کد خبر 365852
تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۰

وقتی ما به هر دلیلی فعالیت‌های خود را بدون آنکه مابه‌ازایی در قبال آن دریافت نماییم، متوقف کنیم، چرا باید توقع داشته باشیم که طی ماه‌های آینده، آنان با یک ایران متوقف شده «مذاکره مؤثر» نمایند؟

مشرق- روز دوشنبه سوم آذرماه مذاکرات ایران و شش کشور موسوم به 1+5 در وین به بن‌بست رسید و علی‌رغم آنکه شش ماه از زمان پایان دوره مقدماتی گذشته بود و طرفین در حال مذاکرات پیاپی و با فواصل کم برای رسیدن به توافق نهایی بودند، عملاً از مرحله مقدماتی عبور نکرده و در واقع مذاکرات توافق نهایی در جازدن در نقطه صفر توافق بود.

در عین حال دو طرف مراقب بودند تا بن‌بست مذاکرات و عدم توافق‌ سایه ناامیدکننده‌ای بر پرونده ملال‌آور مذاکرات هسته‌ای دو طرف نیاندازد از این رو از یک طرف جان‌کری در کنفرانس خبری که بلافاصله پس از پایان مذاکرات بی‌نتیجه وین برگزار شد، از ایران و شخص محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و رئیس تیم هسته‌ای ایران قدردانی! کرد و از تداوم تلاش‌ها در یک دوره هفت ماهه برای رسیدن به توافق خبر داد و از این سو حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران دیروز از دستاوردهای کشور و تیم هسته‌ای دولت در مذاکرات خبر داد و بدون آنکه استدلال روشنی داشته باشد و یا به موارد مشخصی اشاره کند، گفت: «ملت ایران در این مدت پیروز بوده و مذاکرات به توافق نهایی منجر خواهد شد و من هیچ شکی ندارم». این در حالی است که مذاکرات تا آنجا که به منافع ملی و به عبارتی خط قرمزهای ایران مربوط می‌شود، هیچ پیشرفتی نداشته و هیچ نشانه‌ای هم برای تأمین این منافع و خط قرمزها طی حدود هفت ماه آینده دیده نمی‌شود.

واکنش فوق‌العاده خوش‌بینانه رئیس دولت ایران ممکن است مصرف داخلی داشته باشد و از جنبه حفظ امید ملی به سیاست‌های هسته‌ای دولت قابل توجیه باشد ولی از بعد بین‌المللی به این معنا خواهد بود که مهم‌ترین هدف تیم مذاکراتی و دولت ایران «حفظ گفت‌وگوها» بوده و از این جهت که این گفت‌وگوها حداقل برای یک دوره هفت ماهه مورد توافق قرار گرفته است، خود را پیروز به حساب می‌آورد و این در حالی است که هزینه ادامه گفت‌وگوها تداوم تعلیق‌ بخش اعظم فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای کشور بوده و تداوم هفت ماهه این روند که در واقع ـ با احتساب 14 ماهه گذشته ـ به حدود دو سال می‌رسد، غرب را به اصلی‌ترین هدف خود که متوقف کردن حرکت هسته‌ای ایران بوده است ـ ولو در یک دوره دو ساله ـ می‌رساند.

سیاست «مذاکره» می‌تواند بر این پایه استوار باشد که طرف مقابل را در وضعیتی قرار دهد که نتواند سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود را بر «ابزارهای سخت» و «تقابل‌ گرم» استوار کرده و ناچار باشد دیدگاه‌ها و منافع طرف مقابل را نیز به عنوان یک «واقعیت انکارناپذیر» بپذیرد. در این صورت مذاکره جنبه‌ای

« بازدارنده » دارد و در جای خود با اهمیت و پذیرفتنی است. اما نکته مهم در همین جنبه بازدارنده است. اگر مذاکره انجام شود و تداوم آن تضمین گردد و در عین حال حریف به زیاده‌خواهی ادامه دهد و تیمی که دنبال بازدارندگی است براساس « اصالت مذاکره » امتیاز بدهد و دستاوردش فقط حفظ روند مذاکرات باشد، طبعاً قادر به تأمین منافع ملی نخواهد بود چرا که منافع ملی در حفظ دارایی‌ها و افزایش آن است.

با نگاه به سیاست جمهوری اسلامی ایران طی 12 سال اخیر ـ یعنی از زمان آغاز مذاکرات هسته‌ای در سال 1382 ـ در می‌یابیم که در طول این دوره و در زمان دولت‌های مختلفی که در این مقطع سر کار آمده‌اند ـ خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی ـ سیاست جمهوری اسلامی بر مبنای حفظ مذاکرات هسته‌ای استوار بوده است و این نشان می‌دهد که اصل مذاکره یک سیاست ملی است و سلایق مختلف سیاسی تغییری در این اصل ایجاد نکرده است هر چند در هر کدام از این دوره‌ها مذاکرات با نتایج، هزینه‌ها و فواید متفاوتی توأم بوده است. اما به طور کلی در مقاطعی مذاکره، با بدبینی نسبت به اهداف طرف‌های غربی همراه بوده و بر این اساس روند فعالیت‌های هسته‌ای به امید جلب اعتماد طرف‌های غربی متوقف نشده و بر حجم و کیفیت برنامه‌ها و مراکز هسته‌ای افزوده شده است. در مقاطعی هم مذاکره با خوش‌بینی نسبت به اهداف و دلایل غرب در مخالفت با برنامه هسته‌ای ایران توأم شده است. در این مقاطع روند هسته‌ای ایران کند و یا متوقف شده و توأم با هزینه سنگین از سوی جمهوری اسلامی ایران بوده است در عین حال نتوانسته دیوار بی‌اعتمادی غرب نسبت به ایران را کوتاه کند و حتی به تشدید فشار دشمن افزوده است. بر این اساس جا دارد با شاقول و شاخص منافع ملی به ارزیابی نتایج و پیامدهای این دوره از مذاکرات بپردازیم و در این راه از تجربه خود بهره بگیریم.

 

انگاره‌ها، اصول و جمع‌بندی مذاکراتی ایران

همان‌طور که گفته شد روند مذاکرات و نتایج آن رابطه مستقیمی با انگاره‌ها، جمع‌بندی‌ها و اصول حاکم بر تیم مذاکره‌کننده ایران و تیم مذاکره‌کننده غرب دارد. تا آنجا که به ما مربوط می‌شود، دولت فعلی که مستقیماً اداره پرونده هسته‌ای کشور و هدایت مذاکرات را در دست دارد از این جمع‌بندی‌ها ـ که مستقیماً توسط رئیس دولت و یا وزیر امور خارجه‌ی آن بیان شده است ـ پیروی می‌کند:

1. در دولت پیشین غیرمدبرانه بر خصومت میان ایران و غرب افزوده شد. این روند، غرب را نسبت به اعمال فشار علیه ایران حریص کرد و در نهایت از طریق تحریم‌های اقتصادی تجاری ضربات سنگینی به منافع ملی ایران وارد نمود بر این اساس توقف سیاست‌ها و ادبیات خصومت‌آمیز ایران می‌تواند از حجم دشمنی غرب بکاهد و منافع ملی را از آسیب بیشتر حفظ می‌کند.

2. ادبیات سیاسی مسئولین دولت سابق و گسترش مداوم فعالیت‌های هسته‌ای ایران به خصوص در مورد غنی‌سازی بر ظن غرب در مورد غیر صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران و انحراف آن از مسیر قانونی ـ مطابق با NPT ـ افزوده و این در حالی است که اگر ایران به جای فعالیت‌های تحریک‌آمیز هسته‌ای، همت خود را مصروف اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت‌ هسته‌ای می‌کرد می‌توانست از فرصت‌ها و امتیازات گنجانده شده در «پیمان منبع سلاح‌های کشتار جمعی» ـ NPT  ـ استفاده کرده و راه تداوم برنامه هسته‌ای کشور را هموار نماید. بر این اساس تا زمانی که سوءظن‌ غرب بر برنامه هسته‌ای ایران حاکم است نباید به گسترش دامنه فعالیت‌های هسته‌ای کشور دست زده و در عرصه هسته‌ای، مذاکرات را باید اولویت و اصالت بیشتری بخشید.

3. اعتراف غرب به حق هسته‌ای ایران ـ هر چند کلی باشد ـ برای کشور مغتنم است و مذاکره را در مسیر آرامش‌بخشی قرار می‌دهد بنابراین در مصاف بین این اعتراف و تداوم و حتی افزایش تحریم‌ها باید به اعتراف اصالت بیشتری بخشید و فضای داخل کشور را امیدوار نگه داشت و وانمود کرد که تحریم‌های جدید و محدودیت‌های پیاپی ناشی از آنها جدید نبوده و در تداوم تحریم‌های قبلی است. این تاکتیک نوعاً بر این مبنا استوار است که اعتماد عمومی نسبت به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات و اصالت دادن به آن حفظ شود و به منتقدین داخلی برنامه هسته‌ای اجازه ندهد تا درباره روایی مذاکرات و آنچه تیم هسته‌ای کشور از آن به « دستاورد » یاد می‌کند، خدشه وارد نمایند.

4. ادامه مذاکرات و پذیرش هزینه‌های آن اگرچه در مقیاس منافع ملی مشکلاتی را پدید می‌آورد اما در مقیاس سیاسی، غرب را نسبت به روند تحولات سیاسی ایران امیدوار می‌نماید چه اینکه غرب با ایران منهای هسته‌ای هم مشکل جدی دارد کما اینکه پیش از سال 1382 و در طول آن 25 سال نیز غرب، ایران را « غیرقابل تحمل » ارزیابی کرده است. بر این اساس اگر غرب احساس کند که چیزهایی در ایران تغییر کرده و یا بتوان غرب را به این خطای سیاسی رساند که چیزهایی در ایران تغییر کرده‌اند، می‌توان از فشار غرب در برنامه هسته‌ای ایران کاست، تیم مذاکره‌کننده ایران در این مدت بر این نکته اصرار ورزیده است که ایران به عقب بازنمی‌گردد و دوره پیشین ـ که علیرغم مخالفت غرب، برنامه هسته‌ای ایران رو به گسترش بود ـ به هیچ وجه تجدید نخواهد شد. ادبیات مبتنی بر نیاز کشور به مذاکره مستقیم با امریکا و ده‌ها ساعت مذاکره خصوصی اعلام شده و اعلام نشده با مقامات سیاسی امریکا بر این اساس استوار می‌باشد. سخنان ضد ایرانی رئیس‌جمهور و وزیر خارجه امریکا و رئیس تیم مذاکره‌کننده این کشور و بدمستی‌های این مقامات بعد از هر دوره گفت‌وگوی مستقیم با تیم ایرانی هیچ‌گاه نتوانست در علاقه و اهتمام تیم ایرانی به مذاکره مستقیم با امریکا تأثیری بر جای بگذارد. مقامات مذاکره‌کننده ایران در این مواقع این اظهارات را ناشی از مشکلات و اختلافات داخلی امریکا تلقی می‌کردند.

5. دولت به مرور قضاوت عمومی درباره میزان توانایی دولت و درستی سیاست‌های آن را به نتایج مذاکرات گره زد و احیاناً بدون آنکه خواسته باشد وارد فضایی شد که فقط مدیریت ‌بخشی از آن را در اختیار داشت و حداقل شش هفتم آن در اختیار حریف غربی بود. دولت به گمان آنکه می‌تواند آن شش هفتم را در نهایت با خویش همراه کند، بر حتمی بودن توافق و رفع تحریم‌ها و شروع دوباره سرمایه‌گذاری‌ خارجی در ایران و رشد سریع فعالیت‌های اقتصادی و مهار تورم تأکید می‌کرد.

دولت در این مواجهه نتوانست یکی بودن جمهوری اسلامی و دولت ناشی از آن و در نتیجه واحد بودن سیاست‌های محدودکننده غرب در برخورد با هر دولت ـ اصولگرا، اصلاح طلب یا... ـ در ایران را درک کند و از این رو خوش‌بینانه بر توانایی بی‌سابقه دولت خود در حوزه دیپلماسی تأکید داشت. این موضوع، دولت کنونی را در حوزه‌ای حبس کرد که « قدرت » و نه « هماهنگی با قدرت‌ها » حرف اول را می‌زد. در این حوزه، برخی از چهره‌های اصلی نزدیک دولت اصرار داشتند که حریف ـ یعنی امریکا ـ را به عنوان « قدرت » به رسمیت بشناسند و در عین حال قدرت ملی ایران را در حوزه‌های صنعتی و نظامی ناچیز به حساب آورند این درحالی بود که حریف دائماً روی قدرت خود و تأثیر تحریم‌های اعمالی بر اقتصاد ایران تأکید و این دو را عامل اصلی روی آوردن ایران به مذاکره ارزیابی می‌کرد. جان‌کری دیروز در پایان مذاکرات 1+5 با ایران یک بار دیگر اعلام کرد: «تحریم‌های ما نتیجه داد، ایران پیش از توافق مقدماتی 200 کیلو اورانیوم غنی‌شده داشت اما الان هیچ ندارد ... راکتور اراک متوقف شد ... خیلی‌ها گفتند تحریم‌ها شکست می‌خورند اما تحریم‌ها ماند و ایران ناچار شد به تعهداتش عمل کند و... فعلاً باید تحریم‌ها وجود داشته باشند.»؛

6. ...

امروز 14 ماه پس از آغاز دور جدید مذاکرات و یک سال پس از امضای توافق مقدماتی، زمان آن فرارسیده است تا این انگاره‌ها و اصول مورد بررسی دقیق قرار گیرند تا راه کشور در موضوع مذاکرات روشن باشد.

 

اما چه باید کرد؟

1. عدم توافق در جریان امضاء سند نهایی به این دلیل صورت گرفت که طرف‌های غربی از پذیرش تعهداتی که توافق مقدماتی بر دوش‌شان گذاشته بود طفره رفتند. براساس توافق مقدماتی قرار بود که پس از اعلام آژانس بین‌المللی  انرژی اتمی مبنی بر عمل کردن ایران به تعهدات خود، انجام همه اجزاء و ابعاد تولید انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای در ایران به رسمیت شناخته شده و رسماً اعلام شود. آژانس طی چند نوبت متوالی گواهی داد که ایران به همه تعهدات مطروحه در توافق مقدماتی عمل کرده و جان‌کری نیز سوم آذر ماه با صراحت اعلام کرد که ایران به تعهدات خود پای‌بند بوده است اما در عین حال آنچه مربوط به تعهد غربی‌ها بود یعنی اعلام رسمی «حق کامل هسته‌ای صلح‌آمیز ایران» انجام نشد و به مذاکرات آتی موکول گردید کما اینکه در سایر موارد از جمله لغو تحریم‌ها نیز شاهد طفره رفتن غرب از تعهدات خود بودیم. تا اینجای کار مشخص است که حق با چه کسی است. بسیار خوب ما حق داریم با استناد به تعهد فرو نهاده شده غرب، آنچه را که طی 14 ماه گذشته متوقف کرده‌ایم را بار دیگر فعال کرده و ادامه انجام تعهداتی که پذیرفته‌ایم را به انجام تعهدات از سوی طرف مقابل موکول نماییم. اگر ما فعالیت متوقف شده خود را که صلح‌آمیز بوده و براساس تصریحات توافق مقدماتی جزو حقوق مسلم ماست، از سر بگیریم، خلاف توافق عمل نکرده‌ایم چرا که دوره زمانی آن توافق شش ماه بوده که شش ماه هم تمدید شده و به پایان رسیده است.

فعال‌سازی آن دسته از برنامه‌هایی که براساس « توافق ژنو » ـ یعنی توافق مقدماتی ـ متوقف شده است نه تنها غیرقانونی و غیراخلافی نیست بلکه عین قانون و اخلاق نیز هست. از سوی دیگر با توجه به اینکه «قدرت» تکیه‌گاه اصلی زورمداران در معادلات بین‌المللی است، این سؤال وجود دارد که وقتی ما به هر دلیلی فعالیت‌های خود را بدون آنکه مابه‌ازایی در قبال آن دریافت نماییم، متوقف کنیم، چرا باید توقع داشته باشیم که طی ماه‌های آینده، آنان با یک ایران متوقف شده « مذاکره مؤثر » نمایند؟ از این رو فعال‌سازی مجدد هزاران سانتریفیوژ متوقف شده، فعال‌سازی دوباره تأسیسات آب سنگین اراک، فعال‌سازی سانتریفیوژهای نسل دو در فردو و فراوری مجدد اورانیوم با غنای 20 درصد نه تنها خللی به مذاکرات نمی‌زند بلکه مهم‌ترین پشتوانه و تضمین مذاکرات ایران و گروه 1+5 خواهد بود. البته طبیعی است که غربی‌ها سر و صدا خواهند کرد اما به زودی درخواهند یافت و افکار عمومی به آنان یادآوری خواهد کرد که این نتیجه نادیده گرفتن تعهدات متقابل غرب در برابر ایران است.

2. این نکته را باید در نظر داشت که غرب بیش از برنامه و تأسیسات هسته‌ای، اقتصاد ایران را نشانه رفته است و از این رو امریکا به شدت در برابر تضعیف تحریم‌ها مقاومت می‌کند. همه می‌دانند که امریکایی‌ها تا آخرین ساعات مذاکره با طرف ایرانی به تیم مذاکره‌کننده ایران یادآور شده است که هیچ تحریمی لغو نمی‌شود و تنها بخش کمی از آن به حالت تعلیق درمی‌آید و تصمیم‌گیری در این مورد به تغییر رفتار ایران در بسیاری از حوزه‌های دیگر نیز بستگی دارد. بنابراین می‌توان گفت این مذاکرات حتی اگر 10 سال دیگر هم به درازا بکشد نتیجه آن حتی کاهش تحریم‌های غرب علیه ایران نخواهد بود.

امریکایی‌ها در یک جمع‌بندی که بارها اعلام کرده و از جمله روز سوم آذر ماه جاری در اظهارات رسانه‌ای «جان‌کری» هم آمد، فشار اقتصادی را به مثابه مؤثرترین اهرم برای متوقف کردن ایران در مسیری که در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی انتخاب کرده است، به حساب می‌آورند و به غلط گمان می‌کنند، تحریم‌ها خلل‌پذیر نیستند. کری دو روز پیش گفت: «خیلی‌ها گفتند تحریم‌ها شکست می‌خورند اما تحریم‌ها ماند و ایران به تعهداتش عمل کرد» پس کاملاً واضح است که امریکا، انگلیس و فرانسه در هر صورت تحریم‌ها را نگه می‌دارند تا در هر پرونده که به سراغ ایران می‌آیند، کشور ما ـ به گمان واهی آنان ـ به آنچه از او می‌خواهند، تن دهد.

البته درباره اینکه‌ آیا اساساً در شرایطی که قدرت امریکا رو به تضعیف نهاده و شرکای پرقدرت‌تری به صحنه آمده‌اند، امریکا می‌تواند به یک اجماع جهانی برای اعمال فشار دست یابد و یا درباره اینکه اساساً سیاست تحریم قابل دوام است یا نه گفتنی‌های زیادی وجود دارد. واقعیت این است که اگر ایران به توافق با امریکا و همگنانش در گروه 1+5 نمی‌اندیشید، می‌توانست خیلی زودتر به نتیجه برسد و در عین حال عزت ملی خود را نیر حفظ نماید. به عنوان مثال همه عایدی اقتصادی ما از این مذاکرات آزادسازی 2/4 میلیارد از دلارهای بلوکه شده خود بوده است و اگر ـ براساس توافق روز دوشنبه گذشته ـ قرار باشد ماهیانه 700 میلیون دلار دیگر از این دارایی‌های توقیف شده دریافت نماییم، همه دریافت دوساله ما به 1/9 میلیارد دلار می‌رسد. این در حالی است که اگر ما در همین دوره در یکی از کشورهای مستعد دوست خود در افریقا یا آسیا ـ به عنوان مثال عراق یا سودان ـ وارد اقدام اقتصادی مشترک در حوزه صنعت، کشاورزی و تجارت می‌شدیم به طور قطع حجم آورده مالی ما در این دو سال بیش از 20 میلیارد دلار می‌شد ضمن آنکه در این مراوده می‌توانستیم دست‌کم یک میلیون نیروی کار ماهر خود را فعال نماییم، ای کاش این دیدگاه در وزارت خارجه ما اصلاح می‌شد تا بعضی گمان نکنند خیر دنیا و آخرت ما در توسعه روابط با اروپاست!

براساس نگرش « اقتصاد مقاومتی »، ما می‌توانیم درآمدهای خود را به چندین برابر زمان قبل از تحریم‌های 10 سال اخیر برسانیم و در عین حال غرب را دنبال خود بکشانیم. آنگاه که غرب احساس می‌کرد ما احتیاجی به او نداریم و اقتصاد نمی‌تواند پاشنه آشیل واداشتن ایران به تسلیم باشد، مراودات تجاری اقتصادی آن هم با ما به گونه‌ی دیگری می‌شد.

3. مذاکرات هسته‌ای بدون تردید باید ادامه پیدا کند اما باید بپذیریم روشی که طی 14 ماه اخیر و با اعمال حداکثر خویشتنداری و خوش‌بینی اعمال کرده‌ایم، پاسخ نداده و به جلب منافع ملی ما نیانجامیده است. خود اعضای تیم هسته‌ای در جلسات خصوصی و در مجامع مرتبط با اصولگرایان با صراحت گفته‌اند این مذاکرات به لغو تحریم‌ها منجر نمی‌شود و قادر نیست تحول قابل قبولی در بن‌بست میان ایران و غرب پدید آورد. با این وصف ایران باید به غیر از گفت‌وگو با گروه 1+5 راه‌های دیگری را نیز بپیماید.

توسعه روابط آسیایی بهترین مدل می‌باشد به غیر از سه کشور روسیه، چین و هند کشورهای دیگری هم در آسیا هستند که مایلند وارد معاملات کلان اقتصادی با ایران شوند ما باید با جدیت این راه‌ها را دنبال کنیم. دنبال کردن این راه‌ها ضمن آنکه منافع و امنیت ملی ایران را تا حد بسیار زیادی تأمین می‌کند، مذاکرات ایران و غرب را نیز در مسیر معقولانه‌تری می‌اندازد و غرب را وامی‌دارد تا متقابلاً به تعهدات خود در برابر ایران عمل کند. این نکته را باید در نظر داشت که غرب از یک سو « ایران قوی » را نمی‌خواهد ببیند و از سوی دیگر به هیچ وجه مایل نیست ایران به سمت قدرت‌های آسیایی برود.



*سعدالله زارعی
منبع: فارس