کد خبر 3605
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۴

هر ساله با ورود به فصل تابستان و آغاز اوقات فراغت دانش آموزان، روز به روز بر تعداد کودکان کار و خيابان افزوده مي شود تا گرمي فصل تابستان با شرارت وشيطنت کودکاني که به تازگي از پشت نيمکت هاي دبستان برخاسته اند بيشترشده و حرارت يابد. متروها، چهارراه ها، خيا

به گزارش خبرنگار سرويس جامعه مشرق به نقل از جهان نيوز، آمارها نشان دهنده آنست که همراه با افزايش تعداد کودکان براي کار در خيابان بر تعداد جرايم و بزه هاي اجتماعي مرتبط با کودکان افزايش يافته و خيابان هاي شهرهاي کشور به خصوص پايتخت جولانگاه انواع و اقسام جرم هاي رنگارنگ مي شود. کيف قاپي، دزدي به انواع مختلف، تصادفات مرگبار، سوء استفاده هاي جنسي، حمل و نقل مواد مخدر و انواع قرص هاي روانگردان از جمله جرايمي است که توسط باندهاي مخوف و با استفاده از کودکان معصوم و بيگناهي که صبح تا شب به بهانه کار در خيابان ها جولان مي دهند انجام مي شود.

مشاهدات عيني خبرنگار اجتماعي جهان نيوز حاکي از آنست که دزدي دختران خردسال که براي کار در محيط هاي عمومي پرسه مي زنند توسط افراد سودجو و مزاحم افزايش يافته و مواردي از اين دست به محکمه هاي قانوني نيز کشيده شده است.

اساس اين گزارش برخي افراد سودجو و عضو باندهاي قاچاق اعضاي انسان و دختران با نشان کردن کودکان کار و به دام انداختن آنها در ساعت هاي خلوت روز در اقدامي کودکان را به ماشين کشانده و آنها را سرقت مي کنند.

اين در حالي است که اکثر مواقع اين دزدي ها در چهارراه هايي انجام مي گيرد که به اتوبان ها و يا بزرگراه ها متصل بوده و تقريبا تعقيب دزدان غير ممکن است.

علي، کودک خردسالي است که با گردوهاي پوست کنده داخل کيسه هاي بي رنگ، در تمام ساعات روز در چهارراه تهرانپارس ديده مي شود. او که به تازگي کلاس چهارم دبستان را به پايان رسانده است به خبرنگار اجتماعي جهان مي گويد: "از وقتي تابستان شروع شده يا خواهرم در اينجا گردو مي فروشيم. مادرم شب ها براي بردن ما به خانه مان به اينجا مي آيد. ديشب ساعت 9.30 دقيقه وقتي که مادرم آن سمت خيابان منتظر ما ايستاده بود يک ماشين سياه رنگ بزرگ خواهرم را به داخل کشاند. من آنقدر جيغ شنيدم که آن آقا خواهرم را ول کرد و رفت"!

محمد نيز که در ايستگاه هاي مترو به ممل طلا معروف است در همين رابطه مي گويد: "من هميشه مراقب خواهر کوچکترم هستم. اين روزها دزد زياد شده است و علاوه بر پول ها و جنس هايمان خودمان را هم مي دزدند. به خاطر همين هم چهارچشمي مراقب خواهرم هستم و حتي اگر به واگن هاي مردانه بروم خواهرم را هم با خودم مي برم."

اما موضوع دزديده شدن کودکان کار توسط باندهاي مخوف و افراد سودجو مساله ايي نيست که به راحتي بتوان از کنار آن گذشت. اکثر کودکان کار افرادي هستند که در خانواده هاي بسيار محروم جامعه زندگي مي کنند و از روي تنگدستي و تامين معاش خود و خانواده آنهم در سنين بسيار پايين دست به کار مي شوند. اين کودکان که از حداقل امکانات نيز در زندگي خود برخوردار نيستند خطرت بسياري را متحمل شده و با بسياري از مشکلات اجتماعي دست و پنجه نرم مي کنند. ورود به تيم هاي دزدي، همراه شدن با باندهاي مواد مخدر و گرفتار شدن در دام اعتياد و سوء استفاده هاي جنسي کمترين خطري است که اين کودکان در سني که بايد اسباب بازي و عروسک همدم آنها باشد با آن مواجه مي شوند و خود به خود آينده آنها از همين حالا دزديده شده است و حالا جسم و وجود آنها در معرض غارت دزدان و راهزنان قرار دارد. با اين تفاسيرآيا باز هم بايد منتظر جلسات و پشت ميز نشيني هاي مديران و مسئولان مربوطه باشيم و يا اينکه مي توان با تدابيري صحيح و به موقع به آينده اين کودکان اميد داشت؟؟