به گزارش مشرق، بولتن نيوز نوشت: مرتضي کاظميان نويسنده روزنامه هاي زنجيره اي اصلاح طلب، که با نهضت آزادي نيز روابطي دارد در نوشته اي در روز آن لاين در تاريخ 28 اسفندماه 90، با اشاره به دو دليل و دو علت مدعي شده که جنبش سبز در سال 1390 با حرارت و جنب و جوش بيشتري همراه خواهد بود.
به عقيده اين مدعي، يک دليل چنين رفتاري، حبس وحصر خانگي رهبران جريان فتنه يعني موسوي و کروبي است که چه آزاد باشند و چه حبس باشند باعث مي شود که طرفداران آنها خواست خود را مطرح کنند و پيگير مطالبات خود باشند.دومين دليل نيز به موضوع انقلاب هاي منطقه مرتبط است و کاظميان ادعا کرده که جنس حرکت جنبش سبز يعني اعتراض به نتايج انتخابات و ادعاي تقلب و فتنه هاي بعد از آن از نوع جنس انقلاب وحرکت هاي اسلام خواهانه وعدالت خواهانه مردم مصر، تونس، بحرين، يمن وليبي است. در حالي که اگر اين گونه معلوم نيست چرا هر روز تعداد هواداران جريان فتنه کمتر مي شوند.
به نظر کاظميان، دو علت تحولات جهاني و موضع ايران و همچنين اثر هدفمندي يارانه ها نيز باعث تقويت جريان فتنه مي شود در حالي که کاملا مشخص است که اثر هدفمندي يارانه ها بر زندگي مردم مثبت بوده و ايران در تحولات جهاني نيز موفق بوده است.
اشکال تحليل کاظميان دراين است که تصور مي کند که جنبش هاي منطقه هم از نوع جنبش هاي غربي يعني جنبشهاي آزاديخواه و دموکراسيطلب در منطقه است . در حالي که دغدغه اصلي مردم منطقه، تنها شکل و ساختار ونوع انتخابات وآزادي احزاب و... نيست بلکه حضور گروه هاي پيشروي اسلامي، توجه به ظواهر اسلامي، شعارهاي عدالت خواهانه و اسلامي، مشکل بيکاري و... اولويت مردم اين کشورهاست که نشان مي دهد جنس اين انقلاب ها بيشتر از جنس انقلاب اسلامي ايران است که در سال 1357 و پس از سال ها مبارزه به رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و از جنس جريان فتنه نيست. زيرا اگر از جنس جريان فتنه بود قطعا به نتيجه نمي رسيد.
اين نويسنده سايت هاي ضد انقلابي، معتقد است که حصر و حبس رهبران جنبش سبز بازي "برد-برد"ي را براي سبزها و "باخت-باخت"ي را براي نظام کليد زده است.
در پاسخ به اين ادعا بايد از امثال کاظميان پرسيد که چرا با وجود گذشت نزديک به دو سال از جريان فتنه، هر بار از تعداد هواداران موسوي و کروبي کاسته مي شود. نمونه آن همان تجمع 25 بهمن و سه شنبه هاي بعد از آن است که با بي تفاوتي مردم مواجه شد و هر بار مردم بي تفاوت تر از ديگران به صحنه آمدند و حتي از دعوت فتنه گران در چهارشنبه آخر سال نه تنها استقبال نکردند بلکه حتي به طور معمول هر سال نيز در خيابان حاضر نشدند . اين موضوع نشان مي دهد که هر حرکت فتنه گران با واکنش سرد مردم همراه مي شود.
موضوع ديگري که نشان مي دهد حرکت سبزها يا فتنه گران متفاوت از انقلاب هاي ساير کشورهاست اين نکته اساسي است که در کشورهاي ديگر با وجود تقابل و واکنش حکومت هاي بحرين، ليبي و... حضور مردم در شهرهاي مختلف افزايش مي يابد و از نظر گستره اعتراض ها و جمعيت حاضر هر روز بيش از روزهاي قبل شاهد حرکت مردم هستيم.
اما در ايران، فتنه گران، بسياري از هواداران خود را از دست داده اند و با واکنش سرد مردم مواجهند و با وجود دو سال تداوم حرکت هاي مختلف، نه تنها گستره اين فتنه گري ها از چند شهر فراتر نرفته بلکه از تعداد جمعيت و هواداران آنها کاسته شده است.
بسياري از هواداران دو آتشه فتنه گران از کشور خارج شده اند و با دلسردي همراه هستند، در حالي که در کشورهاي ديگر، مخالفان زير آتش گلوله در خيابان ها حاضر مي شوند و عده اي از خارج کشور به داخل رفته اند تا در مبارزات اسلامي وعدالت خواهانه شرکت کنند.
بسياري در جريان مبارزات کشورهاي منطقه شهيد و مجروح شده اند اما در ايران، حتي افراد شاخص جريان فتنه و روزنامه نگاران و روشنفکران راحت طلب، سفر به واشنگتن، پاريس و لندن را انتخاب کرده اند و به خيال خود مبارزه مي کنند. از دور کنار گود نشسته اند و مي گويند لنگش کن. آرزوي زندگي در فرنگ چون قرن هاي گذشته هنوز در خون و رگ اين جماعت وجود دارد و به هر بهانه اي تلاش مي کنند خود را در اين کشورها جاي دهند و به خيال خود فعاليت مي کنند.
عده اي در دانشگاه هاي آمريکا و انگليس و فرانسه بورس گرفته اند و يا ثبت نام کرده اند و هم درس مي خوانند وهم به خيال خود مبارزه مي کنند. رسانه هاي مختلف ضد انقلاب نيز با سرو قهوه و نوشيدني هاي مختلف هر روز عده اي را جمع مي کنند تا مقاله و تحليل بنويسند و عده اي جذب رسانه هاي بيگانه شده اند تا با پول آمريکا و انگليس کار کنند. در نتيجه عملا خيابان هاي شهرهاي ايران هر روز از حضور فتنه گران خالي مي شود و...
کاظميان مدعي شده که حضور عده اي کم در 25 بهمن به معناي يک جنس بودن حرکت جنبش سبز با تونس و مصر است . در حالي که اين پرسش مطرح است که چرا فتنه گران مانند مردم ديگر کشورها در وسط ميادين و خيابان حضور هر روزه ودائمي ندارند و چرا به بهانه عاشورا، 22 بهمن، نماز جمعه، روزهاي رسمي و ... در خيابان حاضر مي شوند و از ساماندهي يک حرکت مستقل از روزهاي رسمي نا توان هستند.
آيا همه اين موارد نشان نمي دهد که جنس حرکت فتنه گران با جنس حرکت انقلابي، شهادت طلبانه و عدالت خواهانه در ليبي متفاوت است؟ وقتي مبارزات مردم تونس ومصر موفق است اما از حضور هواداران فتنه گران هرروز کاسته مي شود خود گواه اين موضوع است که جنس اين حرکت ها متفاوت است و مبارزات ليبي،بحرين ويمن نيز نمي تواند ذهن خيال پرداز فتنه گران را اميدوار کند. جريان فتنه از پايگاه مردمي گسترده و افرادي با باورهاي قوي برخوردار نيست و جز حرکت هاي پراکنده به مناسبت هاي خاص، به آخر خط رسيده و امکان تجهيزنيرو را ندارد.
کاظميان به دو علت تحولات اقتصادي-اجتماعي ايران و تحولات جهاني نيز به عنوان علت هاي شتاب دهنده جنبش سبز اشاره کرده است و معتقد است که مقولهي حذف يارانهها و پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي آن، در کنار ناکارآمدي دولت و همچنين شکاف ملت-دولت، اندک اندک بر شمار ناراضيان اقتصادي وضع موجود خواهد افزود.
در حالي که بايد اين پرسش را مطرح کرد که چرا با وجود سه ماه از گذشت هدفمندي يارانه ها و توزيع يارانه هاي نقدي وافزايش قيمت انرژي، نه تنها تورم و فشار بر مردم افزايش نيافته بلکه مردم از بهبود کيفيت نان، کاهش ترافيک، صرفه جويي در مصرف سوخت و برق و ... رضايت دارند و معتقدند که هزينه قبض ها و بنزين به مراتب کمتر از يارانه نقدي بوده است و فوايد بيشماري نيز اتفاق افتاده ودرآينده شاهد خواهند بود که قابل مقايسه بارشد هزينه سوخت وبرق نيست.
از سوي ديگر بايد از کاظميان و ساير نويسندگان به اصطلاح طرفدار دموکراسي و آزادي پرسيد که وقتي شما از قانون مترقي هدفمندي يارانه ها و اصول اوليه علم اقتصاد وحاکميت عرضه و تقاضا ومکانيزم قيمت ها و آزادي قيمت ها حمايت نمي کنيد چه روشي را مي خواهيد براي رشد و توسعه اقتصاد که مهمترين اولويت مردم است ارائه دهيد؟ وقتي در 20 سال گذشته هيچ يک از دولت هاي اصلاح طلب و... موفق به اجراي اين قانون نشده است چرا حداقل از اين قانون مترقي در دولت احمدي نژاد حمايت نمي کنيد و آن را ناآگاهانه به عنوان ابزار فشار انتخاب کرده ايد؟
تحولات جهاني مانند ماجراي دو هواپيماي ايراني در ترکيه نيز اميدي براي حرکت جنبش سبز محسوب نمي شود زيرا سال هاست که دولت احمدي نژاد از موضع قدرت از پرونده هسته اي حمايت کرده و هيچ اتفاقي نيفتاده و موضع ايران از حمايت جهاني بيشتري برخوردار شده است و اين موضوعات نمي تواند باعث دلخوشي فتنه گران شود. زيرا کنگره آمريکا،کاخ سفيد و سياست مداران انگليس با حضور بيشتر در ليبي و ... مخالفند و اين که تصور شود فشار هاي بين المللي کمکي به جريان فتنه مي کند، خواب و خيال است.