گروه فرهنگی مشرق - این روزها خانه هنرمندان پاتوق هنرمندان مومن و انقلابی نیست. نه که خدای ناکرده بگویم پاتوق غیر مومنها و غیر انقلابیها شدهاست. خیر. فقط میخواهم بگویند هنرمندان مومن و انقلابی آنجا را خانه خود نمیدانند. خانه هنرمندان جای افرادی شدهاست که اغلب آنها هنر را فقط برای هنر میدانند و میخواهند. جای افرادی که اغلب آنها حجاب و پوشش نصفه و نیمهای دارند.
افرادی که بیشتر شبیه هنرمندان علاقمند به فرهنگ و هنر غربی هستند تا علاقمندان فرهنگ و هنر اسلامی-ایرانی. اینکه میگویم اغلب هم چون تاکید دارم روی آن. چون از هر ده نفر افرادی که در حال رفت و آمد به خانه هستند یکی هم پوشش درستی دارد. چون از دهتا برنامه بالاخره یکی هم درباره موضوعات دینی و ارزشی است. چون سینماتک خانه اگر ده تا فیلم از جماعت شبه روشنفکر نمایش میدهد یکی هم از تولیدات فیلمسازان مذهبی است و همین یکدهمها میشود استثناهای همان مثالهایی که زدم. همانها که جزء اغلبها نیستند.
افرادی که بیشتر شبیه هنرمندان علاقمند به فرهنگ و هنر غربی هستند تا علاقمندان فرهنگ و هنر اسلامی-ایرانی. اینکه میگویم اغلب هم چون تاکید دارم روی آن. چون از هر ده نفر افرادی که در حال رفت و آمد به خانه هستند یکی هم پوشش درستی دارد. چون از دهتا برنامه بالاخره یکی هم درباره موضوعات دینی و ارزشی است. چون سینماتک خانه اگر ده تا فیلم از جماعت شبه روشنفکر نمایش میدهد یکی هم از تولیدات فیلمسازان مذهبی است و همین یکدهمها میشود استثناهای همان مثالهایی که زدم. همانها که جزء اغلبها نیستند.
البته این حال امروز و دیروز خانه هنرمندان نیست. همیشه خدا همین بوده است. گاهی کمی شورتر. گاهی کمی بینمکتر. اما هیچوقت نبوده که هنرمندان مومن و انقلابی خانه هنرمندان را خانه خود بدانند و آنجا بشود پاتوق و خانه و حامی هنرمندان متعهد و انقلابی. شاید مدیران خانه میگویند ماموریت ما اینطور تعریف شدهاست. شاید میگویند ما باید خانه غیرمتعهدهایی باشیم که هنوز کاملا به جماعت شبه روشنفکر و غربگرا اضافه نشدهاند. شاید میگویند ما اینجا قصدمان جذب افرادی است که هنوز درونمایه امیدوارکنندهای دارند.شاید میگویند...و شاید ...و شاید..
شاید همه حرفهایشان درست باشد. شاید هم نباشد و صرفا توجیهاتی باشد برای بهگردن نگرفتن این نقدها. شاید فرار رو به جلو باشد. شاید فرافکنی باشد. شاید هم حقیقت باشد و تمام استدلالها و حرفهایشان درست باشد. اینها را نمیدانم.
اما یکچیز هست که خوب میدانم. مدیرعامل خانه هنرمندانی که وضعش این است نباید احساس جلوداری کند و به دیگر مدیران هشدار دهد و طعنه و کنایه بزند.
سهشنبه گذشته 5 آذر-سرسنگی مدیر عامل خانه هنرمندان در جمع خبرنگاران می گوید:
اگر من مدیر ضعف دارم نباید پای انقلاب گذاشته شود. آیا در کشوری که سالانه بیش از 30 هزار میلیارد تومان هزینه فرهنگی صورت میگیرد باید غصه سریالهای خارجی و فاصله نسل جوان از شعائر دینی و انقلابی داشته باشیم. آیا باید نگران باشیم اسطورههای جوانان ما را شخصیتهای خارجی شکل میدهند. چرا این اتفاق میافتد؟ چون من مدیر کار نکردم.
بعد هم به مدیری که تدریس موسیقی در فرهنگسراها را با دلیلی که تقریبا منطقی است موقتا متوقف کرد، حمله میکند و میگوید:
ما نباید ناتوانی و کاستیهای خود را به حساب نظام بگذاریم، مدیر ما جسارت و شهامت بیان حرفی که میداند به نفع کشور است ندارد پس همه چیز را تعطیل میکند چون نگران میز است.
من معتقدم هرکس گزارشهای منفی به مقامات میدهد به نظام و انقلاب خیانت میکند چون ظرفیت بسیار بالایی در موسیقی وجود دارد و به عنوان نمونه با شنیدن سمفونی خرمشهر به این قدرت پی میبریم اما چون مدیر ما تجربه موسیقی، سینما، تئاتر و حضور در گالریها را ندارد با اولین هجمه کنار میکشد و همه چیز تعطیل میشود. احتمالا از سالنهای فرهنگی برای برگزاری کنگره بیماریهای دامی استفاده خواهیم کرد؛ اگر کاری انجام ندهیم به ما مدیر نمیگویند.
دست آخر هم تلاش میکند تا با ایجاد فضایی احساسی مدیریتش در خانه هنرمندان را انقلابی و بسیجیگونه نشان دهد:
چرا چشم میبندیم و به هر مدیری که اشاعه فرهنگ و هنر میکند برچسب میزنیم. چرا مسئولی که به گسترش عرصه هنر علاقهمند است میگوییم غرب زده؟ یا اینکه پیرو ولایت و بسیجی نیست.
اینکه گفتم منطقی هم دلیل داشت: دلیل شهاب مرادی این بود که میگفت با اینکار به رشد و توسعه آموزشگاههای خصوصی کمک کردهایم. او معتقد بود:
قبل از هر چیز باید راجع به کلید واژه «تعطیلی موسیقی» که این روزها زیاد شنیده میشود صحبت کنیم. تعطیلی زمانی معنا مییابد که تمامی ابعاد یک موضوع متوقف شده باشد و این در حالی است که بنای ما حمایت از موسیقی فاخر و تخصصی کردن آموزشهاست، اگر عدهای از این ساماندهی و حرفهایسازی برداشت تعطیلی دارند، موضوع دیگری است. با این وجود ترجیح دادم بدون اینکه وارد حواشی شویم کارمان را ادامه دهیم. عملکرد ما در مورد فعالیتهایی که در این سازمان انجام میدهیم شفاف است و مشکلی با موسیقی یا آموزش آن نداریم اما در پاسخ به این سوال باید بگویم که بررسی نحوه آموزش موسیقی در فرهنگسراها به بهار و تابستان امسال مربوط نمیشود و به زمستان سال گذشته برمیگردد. در همان دوره با گلایه و شکایات برخی از اهالی هنر روبهرو بودیم که میگفتند کلاسهای آموزش موسیقی از سطح کیفی مناسبی برخوردار نیستند، نقد و انتقادی که بجا بود، لذا تصمیم گرفتیم دورههای جدید آموزش موسیقی در سطح و کیفیت بالاتری طراحی و اجرا شود اما کلاسها ادامه پیدا کرد تا انتصاب معاون جدید هنری سازمان و مدیر جدید موسیقی آن معاونت مورد توجه و بررسی قرار گرفت. مدیر بخش موسیقی ما آقای ربوخه موسیقیدان است و با این حوزه آشنا. او معتقد است با وضعیت کنونی نباید ثبتنام کلاسهای موسیقی برای دورههای جدید صورت بگیرد. در مقابل، مدیریت آموزش سازمان اعتقاد دارد به دلیل مراجعه مردم برای شرکت در این دورهها نمیتوان فعلا کلاسها را تعطیل کرد. پس از بررسیهای تخصصی و دقیقتر مشخص شد ما با دو مشکل اساسی روبهرو هستیم؛ اول سطح کلاسها که اغلب معطوف به آموزشهای ابتدایی بود و مطابق آمار، منجر به طی مراتب متوسطه و عالی نمیشد؛ دوم، کیفیت نازل و دم دستی اجرای کلاسها که در این بخش میتوان به ضعف مربیان اشاره داشت. به همین دلیل با نظر تخصصی مدیریت موسیقی جهت بازنگری سطح و کیفیت کلاسهای موسیقی موافقت شد.
استدلال دیگر او هم که باز غیر منطقی نیست: در تهران حدود ۳۰۰ آموزشگاه آزاد موسیقی وجود دارد که برخی از آنها از همکاران من گلایه داشتهاند و این یک اصل است که بخش دولتی و عمومی نباید با بخش خصوصی رقابت کنند، بله ما در آموزش هنرهایی که بخش خصوصی در آن فعالیت ندارد، تلاش میکنیم تا خللی ایجاد نشود و درخصوص موسیقی حمایتهایی را که در توان بخش خصوصی نیست انجام میدهیم. من مکرر گفتهام تولید آثار فاخر هنری در رشتههای گوناگون موسیقی از اولویتهای ماست.
حالا با این توضیحات حمله مدیرعامل خانه هنرمندان( که جناح مومن و انقلابی امید چندانی به آن ندارند) به شهاب مرادی جای سوال دارد.
یقینا اقدامات حجت الاسلام شهاب مرادی در این مدت کاستیهایی هم داشته است و انتقاداتی هم به او وارد است؛ اما گمان نمیکنم مدیرعامل خانه هنرمندان با توجه به نوع مدیریتش در خانه، گزینه مناسبی برای حمله به مرادی باشد.