گروه تاریخ مشرق - تاریخ اسلام: اهل ولایت و عرفان، اهلیت بیشتری دارند برای اینکه درباره حالات و مقامات یکدیگر سخن بگویند. علامه حسن حسنزاده آملی (حفظهالله) از اَجِلّه علمای ربانی عصر ما است که سالیان سال، معارف الهی را در نزد علامه شمسالوحی تبریزی، آیتالله سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمةاللهعلیه) آموخته است. سابقه مؤانست و مجالست ایشان با علامه طباطبایی، پر است از خاطرات شیرین و خواندنی. در گفتگویی که در ادامه از نظر میگذرانید، آیتالله حسنزاده آملی، به ذکر برخی ویژگیها و حالات مفسر کبیر قرآن و صاحب تفسیر المیزان پرداخته است که هم مفید به حال علاقهمندان و طالبان راه حق و حقیقت است و هم ما را بیشتر با شخصیت بزرگ علامه طباطبایی آشنا میکند:
* به عنوان اولین سوال از حضورتان تقاضا داریم، شخصیتی که حضرتعالی قریب به هفده سال محضرشان را درک نمودید درخصوص مقام علمی ایشان صحبت بفرمایید.
سخن گفتند درخصوص آیت علم و دین، مفسر کبیر، فیلسوف الهی، عارف ربانی، فقیه صمدانی، فخر اسلام علامه طباطبایی، از عهده حقیر خارج است، معالوصف شمهای از آنچه که سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدس آن قدیس قدوسی، و محفل درس و بحث آن معلم ربانی، در دفتر خاطرات ضبط کردهایم و گفتنی است تقدیم میداریم. در پیرامون شخصیت این گونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند، از چندین بُعد باید سخن به میان آورد که کوتاهترین آن ابعاد، بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیّش و معاش آنان است و در این بّعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است.
اگر بخواهیم آن عالم ربانی را خوب معرفی نماییم باید بگوییم بهترین معرِّف آن جناب، سیر و سلوک انسانی، آثار علمی از تدریس و تالیف او است. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل تدریس اصول معارف حقه جعفریهاند از تلامذه اویند، و تفسیر عظیمالشأن «المیزان» که مایه فخر و مباهات دنیای دانش است، یکی از آثار نفیس قلمی و امالکتاب مولفات او است.
* با توجه به تفاسیر مختلفی که تاکنون نگاشته شده است، چه انگیزهای سبب شد که ایشان به نگارش تفسیر گرانسنگ المیزان روی آورند؟
پاسخ به این سوال را بهتر است من به نقل از زبان خود آن عارف بالله عرض کنم. در صبح روز سه شنبه هفتم آذر 1346 ه.ش در محضر مبارک جناب استاد علامه طباطبایی (ره) تشرف حاصل کردم. سخن از زمان تحصیل و کارهای علمی آن عالم به میان آمد، فرمودند: من انتظار آمدن بهار و تابستان را میبردم، چه در آن دو فصل چون شبها کوتاه بود شب را به مطالعه و نوشتن به روز میآورد و در روز میخوابیدم. سپس درباره تفسیرش فرمودند: من اول در روایات بحار بسیار تتبع کردم که از این راه کاری کرده باشیم و درباره روایات، تالیفی در موضوعی خاص داشته باشیم. بعد در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدیم تا اینکه به فکر افتادیم بر قرآن تفسیری نویسیم ولی چنین میپنداشتیم که چون قرآن بحر بیپایان است، اگر به همه آن بپردازیم مبادا توفیق نیابیم، لذا آنچه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از این گونه امور بود جدا کردیم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تالیف کردهایم، تا اینکه به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدیم که اکنون چهارده جلد آن طبع و منتشر شده است.
این سخن استاد در آن روز بود و امروز بحمدالله تعالی توفیق یافت که تفسیر المیزان را در بیست مجلد در مدت بیست سال به اتمام رسانید و در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرمود. طلاب عزیز ما سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیقی آیات قرآن احیا میکرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.
* لطفا در خصوص مراتب و کمالات علامه طباطبایی در عرفان عملی و نظری توضیحاتی بفرمایید.
موقعیت جناب علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) در عرفان عملی این بود که دریافته بود و به این باور رسیده بود که :«ان هذه القرآن یهدی للتی هی أقوم.» راه، این است و جز این نیست و دقیقا به این جهت، رفتار او، گفتار او، سکوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودی او، حکایتکننده از وارستگی او، عظمت ذخایر علمی و عملی او بود.
حضرت علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) از شاگردان بنام دو عارف بزرگوار و سه حکیم نامدار، جناب آقاسیدحسین بادکوبهای و مرحوم آقای حاج سید علی قاضی و جناب آقای غروی کمپانی (رحمةاللهعلیه) میباشد. وی در تدریس کتب عرفان نظری استاد بود. همانطور که در حکمت متعالیه اسفار متبحر بود و به عمق گفتار آخوند ملاصدرا رسیده بود و مجتهد در فن بود، در علم عرفان نظری هم مجتهد بود. از خاطرم نمیرود که مرحوم علامه طباطبایی وقتی به من فرمود: «آقا، من هر روز که مراقبتم قویتر است، در شب مشاهداتم، مکاشفات من زلالتر است، صافیتر است.» هرچه روز مراقبت شریفتر باشد، در شب مکاشفات زلالتر و صافیتر است.»
بنابه تعبیر متاله سبزواری، مرحوم حاجی در اسرار الحکم که میفرماید: «این دو، به منزله دو بال انسانند، انسان باید با این دو بال پرواز کند و اوج بگیرد.» هر دو جهت مهم عرفان نظری و عرفان عملی مکمل یکدیگرند و جناب علامه طباطبایی با داشتن این دو بال، دارا و متنعم بوده، هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی قوی و دارای دو بال کذایی طیران بود.
به حقیقت، دل این مرد بزرگوار معدن تقوا بود. زیرا بسیار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر این بود و میگفت در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید. همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند، شما ببینید در این شب و روز که بر شما گذشت چه چیزی اندوختهاید، چه گفتهاید، یکی یک رفتار و گفتارتان را حسابرسی کنید. از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صانح و به فرمان حاکمِ عقل بود، خدا را شاکر باشید تا بهتدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود، «ولا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم.»
* به عنوان سوال پایانی و حسن ختام این مصاحبه دوست داریم چنانچه خاطراتی از علامه طباطبایی به یاد دارید و نیز در خصوص عشق و علاقه آن عالم بزرگ نسبت به مقام ولایت و اهل بیت (علیهمالسلام) بیان فرمایید.
نمیشود در اسلام کسی حکیم الهی، عارف الهی و عارف مسلم باشد، اما صاحب ولایت نباشد و در آستانه ولایت سر فرود نیاورد و عتبهبوس ولایت نبوده باشد. عارف بیولایت راه به جایی ندارد. ما واسطه فیض جز ولایت نداریم. نمیشود که انسان به مقامی برسد و ولایت نداشته باشد. آن جناب یعنی صاحب فتوحات علاوه بر آنکه در باب 366 فتوحات بهخصوص درباره حضرت «بقیةالله» صحبت میکند که با بدن عنصری الآن در عالم هست و واسطه فیض است و دیگر مشخصات ایشان را میفرماید، در چند جای دیگر فتوحات که من مواردش را پشت فتوحات یادداشت کردهام، میفرماید: «من به حضور آن جناب رسیدهام، و سوالاتی کردهام و به زیارتش نایل شدهام». هر حکیم الهی، هر فرد مومن و هر شخص مسلمان بدون ولایت به جایی نمیتواند برسد.
مرحوم علامه طباطبایی چگونه اهل ولایت نباشد که میبینید در تفسیر قرآنش در هر آیهای که وارد شدند، در بخشی فرموده است: «بحث روایی». این بحث روایی یعنی فیوضات و برکات ولایت که «انما یعرف القرآن من خوطب به». آنها به اسرار و بطون قرآن آگاهی دارند و قرآن را برای ما تفسیر فرمودهاند. در حقیقت، جوامع روایی ما تفسیر قرآنند. همانطور که عرض کردم مرتبه نازل قرآن و نمودار قرآنند.
و جناب علامه طباطبایی در کنار سفره ولایت بود. فانی در ولایت بود. در جلسههای وعظ و خطابه که سخن از مصیبت اهل بیت عصمت و طهارت پیش میآمد، از حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) و از شهادت آن بزرگوار و سربازان فداکارش و اسارت اهل بیتش و شهادت ائمه دیگر صحبت به میان میآمد، چه اشک آتشین عاشقانهای از گوشههای چشمش جاری میشد. فانی در ولایت بود. علاوه بر آنکه رسالهای در «ولایت» نوشته است، رسالهای نیز نگاشته است به نام «شیعه در اسلام». انسانی مثل ایشان دینداریاش به تقلید نیست. من خودم از دین بهدر آمدهام و دوباره دین را پذیرفتهام. اینها مرد تقلید نبودند. شیعه در اسلام نوشته است که شیعه از چه زمانی پدید آمده است. بعد همانطور که به برهان پیاده فرموده است، اسلام یعنی شیعه، شیعه یعنی اسلام. قرآن یعنی علی (علیهالسلام)، قرآن یعنی حسین (علیهالسلام)، قرآن یعنی بقیةالله (عجلالله فرجه)، قرآن یعنی ولایت، ولایت یعنی قرآن و قرآن ناطق و قرآن که کتابالله است. اینها هیچگاه از هم جدا نمیشوند و هیچ عارفی، هیچ حکیم الهی و هیچ فرد مسلم و اهل قرآن نمیتواند به برهان دو، دوتا چهارتا از ولایت روگردان باشد، بهخصوص که علمای امامیه اثنی عشریه در کنار سفره ولایت به مقاماتی رسیده و صاحب تصنیفات و تالیفاتی میباشند. رکن اعظم آنها ولایت است و بدون ولایت محال است که انسان به جایی برسد و این رشته سر دراز دارد.
خداوند را شکر میکنیم که ما را اهل ولایت قرار داده است و در آستانه ولایت، تربیت شدهایم و میشویم. انشاءالله خداوند همه را اهل ولایت قرار بدهد و شما را به سعادت و سلامت بدارد.
منبع: روزنامه رسالت
* به عنوان اولین سوال از حضورتان تقاضا داریم، شخصیتی که حضرتعالی قریب به هفده سال محضرشان را درک نمودید درخصوص مقام علمی ایشان صحبت بفرمایید.
سخن گفتند درخصوص آیت علم و دین، مفسر کبیر، فیلسوف الهی، عارف ربانی، فقیه صمدانی، فخر اسلام علامه طباطبایی، از عهده حقیر خارج است، معالوصف شمهای از آنچه که سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدس آن قدیس قدوسی، و محفل درس و بحث آن معلم ربانی، در دفتر خاطرات ضبط کردهایم و گفتنی است تقدیم میداریم. در پیرامون شخصیت این گونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند، از چندین بُعد باید سخن به میان آورد که کوتاهترین آن ابعاد، بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیّش و معاش آنان است و در این بّعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است.
اگر بخواهیم آن عالم ربانی را خوب معرفی نماییم باید بگوییم بهترین معرِّف آن جناب، سیر و سلوک انسانی، آثار علمی از تدریس و تالیف او است. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل تدریس اصول معارف حقه جعفریهاند از تلامذه اویند، و تفسیر عظیمالشأن «المیزان» که مایه فخر و مباهات دنیای دانش است، یکی از آثار نفیس قلمی و امالکتاب مولفات او است.
* با توجه به تفاسیر مختلفی که تاکنون نگاشته شده است، چه انگیزهای سبب شد که ایشان به نگارش تفسیر گرانسنگ المیزان روی آورند؟
پاسخ به این سوال را بهتر است من به نقل از زبان خود آن عارف بالله عرض کنم. در صبح روز سه شنبه هفتم آذر 1346 ه.ش در محضر مبارک جناب استاد علامه طباطبایی (ره) تشرف حاصل کردم. سخن از زمان تحصیل و کارهای علمی آن عالم به میان آمد، فرمودند: من انتظار آمدن بهار و تابستان را میبردم، چه در آن دو فصل چون شبها کوتاه بود شب را به مطالعه و نوشتن به روز میآورد و در روز میخوابیدم. سپس درباره تفسیرش فرمودند: من اول در روایات بحار بسیار تتبع کردم که از این راه کاری کرده باشیم و درباره روایات، تالیفی در موضوعی خاص داشته باشیم. بعد در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدیم تا اینکه به فکر افتادیم بر قرآن تفسیری نویسیم ولی چنین میپنداشتیم که چون قرآن بحر بیپایان است، اگر به همه آن بپردازیم مبادا توفیق نیابیم، لذا آنچه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از این گونه امور بود جدا کردیم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تالیف کردهایم، تا اینکه به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدیم که اکنون چهارده جلد آن طبع و منتشر شده است.
این سخن استاد در آن روز بود و امروز بحمدالله تعالی توفیق یافت که تفسیر المیزان را در بیست مجلد در مدت بیست سال به اتمام رسانید و در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرمود. طلاب عزیز ما سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیقی آیات قرآن احیا میکرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.
* لطفا در خصوص مراتب و کمالات علامه طباطبایی در عرفان عملی و نظری توضیحاتی بفرمایید.
موقعیت جناب علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) در عرفان عملی این بود که دریافته بود و به این باور رسیده بود که :«ان هذه القرآن یهدی للتی هی أقوم.» راه، این است و جز این نیست و دقیقا به این جهت، رفتار او، گفتار او، سکوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودی او، حکایتکننده از وارستگی او، عظمت ذخایر علمی و عملی او بود.
حضرت علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) از شاگردان بنام دو عارف بزرگوار و سه حکیم نامدار، جناب آقاسیدحسین بادکوبهای و مرحوم آقای حاج سید علی قاضی و جناب آقای غروی کمپانی (رحمةاللهعلیه) میباشد. وی در تدریس کتب عرفان نظری استاد بود. همانطور که در حکمت متعالیه اسفار متبحر بود و به عمق گفتار آخوند ملاصدرا رسیده بود و مجتهد در فن بود، در علم عرفان نظری هم مجتهد بود. از خاطرم نمیرود که مرحوم علامه طباطبایی وقتی به من فرمود: «آقا، من هر روز که مراقبتم قویتر است، در شب مشاهداتم، مکاشفات من زلالتر است، صافیتر است.» هرچه روز مراقبت شریفتر باشد، در شب مکاشفات زلالتر و صافیتر است.»
بنابه تعبیر متاله سبزواری، مرحوم حاجی در اسرار الحکم که میفرماید: «این دو، به منزله دو بال انسانند، انسان باید با این دو بال پرواز کند و اوج بگیرد.» هر دو جهت مهم عرفان نظری و عرفان عملی مکمل یکدیگرند و جناب علامه طباطبایی با داشتن این دو بال، دارا و متنعم بوده، هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی قوی و دارای دو بال کذایی طیران بود.
به حقیقت، دل این مرد بزرگوار معدن تقوا بود. زیرا بسیار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر این بود و میگفت در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید. همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند، شما ببینید در این شب و روز که بر شما گذشت چه چیزی اندوختهاید، چه گفتهاید، یکی یک رفتار و گفتارتان را حسابرسی کنید. از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صانح و به فرمان حاکمِ عقل بود، خدا را شاکر باشید تا بهتدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود، «ولا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم.»
* به عنوان سوال پایانی و حسن ختام این مصاحبه دوست داریم چنانچه خاطراتی از علامه طباطبایی به یاد دارید و نیز در خصوص عشق و علاقه آن عالم بزرگ نسبت به مقام ولایت و اهل بیت (علیهمالسلام) بیان فرمایید.
نمیشود در اسلام کسی حکیم الهی، عارف الهی و عارف مسلم باشد، اما صاحب ولایت نباشد و در آستانه ولایت سر فرود نیاورد و عتبهبوس ولایت نبوده باشد. عارف بیولایت راه به جایی ندارد. ما واسطه فیض جز ولایت نداریم. نمیشود که انسان به مقامی برسد و ولایت نداشته باشد. آن جناب یعنی صاحب فتوحات علاوه بر آنکه در باب 366 فتوحات بهخصوص درباره حضرت «بقیةالله» صحبت میکند که با بدن عنصری الآن در عالم هست و واسطه فیض است و دیگر مشخصات ایشان را میفرماید، در چند جای دیگر فتوحات که من مواردش را پشت فتوحات یادداشت کردهام، میفرماید: «من به حضور آن جناب رسیدهام، و سوالاتی کردهام و به زیارتش نایل شدهام». هر حکیم الهی، هر فرد مومن و هر شخص مسلمان بدون ولایت به جایی نمیتواند برسد.
مرحوم علامه طباطبایی چگونه اهل ولایت نباشد که میبینید در تفسیر قرآنش در هر آیهای که وارد شدند، در بخشی فرموده است: «بحث روایی». این بحث روایی یعنی فیوضات و برکات ولایت که «انما یعرف القرآن من خوطب به». آنها به اسرار و بطون قرآن آگاهی دارند و قرآن را برای ما تفسیر فرمودهاند. در حقیقت، جوامع روایی ما تفسیر قرآنند. همانطور که عرض کردم مرتبه نازل قرآن و نمودار قرآنند.
و جناب علامه طباطبایی در کنار سفره ولایت بود. فانی در ولایت بود. در جلسههای وعظ و خطابه که سخن از مصیبت اهل بیت عصمت و طهارت پیش میآمد، از حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) و از شهادت آن بزرگوار و سربازان فداکارش و اسارت اهل بیتش و شهادت ائمه دیگر صحبت به میان میآمد، چه اشک آتشین عاشقانهای از گوشههای چشمش جاری میشد. فانی در ولایت بود. علاوه بر آنکه رسالهای در «ولایت» نوشته است، رسالهای نیز نگاشته است به نام «شیعه در اسلام». انسانی مثل ایشان دینداریاش به تقلید نیست. من خودم از دین بهدر آمدهام و دوباره دین را پذیرفتهام. اینها مرد تقلید نبودند. شیعه در اسلام نوشته است که شیعه از چه زمانی پدید آمده است. بعد همانطور که به برهان پیاده فرموده است، اسلام یعنی شیعه، شیعه یعنی اسلام. قرآن یعنی علی (علیهالسلام)، قرآن یعنی حسین (علیهالسلام)، قرآن یعنی بقیةالله (عجلالله فرجه)، قرآن یعنی ولایت، ولایت یعنی قرآن و قرآن ناطق و قرآن که کتابالله است. اینها هیچگاه از هم جدا نمیشوند و هیچ عارفی، هیچ حکیم الهی و هیچ فرد مسلم و اهل قرآن نمیتواند به برهان دو، دوتا چهارتا از ولایت روگردان باشد، بهخصوص که علمای امامیه اثنی عشریه در کنار سفره ولایت به مقاماتی رسیده و صاحب تصنیفات و تالیفاتی میباشند. رکن اعظم آنها ولایت است و بدون ولایت محال است که انسان به جایی برسد و این رشته سر دراز دارد.
خداوند را شکر میکنیم که ما را اهل ولایت قرار داده است و در آستانه ولایت، تربیت شدهایم و میشویم. انشاءالله خداوند همه را اهل ولایت قرار بدهد و شما را به سعادت و سلامت بدارد.
منبع: روزنامه رسالت