی دارید. لطفاً توضیح بدهید که چگونه در این‌باره اطلاعات کسب کرده‌اید و این اطلاعات چیست.

من تنها فرد آلمانی در سن 55 سالگی هستم که رسماً به عنوان یک سرباز بازنشسته دچار اختلال شیمیایی، شناخته‌شده است. از آن‌جایی که خبرنگار جنگی بودم، روزنامه، من را در ژوئیه 1988 به بغداد فرستاد تا گزارش تهیه کنم. زمان جنگ ایران و عراق بود و من هم که به بغداد رسیدم، مرا به منطقه‌ای در جنوب این کشور بردند. من هیچ ارتباطی با ارتش و جنگ نداشتم و درباره سلاح‌های شیمیایی یا بیولوژیکی چیزی نمی‌دانستم. هیچ محافظی هم نپوشیده بودم و نمی‌دانستم چه چیزی انتظارم را می‌کشد.

عراقی‌ها من را به روستای ایرانی "زبیده" بردند. آن‌جا مشاهده کردم که عراقی‌ها مواضع ایرانی‌ها را با گازهای شیمیایی مورد حمله قرار می‌دادند. من هیچ تجربه‌ای از برخورد با گازهای سمی یا گاز خردل یا سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی نداشتم، با این حال، اکنون تصاویری از آن اتفاقات دارم که هیچ‌کس دیگر مشابه این تصاویر را ندارد. عراقی‌ها، نقشه‌های ماهواره‌ای از مواضع ایرانی‌ها را به من نشان دادند که از سازمان سیا و ارتش آمریکا گرفته بودند. بنابراین آمریکایی‌ها هم پشت این قضیه بودند و در واقع مغر متفکر آن بودند و به عراقی‌ها کمک می‌کردند.

من اطلاعاتی به دست آوردم که نشان می‌داد این گازها از آلمان آمده بود و مقامات آلمانی هم بسیار خرسند بودند که این گازها را برای استفاده علیه ایران به صدام داده‌اند. من خودم هم در این ماجراها آسیب دیدم و تا امروز هم از اثرات آن رنج می‌برم. تصاویر بسیار زیادی هم دارم که اگر خانواده‌های ایرانی آن‌ها را ببینند، حتی می‌توانند فرزندان خود را در آن‌ها تشخیص بدهند. من قصد دارم این تصاویر را منتشر هم بکنم.

آن‌چه بیش‌تر از استفاده از گاز سمی برای کشتن مردم من را ناراحت کرد، این بود که وقتی با جراحت‌های فراوان به آلمان برگشتم، به روزنامه مراجعه کردم و به من اجازه ندادند در این‌باره چیزی بنویسم، چون اگر آن‌چه دیده بودم را گزارش می‌دادم، دنیا شگفت‌زده می‌شد. اما به من اجازه ندادند گزارشی در این‌باره بنویسم یا تصاویری را که گرفته بودم، منتشر کنم. حتی نگذاشتند تصاویر را به کس دیگری بدهم. تنها کاری که گفتند انجام دهم این بود که تصاویر را به دفتر صنایع شیمیایی آلمان در فرانکفورت ببرم. اما من کپی این تصاویر را به آن‌ها دادم و اصل آن‌ها را تا به امروز مخفیانه نزد خودم نگه داشته‌ام.

در آلمان هر روز می‌گویند که ما مقصر هستیم، چون شش میلیون یهودی را کشته‌ایم. آن‌چه من نمی‌فهمم این است که به من یاد داده‌اند وقتی مردم با گاز شیمیایی کشته می‌شوند، احساس تقصیر کنم، اما تا امروز هم نفهمیده‌ام، آیا ایرانی‌ها انسان نیستند؟ چرا آلمانی‌ها به عراق کمک می‌کنند تا با گاز سمی به ایرانی‌ها حمله کنند، اما ما هیچ احساس گناهی نمی‌کنیم؟ این سیاست دوگانه‌ای است در کشتن مردم ایران به آمریکا کمک می‌کند. من خودم در این‌باره بی‌نهایت احساس شرم می‌کنم. آن روز نمی‌دانستم چرا به من اجازه نمی‌دهند که گزارش‌هایم را منتشر کنم، اما امروز می‌دانم که تنها دلیلش این بوده که ما رسانه آزاد نداریم. من را سانسور کردند چون می‌خواستند فقط تبلیغات آمریکایی را داشته باشند. من در این‌باره واقعاً شرمنده‌ام.

با این حال، من خوشحالم که بعد از 25 سال، بالأخره سایت سیا اعتراف کرده که در ژوئیه 1988 عراقی‌ها با سلاح شیمیایی به ایران حمله کرده‌اند. خوشبختانه من هنوز هم آن تصاویر را دارم و مقاله کوچکی هم در اینباره خواهم نوشت. البته به من اجازه داده شده تا فقط یک تصویر کوچک را از آن ماجرا منتشر کنم، اما اجازه نداده‌اند که درباره آن صحبت کنم. چرا ما می‌گوییم در کشتن یهودیان مقصر هستیم، اما نمی‌گوییم که ایرانی‌ها را کشته‌ایم؟ فرق این‌ها چیست؟ آیا ارزش ایرانی‌ها از یهودی‌ها کم‌تر است؟ ببخشید که این سؤال را می‌پرسم، اما این سؤال نشان می‌دهد که چه کسی پشت ماجراست و کدام کشور به عراق کمک کرده است و کدام کشور با تبلیغات از این حمله حمایت کرده است.

چه مدارکی دارید که نشان دهد مقامات آلمانی می‌دانستند آن‌چه به صدام می‌فروشند قرار است تبدیل به سلاح‌های شیمیایی شود؟

من از قبل از سال 1991 شواهدی دارم که نشان می‌دهد گازهایی که صدام علیه ایران استفاده کرد از آلمان آمده بود. در سال‌‌های 1989 و 1990 موضع آمریکا درباره عراق کاملاً تغییر کرد. تا قبل از حمله به کویت، صدام آدم خوبی بود، اما بعد از این حمله به یک‌باره آدم بدی شد. بنابراین، تا قبل از سال 1991 این حمایت‌ها از صدام کاملاً علنی بود و کسی این‌ها را مخفی نمی‌کرد و شواهد زیادی هم در این‌باره در دست است.

کدام کشورها در کمک شیمیایی به صدام دست داشتند، آیا به جز آلمان هم کشورهای دیگری بودند؟

فقط آلمان بود. فقط آلمان. آلمان سلاح‌های کشتار جمعی می‌ساخت، سلاح‌هایی نظیر نارنجک‌هایی که پر از گاز خردل بود. برای چنین سلاحی چه چیزهایی نیاز دارید؟ گاز خردل نیاز دارید که طبق شواهد و اسناد از آلمان به عراق رفته بود. نارنجک هم نیاز دارید که این را هم در واقع آلمان در اختیار عراق گذاشته بود، چون آلمان کارخانه‌های ساخت سلاح را به عراق برد که می‌توانستند نارنجک بسازند و آن‌ها را با گاز خردل پر کنند. هیچ تکه‌ای از این کارخانه‌ها را کشوری جز آلمان تأمین نمی‌کرد.


عکس گرفته شده توسط "ادو اولفکات"

درباره تجربه خودتان از جنگ میان ایران و عراق بگویید. کدام کشورها در این جنگ نقش داشتند؟

من تنها از همکاری آمریکا و آلمان و عراق خبر دارم. هر وقت به مناطق جنگی می رفتم، جز عراقی‌ها، آمریکایی‌ها و آلمانی‌ها کسی را نمی‌دیدم. آمریکایی‌ها در جنگ شرکت نداشتند بلکه نظارت می‌کردند. عقب‌تر می‌ماندند. می‌ترسیدند آمریکایی‌ها را اسیر کنند. من شنیده‌ام که اسرائیلی‌ها هم در جنگ شرکت داشته‌اند، اما خودم هیچ‌گاه برایم پیش نیامد که کسی را ببینم و بگویند این سرباز، اسرائیلی است.

به نظر شما چرا آلمان در آن مقطع زمانی وارد جنگ علیه ایران شد؟

این کار دو علت داشت: اولاً مسائل اقتصادی بود که می‌خواستند پول‌های هنگفتی از ارتباط و تجارت با عراق دربیاورند، اما دلیل دوم این بود که آلمان بدون فشار آمریکا هیچ کاری را انجام نمی‌داد. باید بگویم که آلمان هنوز هم یک مستعمره آمریکاست. ما آزاد نیستیم که آن‌چه را می‌خواهیم انجام بدهیم. آمریکا جنگی را به راه می‌اندازد آلمان هم مجبور است دنبال آمریکا برود. مثلاً وقتی صحبت از تحریم روسیه بود، آلمان نمی‌خواست روسیه را تحریم کند چون به اقتصاد خود ما آسیب می‌رسید، اما آمریکا به آنگلا مرکل صدراعظم آلمان گفت که باید تحریم‌ها را بپذیرد. مرکل هم این کار را کرد.

من اخیراً کتابی نوشته‌ام که عنوان آن "خبرنگاری فروخته‌شده" است. ما می‌گوییم که رسانه‌های آزاد داریم و آزادی بیان داریم، اما هیچ‌کس در آلمان اجازه ندارد درباره این کتاب حتی صحبت کند. من با مجله‌های روسی و چینی و کشورهای دیگر مصاحبه می‌کنم، اما با این‌که کتابم یکی از سه کتاب پرفروش در آلمان بوده است، نمی‌توانم در خود آلمان درباره آن صحبت کنم. یک روزنامه انگلیسی اخیراً گزارشی به نام "خاموشی برق رسانه‌ها در آلمان" نوشت و واقعیت هم همین است، رسانه‌ها در آلمان حتی اجازه ندارند درباره این کتاب حرف بزنند. من عمرم را کرده‌ام، آن همه هم در منطقه جنگی به سر برده‌ام، دیگر از آمریکا و امثال آن نمی‌ترسم.

آلمان مجبور به دخالت در جنگ سوریه هم شده و به مخالفان بشار اسد کمک کرده است. درباره نفوذ و فشارهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در آلمان و موضع آنگلا مرکل هم برایمان توضیح بدهید.

آن‌چه ما این‌جا "لابی آمریکایی" می‌نامیم، فشار بسیار زیادی به دولت آلمان می‌آورد. این لابی در آلمان حضور فعالی دارد و اگر بررسی کنید چه کسی پشت این لابی است، افرادی مثل "دیوید راکفلر"، "جورج سوروس" و همه آن میلیاردرهایی را می‌بینید که اگرچه به ظاهر "آمریکایی" هستند، اما در جهت منافع اسرائیل کار می‌کنند.

من نمی‌گویم آلمان کار خوبی کرد که آن تعداد یهودی را کشت، اما می‌گویم وقتی می‌گوییم متأسفیم که یهودی‌ها را کشته‌ایم، چرا نمی‌گوییم متأسفیم که به عراق کمک کردیم تا ایرانی‌ها را بکشد؟ چرا آنگلا مرکل به تهران نمی‌رود و جلوی مردم ایران زانو نمی‌زند و نمی‌گوید: "من به خاطر کاری که کشورم کرد و به خاطر این‌که ما به صدام کمک کردیم تا با گاز شیمیایی به ایران حمله کند از شما عذرخواهی می‌کنم"؟

دلیل این‌که این کار را نمی‌کند این است که اگر امروز این کار را انجام بدهد، فردا دیگر صداعظم آلمان نخواهد بود. به خاطر این‌که آمریکا به او فشار می‌آورد و به خاطر این که مرکل صرفاً عروسکی در نمایش آمریکایی‌هاست. اگر این کار را بکند، نهادهای اطلاعاتی آلمان آن‌قدر درباره گذشته او می‌دانند که به راحتی درباره و در عرض چند ساعت، آن‌قدر او را بی‌اعتبار می‌کنند که مردم آلمان خواهان برکناری او خواهند شد. همین اتفاق درباره سیاستمداران دیگر هم افتاده است. وقتی صداعظم آلمان می‌شوید، شکی نیست که آمریکایی‌ها از شما باج می‌گیرند. اگر قانون آن‌ها را اجرا نکنید، به راحتی شما را کنار می‌زنند.