کد خبر 363436
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۰۴:۰۷

کارشناسان فوتبال اعتقاد دارند یکی از آموزه‌های کارلوس کی‌روش و یادگاری‌های او در ایران، ارتقای ارزش پیراهن تیم‌ملی است.

به گزارش مشرق، کارشناسان فوتبال اعتقاد دارند یکی از آموزه‌های کارلوس کی‌روش و یادگاری‌های او در ایران، ارتقای ارزش پیراهن تیم‌ملی است.

آنها مي‌گويند كی‌روش خط قرمز بازيكنان ايراني را شكست و طاقچه تكبر آنها را در هم ريخت. ارزش پيراهن تيم‌ملي با ايستادگي و بي‌اعتنايي كی‌روش بالا رفت. پيراهن ملي قدر و قيمتي تازه‌اي پيدا كرد، تا جايي كه بازيكنان ما امروز آرزوي ملي‌پوش شدن دارند.

آري، اين كاري بود كه پرويز دهداري هم در فوتبال ايران انجام داد. تيم‌ملي اما در ادوار گذشته پيراهني بود كه در برخي مقاطع زماني به آساني به‌ دست مي‌آمد و تيم‌ملي به جايگاهي هميشگي براي عده‌اي تبديل شده بود.
حالا بازيكنان تيم‌ملي براي دعوت شدن به اردوها بايد التماس كنند. بايد آنقدر خوب باشند و آنقدر سرشان به كار خودشان گرم باشد بلكه دل كی‌روش را به رحم بياورند.

كاري كه كی‌روش كرد و راهي كه او رفت اما در باشگاه‌هاي ما تداوم نداشت. در واقع كسي براي آنچه كی‌روش در تيم‌ملي انجام داد، وقت صرف نكرد. روزمرگي در باشگاه‌هاي ايراني و چشم فرو بستن بر روي هر اتفاق آزاردهنده‌اي، باعث شده تا كسي براي مربيان ما تره خرد نكند.

آنچه در باشگاه‌ها مي‌بينيم؛ اين است كه بازيكن براي حضور در هر تيمي منت هم روي سر مدير و مربي مي‌گذارد. نه تنها پول خوب مي‌گيرد و خوب سفر مي‌كند و خوب‌تر زندگي مي‌كند، كه بابت تمرين كردن با تيم و حضور در بازي‌هاي رسمي منت هم مي‌گذارد.
مربي جرأت تعويض بازيكنش را ندارد چون هر لحظه امكان دارد آقاي بازيكن آبروي سرمربي را جلوي همه ببرد. سرمربي شهامت تذكر دادن به بازيكنش را در تمرينات ندارد زيرا در يک لحظه ممكن است طرف از كوره دربرود و از خجالت آقاي مربي بيرون بيايد.
پيراهن در فوتبال ايران كه روزگاري مروجان بزرگي در باشگاه‌هاي شاهين، استقلال و پرسپوليس داشت به قدري بي‌قيمت شده كه بازيكن بابت حضور در اين تيم‌ها به خودش و تيمش افتخار نمي‌كند.

كاري كه كیروش كرد و راهي كه او در تيم‌ملي رفت، يك حركت خلق‌الساعه نبود. كی‌روش به صورت تدريجي كارش را در تيم‌ملي انجام داد و بعد از 4 سال ارزش پيراهن ملي را بالا برد. پيش از كی‌روش در دو دهه 50 و 60 هم پيراهن در فوتبال ما ارزشي دوچندان داشت اما دهه 90، اوج ويراني كاخ آرزوهاي ماست. نسلي وارد اين فوتبال شده كه كاملاً عجيب است.
نسلي رها و در عين حال سركش. نسلي كه پيراهن را نمي‌شناسد. نسلي كه اگر وارد فوتبال نمي‌شد، با اين مدرك تحصيلي و سواد اندك در بازار تهران صاحب چرخ‌دستي هم نمي‌شد. درست بر عكس نسل حسين كلاني. آقاي كلاني اگر بازيكن فوتبال نمي‌شد، مهندس و آرشيتكت موفق بود. كما اينكه هنوز هم هست.
منبع: خبر ورزشی