کد خبر 359340
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۳

اینکه چرا وضیت فرهنگ و هنر و به طور اخص هنر در کشور ما به صورتی که از آن انتظار می رود نیست جای تدقیق و تحقیق دارد.

به گزارش مشرق، هنر و فضاهای آکادمیک هنر همیشه متهم است به سنت شکنی و هنجار شکنی. متهم است به رعایت نکردن اصول اسلامی و انقلابی. متهم است هر چند در سخنرانی ها و مصاحبه ها چیز دیگری بیان می شود.

اینکه چرا وضیت فرهنگ و هنر و به طور اخص هنر در کشور ما به صورتی که از آن انتظار می رود نیست جای تدقیق و تحقیق دارد.

نکته قابل توجه این جاست که اغلب مدیران فرهنگی و هنری کشور نسبت به این وضعیت معترض اند و سؤالی که به ذهن می آید این است که اگر از دست مدیران دولتی و غیر دولتی هنر، کاری بر نمی آید، پس تکلیف پایین تری ها  مشخص است.

چرا بعد از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب شکوهمند هنوز هم به فضای دانشکده های هنر در دانشگاه های کشور، نقد ها و اعتراضات جدی وجود دارد؟ و در برابر این اعتراضات، برنامه های دفعی و بدون نتیجه ی مثبتی طرح ریزی می شود. آیا ما آنقدر ساده لوحیم که فکر کنیم با اجباری کردن پوشیدن مقنعه و راه انداختن کمیته های انضباطی اتفاقی در کنه و بنه اندیشه و تفکر هنرمند و دانشجوی هنر می افتد؟!

آیا فضای ظاهری دانشکده های هنر خیلی فاسد تر و متفاوت تر از دانشکده های پزشکی و جامعه شناسی و علوم پایه است یا هنری ها صرفا متفاوت ترند؟! آیا مدیران  و مسئولین فرهنگی کشور عمیقا به مسئله ی هنر به عنوان یک ابزار بسیار کارآمد و مؤثر معتقدند یا آن را صرفا وسیله ای برای تزیین و آراستن دولت ها و کارهایشان می دانند؟!

آیا مسئولین آموزش عالی همانطور که به امور دانشکده های فنی و علوم پایه و پزشکی اهتمام و رسیدگی می کنند نسبت به جریانات و اتفاقات در دانشکده های هنر هم حساس اند یا این دانشکده ها به مثابه ی فرزند ناخلفی هستند که بهتر است نادیده گرفته شوند، بدون امکانات بمانند و هر روز بیش از قبل مورد بی مهری قرار گیرند؟!

همه این ها سؤالاتی است که ذهن من به عنوان فارغ التحصیل هنر را به خود مشغول می کند و بی جواب مانده است.

ما عادت کرده ایم به شنیدن این جملات که فضای هنر نا سالم است، دانشکده های هنر مشکلات اخلاقی دارند، بچه هنری ها فاسدند و ... اما آیا کسی از مسئولین خرد و کلان اندیشیده اند که چرا این فضا (و یا توهم وجود این فضا) وجود دارد و چه اتفاقی افتاده است که ما به اینجا رسیده ایم و برای برون رفت از این فضا در سال های آینده چه می توان کرد؟! آیا به راهکار درست و منطقی و عمیقی اندیشیده ایم یا به سخت تر کردن قوانین بسنده کرده ایم؟!

کسی منکر این امر نمی شود که قوانین باید وجود داشته باشد و دانشجو باید بیاموزد که بر اساس قانون عمل کند هر چند او را خوش نیاید اما آیا مسئله همین جا تمام می شود یا این تنها یک مدخل است؟

مسئولین در حوزه های مختلف چقدر به کارهای فرهنگی درست و عمیقی که می توان در مواجه با دانشجویان هنر انجام داد اندیشیده اند؟ کارهایی از سر دلسوزی و نه مچ گیری وآزاردادن و زورآزمایی.

آیا وقت آن نرسیده که به مفاد درسی دانشجویان رشته های مختلف دقت نظری دوباره شود و آن ها  را بازیافت کرد؟ وقتی از انواع و اقسام هنرمندان غربی و غرب زده برای دانشجو بتی دست نیافتنی می سازیم آیا خلق اثری در راستای اهداف و ارزش های انقلاب و اسلام داریم؟! گویی جو بکاری و انتظار دروی گندم داشته باشی!

آیا زمان آن فرا نرسیده که دانشجویان رشته های مختلف هنر در کنار آشنا شدن با نظریات نظریه پردازان غربی در حیطه ی هنر نظریات بزرگانی همچون امام راحل، علامه جعفری و آیت الله جوادی آملی و ... را بخوانند و خود آزادانه و بدون هیچ گونه جوسازی ای تصمیم بگیرند و قضاوت کنند؟

واقعا نظریات دقیق و کارشناسانه ی سید مرتضی آوینی هنوز هم راهی به دروس دانشگاهی ما ندارد؟! در حالی که افکار انواع نیهیلیست ها و لائیک ها در این حوزه به سادگی در اختیار دانشجوی هنر قرار می گیرد.

مفاد عمومی درسی رشته های هنر سال هاست که هیچ تغییری نکرده است و همچنان به راه خود می رود. و شاید مسئولین با خود فکر می کنند که دروس عمومی مذهبی و انقلابی آنقدر موثر است که دانشجویان این رشته ها را تحت تاثیر قرار دهد، و این در حالی است که نظریه های شهید آوینی در باب هنر آنقدر آوانگارد و پیشرو است که می تواند جزء مفاد درسی تخصصی بسیاری از رشته ها قرار گیرد.

شهید آوینی نظریه پردازی است که با داشتن همین نظریات سال ها در فضای هنر کار عملی کرده است، فیلم ساخته و نقد کرده و صرفا یک نظریه پرداز باقی نمانده است.

اکثر اساتیدی که در دانشکده های هنر مشغول تدریس هستند آنقدر غرب زده و مبهوت و مرعوب سیستم فکری غرب هستند که طبیعتا نمی توانند جز آن را به دانشجویان منتقل کنند.

چرا طی این سال ها هیچ فکر جدی در زمینه ی تربیت نیرو در حوزه ی هنر صورت نگرفته است؟! و این کم کاری آنقدر گسترده بوده است که حزب اللهی های غیر متخصص وارد این حوزه شوند و بعضا آثار و نقد های غیر هنرمندانه ای را از آن ها شاهد باشیم. و با همه ی این کم کاری ها و غفلت ها همیشه مسئولین دولتی و غیر دولتی نسبت به وضعیت هنر گلایه می کرده و می کنند و کسی از آن ها نمی پرسد با این بودجه هایی که در اختیار دارید غیر از چاپ بروشور های رنگارنگ، کارهای سطحی و دفعی از این دست چه کاری کرده اید؟! گویی همه خود را خارج از گود می بینند و بقیه را متهم ردیف اول!

آیا حقیقتا مسئله ی هنر برای مسئولین فرهنگی و هنری ما اولویت بوده است؟! آیا خنده دار و البته تأسف بار نیست که ظرفیت پذیرش دانشجو در برخی از رشته ها کمتر از بیست نفر است؟! ظرفیتی که از ظرفیت بسیاری از رشته ها در مقطع فوق لیسانس هم کمتر است.

وضعیت آموزشی در دانشکده های هنری آنقدر اسف بار است که گویی وزارت آموزش عالی این دانشکده ها را از سیستم خود حذف کرده است و به امور مهم تری مشغول است. یک سال درست زمان انتخاب رشته اعلام می کنند که امسال دانشجو در رشته ی سینما پذیرفته نمی شود و دو سال بعد به جای 40 دانشجو نزدیک به 100 دانشجو پذیرش می شود! یک سال به بهانه ی کمبود دستگاه چاپ عکس (آگراندیسور) تنها 15نفر دانشجوی عکاسی پذیرفته می شود و دو سال بعد 40 نفر در این رشته پذیرفته می شود.

ظرفیت انواع رشته های هنر آنقدر محدود و کم است که گویی عمدی برای این امر وجود دارد. و الا اصلا منطقی نیست که تنها سه دانشگاه دولتی در مقطع لیسانس در تهران رشته ی هنر داشته باشند (این دانشگاه ها هم همه ی رشته های هنر را ندارند.

مثلا دانشکده ی هنر دانشگاه الزهرا (س) تنها 5 رشته از مجموع رشته های هنر را دارد) و در همین دانشگاه ها ظرفیت به طرز خنده داری کم است. مثلا در دانشکده  هنر های زیبا در رشته ی موسیقی (زیر شاخه ی ساز ایرانی) تنها 7 یا 8 نفر پذیرش می شوند! آماری که درباره ی دکترا در رشته های دیگر هم صدق نمی کند. و خب قطعا غیر منطقی است که این ظرفیت ها طی چندین سال هیچ تفاوتی نکرده و بیشتر نشده است.

حرف اصلی آن است که تا زمینه های حدوث امری چیده نشود، اتفاقی نمی افتد. تا زمانی که مسئولین دولتی و غیر دولتی به صورت جدی تصمیمی برای ارتقاء حداقل کمی رشته ی هنر در دانشکده ها نداشته باشند، قطعا ارتقای کیفی ای صورت نخواهد گرفت. وقتی ما هیچ تلاشی در جهت پرورش نیرو در حوزه ی انقلاب نمی کنیم قطعا نباید انتظار یافتن هنرمندانی در این راستا را داشته باشیم.

مگر هنرمندانی که در حوزه های مختلف اثر ضد دین یا انقلاب تولید می کنند در سیستمی غیر از سیستم آموزشی جمهوری اسلامی آموزش دیده اند؟! مگر جایی غیر از دانشگاه های این کشور درس خوانده اند وتحصیل کرده اند؟ مگر مفاد درسی و اساتیدشان را خود جمهوری اسلامی تدوین نکرده و در اختیارشان قرار نداده است؟! پس چرا خروجی ها همچنان باب میل نیست و چیزهایی است که نمی توان از آن دفاع کرد؟

گویی برخی مسئولین فرهنگی کشور در توهم به سر می برند و منتظرند در میانه ی همه ی کم کاری ها و بی فکری ها و بی تدبیری ها، معجزه ای رخ دهد و ناگهان هنرمندانی پیدا شوند که اهداف بلند و عالی اسلام و انقلاب را در آثاشان بنمایانند.

مَخلصِ کلام اینکه در عالم قوانینی ثابت وجود دارد و یکی از این قوانین آن است که چیزی بی حرکت نمی ماند. اگر ما برای تربیت نیروی کارآمدِ مسلمان و انقلابی در حوزه ی هنر تلاش نکنیم، دیگران و دشمنان قطعا در پروراندن نیروی غیر مسلمانِ ضد انقلاب تلاش خواهند کرد و به اندازه ی تلاششان نتیجه خواهند گرفت.

منبع: بانگ ساوالان