امام سجاد (علیه‏‌السلام)، عمه‏‌اش زینب (علیهاسلام) و برخی دیگر از خاندان پیامبر (صلی‌‏الله‌‏علیه‏‌و‏آله‌‏وسلم) چنان خطبه‏‌های بلیغ و رسوا کننده‌‏ای ایراد می‏‌کردند که ستون‏‌های کاخ ظلم را به لرزه درمی‏‌آورد و دل‏های به خواب رفته مردم را بیدار می‏‌کرد. آزادگی و حرّیت را نمی‏‌توان در بند کرد؛ هر چند صاحبان آن به ظاهر در غل و زنجیر باشند.

 به گزارش مشرق، با نگاهی به زندگی ائمه اطهار (علیهم‌‏السلام) می‏توان دریافت که هر یک از آن بزرگواران، با چالش‏ های گوناگونی در طول زندگی و دوران امامت خویش روبه‏‌رو بوده‌‏اند که زاییده فرهنگ و شرایط زمانی و مکانی خاص آنها بوده است. چنان که از زمان امیرالمؤمنین علی (علیه‌‏السلام) تا زمان غیبت امام زمان(عج)، هر یک از امامان مصیبت ‏ها و مشکلاتی را لمس کرده و صفحات خشک تاریخ و دل‏های مرده مردمان بی‏‌وفا را با چند قطره اشک، جانی بخشیده ‏اند. یکی از امامانی که با تأمل در زندگی ایشان، سیلاب اشک از دیدگان سرازیر می‏‌شود، امام سجاد (علیه‌‏السلام) است.

معرفی امام سجاد علیه‌‏السلام

نامش علی است. پدرش امام حسین (علیه‏‌السلام) و مادرش شهربانو. کنیه‏ اش ابوالحسن و ابو‌ محمد و القاب مشهورش «زین العابدین»، «سید الساجدین» «زکیّ»، «امین» و «سجّاد» است. آن حضرت، بنا بر قول مشهور، روز جمعه چهارم ماه شعبان سال 38 ه.ق، در مدینه دیده به جهان گشود. زمانی که امام حسین (علیه‌‏السلام) شهربانو را به همسری خویش برگزید، امیرالمؤمنین علیه ‏السلام به آن حضرت فرمود: «از این کنیز با سعادت، خوب محافظت کن؛ زیرا از او فرزندی به تو می‌‏رسد که بهترین اهل زمین بعد از تو خواهد بود. او مادر اوصیاء و ذرّیه طیّبه من است».

دوران کودکی و نوجوانی

شهربانو، مادرِ امام سجاد (علیه‌‏السلام) پس از تولد آن حضرت از دنیا رفت و کنیزی، تربیت ایشان را به عهده گرفت. امام تا دو سالگی در کوفه بود. سپس به مدینه هجرت کرد و تا سال شصت هجری که امام حسین (علیه‌‏السلام) به سمت مکّه حرکت کرد، در آن شهر سکونت داشت. در این دوران که حدود بیست سال طول کشید، رویداد خاصی برای امام سجاد (علیه‌‏السلام) نقل نشده است، امّا طبیعی و بدیهی است که ایشان در این دوران، به همراه پدر در فعالیت‌‏های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شرکت داشته است.

ازدواج امام سجاد علیه‌‏السلام

طبق سنّت پیامبر اسلام (صلی‌‏الله‏‌علیه‏‌و‏‌آله‏‌وسلم) ائمه (علیهم‌‏السلام) زمانی که شرایط مناسب فراهم می‏‌شد، همسری را برای خویش انتخاب می‏‌کردند. امام سجاد (علیه‌‏السلام) نیز در سنّ هجده سالگی با فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (علیه‏‌السلام) ازدواج کرد. فاطمه که او را «امّ عبداللّه‏» می‏‌گفتند، زنی با کرامت بود. از امام باقر (علیه‏‌السلام) روایت شده است: «روزی مادرم زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار بلند شد و نزدیک بود بر سر مادرم خراب شود، ولی او با دست به دیوار اشاره کرد و فرمود که نباید بر سرم بریزی. با اشاره مادرم، دیوار میان زمین و هوا معلق ماند تا او از زیر آن بلند شد و کنار رفت. پس از رفتن مادرم دیوار بر زمین افتاد. به همین دلیل، پدرم صد اشرفی صدقه داد». امام سجاد (علیه‏‌السلام) با این ازدواج، نسل امام حسین (علیه‌‏السلام) را با نسل امام حسن (علیه‌‏السلام) پیوند داد.

زندگانی پر درد


امام سجاد (علیه‌‏السلام) پیش از واقعه کربلا با گریه‏‌های عمه‌‏اش زینب کبری (علیهاسلام) آشنا بود. او در دو سالگی گریه‏‌های ایشان را بالای فرق شکافته جدش دیده بود. در دوازده سالگی نیز به همراه عمّه، برای جگر پاره پاره عمویش امام حسن (علیه‌‏السلام) اشک ریخته بود و در کربلا غمبارترین داستان عالم را لمس کرده بود. او که از کودکی با مصیبت و درد آشنا بود، در حالی امامت را از پدرش تحویل گرفت که مظلومیت و شهادت پدر و آشنایانش را نظاره می‌‏کرد.

سرّ امامت طولانی

امام سجاد (علیه‌‏السلام) حدود 35 سال امامت کرد. طولانی بودن مدّت امامت حضرت که از عمر بعضی از امامان (علیهم‌‏السلام) نیز طولانی‏‌تر است، به چند دلیل است که مهم‌‏ترین آنها شهادت مظلومانه امام حسین (علیه‌‏السلام) و ترس حکومت از تکرار چنین مسئله‏ای بود که پیامدهای سختی نیز به دنبال داشت. دلیل دیگر، سیاست هوشمندانه امام سجاد (علیه‏‌السلام) در برخورد با آنان بود. از آنجا که زمان‏سنجی و شناخت شرایط زمانی و مکانی، لازمه امر خطیر رهبری جامعه است، امام سجاد (علیه‌‏السلام) نیز با تیزبینی و هوشیاری خاصّی، شرایط را آماده مبارزه و جهاد نیافتند و با شیوه‏‌های دیگری به مبارزه با خلفای جور برخاستند.

دفن شهدای کربلا


بنا بر روایات، کار کفن و دفن امام را، امام پس از او انجام می‏دهد. از امام رضا (علیه‏‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «حسین بن علی (علیه‌‏السلام) در کربلا شهید شد و امام پس از او علی بن الحسین (علیه‏‌السلام) با اینکه اسیر عبیداللّه‏ بود، با قدرت امامت خویش، برای تجهیز پدرش رفت و آنها ندانستند». آن حضرت به کمک قبیله بنی‌‏اسد، بدن‏های پاره پاره و غرقه به خون را با اشک دیده شست و به خاک سپرد.

در زنجیر، ولی آزاده


آزادگی و حرّیت را نمی‏‌توان در بند کرد؛ هر چند صاحبان آن به ظاهر در غل و زنجیر باشند. امام سجاد (علیه‏‌السلام)، عمه‏‌اش زینب (علیهاسلام) و برخی دیگر از خاندان پیامبر (صلی‌‏الله‌‏علیه‏‌و‏آله‌‏وسلم) چنان خطبه‏‌های بلیغ و رسوا کننده‌‏ای ایراد می‏‌کردند که ستون‏‌های کاخ ظلم را به لرزه درمی‏‌آورد و دل‏های به خواب رفته مردم را بیدار می‏‌کرد. معرفی خاندان حسین بن علی (علیه‌‏السلام) و پرده‏‌برداشتن از ظلم‏ها و فسق و فجور یزید و یزیدیان، عرضه اسلام واقعی و بالاتر از همه بیان مسئله حکومت و ولایت، غرور و هیبت آنان را درهم می‏‌شکست. آن حضرت مقابل همه مردم، اُمَرای تباهی و فساد مانند یزید و ابن زیاد را به اسم کوچک و با تحقیر و پستی، مخاطب قرار می‏داد که نشان می‏‌دهد عزّت، از آنِ اهل بیت (علیهم‏‌السلام) و ذلّت برای دشمنان آنان است.

رسوایی یزید در نماز جمعه

روزی در دمشق خطیب جمعه‌‏ای بر فراز منبر، یزید، معاویه و آل ابی‌‏سفیان را ستود و به امیرالمؤمنین علی (علیه‌‏السلام) و فرزندان ایشان دشنام داد. امام سجاد (علیه‌‏السلام) سکوت مجلس را شکست و فریاد زد: «وای بر تو ای خطیب! خدا را به خشم آوردی و جایگاهت آتش است». ناگهان زبان خطیب بند آمد. امام سجاد (علیه‌‏السلام) نیز از یزید اجازه خواست تا بالای منبر رود. یزید اجازه نداد، ولی اطرافیان اصرار کردند. یزید در پاسخ آنان گفت: «اگر او بالای منبر برود، مرا و آل ابی‏‌سفیان را رسوا خواهد کرد». حاضران گفتند: «نمی‏‌تواند کاری کند، اجازه بده». یزید گفت: «اینان خانواده‌‏ای هستند که دانش را به همراه شیر فراگرفته‌‏اند». سرانجام با اصرار حاضران یزید اجازه داد و امام (علیه‌‏السلام) بالای منبر رفته، چنان سخن گفت که دل‏ها از جا کنده شد و اشک‏ها جاری گردید. بدین ترتیب، مجلس متشنّج شد و پس از سخنرانی آن حضرت، تعدادی از جا برخاسته و رفتند.

مشکلات موجود در زمان امام سجاد علیه‌‏السلام

1. جوّ رُعب و وحشت

حادثه کربلا ضربه شدیدی به ارکان شیعه و دنیای اسلام وارد کرد. پیش از آن نیز قتل و تعقیب و شکنجه و ظلم صورت می‏‌گرفت، ولی کشتن پسران پیغمبر ‌(صلی‏‌الله‏ علیه‏‌و‏آله‏ وسلم)، اسارت خانواده او، شهر به شهر بردن آنان و بر نیزه کردن سر عزیز زهرا علیهاسلام ـ در حالی که هنوز بودند کسانی که بوسه پیغمبر را بر آن لب و دهان دیده بودند ـ اعمالی بود که دنیای اسلام را مبهوت کرد. از این رو، رعب شدیدی تمام دنیای اسلام را فرا گرفت.

2. انحطاط فکری

از آنجا که تعلیم دین و ایمان و تفسیر آیات و بیان حقایق دین به قول پیامبر (صلی‏‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله‌‏وسلم) محدود شده بود، مردم از نظر اعتقادی و دینی به شدت پوچ و توخالی شده بودند. کار به جایی رسیده بود که حتّی نبوّت را به چالش می‏‌کشیدند و مقام خلفا را از پیامبر (صلی‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله‏‌وسلم) بالاتر می‌‏دانستند. افکار مردم، بازیچه دست حاکمان و پیرو هوا و هوس آنان شده بود.

3. فساد اخلاقی

در کتاب اغانیِ ابوالفرج آمده است: در سال‏های حدود 80 و 90 هجری تا 50 ـ 60 سال پس از آن، بزرگ‏ترین خواننده‌ها، نوازنده‌‏ها، عیّاش‏‌ها و عشرت طلب‏‌های دنیا یا اهل مدینه بوده‌‏اند یا مکه! بدترین و هرزه ‏سراترین شعرا نیز در مکه و مدینه بودند و مهبط وحی الهی و زادگاه اسلام، مرکز فحشا و فساد شده بود. حتّی چهره‏‌های معروفی از قریش و بنی‏‌هاشم در این فحشا غرق بودند و مرکز این فسق و فجور، دربار و وابستگان به آن بود.

4. فساد سیاسی

اغلب شخصیت‏‌های بزرگ در زمان امام سجاد (علیه‌السلام)، سر در آخور آرزوها و خواهش‏‌های مادّی خویش داشتند که به وسیله رجال حکومت برآورده می‏‌شد. امام سجاد (علیه‏‌السلام) در آن زمان فرمودند: «ما نمی‏‌دانیم با مردم چگونه رفتار کنیم. اگر آنچه از رسول خدا (صلی‏‌الله‌‏علیه‏‌و ‏آله‏‌و‌سلم) شنیده‏‌ایم بازگو کنیم، می‏‌خندند و اگر ساکت باشیم، به وظیفه خویش عمل نکرده‌ایم. در مدینه بیست نفر نیست که ما را دوست داشته باشد».

مسئولیت امام سجاد علیه‏‌السلام


با توجه به اوضاع دشوار و وضع فرهنگی زمان امام سجاد (علیه‌‏السلام)، آن حضرت بار سه مسئولیت را به دوش می‏‌کشید: نخست باید معارف دین را به مردم می‏‌آموخت؛ زیرا بدون آشنایی مردم با دین نمی‏‌شود به آنان امیدوار بود. دوم آنکه باید مسئله امامت را که از ذهن‏ها دور شده بود برای مردم تشریح و بازسازی می‏‌کرد. مردم باید می‌‏دانستند که چه کسی لیاقت امامت را دارد و امثال عبدالملک نمی‏‌توانند جانشین پیامبر (صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم) باشند. سوم آنکه باید خود را به عنوان امام معرفی می‌‏کرد و این امر در چنین خفقانی میسر نبود. از این رو، امام سجاد (علیه‌‏السلام) بیش‏ترین تلاش خویش را صرف آشنا کردن مردم با آموزه‌‏ها و احکام دینی کرد که ثمره تلاش سی و پنج ساله آن حضرت، تأسیس دانشگاه عظیم امام باقر و امام صادق (علیهماسلام) بود.

ابعاد مبارزات امام سجاد علیه‌‏السلام

1. افشاگری و رسوا ساختن دستگاه خلافت

از همان آغاز امامت و دوران اسارت، امام سجاد (علیه‌‏السلام) با سخنرانی‏ های بلیغ و محکم خویش، یزید و یزیدیان را رسوا می‌‏کرد. شهادت امام حسین (علیه‏‌السلام) افکار عمومی را متوجه وحشی‏گری یزید کرده بود، و امام سجاد (علیه‌‏السلام) با توجه به این مسئله، با یادآوری مکرّر فاجعه کربلا اجازه نمی‏‌داد ظلم و جنایت آنان به فراموشی سپرده شود. با دیدن آب، گریه می‏کرد و زمانی که از او پرسیده می‏‌شد: «آیا غم و اندوه شما پایانی ندارد، می‏‌فرمود: «یعقوب، دوازده پسر داشت. وقتی یکی از آنان ناپدید شد، در مصیبت فراق او مویش سپید، کمرش خم و چشمانش نابینا شد؛ در حالی که فرزندش زنده بود. ولی من شهادت پدر، برادر و هفده تن از خاندانم را به چشم دیدم. چگونه حزن و اندوهم تمام شود و گریه‌‏ام کاهش یابد؟»

2. تبیین معارف دین با موعظه و نصیحت

امام سجاد (علیه‌‏السلام) در جامعه با «بحران مدنیّت» روبه‌‏رو بود و ضدارزش‏ها جای ارزش‏های دینی را گرفته بودند و از اسلام در جامعه اسلامی و حتی شهرهایی مانند مکه و مدینه تنها نامی باقی مانده بود. از این رو، آن حضرت در تبلیغ پیامبر گونه خویش به فکر احیای احکام دین در جامعه بود، ولی خفقان شدید و قرار داشتن ایشان در زیر ذره بین حکومت، مانع از آن بود که امام (علیه‌‏السلام) به طور مستقیم تبلیغ کند. از این رو، بهترین روش برای سوق دادن مردم به سمت دین، روش نصیحت و موعظه و استفاده از بیانات اخلاقی بود. حضرت با این شیوه نه تنها اسلام را معرفی می‏‌کرد، بلکه گاهی نیز در قالب بیان مسائل اخلاقی و مواعظ خویش، به مسئله امامت و ولایت می‏‌پرداخت.

3. تبیین حقایق دین در قالب دعا

کارسازترین سلاحی که امام سجاد (علیه‌‏السلام) برای مبارزه با دستگاه ظلم و احیای فرهنگ دینی در دست گرفت، بیان معارف و حقایق دین در قالب دعا بود. در دعاهایی که از زبان امام سجاد (علیه‏‌السلام) می‏‌شنویم، دریایی از معارف ناب شیعی موج می‏‌زند و غواصان این دریای نورانی، هر یک به وُسع و توان خویش از این انوار الهی بهره‌‏مند می‏‌شوند. امام سجاد (علیه‌‏السلام) بسیاری از اهداف و مقاصد خویش را در قالب دعا و مناجات بیان می‌‏کردند. افزون بر اینها، پرورش روح حرّیت و آزادمنشی و مبارزه با ذلّت و خواری از مسائلی است که در دعاهای امام سجاد (علیه‌‏السلام) دیده می‌‏شود.

صحیفه سجادیّه، اُخت القرآن


صحیفه سجادیه کتابی مشتمل بر 54 دعا است که در موضوعات مختلف از امام سجاد (علیه‌‏السلام) نقل شده و فرزندان آن حضرت، یعنی امام باقر (علیه‌‏السلام) و زید آن را می‏‌نوشتند. پس از آن نیز، امام باقر، امام صادق علیهم‌االسلام ، زید و یحیی وظیفه خود دیدند آن را حفظ کنند تا به دست عمّال حکومت نیفتد. این کتاب که به «خواهر قرآن»، «زبور آل (محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم)» و «انجیل اهل بیت (علیهم‌‏السلام)» معروف است از مهم‏ترین منابع گرانبهای معارف الهی است که تاکنون حدود هشتاد شرح بر آن نوشته شده است.

نکته‏ای مهم درباره صحیفه سجادیّه

صحیفه سجادیّه، تنها شامل راز و نیاز و مناجات با خداوند نیست، بلکه از قالب دعا برای بیان مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی استفاده شده است. در بعضی از این دعاها، از نقش و موقعیّت ویژه رهبران الهی و اهل بیت (علیهم‌‏السلام) و ویژگی‏‌های آنان سخن به میان آمده است که به منزله مبارزه‏ ای با حکومت اموی و به چالش کشیدن و نفی مشروعیت آن است. به همین دلیل، فرزندان امام سجاد (علیه‌‏السلام) آن کتاب و دعاها را به عنوان ستون و زیربنای مبارزاتی ائمه (علیهم‏‌السلام) علیه خلفای ظلم، مخفی نگه می‏‌داشتند. اگر صحیفه سجادیّه تنها شامل دعا و مناجات بود، دلیلی برای مخفی نگه داشتن آن وجود نداشت. بنابراین، صحیفه افزون بر اینکه شامل دعا و مناجات است، شمشیری در برابر حکومت اموی به شمار می‌‏آید.

شخصیت علمی امام سجاد علیه‌‏السلام

تاریخ گواهی می‌‏دهد که دانشگاه امام باقر و امام صادق (علیهماسلام)، در نتیجه حرکت علمی امام سجاد (علیه‏‌السلام) به وجود آمده است و چه بسا ترتیب یافتگان مکتب پربار امام چهارم (علیه‌‏السلام)، از اصحاب دین و دانش آن دو امام همام بوده ‏اند. در شمار اصحاب و شاگردان امام سجاد (علیه‌‏السلام) با چهره‌‏هایی روبه‏‌رو می‌‏شویم که محققان و نویسندگان کتب رجال، از ایشان به عنوان «فقیه» یاد کرده‌‏اند؛ یعنی آنان در مسائل دین و احکام شریعت، صاحب نظر بوده‌‏اند.

نقش امام سجاد علیه‌‏السلام در حیات علمی

با نگاهی به زندگی اصحاب امام سجاد (علیه‌‏السلام) در می‏‌یابیم که آن حضرت در حیات علمی خویش، دو نقش اساسی را ایفا کرده ‏اند: نخست استمرار بخشیدن به حیات علمی نیروهایی که محضر پیامبر، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین (علیهم‌‏السلام) را درک کرده بودند، ولی برای تحکیم مبانی فکری، عقیدتی و عبادی خویش به مرجعی نیاز داشتند؛ شخصیت‏هایی مانند سُلیم بن قیس هلالی، ابوالاَسْوَد دُئِلی، حبیب بن ثابت، جابربن عبداللّه‏ انصاری و بسیاری دیگر.

دوم تجدید بنای پایه ‏های معرفت میان نسل‏‌هایی که در دوره استبداد امویان به محیط دینی و فرهنگی جامعه گام نهادند؛ جوانان و نوجوانانی که دین خویش را از عمّال خودفروخته و علمای درباری فرا گرفته بودند. امام سجاد (علیه‏‌السلام) می‏‌بایست این نیروها را به سوی دانش حقیقی و اسلام واقعی جذب می‏‌کرد و آنان را برای شرکت در کلاس‏های دانشگاه امام باقر و امام صادق (علیهماسلام) آماده می‏‌ساخت؛ چهره‏‌هایی مانند اَبان بن تَغْلِب، اسماعیل بن عبدالرحمن، اَبان بن ابی عیّاش، ابوحمزه ثمالی و....

شهادت

بیشتر علما مانند کلینی (رحمة‏الله)، سنّ امام سجاد (علیه‌‏السلام) را هنگام شهادت، پنجاه و هفت سال نوشته‏‌اند. از اخبار چنین برمی‏‌آید که ولید بن عبدالملک یا هشام بن عبدالملک آن حضرت را با زهر مسموم کرده، به شهادت رسانده است. آن شب امام سجاد (علیه‌‏السلام) وضو گرفتند، نماز خواندند و در پایان شب، شربت شهادت نوشیدند. شهر مدینه در عزای امام سجاد (علیه ‏السلام) سیه‏‌پوش شد و از زمین و آسمان، آثار اندوه نمایان بود. پیکر شریف آن حضرت را در قبرستان بقیع، کنار قبر مطهر عمویش امام حسن (علیه‏‌السلام) به خاک سپردند.

نمونه ‏ای از مکارم اخلاق امام سجاد علیه‌‏السلام

زمانی که تاریکی، خیمه سیاه خود را بر شهر مدینه می‏‌گسترانْد، و حاکمان و زراندوزان تا صبح به عیاشی و خوشگذرانی مشغول می‌‏شدند، صدای گام‏های مردی به گوش می‏‌رسد که کیسه غذایی بر دوش گرفته و به سمت خانه‏‌های فقرا پیش می‏‌رود و در حالی‏که صورت خود را پوشانیده است، غذاها را میان آنان تقسیم می‏کند. فقرا هر شب منتظر او هستند و با آمدنش به یکدیگر بشارت می‌‏دهند که صاحب اَنبان آمد. پس از شهادت امام سجاد علیه‏‌السلام آشکار شد که صاحب اَنبان کسی جز زین‌‏العابدین و سیّدالساجدین (علیه‌‏السلام) نبوده است و صد خانواده از فقرا و بیچارگان مدینه به کمک آن حضرت روزگار خویش را سپری می‏‌کرد. پس از شهادت امام (علیه‌‏السلام) ، آثار کیسه‏‌ها بر دوش مبارک حضرت پیدا بود.

عبادت امام سجّاد علیه‌‏السلام


یکی از القاب امام چهارم (علیه‌‏السلام)، زین العابدین یعنی زینت عبادت‏‌کنندگان است. آن حضرت عابدترین شخص روزگار خویش بود. زمانی که برای نماز وضو می‌‏گرفت، لرزه بر اندام شریفش می‏‌افتاد و رنگ چهره‌‏اش متغیّر می‏‌شد. چنان نماز می‏‌خواند که گویا نماز وداع می‏‌خواند و وقتی به سجده می‏‌رفت، سر برنمی‌‏داشت تا زمانی که عرق آن حضرت سرازیر می‏شد. در نماز به طور کلی از دنیا فارغ می‏‌شد و می‏‌فرمود: «مگر نمی‏‌دانید در پیشگاه چه خداوند عظیمی می‌‏ایستم و با چه کسی مناجات می‏کنم؟»

نمونه ‏ای از اعجاز امام سجاد علیه‌‏السلام

روزی امام سجاد (علیه‌‏السلام) با عدّه‏‌ای از خاندان و یارانش به باغی رفتند. سفره‏‌ای گسترده شد و همه بر سر سفره حاضر شدند. در این هنگام، آهویی از سوی صحرا آمد و ناله‏‌کنان نزد امام (علیه‏‌السلام) رفت. اطرافیان شگفت‏‌زده پرسیدند: «یابن رسول اللّه‏! آهو چه می‌گوید؟» حضرت فرمود: «او می‏‌گوید که سه روز است چیزی نخورده‌‏ام. دست به او نزنید تا بگویم با ما غذا بخورد». آنان پذیرفتند و حضرت آهو را صدا زد. آهو مشغول خوردن بود که یکی از یاران حضرت، بر پشت آهو دست مالید و سبب فرار آهو شد. امام فرمود: «مگر نگفتم به او دست نزنید؟» آن مرد سوگند خورد که نیّت بدی نداشته است. بدین ترتیب، آهو با دعوت امام (علیه‌‏السلام) بازگشت و وقتی سیر شد، صدایی کرد و رفت. از حضرت پرسیدند: «آهو چه گفت؟» فرمود: «برای شما دعا کرد».

نصیحت امام سجاد علیه‌‏السلام

امام در اندرزی به مردم فرمودند: «ای مردم! از خداوند بترسید و آگاه باشید که به سوی او باز می‏‌گردید و هر کس کردار نیک و بدش را در برابر خویش خواهد یافت؛ اگر چه دوست دارد بین او و کار ناپسندش فاصله زیادی باشد... به درستی که مرگ به سوی تو شتاب گرفته و تو را می‏‌جوید... بدان که اوّلین پرسش از تو درباره پروردگار توست که او را می‌‏پرستیدی، و از پیامبری که به سویت فرستاده شده بود، و دینی که بدان گرویده بودی، و کتابی که می‏‌خواندی و امامی که رهرو او بودی، و عمرت که در چه کار به پایان رسانیدی، و دارایی تو که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی خرج کردی...».

حدیث امام سجاد

امام زین‌‏العابدین (علیه‌‏السلام) فرموده‏‌اند: «بیچاره فرزند آدم که در هر روزی به او سه مصیبت وارد می‌‏شود و از هیچ یک عبرت نمی‌‏گیرد که اگر عبرت بگیرد، امر دنیا بر او آسان می‌‏شود: مصیبت اوّل آنکه هر روز از عمر او یک روز کم می‏‌شود، ولی به اندازه از دست دادن دِرهمی ناراحت نمی‌‏شود. مصیبت دوّم آنکه هر روز به حساب خویش می‌‏افزاید که اگر از حلال باشد حساب دارد و اگر حرام باشد عقاب. مصیبت سوّم که از این دو بزرگ‏تر است آنکه هر روز یک منزل به آخرت نزدیک‏تر می‏‌شود، ولی نمی‌‏داند که وارد بهشت می‏‌شود یا به دوزخ می‏‌رود».