چندي پيش با معرفي فرمانده حوزه 310 بسيج حضرت مرضيه (س) و گلايه‌شان از بي‌توجهي و عدم رسيدگي مسئولان به يك جانباز شيميايي، به اتفاق مسئول ايثارگران اين حوزه به خانه ابوالقاسم اسدي از جانبازان شيميايي رفتيم تا از نزديك در جريان مشكلاتش قرار گيريم

چندي پيش با معرفي فرمانده حوزه 310 بسيج حضرت مرضيه (س) و گلايه‌شان از بي‌توجهي و عدم رسيدگي مسئولان به يك جانباز شيميايي، به اتفاق مسئول ايثارگران اين حوزه به خانه ابوالقاسم اسدي از جانبازان شيميايي رفتيم تا از نزديك در جريان مشكلاتش قرار گيريم. منطقه 14تهران، كنار اتوبان شهيد محلاتي و در يكي از طبقات خانه‌اي تقريبا فرسوده و استيجاري، اين جانباز شيميايي با خانواده‌اش زندگي مي‌كند كه وضعيت بغرنجش دل هر انساني را به درد مي‌آورد. اسدي در حالي كه از زخم جراحات شيميايي توان گفت‌وگوي طولاني مدت نداشت، دقايقي همكلاممان شد.

ابتدا خودتان را معرفي كنيد و بگوييد چه سالي عازم جبهه شديد و چه مدت براي دفاع از وطنمان در جنگ حضور داشتيد؟

ابوالقاسم اسدي هستم متولد سال 1346كه سال 64 به عنوان داوطلب بسيجي و سپس به عنوان خدمت سربازي در سپاه پاسداران در عمليات والفجر8 در منطقه فاو حضور يافتم. با 34ماه حضور در جنگ تحميلي تاسال 67 در جبهه حضور داشتم. در جزيره مجنون خط مقدم بودم و توپ و خمپاره خالي مي‌كرديم. در خرمشهر با لودر كار مي‌كردم و خاكريز مي‌زديم و تا آخر جنگ ماندم و وقتي آتش‌بس شد، صدام جنگ را به طور كامل تمام نكرد و 3 ـ 4  ماه پس از آتش بس همچنان براي احتياط در منطقه بوديم.

چه سالي مجروح شديد؟

سال 64 در عمليات والفجر8 در منطقه فاو دو مرحله شيميايي شدم. بعد ازجنگ دنبال جانبازي‌ام نرفتم. ورزشكار بودم و كارم تأسيسات بود و توانايي كار كردن داشتم. فكر نمي‌كردم به چنين روزي دچار شوم كه حتي توان راه رفتن نداشته باشم و براي مخارجم نيازمند شوم.

از سوي بنياد شهيد و ارگاني حمايت مي‌شويد؟

چون همان زمان براي درصد جانبازي‌ام اقدام نكردم با دارا بودن بيش از 50 درصد از كارافتادگي جسمي، الان فقط 15درصد برايم تعيين كردند و هيچ حقوقي از ارگاني نمي‌گيرم. البته دوباره مداركم را ارائه دادم و به هرجايي كه فكرم مي‌رسيد نامه نوشتم اما نمي‌دانم كي به دادم مي‌رسند. بنياد شهيد مي‌گويد سپاه و بسيج به عنوان نيروي اعزام‌كننده رسيدگي كنند و سپاه و بسيج مي‌گويند بنياد شهيد! مي‌گويند تنها 15 درصد جانبازي دارم. در حالي كه به دليل شدت جراحات شيميايي سه سال است خانه‌نشين شده‌ام و توان كار كردن ندارم. ريه و چشمان و پوستم شيميايي است. اعصابم به هم ريخته، زجر مي‌كشم. شكمم را عمل جراحي كردند دكتر گفت لگنم توده دارد. عفونت كرده است. به خاطر پسر خردسالم تاكنون زنده ماندم. حتي تحمل بازي پسر خردسالم را ندارم. روي تخت افتاد‌ه‌ام، مستاجريم و حتي سرپناهي نداريم كه بعد از من، همسر و فرزندانم آواره نباشند. ماهانه ششصد هزار تومان اجاره منزل مي‌دهيم حتي توان خريد داروهايم را ندارم.

چرا بعد ازجنگ به دنبال پرونده جانبازي‌تان نرفتيد؟

آن زمان همه وظيفه‌شان مي‌دانستند به جبهه بروند و از ناموس و خاك كشور اسلامي‌شان دفاع كنند. در ضمن آن وقت وضعيتم به اين صورت نبود. كار مي‌كردم. ورزشكار بودم و شيميايي‌ام به مرور زمان عود كرد. دچار خونريزي معده شدم. ريه‌هايم ضعيف شدند. چند سال است كه چشمانم كبود مي‌شود و خارش دارد.

انتظارتان از مسئولان چيست؟

به وضعيت جانبازان رسيدگي كنند، به دادشان برسند. روز قيامت بايد جوابگو باشند، هزار سال هم عمر كنند عاقبت همه مي‌ميرند و قيامت بايد پاسخگوي وضعيت افرادي چون من باشند. مشكل عمده‌ام مسكن است. حتي در روستا برايم مسكن تهيه كنند يا رهن منزل را بدهند تا حداقل از بار اجاره خانه خلاص شويم و همسر و فرزندانم پس از من آواره نباشند. نزد همسرم و فرزندانم شرمنده‌ام. مسئولان سنگي جلوي پاي آدم نگذارند كه زمين بخوريم! حتي بنياد شهيد ذره‌اي حقوق نمي‌دهد، جانبازي مثل من كه ديگر توان كار كردن و راه رفتن و حتي رسيدگي به امور شخص‌اش را ندارد هزينه زندگي خود و همسر و فرزندانش را از كجا تأمين كند. مستاجر بودن، هزينه زندگي و تأمين دارو عمده مشكلم است.
رقيه حيدري، همسر جانباز ابوالقاسم اسدي در ادامه گفت‌وگو مي‌گويد: مي‌خواهم به همسرم كه جانباز شيميايي است خدمت كنم. مسئولان به جانبازان رسيدگي كنند، همسران جانبازان مي‌خواهند زندگي كنند، امنيت كشور‌مان مديون ايثارگري جانبازان و شهداست، عدالت را اجرا كنند. تبعيض بين جانبازان قائل نباشند، همه براي دفاع از وطنشان جنگيدند، به جانبازان ارتش و سپاه و بسيج به يك ميزان رسيدگي كنند، متأسفانه حتي بين نيرو‌هاي ارزشي كشور فرق مي‌گذارند.
منبع : روزنامه جوان / زينب محمودي