به گزارش مشرق، تجارب گوناگون کیروش به ویژه در منچستر و رئال مادرید سبب شده تا به این مربی پرتغالی بهعنوان یک صندوقچه اسرار نگریسته شود. صندوقچه اسراری که همیشه یک سوژه جذاب برای گفتوگو محسوب میشود. این بار نوبت نشریه معتبر انگلیسی «Four Four Two» بوده که پای صحبتهای او بنشیند و در یک گفتوگوی مفصل با او دست به ماجراجویی بزند. ماجراجویی بزرگی که از دوران کودکی کیروش آغاز شده و به نیمکت تیم ملی ایران ختم میشود.
کریستیانو رونالدو
چقدر در پیشرفت کریستیانو رونالدو تأثیرگذار بودید؟
این را باید از رونالدو بپرسید. پس از گذشت چند هفته از فصل 2004-2003 رونالدو را به دفتر فرا خواندم و گفتم: ببین کریس! این موضوعی که به تو میگویم خیلی ساده است، برای اینکه تبدیل به بازیکن بزرگی شوی کاری که حالا انجام میدهی، کافی نیست. باید قدر استعدادها و فرصتی که خدا برای تبدیل شدن به بهترین بازیکن جهان به تو داده را بدانی. اگر در این راه قدم بگذاری حمایت کامل من را پشتت خواهی دید. اگر هم میخواهی همانند بازیکنان دیگر شوی، همانند بازیکنان دیگر با تو برخورد کنم.
به ندرت میشد بازیکن جوانی را دید که دارای استعداد بالایی باشد و در کنارش تعهد، پشتکار، عزم راسخ و شخصیت بالایی داشته باشد. در مورد آرنولد شوارتزنگر خواندم که یادگیری رقص تانگو را فرا گرفت، این در حالی بود که او غرق در کمالگرایی بود. کریستیانو هم شبیه آرنولد است. پس از حضور رونالدو در دفتر کارم در کمپ تمرینی کرینگتون دیدم که چیزی آنطرفتر بین درخت حرکت میکند. فکر کردم شاید جاسوس باشد، چیزی که در منچستریونایتد به آن عادت داشتیم برای همین به مأموران امنیتی زنگ زدم و از آنها خواستم تا موضوع را پیگیری کنند. آنها پس از دقایقی بازگشتند و گفتند او کریستیانو رونالدو است که به تنهایی تمرین میکند. او فوتبالیست منحصربه فردی است.
کریستیانو رونالدو
چقدر در پیشرفت کریستیانو رونالدو تأثیرگذار بودید؟
این را باید از رونالدو بپرسید. پس از گذشت چند هفته از فصل 2004-2003 رونالدو را به دفتر فرا خواندم و گفتم: ببین کریس! این موضوعی که به تو میگویم خیلی ساده است، برای اینکه تبدیل به بازیکن بزرگی شوی کاری که حالا انجام میدهی، کافی نیست. باید قدر استعدادها و فرصتی که خدا برای تبدیل شدن به بهترین بازیکن جهان به تو داده را بدانی. اگر در این راه قدم بگذاری حمایت کامل من را پشتت خواهی دید. اگر هم میخواهی همانند بازیکنان دیگر شوی، همانند بازیکنان دیگر با تو برخورد کنم.
به ندرت میشد بازیکن جوانی را دید که دارای استعداد بالایی باشد و در کنارش تعهد، پشتکار، عزم راسخ و شخصیت بالایی داشته باشد. در مورد آرنولد شوارتزنگر خواندم که یادگیری رقص تانگو را فرا گرفت، این در حالی بود که او غرق در کمالگرایی بود. کریستیانو هم شبیه آرنولد است. پس از حضور رونالدو در دفتر کارم در کمپ تمرینی کرینگتون دیدم که چیزی آنطرفتر بین درخت حرکت میکند. فکر کردم شاید جاسوس باشد، چیزی که در منچستریونایتد به آن عادت داشتیم برای همین به مأموران امنیتی زنگ زدم و از آنها خواستم تا موضوع را پیگیری کنند. آنها پس از دقایقی بازگشتند و گفتند او کریستیانو رونالدو است که به تنهایی تمرین میکند. او فوتبالیست منحصربه فردی است.
این پرسش را روزی پاسخ میدهم که کسی بتواند به اثبات برساند که کریس و لئو هر دو انسان هستند!
شما مربی بازیکنان بزرگی همچون زینالدین زیدان، رونالدو، لوییز فیگو، وین رونی، دیوید بکام و البته کریستیانو رونالدو بودهاید. برجستهترین بازیکن کدام بود؟
زیدان جادویی بود، رونالدو پتانسیل بالایی داشت، فیگو همیشه عملکردی بالاتر از سطح مورد نیاز داشت. روبرتو کارلوس؟ هیجانانگیز. رائول؟ بسیار کارآمد. دیوید بکام؟ دید وسیع. وین رونی؟ قدرتمند و متعهد و شاید به جایی برسد که تمرکزش را از دست بدهد. وین قادر به بازی در هر پستی حتی دروازهبانی است. او در تمرینات هم در درون دروازه ایستاده است. چطور میتوانم این بازیکنان را ارزیابی کنم؟
تیم ملی ایران
پیروزی مقابل کرهجنوبی در سئول برای ایران و راهیابی به مرحله پایانی جام جهانی 2014 برزیل چقدر لذتبخش بود؟ آیا خود شما از این پیروزی شگفتزده شده بودید که باعث شد آن واکنش مشت گره شده را داشته باشید؟
بازیکنان کرهجنوبی چندین تکل روی بازیکنان ما زدند و ما هم مشابه این حرکت را روی آنها انجام دادیم. هر دو تیم در نیمه نخست دو کارت زرد گرفتند و جای روی کین در آن بازی خالی بود! سپس ما به گل پیروزیبخش رسیدیم. تصور کنید پیروزی در آن فشار آن هم در خانه تیمی که بهعنوان بهترین تیم آسیا شناخته میشد، چه احساس فوقالعادهای است. ما جواز حضور در برزیل را گرفته بودیم. مشکلاتی هم که پس از آن بازی به وجود آمد، پروندهاش در کمیته انضباطی فیفاست و باید همان جا بماند. رابطه دو فدراسیون حالا خوب است و من هم مشکلی با مربی آنها ندارم (با خنده).
دیدار ایران و آرژانتین یکی از بهترین بازیهای جام جهانی 2014 بود. آیا شما مغلوب داوری شدید یا درخشش مسی؟
به بازی ایران مقابل آرژانتین افتخار کردم ولی از نتیجه به دست آمده ناامید شدم. امیدوار بودم که شرایط متفاوت شود ولی چطور داور مسابقه آن پنالتی را جلوی دیدگان 40 میلیون بیننده تلویزیونی نگرفت؟ ما به برزیل نرفتیم که بازنده خوبی باشیم. ما آنجا رفتیم تا رقابت کنیم و به پیروزی برسیم ولی وقتی حریفتان بازیکنی مثل مسی با آن همه نبوغ را در اختیار دارد و داوری که به وظیفهاش عمل نکرد؛ شرایط برای شما دشوار میشود.
تیم ملی پرتغال
در جام جهانی 2010 تیم ملی پرتغالی که شما هدایتش را بر عهده داشتید، اگر به اسپانیا نمیخورد، تا کجا میتوانست پیشروی کند؟
من با این هدف به آفریقای جنوبی رفتم که تیم ملی پرتغال را به جمع هشت تیم برتر یا مرحله نیمهنهایی برسانم. متأسفانه بازیکنانی مصدوم در ترکیب تیممان داشتیم و سپس در مرحله یکهشتم نهایی به اسپانیا که تیمی بهتر بود، خوردیم. با وجود گل آفساید اسپانیا، آنها شایسته صعود به دور بعد بودند. در کنار اینها ما رونالدوی واقعی را در اختیار نداشتیم، او در شکل و فرم خوب خود نبود. ما میخواستیم تا او تفاوتها را رقم بزند ولی این کار را نکرد. اگر رونالدو در اوجش بود درست مثل این بود که ما با 14 بازیکن بازی میکنیم. اگر کریس در اوج باشد تنها لیونل مسی توان مقابله با او را دارد.
منچستر یونایتد
شما برای مدت طولانی بهعنوان سرمربی فعالیت کرده بودید، چطور شد که پذیرفتید دستیار سرالکس فرگوسن در منچستریونایتد شوید؟ خیلیها چنین چیزی را قبول نمیکنند؟
یکی از بازیکنان من به نام کوئینتون فورچون برای تیم ملی آفریقای جنوبی و منچستریونایتد بازی میکرد و همین باعث ملاقات غیررسمی من و سرالکس شد. کوئینتون خیلی مصدوم میشد و من و فرگوسن در خصوص اینکه چرا او اینقدر مصدوم میشود با هم صحبت کردیم. بعداً متوجه شدم که فرگی به دنبال دستیاری برای خودش است و از کوئینی در مورد من پرسیده بود. وی همزمان روی اندی راگزبرگ اسکاتلندی هم نظر داشت. خوشبختانه صحبتهایی که منچستریونایتدیها با من داشتند به خوبی پیش رفت و از اینکه پیشنهاد همکاری به من شد، خوشحال بودم. کار کردن در یکی از بزرگترین باشگاههای جهان، بهترین بازیکنان و یکی از برترین مربیان جهان فرصت خوبی بود. این پیشنهاد زمانی بهتر شد که در قبال این کار حقوق هم دریافت میکردم.
حقیقت دارد که فرگوسن تمرینات منچستریونایتد را به شما سپرد و خودش بیشتر نقش ناظر را داشت؟
روز اول حضورم در منچستریونایتد صبح زود به دفتر کاری سرالکس در کمپ تمرینی کرینگتون رفتم. به مدت 16 سال سرمربی بودم و حالا قرار بود بهعنوان دستیار به کارم ادامه بدهم. جایگاه خودم را نمیدانستم برای همین از فرگوسن درخواست برنامه تمرینی کردم. الکس هم در پاسخ گفت منظورت چیست؟ من تو را به اینجا آوردم که مسوولیت تمرینات و آمادهسازی تیم را بر عهده بگیری، پس میخواهم خودت را نشان بدهی. من هم در پاسخ گفتم: بله ولی شما مربی هستید. سرالکس پاسخ داد که اگر شکی داشتی، درهای اتاق من همیشه روی تو باز است. کمی گیج شده بودم و این چنین حسی را داشتم که انگار او کلید یک اتومبیل فراری را در همان روز اول به من داده است. من هم خیلی سریع به دفترم برگشتم و شروع به آمادهسازی برنامه تمرین کردم. امیدوارم بازیکنان متوجه این موضوع نشده باشند که در روز اول حضورم در منچستریونایتد برنامه تمرینی نداشتم. پس از یک یا دو هفته بازی دوستانهای در جمهوری ایرلند برگزار کردیم. روی کین هم با توجه به مشکلاتی که در جام جهانی 2002 داشت، دوباره به میادین بازگشته و بشدت مورد توجه بود. سرالکس به خاطر برنامهای که در گلاسکو اسکاتلند داشت از من خواست هدایت تیم را بر عهده بگیرم. با خودم گفتم که فرگوسن دیوانه شده ولی اینطور نبود و خیلی باهوش بود. او به من اعتماد کرد و میخواست بازیکنان هم این اعتماد به من را ببینند. از حرکت آن روز سرالکس آموختم که اگر دوباره سرمربی تیمی شدم، باید به کادرفنیام اعتماد داشته باشم و بگذارم آنها هم خودی نشان بدهند و نباید وحشتی به خود راه بدهید.
برجستهترین قسمت دوران حضور شما در منچستریونایتد چه بود؟
قسمت برجسته دوران حضورم در منچستریونایتد احتمالاً به فصل اول حضورم در منچستریونایتد (03-2002) برمیگردد زمانی که ما بالاتر از آرسنال، رقیب اصلیمان بهعنوان قهرمانی لیگ برتر رسیدیم. آن قهرمانی دستاوردی بزرگ بود. ترک منچستر برای دومین بار هم خیلی دشوار بود. پرتغال و منچستریونایتد، تصمیم برای انتخاب بین دو عشق کار دشواری بود. روح و قلبم به من اجازه نمیداد که راه درست را انتخاب کنم برای همین چشم بسته تصمیم گرفتم هدایت تیم ملی پرتغال را بر عهده بگیرم. میخواستم کاری که در سال 1994 نیمهکاره مانده بود را تمام کنم. آن تیم پرتغال زیبا بود و میخواستم آن را تبدیل به ملکه زیباییها کنم. جام جهانی در پیش بود که قرار بود در قاره آفریقا، جایی که من متولد شده بودم، برگزار شود.
چرا منچستریونایتد در زمان حضور شما در این تیم هر فصل عناوین قهرمانی را از آن خود میکرد؟
یک مثال برای شما میزنم. در اتاق رختکن آنفیلد بودیم. منچستریونایتد در میانه هفته در لیگ قهرمانان اروپا بازی کرده بود و بازیکنان خیلی خسته بودند. فکر نمیکردم شانسی برای این پیروزی در دیدار مقابل لیورپول داشته باشیم. بازیکنان تیم هم آرام بودند ولی ناگهان اتفاقی جادویی در نزدیکی تابلوی معروف «این آنفیلد است» در تونل ورزشگاه افتاد و بازیکنان به حالتی متحول شده وارد زمین شدند. باورم نمیشد. آنها نگاهی به هواداران خودی انداختند و سپس به هواداران لیورپول که مشغول سر دادن شعار معروفشان بودند. بازیکنان منچستریونایتد میدانستند که نمیتوانند شکست بخورند. بازیکنان ما شور و شوق زیادی داشتند و با غروری که داشتند در آن بازی به پیروزی رسیدند. آنها میدانستند که نباید بازی را به لیورپول واگذار کنند و این در DNA آنها برای انجام بهترین بازیشان مقابل لیورپول بود. من در سرتاسر فوتبال جهان کار کردهام، در اسپانیا، آفریقا، آمریکا، ژاپن و حالا ایران ولی تاکنون فوتبالیستهایی با تمرکز بازیکنان منچستریونایتد ندیدهام.
منچستریونایتد شما را بهعنوان مربی از دست داد. آیا فکر میکنید روزی بهعنوان سرمربی به اولدترافورد بازگردید؟ فکر مربیگری در لیگ برتر انگلیس هستید؟
وظیفه من داشتن بهترین عملکرد برای منچستریونایتد و سرگرم کردن مردم بود. زمانی که در سال 2008 به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا رسیدیم ما تنها قهرمان نشدیم بلکه با سبک خاص خودمان این جام را فتح کردیم و مردم از تماشای بازیمان لذت بردند. رشتههای دیگر ورزشی رقیب فوتبال هستند و این وظیفه ماست که فوتبال را هر چه جذابتر و سرگرمکنندهتر کنیم. در فوتبال باید همواره حمله کرد ولی باید حتی مقابل بهترین تیمها هم هدفدار باشید. میتوانید منتظر فرصتتان باشید. اینکه در آینده علاقهمند به بازگشت به لیگ برتر انگلیس هستم باید بگویم بله، هنوز هم رویا و توقع بازگشت به لیگ برتر را دارم. شاید گاهی اوقات تصمیمات غیرمنطقی گرفته باشم ولی دوست دارم فوتبال را در اقصی نقاط جهان تجربه کنم. لیگ برتر انگلیس بهترین لیگ باشگاهی جهان است و مربیان میتوانند خودی در آن نشان دهند و مورد احترام قرار بگیرند. مردم در انگلیس از مربیان خود تشکر و قدردانی میکنند اما در هیچ جای دیگر دنیا چنین چیزی را نمیبینید.
رئال مادرید
آیا نوشیدن جام زهر مربیگری که در رئالمادرید تجربه کردید، شما را قویتر کرد؟ چرا در نخستین گام هدایت این تیم را بر عهده گرفتید؟
زمانی که بحث رئالمادرید به وجود میآید با دل و جان به آن فکر میکنید و پس از اینکه وارد این تیم میشوید تازه به این فکر میکنید که آیا آمدنتان به این تیم تصمیم درستی بوده یا خیر.
بارزترین نمونهای که از بازیکن سالاری در رئالمادرید تجربه کردید، چه بود؟
زمانی که با بازیکنانی نظیر لوییز فیگو، رونالدو و زینالدین زیدان کار میکنید، از کارتان لذت میبرید و سرگرم میشوید. کار کردن با آنها ساده بود. سالگادو، رائول و... همگی بازیکنان بزرگی بودند. حضورم در رئال مادرید یکی از با آرامشترین فصلهای کاریام بود. به غیر از یکی دو مورد نگران قدرت بازیکنان بودم. به هر حال کار دشواری نبود حتی با وجود سر و کار داشتن با دیوید بکام. زمانی که دیوید با خانوادهاش به مادرید آمد روزنامههای اسپانیایی داستان رابطه او با دختری به نام ربکا لوس را مطرح کردند ولی با این حال میدیدم که بکام همیشه چهره خندانی داشت. او رابطه دوستانهای با روبرتو کارلوس داشت. دیوید، اسپانیایی نمیدانست و روبرتو هم انگلیسی بلد نبود ولی با این حال در طول روز یک ساعت با هم صحبت میکردند و با هم دوست بودند. هنوز هم نمیتوانم درک کنم که وقتی زبان هم را نمیفهمیدند به هم چه میگفتند! من با بازیکنان مشکلی نداشتم و مشکلم در واقع با افراد خارج از مستطیل سبز بود.
با رئالمادرید قراردادی دو ساله بستم ولی سیاست حضور شش بازیکن کهکشانی و حضور چندین بازیکن در بین آنها که کیفیت مشابهی نداشتند، چیزی بود که باشگاه رئالمادرید میخواست و به نظرم سیاست اشتباهی بود. از من خواسته شد که از این سیاست کاری حمایت کنم و من هم پذیرفتم و سعی کردم در کنار این بازیکنان سرشناس از بازیکنان جوان هم استفاده کنم. مشکل اینجا بود که تصمیم من برای استفاده از بازیکنان جوان در رئال نادیده گرفته میشد. من بازیکنانی در ترکیب تیمم داشتم که هرگز انتظارات باشگاه را برآورده نکرده بودند. حتی برخی از بازیکنانی که خودم از تیمهای جوانان انتخاب کردم هنوز در سطح اول فوتبال باشگاههای اسپانیا بازی میکنند. آنها بازیکنان بهتری به نسبت بازیکنانی که پیش از این در تیم حضور داشتند، بودند. حتی اتومبیل فراری هم نمیتواند با داشتن سه چرخ به راهش ادامه بدهد. به رییس باشگاه رئالمادرید و خورخه والدانو گفتم که باید در ماه دسامبر و بین دو نیمفصل تیم را تقویت کنیم ولی آنها این کار را نکردند. شاید اگر ما در جایگاه دوم و سوم جدول بودیم اقدام به تقویت تیم میکردند ولی در آن مقطع رئال صدرنشین بود و فوتبال فوقالعادهای را به نمایش میگذاشت. اشتباه من این بود که از ابتدا با رئالمادرید شروع خوبی داشتم. به نظرم بمبهایی که رئال در سال 2004 منفجر کرد به باشگاه سخت لطمه زد و شهر مادرید، باشگاه و بازیکنان را به بدترین شکل ممکن تحتتأثیر قرار داد. ما در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئو مقابل ساراگوسا بازی کردیم ولی صدایی از تماشاگران در نمیآمد به طوری که صدای بازیکنان را در جریان بازی میشنیدیم.
فکر میکنید پس از جدایی از رئالمادرید بهعنوان مربی بهتری به منچستریونایتد بازگشتید؟ آیا احساس شکست خوردگی میکردید؟
ناامید شده بودم ولی احساس شکستخوردگی نمیکردم. از هر موقعیت شغلی که داشتم چیزهایی یاد گرفتم و در مورد تجربه حضورم در رئالمادرید هم این موضوع صدق میکرد.
منبع: ایران ورزشی