این سینه گرم داغ سکوت است، بشنوید
این شرح ماتم ملکوت است، بشنوید
ماه محرم است فقط اشک، محرم است
با خیمه های تشنه فقط مشک، محرم است
هان ای قلم بشور و بشوران، سبو بگیر
می خواهی از عطش بنگاری، وضو بگیر
فکری به حال زار من تشنه کام کن
دست مرا بگیر و به ساقی سلام کن
ساقی سلام خرد و خرابیم... جرعه ای
ساقی سلام تشنه آبیم... جرعه ای
ساقی سلام بر تو و بر چشم مست تو
ساقی سلام بر تو و بر هر دو دست تو
دستت اگر فتاد ولی جان گرفته ای
مشکی پر از فرات به دندان گرفته ای
آبی اگر نبود فدای سرت، سوار
آبی اگر نبود برایم عطش بیار
هشیار رفته بودی و بدمست آمدی
با مشک رفته بودی و بی دست آمدی
شاعر:حبیبی کسبی