حدفاصل روستاهاي آلبوعبادي، مدن و ايستگاه ۷ تا ايستگاه ۱۲ جبهه ذوالفقاريه ناميده مي‌شد؛ جايي كه رزمندگان در اولين سال جنگ با مقاومت در برابر سربازان ارتش بعث، مانع پيشروي آنها و سقوط شهر آبادان شدند و حماسه كوي ذوالفقاريه را در تاريخ ايران ثبت كردند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - هشتم و نهم آبان ماه يادآور دو روز مقاومت جانانه مردمي در ذوالفقاريه است كه نقشه‌هاي دشمن متجاوز براي اشغال آبادان را ناكام گذاشت. به مناسبت سالروز اين حماسه تاريخي نگاهي به حماسه كوي ذوالفقاريه مي‌اندازيم.



ارتش بعث آماده براي اشغال آبادان

مهرماه سال59 در حاليكه هنوز از شروع رسمي جنگ يك ماه بيشتر نگذشته بود و نيروهاي نظامي كشورمان در بهت و سردرگمي به سر مي‌برند، ارتش بعث عراق با مجهزترين تجهيزات نظامي حملاتش به شهر استراتژيك خرمشهر را شدت بخشيد. بعثي‌ها براي اشغال خرمشهر، دو لشكر زرهي را با تمام امكانات به كار مي‌گيرند و شهر را به شدت زير آتش توپ و خمپاره قرار مي‌دهند.

متجاوزان با برخورداري از اطلاعات ستون پنجم، اقدام به گلوله‌باران شهر و قلع و قمع مردم مي‌‌كنند. نيروهاي مردمي با استفاده از سلاح‌هاي سبكي كه در اختيار دارند سعي مي‌كنند راه نفوذ دشمن را سد كنند ولي بعثي‌ها چندين شبانه‌روز با استفاده از تجهيزات نظامي‌شان شهر را مورد هجوم قرار مي‌دهند. رسانه‌هاي گروهي جهان در خبرهاي خود مدام از سقوط خرمشهر خبرهايي را روي خروجي‌هايشان قرار مي‌دهند و صدام كه حسابي از حمايت‌هاي دول غربي سرمست شده، فشارش را بر خرمشهر بيشتر مي‌كند. مسجد جامع خرمشهر به مركز فرماندهي تبديل مي‌شود. مردم از هر سو خودشان را به مسجد مي‌رسانند ولي جز سلاح‌هاي سبك چيزي نصيبشان نمي‌شود. ارتش عراق هم با اطلاع از وضعيت شهر، حملاتش را بيشتر مي‌كند.

در سوم آبان 59، دشمن با سازماندهي و تجهيز لشكرهاي مستقر در جبهه خرمشهر، هجومي گسترده و نهايي را به شهر آغاز مي‌كند و پس از جنگي نابرابر وارد خيابان‌هاي خرمشهر مي‌شود. مقاومت تا آخرين لحظه ادامه دارد ولي در غروب چهارم آبان غرب خرمشهر به دست دشمن مي‌افتد و تراژدي تلخ خونين‌شهر شكل مي‌گيرد. با اشغال قسمت غربي خرمشهر، حكومت بعثي بلافاصله پيامي را صادر مي‌كند: «اطلاعيه شماره100 فرماندهي(مورخه4/8/59) ارتش عراق(در رابطه با سقوط خرمشهر) به دنبال پيروزي رزمندگان دلاور پيروز امت عرب بر دشمن نژادپرست ايراني و نابودي نيروهاي آنان در محمره عربي و آزادساختن اين شهر بار ديگر محمره به آغوش سرزمين مادري بازگشت و پس از اينكه مردم شهر برادران خود را دربرگرفتند شهر گلي شد نشسته بر شاخسار درخت بزرگي كه عراق ناميده مي‌شود»!

با سقوط خرمشهر خبرنگاران مختلفي وارد شهر مي‌شوند. نيروهاي دشمن كه در اوج غرور هستند به غارت خانه‌ها، بندر و گمرك شهر مي‌پردازند. منازل مردم به غارت مي‌رود. تنها حدود 15000 يخچال از خانه‌هاي مردم به عراق مردم منتقل مي‌شود. فرماندهان ارتش عراق كميته‌اي را موسوم به كميته تخليه اموال تشكيل مي‌دهند تا اموال و اثاثيه25 هزار واحد مسكوني شهر به بندر بصره منتقل و پس از فروش در آنجا مبلغش به حساب ارتش عراق واريز شود. 700هزار تن كالا به همراه 5 هزار اتومبيل خارجي كه در بندر عظيم خرمشهر تخليه شده بود توسط اشغالگران به غارت برده مي‌شود. دشمن علاوه بر غارت شهر، اقدام به تخريب آن هم مي‌كند.

شهيد درياقلي، ناجي شهر

با اشغال خرمشهر، عراقي‌ها خيال داشتند به آرزوي ديرين‌شان كه اشغال آبادان باشد، برسند. آنها با زدن پل بر روي رودخانه بهمنشير، به سمت آبادان پيشروي كردند. اما درياقلي سوراني، اوراقچي‌اي كه در جريان حمله عراق به ايران متوجه نفوذ غافلگيرانه دشمن از رودخانه بهمنشير مي‌شود، مسافت ۹ كيلومتري از گورستانِ اتومبيل‌هاي فرسوده در كوي ذوالفقاري تا نيروهاي خودي را با دوچرخه مي‌پيمايد و رزمندگان را از حمله عراقي‌ها آگاه مي‌سازد.

عبدالحسين بنادري، از رزمندگان و نويسنده كتاب «سرباز سال‌هاي ابري» كه آبان 59 در آبادان حضور داشته، ماجراي خبررساني شهيد درياقلي را اينگونه توصيف مي‌كند: «شهيد درياقلي صبح هنگام وقتي صداي نيروهاي بعثي را مي‌شنود، به سمت مسجد حضرت رسول(ص) مي‌آيد و بچه‌هاي مسجد را خبر مي‌كند. از آنجا حركت مي‌كند و به هركسي كه مي‌رسد آنها را نيز مطلع مي‌كند تا مقابل پايگاه سپاه مي‌رسد. به دژبان سپاه مي‌گويد من با فرمانده اينجا كار دارم. آنها نيز مرا صدا زدند. ديدم يك مرد ميانسالي است در حالي كه نفس زنان آمده بود به من گفت: برادر چرا نشسته‌ايد دشمن از ذوالفقاريه آمد كه آبادان را بگيرد. اين را گفت و حركت كرد. گفتم شما كي هستي؟ گفت من درياقلي‌ام. آنجا كسب و كار دارم و ديدم كه عراق از آنجا عبور كرد.»

با انتشار خبر نفوذ تكاوران ارتش عراق به حومه آبادان، نيرو‌هاي حاضر در شهر اعم از ارتش، سپاه، ژاندارمري، شهرباني، نيروهاي فداييان اسلام، رزمندگان داوطلبي كه از هرجاي كشور به آبادان آمده بودند و رزمندگان بسيجي آبادان كه در مساجد شهر سازماندهي شده بودند، با هر وسيله‌اي كه در اختيار داشتند به سمت كوي ذوالفقاري سرازير شدند و با سلاح‌هايي كه در اختيار داشتند به نيرو‌هاي دشمن يورش بردند و در يك اقدام حماسي تا بعدازظهر روز نهم آبان ماه سربازان و تكاوران عراقي را كه وارد جزيره آبادان شده بودند تار و مار كرده، تجهيزات پيشرفته آنان را به آتش كشيدند، پل نصب شده روي رودخانه را منهدم و باقيمانده نيروهاي دشمن را وادار به تسليم نمودند. مقاومت گروه‌هاي نظامي و مردمي ماشين جنگي دشمن را درهم مي‌كوبد. در حالي‌كه رسانه‌هاي غربي و شرقي منتظر مخابره خبر سقوط آبادان بودند مقاومت مردمي در كوي ذوالفقاريه آبادان را از سقوط حتمي نجات مي‌دهد.

در اين عمليات حماسي بيش از ۲۸۰ نفر از تكاوران ارتش عراق به هلاكت رسيدند و ۲۹ نفر نيز به اسارت رزمندگان خودي درآمدند. اگر حماسه ذوالفقاريه به وقوع نمي‌پيوست آبادان هم به سرنوشت خرمشهر دچار مي‌شد. امير سرتيپ منوچهر كهتري، فرمانده گردان 153 از لشكر77 كه در كوي ذوالفقاريه حضور داشته است، اهميت حماسه ذوالفقاريه و عقب‌راندن دشمن را اينگونه شرح مي‌دهد: «اگر آن شب نيروهاي ارتش موفق نمي‌شدند خط دشمن را بشكنند و آنها را به عقب برانند تمام خوزستان سقوط مي‌كرد. وقتي دشمن از ذوالفقاريه بيرون رانده شد و موفق نشد آبادان را اشغال كند دست به محاصره آبادان زد. 11 ماه آبادان در محاصره ماند؛ ما روزهاي حساسي را مي‌گذرانديم. اگر آبادان به دست دشمن مي‌افتاد تا بندر امام سقوط مي‌كرد و خرمشهر تنها اتكاي آنها نمي‌شد و در واقع پيروزي آنها تثبيت مي‌شد اما شكست خوردند و اين اولين شكست نيروهاي عراقي بود و آن طور كه اسراي عراقي به ما گفتند: قرار بود صدام در آبان ماه از نيروهايش در آبادان سان ببيند! صدام با آنها قرار گذاشته بود كه در آبادان از نيروهايش سان ببيند و دستور داده بود كه نيروهاي عراقي مهمات و سوخت و امكانات زيادي با خود نياورند؛ چون در آبادان همه چيز هست. يعني ما را خيلي دست كم گرفته بود. دشمن زخم خورده از اين شكست وقتي نتوانست با آن همه تداركات و امكانات وارد آبادان شود شهر را محاصره كرد و زير آتش سنگين خود گرفت. طي دو روز آتش بي‌امان دشمن بسياري از نيروهاي ما مجروح شدند يا به شهادت رسيدند.»
منبع : روزنامه جوان / آرمان شريف