به گزارش مشرق، شاهرخ بیانی بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران که سابقه بازی در تیم های استقلال و پرسپولیس را دارد، با حضور در خبرگزاری مهر به مرور خاطراتش از سالها بازی در این دو تیم و همچنین تیم ملی پرداخت. وی در حال حاضر عضو کادر فنی تیم فوتبال استقلال است. گفتگوی گروه ورزشی خبرگزاری مهر با شاهرخ بیانی را در زیر می خوانید:
با سوابقی که شما دارید باید الان جزو سرمربیان لیگ برتر باشید، چرا این اتفاق رخ نداده است؟
- شاهرخ بیانی: کار مربیگری زمان بر است و تجربه لازم دارد که من هم دو سال کنار پرویز مظلومی و البته سه سال کنار امیر قلعه نویی حاضر هستم و درحال کسب تجربه ام. به هر حال برای یادگیری کار مربیگری باید زمان گذاشت. فعلا که در استقلال مشغولم. باید ببینم سرمربیگری را از کجا شروع می کنم.
شاهرخ بیانی هم در استقلال بازی کرده هم در پرسپولیس. اما بارها گفته اید یک سال رفتید پرسپولیس و هنوز دارید تاوانش را می دهید؟
- در باشگاه اختلافی پیش آمد بین و من و آقای مراغه چیان که آن زمان کاپیتان تیم بودند. علتش هم زمینهایی بود که در سعادت آباد می خواستند به بازیکنان بدهند. خود آقای مراغهچیان گرفته بود اما به بازیکنان نگفته بود. به خاطر همین من به عنوان نماینده بازیکنان با ایشان اختلاف نظر پیدا کردم. البته خوب نیست بعد از این همه سال این ماجرا باز شود اما من هم تاوان زیادی دادم.
به هر حال کار به درگیری فیزیکی کشیده شد و من اعلام کردم یا جای من است و یا جای ایشان. البته اینها قشنگ نیست که باز شود اما به هر حال باشگاه ایشان را انتخاب کرد و من را کنار گذاشت. اگر اشتباه نکنم آقای کردنوری مدیر بودند که من را بیرون کردند و گفتند ما شما را نمی خواهیم!
همان شب یک مجلس ختمی بود که من به همراه چند تا از بچه های تیم ملی آنجا رفتیم. ناصر محمدخانی، پنجعلی، درخشان و ضیا عرب شاهی آنجا بودند. اینها با من رفیق بودند. علی آقا(پروین) هم توی آن مجلس ختم بود و گفت من کار زمینت را انجام می دهم که یکی دوبار آمد و کار زمین را درست کرد بعد از آن پیشنهاد داد که به پرسپولیس بروم و من هم نمی توانستم نه بگویم چرا که از نظر اخلاقی علی آقا به من محبت کرده بود اگرچه آن زمینها اصلا دیگر وجود نداشت و فهمیدیم اصلا زمین شهری نبوده و همه ماجرا دروغ بوده اما با این وجود دیگر نتوانستم به علی آقا نه بگویم. سال بعد هم که برگشتم چرا که آقای مراغه چیان از آنجا رفته بودند و استقلال هم که تیم خودم بود. از بچگی استقلالی بودهام و این بار هم که برگشتم شاهین هم همینطور او هم استقلالی بود.
اگر این همه استقلالی بودید چرا رفتید به پرسپولیس؟
- گاهی اوقات برخی رفتارها به آدم برمی خورد و شما می خواهید تلافی کنید. آن روزها من را از تیم محبوبم بیرون کرده بودند و می گفتند به شما احتیاجی نداریم. آن روزها هم کلا دو تا تیم بیشتر وجود نداشت که در سطح بالا باشد بقیه عملا وجود خارجی نداشتند و علی آقا هم که بچه محل ما بود و خیلی لطف کرده بود.
من از 16 سالگی در استقلال بودم فکر کنم فقط حسن روشن بود که در این سن برای بزرگسالان استقلال بازی کرد و بعدش من بودم. من جزو خانواده استقلال بودم. پول تو جیبی ام را هم از استقلال می گرفتم! من سال 1355 از تاج پانصد تومان حقوق میگرفتم! همه چیزم تاج بود و استقلال. به همین خاطر باید برمیگشتم.
آن زمان جابجایی در دو تیم استقلال و پرسپولیس تبعات زیادی داشت و کار به اتفاقات حاشیه ای هم کشیده می شد؟
- نه برای من چنین اتفاقهایی رخ نداد. چون اکثر مردم فهمیده بودند که چه اتفاقی رخ داده و من را بیرون کرده اند. البته دلخور بودند اما احترام من را حفظ می کردند. فکر می کنم از نظر فرهنگی هم به هر حال مردم شخصیت بالایی از خود نشان می دادند. شاید باورتان نشود اما من در پرسپولیس بودم که استقلالیها می گفتند شاهرخ بیا اینجا! به استقلال هم که برگشتم باز پرسپولیسی ها می گفتند شاهرخ بیا اینجا. فیلم این موضوع را دارم.
این انتقاد در مورد بازیکنانی که از تیمهای محبوب خود می رفتند همیشه وجود داشته که چرا به باشگاه رقیب می روند و چرا به تیمهای دیگر نمی روند؟
- اولا این دو تیم واقعا با دیگران متفاوت بودند و ثانیا باشگاهها از بچه محلها تشکیل می شد. مثلا وحدت بچه های یک محل بودند یا پاس سیستم خودش را داشت. پرسپولیس و استقلال هم تا حدودی همینطور بودند و در تیم ملی با هم رفیق بودند و خیلی ها اهل یک محل بودند. در ضمن این انتخاب که با رودربایستی با علی آقا اتفاق افتاد لطمه ای به فوتبال من نمی زد چرا که این تیم هم رده بالا بود.
آن سال حتی طرفدارهای خود پرسپولیس هم می دانستند که من یک استقلالی هستم. به هر حال آن سال که من به پرسپولیس رفتم این تیم قهرمان شد و سال بعدش که به استقلال برگشتم استقلال قهرمان شد. اتفاقا برای هر دو تیم هم به تیم مقابل گل زدم. هواداران ما وقتی یک نفر را دوست داشتند واقعا دوست داشتند. من که رفتم ناراحت شدند اما دوستم داشتند. الان البته آنقدر بازیکنان جابه جا می شوند که کار به آنجا نمی رسد. بحث خاطره است دیگر. وقتی بازیکن دوسال یک جا می ایستد و سال سوم تا با پیشنهاد بهتری مواجه می شود می رود، ارتباط بین بازیکن و هوادار به وجود نمی آید. به همین دلیل هم هست که تعداد هواداران اینقدر کم شده است. می گویند چرا علی پروین محبوب است یا ناصرخان حجازی و یا فرهاد مجیدی و امیر قلعهنویی به این خاطر که هوادار با اینها خاطره دارد و زندگی کرده است. آن زمان یک بازیکن 10 سال در یک تیم می ماند و فیکس هم بود اما به کاپیتانی نمی رسید!
چرا آن روزها با وجود آن همه بازی و آن همه جنگجویی این همه پارگی رباط صلیبی و همسترینگ و چهار سر و آسیب دیدگی های مختلف وجود نداشت؟
- درست میگویید خود من با آن همه بازی پی در پی در تیم ملی و استقلال و پرسپولیس هیچگاه کارم به عمل کردن و مصدومیت شدید نکشید. می گویند فوتبال علمی شده الان اما آن موقع ما را می بردند تپه های داوودیه و می دواندند و بدنمان سنگ شده بود آقا ولی بود و آقای کماسی.
اولین کسی که این کار را کرد آقا ولی بود. الان البته می گویند رد شده و در نتیجه خیلی به ندرت رباط پاره می کردند. الان ما سه تا از جوانهایمان رباط پاره کرده اند. به هر حال آن روزها شما به خاطر عشق فوتبال بازی می کردید. در بازی معمولی پنجاه هزار نفر به استادیوم می آمدند و به خاطر آنها مجبور بودید بدوید نه اینکه راه بروید. کارشان را تعطیل می کردند و می آمدند بچه و پسر عمو و پسر دایی و دوست و رفیق می آمدند استادیوم!
الان آنقدر مشکلات اقتصادی و زندگی زیاد شده که نمی توانند بیایند. وسایل سرگرمی هم اینقدر نبود. دیگر الان جوانها که کنارمان نشسته اند پیش شما نیستند جای دیگری هستند. یا چت میکنند یا بازی می کنند. آن زمان سرگرمی کجا بود ؟ طرف از ته تهرانپارس و میدان خراسان می آمد به ورزشگاه آزادی. الان باید کلی سختی بکشد. از ترافیک گرفته تا جای پارک و هزینه همه را تحمل کند و بازیکنانی که دو سال دیگر می روند را ببینند و بازی که دوست دارند را هم نمی بینند و... طرفدار آن زمان با یک برد ما یک هفته خوشحال بود. اما این روزها لذت کم شده است.
نسل هم البته عوض شده و تفکرات جدیدی آمده است. نسل امروز دوست دارد هرکجا میخواهد برود با همسرش برود که این فعلا با شرایط کنونی مقدور نیست. آنها پارک می روند، سینما می روند، رستوران می روند اما فوتبال را نمی توانند با هم بروند و ببینند شاید یکی از دلایل هم این باشد؟
- اگرشرایط طوری بشود که خانواده ها به استادیوم بیایند فکرمی کنم این ماجرا خیلی متفاوت خواهد شد. من آلمان که بودم برنامه های آخر هفته از صبح معلوم بود. بازی در پارک کنار استادیوم نهار با خانواده استراحت عصر گاهی و بعد سر ساعت استادیوم فوتبال و بازی! آنها خانواده ها را اینگونه به هم نزدیک می کنند و برنامه ای ساده برای آنها می چینند و با امکانات کافی آخر هفتهای زیبا را می سازند. با این وضعیت می توانید تونل فرهنگی درست کنید. کتاب خوانی را در میان خانواده ها رایج کنید و به آنها آموزش بدهید حتی جلسات و کنفرانس های فرهنگی و علمی و مذهبی داشته باشید تا مردم از زمانشان بهترین استفاده ها را ببرند.
آقای بیانی در زمان بازیکن بودن شما بازیکنان بسیار کم به تیم رقیب می رفتند اما الان بازیکنان مدام به خاطر پول می روند و تکرار این روند موجب جابه جایی به تیم رقیب هم شده است؟
- اولویت آن روزها عشق بود. بازیکن نهایت آرزویش این بود که به استقلال و پرسپولیس بیاید و می دانست که وقتی آمد مستقیم حتی به تیم ملی هم می رسد. اما امروز اولویت اول پول است نه عشق. تیم هایی هم که از بودجه دولتی استفاده می کنند می توانند بازیکنان استقلال و پرسپولیس را به راحتی جذب کنند.
ظاهرا سپاهان بهترین تیم باشگاهی ایران است. خود امیر قلعهنویی همین را می گفت. او میگفت همه چیز ما در سپاهان روتین شده بود. پولمان در حساب بود و برنامه ها معلوم. چک و این حرفها نبوده بازی را که می بردیم شنبه یا یک شنبه یک سامسونت پول می آوردند و پول نقد را به بازیکن می دادند. الان پول به فوتبال آمده اما نحوه توزیع اش غلط است سقف را کف کردند. در صورتیکه سیصد میلیون هم خیلی پول است.
همه می گویند ما فوتبالیست هستیم اما فوتبالیست داریم تا فوتبالیست. آن بازیکنی که نتیجه عوض می کنه که قیمت ندارد اما مگر چند تا از این بازیکنان داریم؟ بازیکنی را که تازه به فوتبال آمده یک میلیارد از تیم گرفته و فوتبالش تمام شده است برخی وقتی این پول ها را می گیرند حتی خانواده شان را هم فراموش کردند.
شاید در این رابطه مربیان هم کم کاری می کنند. اگر در کنار کلاسهای تئوری فوتبال برای بازیکنان کلاس درس زبان انگلیسی و داوری و زندگی کردن بگذارند اینگونه استعدادهای فوتبال ایران کم کاری نمی کنند و از بین نمی روند؟
- درست می گویید ما مربیان باید زمان بگذاریم برای بازیکنانمان. باید بازیکن در اختیار باشگاه باشد. از صبح تا شب مثل بایرن مونیخ که بازیکن می آید ساعت هشت صبح کارت می زند تا هفت شب. کلاس تئوری و فنی و آنالیز و رسانه و همه چیز با هم. ما باید این کارها را انجام دهیم. بازیکنی که دو میلیارد می گیرد چند ساعت وقت می گذارد برای فوتبال؟ مربی هم همینطور باید من هم تمرین بگذارم فیلم را نشان بدهم تمرین را طراحی کنم و با بازیکن اختصاصی حرف بزنم و اختصاصی با او تمرین کنم و ...
برخی میگویند بازیکنان با این کار میروند و باشگاهی را که ضعیفتر است و کمتر از این کارها می کند را انتخاب می کنند و می روند.
- البته خودشان بیشتر ضرر می کنند و رشدی ندارند. مربیان و مدیران باید در جلسات هم اندیشی و نشستهای رسمی این موارد را مشخص کنند و همه آنها را انجام بدهند چرا که به این شکل می توانند یک وعده غذایی بازیکنان را هم کنترل کنند و هشت ساعت از روز را با تمهیدات پزشکی و رژیمی زندگی سالمی به بازیکنان بدهند و به این ترتیب بازیکنشان سالمتر زندگی کند و آمادهتر باشد و به قول شما مدام رباط صلیبی پاره نمیکند.
خود من این کارها را کرده ام. در قطر یک مربی داشتیم به نام سیلااو. گفت فردا ساعت 10 بیا تمرین اختصاصی. من ناراحت شدم. به من گفت من و تو پول حرفه ای داریم می گیریم باید حرفه ای هم عمل کنیم. 10 روز رفتم تمرین اختصاصی که تمرینات را عوض کرد و آمدیم روی کاشته زنی و من در عرض چند هفته شدم کاشته زن تیم. بعد مربی گفت یادته ناراحت شده بودی؟ الان چند تا ضربه کاشته گل زدی؟ گفتم سه تا. گفت نتیجه همان تمرینات است بالاخره یکجا باید استپ کنیم و رویه را عوض کنیم.
در مقام مقایسه بین برخی مربیان ما و مثلا یکی مثل هنکه که برای دقایق هر روزش برنامه داشت و هیچ چیز را از قلم نمی انداخت شاید مربیان وطنی ما کمکاری می کنند؟ چرا که آنها فقط برای دو ساعت در روز برنامه دارند و برای بقیه ساعتهای روز بازیکنان دنبال کار خودشان هستند و مربی به زمان بندی آنها کاری ندارد.
- من مربی که تنها دو ساعت بازیکن در اختیار من است باید چه کار کنم؟ هنکه از فوتبال حرفه ای به اینجا آمده بود. آنها همه شان برنامه دارند. الان به فوتبال قطر هم بروید همینگونه است. ما زمان نداریم آنالیز بازی را نشان بچه ها بدهیم چطوری برای یک روز برنامه ریزی کنیم؟ از اول فصل تا حالا ما کامل نبوده ایم یا بچه ها در تیم ملی بودند و برخی مواقع هم بعضی مصدوم. بازیکنان ما هیچوقت با هم نبودند که یک عکس با هم بگیریم. ما باید فاز دوم کمپ استقلال را بسازیم و هتل را به بهره برداری برسانیم و به این ترتیب بتوانیم بازیکن را جلوی چشم خودمان نگه داریم. انگار بازیکنان در ایام بازی کردن متوجه نمی شوند چه روزهایی دارند و باید چه کنند علی کریمی را دیدید؟ می گفت بزرگترین حسرت من این است که چرا با بایرن مونیخ قراردادم را تمدید نکردم.
قبلا برخی مربیان سخت گیری می کردند و حتی در اردوها موبایل بازیکنان را جمع می کردند اما الان نمی شود این کار را کرد. پس باید چیکار کنیم که بازیکنان نیمه های شب در شب های مجازی و صفحات شخصی نباشند؟
- اگر می خواهیم حرفه ای شویم الفبای فوتبال از پایه شروع می شود. من الان دیگر نمی توانم به آرش برهانی بگویم موبایلت را به من بده و برو.
چرا نمی شود؟ یک میلیارد باشگاه دارد پول می دهد باید تمام لحظات بازیکن را مدیریت کند اما نمی کند؟
- شاید به نحوی بشود. باید قرار داد تمام این بندها را داشته باشد و از قبل در متن قرارداد نوشت شده باشد.
پس تمام حرفهای ما می رسد به اینجا که مربی باید با مدیر عامل بنشیند و دو روح باشند در یک بدن. این نتیجه همه حرفهای ما از ابتدا تا اینجا بود؟
- دقیقا باید چنین باشد. در واقع حیطه کاری یک مربی، زمین چمن نیست بلکه مباحث پزشکی و روانشناسی و موارد انضباطی و غیره را باید در اختیار بگیرد حتی موارد خصوصی را!
* در واقع بخشی از انتقاداتی که به امیر قلعه نویی و علی پروین طی این سالها وارد می شد حالا با این بحث ثابت شد که غلط بوده است و مربی می تواند به همه موارد زندگی بازیکن ورود کند؟
- بله دقیقا همینطور است.
حالا کدام مربی این کارها را انجام می دهد؟ شاید فقط امیر قلعه نویی؟ شاید راز موفقیت وی در سالهای قبل این بوده است؟
- امیر قلعه نویی این کار را خوب انجام می دهد نه تنها این کار را بلکه تیم و کادر فنی قوی هم بسته و کارها را با مشورت جلو می برد که دلیل دیگر موفقیت او همین موضوع است. او در همه بحثها دخالت می کند. این یک حسن بزرگ است. حتی در مورد تقسیم پول که مراقب است همه پول بگیرند. خودش در کمپ می نشیند و مراقبت می کند.
اعتقاد ما این است که ترکیب فنی و تکنیکی بازیکنانی مثل تیموریان و جباری به یک شاهرخ بیانی نمی رسد؟
- اینطور نیست این بازیکنان هر دو از من بهترند. من کوچک این دو نفر هم هستم. از آن روزها انگار یک قرن گذشته. آن روزها دیگر برنمیگردد. اینها که شما می گویید مال سالها قبل است نه امروز. با این حال خودم هم فکر می کنم از نظر فنی همینطور بود.
مهمترین بازی های دوران فوتبال شما کدام بود؟
- بازیهای آسیایی پکن بود. ما خیلی بدشانس بودیم چرا که گلی که به عربستان زدم سوخت. آن روز ناصر ابراهیمی(مربی تیم ملی) ناصر محمد خانی را بیرون کشید و همه چیز به هم ریخت. با این حال در نیمه نهایی من از چهل متری گل زدم و رفتیم فینال و با پنالتی قهرمان شدیم آن بازی برایم مهم بود. بازی سال 1990 جام باشگاههای آسیا هم بود که ستاره دوم را گرفتیم. سال 1989 بازی نیمه نهایی در دقیقه 89 گل زدم و رفتم سمت تماشاگران عربستانی و شادی کردم که داور به من کارت زرد داد و از فینال محروم شدم. اگر در فینال بودم می توانستیم ستاره سوم را برای استقلال بگیریم اما متاسفانه باختیم و یک فرصت خوب را از دست دادیم.
خداحافظی شما از فوتبال در چه شرایطی صورت گرفت؟ برخی اعتقاد دارند شما زود از تیم ملی کنار رفتید؟
- ماجرایش این بود که علی آقای پروین به من گفت حالا که در اوج هستی خداحافظی کن. من هم خداحافظی کردم و رفتم اما علی آقا به جای من استیلی را به تیم ملی آورد. فکر کنم تا دو سال دیگر هم می توانستم بازی کنم چون در اوج آمادگی بودم. اما آن روزها ما روی حرف بزرگترها حرفی نمی زدیم با این وجود اما برخی حرفها را می شنوم که واقعا برای عجیب است. همین هفته قبل عادل فردوسی پور در برنامه اش می گفت شاهرخ بیانی به فنونی زاده گفته به خاطر علی آقا دیگر به پرسپولیس گل نزنیم! آخر مگه میشود؟ اصلا به بازیکن این تیمها بگویید که گل نزنند، مگر امکان دارد که چنین اتفاقی بیفتد. بازیکن در دربی اصلا حرف هیچکس را نمی شنود.
آقای بیانی از حضور رایکوف در استقلال بیش از چهل سال می گذرد اما این تیم هنوز هم دارد نان آن روزهای رایکوف را می خورد. آنهم به این شکل که رایکوف منصور پورحیدری را می سازد و ناصر حجازی را می سازد و پس از آن اینها قلعهنویی و منصوریان و مظلومی را می سازند. این یعنی آنکه حلقه اول رایکوف بوده است. استقلال چرا سالهاست که چنین مربی با سبک و اثری به این بزرگی نساخته است؟
- البته من زمان جکیچ در استقلال بودم آن روزها شانزده سالم بود. رایکوف یک جعبه و برنامه تمرینی داشت که آن را به آقای شرکا داده بود تمرین تکنیک بود برای تیمهای پایه با آن جعبه تمرین تکنیک بالا می رفت روپایی، سانتر، شوت، یک طناب بود که توپ را به آن بسته بودند شوت می زدی می رفت و برمی گشت. ساده بود اما عالی. من خودم هفده ماه سرمربی تیمهای پایه استقلال بودم که همان تمرینات را به بازیکنان دادم و آن بازیکنان هم در نهایت در لیگ برتر بازی کردند. البته ابزار هم می خواهد یکی از مهمترینشان زمین چمن است.
این یعنی آنکه روح رایکوف هم هنوز اینجا دارد کار می کند و بازیکن می سازد؟
- چرا جکیج را نمی گویید. او استپ در حرکت را به فوتبال ایران آورد همان موقع پرسپولیس را سه هیچ بردیم. پاس را 4 بردو بردیم. هرکسی که استپ در حرکت نمی کرد باید دور زمین می دوید! همین کلمه که شما می شنوید سرعت فوتبال ایران را دو برابر کرد. هنوز بازیکن ملی ما نمی تواند درست استپ کند و نمی تواند سانتر کند خیلی از بازیکنان هستند که 10 تا سانتر می کنند 9 تای آن غلط است.
از مدیران باشگاهها انتقاد می شود که چرا پول زیاد خرج می کنند درحالیکه در آنسوی خلیج فارس دو بازیکنشان به اندازه کل باشگاههای ما می ارزد. اما اینها نه استادیوم می سازند و نه خرج می کنند.
- درآمد فوتبال را به خود فوتبال بدهند ما نیازی به دولت نداریم. همین حق پخش یا پول آگهی ها را بدهند برای ما کافی است. همین ترکیه را ببینید پول داده اند به باشگاهها و حالا روی پای خودشان ایستاده اند. فوتبال خودش روی پاست اما الان فوتبال دست فوتبالیها نیست. اینقدر که میگویند فوتبالیها پول می گیرند نیست. دو تا سه تا بازیکن خوب می گیرند. بقیه در یک سال دویست میلیون هم نمی گیرند حقشان هم هست. البته یکسری حقشان هم نیست و می گیرند که باید اصلاح شود.
پیش بینی شما از نتیجه دربی چیست؟
- قابل پیش بینی نیست. یک خطا، یک دعوا، یک اشتباه تعیین کننده می شود. مگر دربی سه بر صفر استقلال در جام حذفی که چهارمین برد را ساخت فراموش کرده اید؟ مگر دربی سه بر دو را از یاد برده اید؟ چه کسی فکرش را می کرد در عرض 10 دقیقه در این دو بازی سه گل ردو بدل شود؟ البته آقای مظلومی در آن بازی سه بر دو به فکر شش تا زدن به پرسپولیس بود. اما اتفاق میافتد. همانطور که در جام حذفی در عرض 10 دقیقه سه گل زدیم ،آنهم در وقت اضافه!