کد خبر 366075
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۵

در این خیابان پررفت و آمد و همواره شلوغ جنوب تهران هر چقدر که پول بدهی همانقدر آش میخوری و واقعا هم این ضرب المثل در «بازار تهران» مصداق عینی می یابد. محلی که هر روز زندگی به سرعت در آن جریان دارد و جز تعطیلات، رنگ آرامش به خود نمی بیند.

 به گزارش مشرق، گذری یا کاری، فرقی نمیکند؛ به هر دلیلی که وارد این خیابان شوید احتمالا گرسنه برنمی گردید. نه اینکه اجباری در کار باشد، اغلب ترجیح میدهند که غذای خود را در این اطراف بخورند.

در این خیابان پررفت و آمد و همواره شلوغ جنوب تهران هر چقدر که پول بدهی همانقدر آش میخوری و واقعا هم این ضرب المثل در «بازار تهران» مصداق عینی می یابد. محلی که هر روز زندگی به سرعت در آن جریان دارد و جز تعطیلات، رنگ آرامش به خود نمی بیند.

قدم به قدم در سراسر این محله از ابتدای خیابان پانزده خرداد گرفته تا انتهای بازار پر شده از غذافروشی ها، رستورانها و فست فودهایی که اغلب مشتری خودشان را هم دارند. با هر نوع سلیقه و قدرت مالی به راحتی می توان در این محله یک وعده غذای گرم خورد.

از غذاهای ارزان تری مثل ساندویچ تخم مرغ و فلافل گرفته تا انواع غذاهای ایرانی با قیمتهای نسبتا بالاتر. چلوکبابی ها هم که به نوعی ریشه در تاریخ بازار دارند و سالهای سال است که کبابی با همان طعم قدیمی را به مشتریانشان می فروشند.

این ویژگی تنها مخصوص چلوکبابی ها نیست؛ کلا در بازار هر غذایی مزه واقعی و اصیل خودش را دارد. کیفیت هم پایین نیست؛ که اگر باشد عرضه کنندگان خیلی زود از این بازار رقابتی و پرکشش حذف می شوند.

در این بازار پررونق اما آنهایی که میانه رو تر هستند؛ وضعشان نسبت به بقیه اندکی کساد است. مردم در آنجا یا ترجیح میدهند به سراغ غذاهای ساده و ارزانتری مثل ساندویجی ها بروند یا رستورانها و چلوکبابی های معروف بازار.

غذاخوری های معمولی مشتریشان به مراتب کمتر است؛ چرخی های قدیمی بازار و بابا بازاری ها بیشتر برای خوردن غذا به این غذاخوری ها می روند. این را یکی از جوانهایی که در راسته پارچه فروشی بازار دکان دارد می گوید. او می گوید این غذاخوری های معمولی که عمدتا قدیمی هم هستند، غذای بدی ندارند اما مردم به ویژه افرادی که برای کار یا خرید به بازار می آیند ترجیح نمی دهند به این نوع غذاخوری ها بروند. اغلب در این رستورانها یا غذاخوری ها، چه بخواهی چه نخواهی آب و نان روی میزت می گذارند؛ برای برکت سفره.

اسم در کرده های بازار

خیلی سخت نیست که در بازار یک رستوران معروف و با کیفیت را پیدا کنید؛ صف های طولانی در کوچه پس کوچه های اطراف و داخل بازار، خود نشانه ای برای پیدا کردن بهترین های سبزه میدان و بازار است.

گذشته از اینها هر بار که اسم بازار تهران و خوردن ناهار در آن حوالی می آید حرف از قدیمی ترها و پرطرفدارها به میان می آید؛ رستورانهایی همچون ... و ... و... سه رقیب قدیمی در محدوده بازار تهران. هر سه آنها هم وضعیت تقریبا مشابهی در کیفیت غذا و تعداد مشتری دارند و البته احتمالا در میزان گردش مالی.

ورود به هر یک از این سه رستوران با ایستادن در صف آغاز میشود، صف هایی که گاهی باید وقت نسبتا زیادی را در آن بگذرانی. سحر، دختر جوانی بود که همراه با دو خانم مسن تر داخل صف ورودی به یکی از این رستورانها ایستاده بود.

او می گفت که تا به حال چندین مرتبه به همراه دوستانش به این رستوران آمده و حالا مادرش را به همراه یکی دیگر از اقوام برای خوردن ناهار با خود به اینجا آورده است. سحر می گوید؛ درست است که هم قبل از رفتن به داخل باید در صف ایستاد و هم در آنجا فضای شلوغی هست که باید منتظر صندلی خالی شد، اما وقتی غذایتان را بخورید به این نتیجه می رسید که ارزش صبر کردن را داشت.

البته به طور کلی زمان زیادی را در صف سپری نمی کنید چون این صف مدام در حال حرکت است و بعد از مدتی با داخل شدن به رستوران شلوغ و پر از جمعیت، جلوی صندوق قرار می گیرد که باید آنجا در فرصتی کوتاه سفارش خود را اعلام کنید.

قیمتها خیلی پایین نیست اما گران هم به حساب نمی آید؛ به خصوص آنکه هر پرس از این سفارشها آنقدر زیاد است که خیلی ها دو نفری یک سفارش می دهند. میزها چسبیده به یکدیگر و جمعیت زیادی از مردم که در حال خوردن غذای خود هستند و برخی دیگر در انتظار یک صندلی خالی.

هر صندلی که خالی می شود، میز به سرعت تمیز شده و در عرض مدت زمان خیلی کوتاه سفارشتان جلوی رویتان است.

مردی میان سال که به همراه همسر و دخترش در حال خوردن ناهار بودند، می گوید که فقط برای ناهار خوردن در این رستوران به بازار آمده اند. به قیمتها هم اشاره ای میکند و می گوید به نظرم خیلی ارزان نیست اما باتوجه به حجم زیاد هر غذا و کیفیت بالای آن، با رضایت خاطر پول آن را می پردازم زیرا می دانم که در ازایش غذای خوبی می خورم.

یکی از ویژگی های این رستورانها تعداد بالای پرسنلی است که مدام در حال سرویس دادن به مشتریان هستند، اما جالبتر آنکه مدیر رستوران نیز هر از گاهی در طبقات و در اطراف مشتریان می چرخد تا بر شرایط نظارت مستقیم داشته باشد.

گله از مالیات به رغم درآمد بالا

شاید نخستین سوالی که در ذهن خیلی از مشتریان این رستورانها نقش می بندد این باشد که گردش مالی آنها چقدر است؟ سوال بی ربطی هم نیست به ویژه آنکه وقتی با صف هایی مواجه می شوید که از نخستین ساعات ظهر هر روز تا حدود غروب همواره طویل تر می شوند.

رستوران... توسط مردی اداره می شود که نام کوچکش هم نام رستوران است. سن و سالی ندارد و خوش برخورد است.

وقتی به او می گوییم که گردش مالی روزانه اینجا باید عدد قابل ملاحظه و بالایی باشد، خنده ای می کند و می گوید؛ ما را با دارایی در نیندازید، همین الان هم به شدت مشکل داریم.

از تعداد فروش روزانه و میزان مشتریان هم چیزی نمی گوید و فقط در جواب به اینکه؛ تعداد سرویس دهی روزانه اینجا باید خیلی بالا باشد، سرش را تکان می دهد.

محاسبه تخمینی در این خصوص چندان راحت نیست اما آنچه که قابل برآورد است میزان فروش ناخالص روزانه این رستوران به ویژه در روزهای آخر هفته، چند ده میلیون تومانی است.

وضعیت دو رستوران دیگر یعنی شمشیری و شرف الاسلامی که حدودا 100 سال است در بازار فعالیت میکند نیز تقریبا مشابه است.

منبع:  صدای اقتصاد