کد خبر 357220
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۵:۰۵

6 بازی، 3 برد، یک تساوی و دو شکست حاصل کار حمید درخشان از زمان انتصاب وی به عنوان سرمربی جدید در دوران اضطراری بعد از برکناری ضربتی علی دایی به حساب می‌آید و ناگفته پیدا است این کارنامه‌ای نیست که یک مربی را در پرسپولیس نگه دارد.

به گزارش مشرق، 6 بازی، 3 برد، یک تساوی و دو شکست حاصل کار حمید درخشان از زمان انتصاب وی به عنوان سرمربی جدید پرسپولیس در دوران اضطراری بعد از برکناری ضربتی علی دایی به حساب می‌آید و ناگفته پیدا است این کارنامه‌ای نیست که یک مربی را در پرسپولیس نگه دارد.

از 3 پیروزی مورد بحث یکی که مقابل تیمی کم‌نام و نشان از بوشهر در جام حذفی بوده، ارزش کیفی چندانی ندارد و دو پیروزی در لیگ مقابل استقلال خوزستان و راه‌آهن نیز چنان نزدیک بود و بازی‌ها روی لب تیغ حرکت می‌کرد که اگر سرخ‌ها آن دیدارها را می‌باختند، نیز ظلمی به آنها نشده بود. تساوی با تیم قعرنشین نفت مسجدسلیمان آن هم در ایامی که هنوز بهروز مکوندی به این تیم بازنگشته بود و نفتی‌ها احیا نشده بودند و البته آن هم در تهران، بیشتر یک برد غیررسمی برای نفت و نوعی شکست برای قرمزها بود و نه چیزی دیگر.

صحیح یا بهانه‌جویی
این همه چیزی است که پرسپولیس در دوره زمامداری درخشان کسب کرده است. حالا هر چه او در مقام توجیه و توضیح بگوید، حتی اگر صحت داشته باشد، بیشتر یک بهانه‌جویی تلقی خواهد شد و نه بیان حقایق. مثلا هیچ‌کس به این نکته بها نمی‌دهد که تک گل منجر به شکست پرسپولیس برابر سپاهان در وقت تلف شده و زمانی به دست آمد که همگان فکر می‌کردند بازی صفر – صفر تمام می‌شود. این دفاعیه هم که پرسپولیس هفته گذشته برابر سایپا خوب کار کرده و فقط تسلیم تک فرصت رقیب شده، چیزی از بار این ناکامی نمی‌کاهد و واقعیت این است که پرسپولیس یک بار دیگر نتوانست از توقف همه بالانشینان جدول استفاده و خودش را به صدر جدول نزدیک‌تر کند.

یک تعطیلی ویژه
حالا خیلی‌ها منتظر برکناری درخشان در پایان نیم فصل اول لیگ و آمدن یک سرمربی جدید هستند که طبق بسیاری از گمانه‌زنی‌ها زلاتکو کرانچار سرمربی اخیرا جدا شده سپاهان است. حتی اگر مربی کروات سابق پرسپولیس از این طریق به تیمی برنگردد که چهار سال و اندی پیش از هدایت آن خلع شد، بسیار بعید است که در صورت ادامه روند فعلی کار در پرسپولیس سرمربی تیم یک بار دیگر عوض نشود. عامل دیگری که مسوولان امر را به این تغییر به شدت تشویق و در این زمینه وسوسه می‌کند، این است که لیگ از دهه سوم آذرماه به مدت 50 روز برای تدارکات تیم ملی تعطیل می‌شود و این مدت برای هر مربی تازه‌ای که بیاید، فرصتی کافی برای خو گرفتن با خصلت‌های البته ناکافی و ویژگی‌های ناقص پرسپولیس و تلاش برای تقویت این تیم تلقی می‌شود.

تیم «لیگ یکی»
در این میان این حقیقت هم گم شده که بر اثر یارگیری‌های اشتباه دایی که تیمش را براساس همان مولفه‌های زمان مربیگری‌اش در راه‌آهن بست، با تیمی روبه‌رو هستیم که چندان هم لیگ برتری نیست و اگر لیگ یکی خوانده می‌شد، آنقدرها هم بیراهه نبود. هر کس که بیاید و جای درخشان را بگیرد، نیز دقیقا با همین مشکل روبه‌رو است و باید تیمی را از زمین بلند کند که توان بلند شدن را ندارد. عده‌ای به درخشان خرده می‌گیرند که چرا تیم را در رده نهم جدول نشانده ولی آنها که منصف‌ترند از او می‌پرسند چرا با آگاهی از وضعیت متوسط و کیفیت معمولی تیم و اینکه بازیکنانش توانایی کسب عنوانی بالا در لیگ را ندارند و همان نهمی برایشان مناسب‌تر است، هدایت آن را پذیرفت. شاید او فکر می‌کرد این آخرین بخت وی برای تصاحب این پست است و بعد از بارها آمدن نامش در فهرست‌های سه چهار نفره نهایی کاندیداهای مربیگری سرخ‌ها و هر بار رسیدن این پست به سایرین (از استیلی، پیروانی، دایی و گل‌محمدی داخلی گرفته تا کرانچار و ژوزه خارجی) دیگر بعید است که فرصتی مساعدتر از این نصیبش شود و در یک چشم به هم زدن و در یک حرکت تند داخلی در پرسپولیس جای دایی را بگیرد.

تغییر معادلات با بردن دربی؟
جوان‌ترها نمی‌دانند که همین دایی شاگرد درخشان در پرسپولیس اواسط دهه 1370 بود و آنها وی را اینک مربی می‌شناسند که جای دایی را گرفت ولی تفاوت چندانی به لحاظ فنی و کسب نتایج در تیم ایجاد نکرد. خیلی‌ها معتقدند چیزی که می‌تواند معادلات را عوض و درخشان را به رغم تمامی مشکلاتی که برشمردیم ابقا و حتی پایان فصل ماندنی کند، بردن دربی قریب‌الوقوع تهران است اما از یک‌سو تیم او توان بالقوه این کار را چندان ندارد و از جانب دیگر ازدیاد حاشیه‌ها که از ابتدای فصل برقرار بوده و ناراحتی هر شکست تازه حتی اگر پرسپولیس این توان را می‌داشت، سرخ‌ها را از هر هدف مهمی دورتر می‌سازد و امکان موفقیت در دربی را بسیار کم می‌کند و هر چند در فوتبال هیچ چیز غیرممکن نیست اما مدیران و اهالی فوتبال معمولا با فرض‌های معقول زندگی و براساس آن تصمیم‌گیری می‌کنند و نه اتفاقی که احتمال دارد هرگز روی ندهد. حتی اگر پرسپولیس دربی را ببرد و روحیه بزرگی بگیرد، با توجه به فاصله زیادش با صدر جدول گشایش چندانی در کارش حاصل نمی‌آید و از طرف دیگر تا تیم به طور اساسی تقویت نشود، در نیم فصل دوم نیز با همین مشکلات مواجه خواهد بود و فرق چندانی در وضعیتش ایجاد نمی‌شود و یک مربی ولو برتر از درخشان هم نمی‌تواند با این نفرات و این سطح از بازی در ادامه لیگ کار مهمی را انجام بدهد.

سریع‌ترین و آسان‌ترین کار
این چیزی است که مدیریت پرسپولیس باید تکلیفش را با آن روشن کند؛ اینکه مشکل از کادر فنی‌اش است یا بازیکنان و اگر از گروه دوم است چه میزان امکان‌ تغییر و ترمیم آن در نیم فصل هم وجود دارد. این در حالی است که سمت و سوی احساسات در تیم‌های پرطرفدار معمولا به گونه‌ای است که به جای ریشه‌یابی و حل اساسی مشکلات، برای آرام‌سازی هواداران به سریع‌ترین و آسان‌ترین کار روی می‌آورند و آن برکناری مربیان است. بنابراین درخشان در حالی در جاده یکطرفه شکست و برکناری به سرعت می‌راند که نه جاده، جاده انتخابی او است و نه وسیله نقلیه‌ای که پشتش نشسته، توسط او میزان و آب‌بندی شده است. اشتباه و ایراد او این بوده که به رغم دیدن و حس کردن معایب شدید این وسیله نقلیه و طولانی و سخت بودن راه، پشت فرمان نشست و طبعا به سوی ناکامی و برکناری به حرکت درآمد. این سرنوشت محتوم هر مربی است که تیمش نامی بزرگ، هوادارانی بسیار آرزومند ولی کیفیتی به غایت متوسط دارد.
منبع: روزنامه ایران ورزشی